صدیق راهی  

قسمت هفتم                                    

به ادامۀ گفتار های قبلی خویش اینک طبق وعدۀ که داده بودم به قسمت هفتم گفتار خویش میپردازم که موضوع مشخص مورد بحث من همانا هر سه نوشتار خانم بهأ " ازدژخیمان بیدادگر تا به فرار از جهنم کمونیسم " ، " آیا نجیب را میشناسید ؟ " و " رها در باد " میباشد که من کوشش خواهم ورزید تا این نوشتار ها را به طور مقایسوی مورد ارزیابی قرار داده تا توانسته باشم که از یک جانب تصویر دقیق از متن نوشته های خانم بهأ را به صورت تدقیقی بدست دهم وا ز جانب دیگر با طرح سوالات روشن در قبال این نوشته ها خانم بهأ این دروغ پرداز قرن را به میز محاکمه بکشانم واز وی بپرسم که با جواب های مقنع در مورد داستان های ساختگی وجعلی خویش که درین سه نوشته من درآوردی خویش آورده اند توضیحات بدهند.

 

 

     خانم بهأ با نشر دستنویس های " آیا نجیب را میشناسید؟ " میخواهد تداعی نماید که گویا نویسندۀ این نوشتار صدیق " راهی " است و ضمناًمدعی است که گویا من در بدل نوشتن این کتاب سخیف و مستهجن پول گرفته ام وشرف وحیثیت خانوادۀ خویش را فروخته ام و بر تمام نوامیس ارزشمند وطنی پا گذاشته ام و خانم بهأ ازآن به حیث یک سند مهم غرض ترور شخصیت دوکتور نجیب الله استفاده نموده ونشر آنرا به حوالۀ من میگذارد. خوب ازین قبیل ادعا های زیادی را عنوان میکند و میخواهد که خود را بری الذمه نموده با یک تیر دو فاخته را بزند از یک سو به ترور شخصیت دوکتور نجیبالله و خانواده اش بپردازد، بی اعتبار وبدنامش کند و تا میتواند وی را به حیث یک چهرۀ "جنایتکار، آدمکش ، مزدور وخاین تمام عیار ضد مردم" معرفی نموده و از جانب دیگر درین پروسه با مهارت وشعبده بازیهای رنگارنگ میخواهد برادرش را نیز ضربۀ مهلک و خطرناک بزند تا جائي پا گذاشتن برای وی نیز وجود نداشته باشد که در آینده تبارز سیاسی کرده بتواند؛ مگر خانم بهأ شما کور خوانده اید ، شما و یاران شبکۀ استخبارات خرابکار پاکستانی تان این آرزو ها را به گور خواهید برد حالا من میدانم که چگونه به حق وسلام اباطیل مطرح در نوشته های تان بپردازم و شما به سوالات که مطرح میشود باید جواب بگوئید تا روشن گردد که حقایق از چه قرار است.

   سوال اول :

               خانم بهأ شما که دستنویس ها را به حوالۀ من نشر کرده اید چرا چندین رسم الخط در آن استفاده شده است؟ شما فکر میکنید که با این شیوه به چشمان خواننده گان خاک پاشیده و با عرضۀ دستنویس های جعلی ساخته شده در دفاتر سازمان استخبارات نظامی پاکستان مسؤلیت نوشتن آنرا بدوش من میاندازید؟ در صفحات اول کتاب یک نوع رسم الخط استفاده شده است ودر صفحات وسطی و آخری رسم الخط کاملاً متفاوت کار گرفته شده است که این امر به شکل متناوب و دوامدار در طول دستنویس ها اشکار است آیا صدیق راهی از شیوۀ چندگانۀ رسم الخط برخوردار است؟ و ضمناً به تصویر روی کتاب خوب دقیق بنگرید این تصویر نماینده گی از طرز دید و نگرش پاکستانی و جهادی میکند و گذشته از آن دیزاین و آرایش کتاب با سلیقه وذوق پاکستانی انجام یافته است آیا هنوز هم منکر نوشتن و اشاعه ونشر آن هستید؟ چگونه میتوانید که بازهم با پرروئي ادعا نموده که گویا نویسندۀ این نوشتار صدیق راهی است؟

بیائید پیش برویم وببینیم که دگر چه سوالاتی در قبال این دستنویس ها مطرح است که شما باید به آن پاسخ واضح ارائه کنید.

     سوال دوم :

               خانم بهآ جواب بدهید اگر این دستنویس ها مال من است شما چرا به تصحیح نواقص، اشتباهات و اکمال کمبودی هایش پرداخته اید؟ این کار به شما مربوط نمیشد اگر این نوشته های شما نبود شما قطعاً حق اصلاح اش را ندارید این کار خود نویسنده است که چنین امری را انجام دهد؛ اما من در بیست وشش صفحۀ کتاب "آیا نجیب را میشناسید؟" به رسم الخط شما تصحیحات رامی بینم و اصلاحات را که شما به قلم خوددر آن جاسازی کرده اید در صفحات ذیل با عباراتیکه در میان قوسین جا داده شده، دیده میشود :

1-صفحۀ اول ، عنوان بخش اول( شخصیت و رفتار وی به حیث یک پسر جوان )

2-صفحۀ پنجم سطر یازدهم ( عوض اطفال "ما" و عوض آنها " همه" به خط شما نوشته شده است.)

3-صفحۀ هفتم ( بخش دوم : آغاز فعالیت سیاسی نجیب)

4 – صفحۀ نهم، سطر سی ودوم( ایدیولوژی مارکسیستی )

5- صفحۀ دهم ، سطر دوم ( ایدیولوژی کمونیسم تلاش میکرد)

6- صفحۀ دهم ، سطر هفدهم ( پرچم )

7- صفحۀ دوازدهم ، سطری پائینی و آخری صفحه ( "پرچمی ها" و"پائید")

8- صفحۀ چهاردهم ، سطربیست وپنجم ( پشتونیار )

9- صفحۀ شانزدهم، سطردوازدهم ( واسطه کرد )

10- صفحۀ شانزدهم ، سطر دوازدهم ( تبدیل کرد )

11- صفحۀهفدهم ، سطرپنجم ( گفتگو)

12- صفحۀ هفدهم ، سطرهشتم ( ایجاد گردید )

13- صفحۀ هفدهم ، سطر هژدهم (پشتونیزم )

14- صفحۀ هژدهم ، سطرپنجم (با پدرم )

15- صفحۀ هژدهم ، سطر ششم ( مادر بیسواد )

16- صفحۀ بیست و دوم ، سطر بیست وپنجم ( به پاس )

17- صفحۀ بیست و پنجم ، سطراول ( پروفیشنل تربیه نموده )

18- صفحۀ بیست و ششم ، سطرهفتم ( مستنطق )

19- صفحۀ بیست وششم ، سطر نوزدهم (راستکار) ، سطر بیستم ( حزب کمونیست ) وسطر بیست ویکم ( با دادن )

20- صفحۀ بیست وهفتم ، سطر سیزدهم ( عربده جوئي )

21- صفحۀ بیست وهفتم ، سطر نوزدهم ( در شبکه های )

22-- صفحۀ بیست وهفتم ، سطرسی و یکم (لیلی)

23-صفحۀ بیست وهشتم ، سطر بیست و پنجم ( زن )

24-صفحۀ سی و چهارم ، سطر پنجم ( کوچکی )

25- صفحۀ سی وششم ، سطر ششم ( خسربره)

26- صفحۀ سی وششم ، سطر هفدهم ( داشتن دختری و اطلاق )

خوب خانم بهأ حالا جواب بدهید که چرا شما این اصلاحات را انجام داده اید؟ به کدام جرئت این عمل را مرتکب شده اید؟ فقط یک ملاحظه میتواند این حق را به شما بدهد که شما نویسندۀ اصلی و واقعی نوشتارباشید که هستید واین همان موضوع است که شخص شما از آن انکار مینمائید وبا نیرنگ بازی های رنگارنگ میخواهید پای مرا با خود شامل ساخته تا توانسته باشید اسم ورسم مرا به عنوان برادر به حیث سلاح مطمئن علیه دوکتور نجیب الله شهید استعمال کنید اما این خواب هایتان دگرنمیتواند جامۀ عمل بپوشد شما به هر اندازۀ که میخواهید توطئه کنید ، دسیسه بسازید ونوشته های بازاری و لچکانه تحریر بدارید مربوط شخصیت نازل و فرو افتادۀ خود تان میشود اما حقیقت بیرون میجهد و جای خویش را میگیرد که اکنون شما به چشم سر می بینید که این روند جریان دارد.

     سوال سوم :

                 خانم بهأ چگونه داستان های دروغین ومیان تهی شما با تمام متن های کامل آن با همان عبارات همسان وهمگون در هر سه نوشته جا داده شده است ؟ اگر دستنویس های را که به نام من انتشار داده اید و نوشته ها و داستان هایش در نوشته های اول شما یعنی " از دژخیمان بیداد گر تا به فرار از جهنم کمونیزم "و نوشتۀ اخیر تان " رها در باد" همسان باشد این امر واضح میسازد که هر سه نوشته و یا جزوه های تحریر یافته مال شماست ونویسندۀ اصلی و واقعی اش شما هستید نه من؛ اما چگونه میتوانید که در کتاب بی ارزش تان آنرا به نام من جا بزنید؟ ببینید درین نوشته ها چه تشابهات و همگونی ها و همسانی های الفاظ، کلمات وجملات وجود دارد:

         الف- تمام اتهامات دروغین و پا گلین که در هرسه نوشتار تان نوشته اید همانند ویکرنگ است.

         ب- برای اثبات اتهامات تان هیچ نوع اسناد ارائه کرده نتوانستید فقط تصورات خیالی توأم با توهمات ذهن بیمار خود تان است.

         پ- در هر سه نوشتار تان ثقلت و فشار روی این موضوع انداخته شده است که مواضع وطنپرستانرا تخریب نموده و چهره های ماندگار تاریخ جنبش سیاسی وطن مان رامحکوم مینمائید.

         ج- دروغ ها، برچسپ ها وجعلکاریهای تان در هر سه نوشته پایۀ مشترک دارد چطور میتوان که باز نوشته های پر ازتقلبات و جعلیات تانرا به حساب من بگذارید؟

       د-در هر سه نوشتار تان بالای فرد فرد فامیل من حمله نموده اید؛ و در مورد شان همان داستان های تکراری دروغین و بی بنیاد را سروده اید؛ پس چگونه میتوان که این حملات را من انجام داده باشم ؟ که باز در دو نوشتۀ دیگر تان با همان الفاظ رکیک وبی شرمانۀ همسان و همانند حملات وتعرضات غیر اخلاقی صورت گرفته است، به طور مثال به پراگراف های ذیل از نوشته های " از دژخیمان استبداد تابه فرار از جهنم کمونیزم " و " آ یا نجیب را میشناسید؟" توجه کنید:

         " نجیب که به حیث سفیر ایران مقرر گردیده بود بعد از مدتی دوباره از سفارت برطرف گردید ودرین هنگام مبلغ یازده ملیون ریال را که قبلاً از درک فروش زمین سفارت افغانستان توسط زلمی غازی در بانک ایران گذاشته شده بود به تاراج برد و علاوتاً اموال سفارت افغانستان رانیز لیلام نموده، پول آنرا به کمر بست وبا همسر رقاصش بجانب یوگوسلاوی نزد دزدان دیگری چون ببرک کارمل، اناهیتا راتبزاد، نوراحمد نور، محمود بریالی و عبدالوکیل فرارنمود........" همچنان به ادامۀ آن طور ذیل مینویسد :        

         " نجیب که از همه پول بیشتر را ربوده بود معشوقۀ زیبائی بنام "هلنا بایو" که مادرش یوگوسلاوی وپدرش آلمانی بود پیدا نمود وهوتلی به نام هلنا بایو خرید.........." وبه دنبالۀ آن در پراگراف بعدی چنین مینویسد :

       " درین هنگام نجیب در ماسکو در خانۀ " اندری پوف " بود، اندری پوف برایش وعده نموده بود که درزمان لازم او را جانشین ببرک خواهد ساخت و باید شایستگی و آماده گی لازم از خود بخرچ دهد واین غلام آخری دوهفته بعد از شش جدی از ماسکو بکابل مواصلت کرد و کرسی جهنمی و بدنام خاد راکه قبلاً ازجانب باداران روسی برایش تعیین شده بود اخذ نمود. " ( برگرفته شده از نوشتۀ خانم بهأ تحت عنوان "ازدژخیمان استبدادتا به فرار از جهنم کمونیزم " صفحۀ 86 مجلۀ قلم در خدمت جهاد )        

         اولاً قابل تذکار است که تمام این پراگراف های نوشتۀخانم بهأ در صفحات 22 و23 کتاب " آیا نجیب را میشناسید؟" بیدون هیچ نوع کم و کاستی دوباره به نشررسیده است دلچسپ و سوال بر انگیز است که چگونه یک نوشته میتواند تحت نام دو نفرو یا دو شخص مجزا نشر یابد؟ اینجاست که حقیقت روشن میگردد واین همانا موضوعی است که خانم بهأ از آن میترسد وسخت تلاش میورزد تا جلو بیرون برآمدن تمام حقایق را بگیرد؛ اما خانم بهأ ! حالا برای شما دگر خیلی دیر شده است شما باید اعترااف کنید که نویسندۀ واقعی این همه اراجیف شما بوده اید ، شما هستید وشما خواهید بود این یک حقیقت مسلم است که شما تمام این هجویات لایعنی را از درۀ پنجشیر آغاز کردید، بعداً زمانیکه به امریکا رسیدید آنرا برای نشربه مجلۀ " قلم در خدمت جهاد" فرستادید تا آنرا انتشار بدهد سپس آنرا در هیئت کتاب " آیا نجیب را میشناسید؟" به دست نشر سپردید وپولشرا گرفتید وحالا بازهم غرض کمائی پول وجیفۀ نا چیز دنیا تمام داستان های جعلی ودروغین تانرا در کتاب فاقد ارزش علمی "رهادر باد" برای بار سوم انتشار دادید چقدر شرم آور وننگین است که انسان به خاطر بدست آوردن چند پولی ناچیزی از همۀ ارزش های انسانی بگذرد وبه یک موجود سالوس بدسگال بی همه چیز مبدل گردد که خانم بهأ به چنین موجود پروقاحت و پر سفاهت مبدل شده است که این دگر خاتمۀ انسانیت تلقی میگردد و زایش یک اهریمن را اعلام میدارد.

     سوال چهارم :

               خانم بهأ به اساس نوشته هایتان بازهم سوالات مطرح میشود که شما باید پاسخ بدهید؛ در نوشته های فوق تان که من ذکر کردم شما ادعا میکنید که :

       " نجیب یازده ملیون ریال را که از درک فروش ملکیت سفارت افغانستان در بانک گذاشته شده بود، دزدید."

 

آیا خانم بهأ شما کدام سند بانک را ارائه کرده میتوانید که برویت آن ثابت کنید که دوکتور نجیب الله در آن امضا کرده باشد واز آن حساب برداشت کرده باشد؟

آیا شما میتوانید بگوئید که شمارۀ حساب بانکی در کدام بانک افتتاح شده بود و مسؤل اداره وپیشبرد این حساب کی بود؟

آیا شما میتوانید بگوئید که این حساب بانکی در کدام بانک افتتاح شده بود؟

آیا شما میتوانید شمارۀ حساب بانکی را ارائه نمائید که این مقدار پول در آن گذاشته شده بود؟  

         این امر خیلی ساده است که دروغ بگوئیم وتهمت بزنیم ؛ اگر شما حقایق را میخواهید بگوئید باید اسناد کافی ارائه نمائید در غیر آن تبلیغات خصمانه هیچ جائی را نمیتواند پرکند ویا بگیرد، ما در مورد گم شدن بیست ودو هزار سکۀ طلائي دوران اسکندر کبیر نیز افواهات و تبلیغات ذهرآگین علیه دوکتور نجیب الله شهید که ازجانب دشمنان رنگارنگ وطن ما صورت میگرفت شنیدیم ولی واقعییت امر چیزی دیگری را ثابت کرد ما اکنون فلم مستند نگهداشتن بسیار مصؤن ثروت ملی کشور مان را داریم که همانا دوکتور شهید در جایئ محفوظ خزانه داری بانک مرکزی پنهان کرده بود که به دست دزدان ورهزنان جهادی نیافتد و مورد دزدی و غارت قرار نگیرد . ببینید خانم بهأ دروغ میگوئید شما هیچ نوع سند در مورد دزدیدن یازده ملیون ریال را ندارید فقط میخواهید خصمانه علیه دوکتور نجیب الله وسایرین دروغ پراگنی وجعل سازی کنید.

       سوال پنجم :

           آیا شمادر یوگوسلاوی حضور داشتید تا دیده باشید که نجیب الله هوتلی را بنام هلنا بایو خریده باشد؟

آیا شما سند ملکیت هوتل را که بنام هلنا بایو خریده بود میتوانید ارائه کنید؟ اگر نمیتوانیدپس روی کدام سند اثبات کرده میتوانید که دوکتور نجیب الله چنین عملی را انجام داده باشد؟ ببینید این همه تهمت زدن و دروغ گفتن است.

این هوتل در کجای یوگوسلاویاموقعییت داشت؟

آیا شما شخصاً هلنا بایو را دیده بودید؟ و اگر ندیده بودیدپس چگونه اوصاف بدنی اش را در کتاب چاپی " آیا نجیب را میشناسید ؟ " توضیح کرده اید؟

آیا در آنشب آنجا بودید که جنگ و زد وخورد واقع شد؟ و گذشته از آن فرار ایشانراچگونه دیدید زمانیکه شما آنجا حضور نداشتید؟

دروغ های پی درپی ، هرزه سرائيهای پی درپی اینست محتوای راستین نوشتار های گندیده و منزجر کنندۀ خانم بهأ که روان هر انسان واقع بین را می آزارد و مکدر میسازد.

سوال ششم :

               خانم بهأ ادعا میکند که :

" درین هنگام نجیب در ماسکو در خانۀ " اندری پوف " بود، اندری پوف برایش وعده نموده بود که درزمان لازم او را جانشین ببرک خواهد ساخت و باید شایستگی و آماده گی لازم از خود بخرچ دهد واین غلام آخری دوهفته بعد از شش جدی از ماسکو بکابل مواصلت کرد و کرسی جهنمی و بدنام خاد راکه قبلاً ازجانب باداران روسی برایش تعیین شده بود اخذ نمود. " ( برگرفته شده از نوشتۀ خانم بهأ تحت عنوان "ازدژخیمان استبدادتا به فرار از جهنم کمونیزم " صفحۀ 86 مجلۀ قلم در خدمت جهاد )

سوالات عدیدۀ درین رابطه مطرح میگردد که خانم بهأ باید بطور مقنع جواب بدهد و آن اینکه:

اولاً : خانم بهأ با استفاده ازکدام سازمان استخباراتی و جاسوسی این همه معلومات واسرار محرم وپوشیده را بدست می آورد؟ باید این مرجع را لطفاً معرفی نمایند در غیر آن خانم بهأ باید توضیح بدهند که چگونه به این اسرار دسترسی پیدا کردند؟

ثانیاً: آیا خود شان درآن مجلس حاضر بودند؟

ثالثاً: خانم بهأ باید توضیح کنند که خانۀ آندره پوف در کجا مو قعییت

داشت؟ و خود شان که صورت حال این ملاقات را نوشته است چگونه بدآنجا رفته بود؟ و اگر خود شان آنجا نبودند پس چگونه و از چه طریق این همه حرف ها و صورت حال جلسه را فهمیده است؟ خانم بهأ این نابغۀ دروغ گفتن ها وجعلکاریها باید راوی این داستان های دروغین را معرفی کنند در غیر آن ما نمی توانیم صرفاً روی یاوه سرائي های خانم بهأ حساب کنیم و نوشتار های ویرا مانند کسانی خالی ذهن کوته نگر چون شهرانی ها، ایما ها، نسرین ها و مامون ها تأئید و تصدیق کنیم.

   خواننده گان عزیز وگرامی!

بعد از این همه سوالات وارزیابی ها میرسیم به اینکه آیا نوشته های خانم بهأ دارای اعتبار لازم است ویا خیر؟ وآیا وجهۀ راستی وصداقت درآن رعایت گردیده است و یا خیر؟ آیا تمام اتهامات را که وارد میسازد برخوردار ازوسایل وموارد اثباتیه است ویا خیر؟ آیا برای به کرسی نشاندن ادعا هایش مدارک و شواهد دقیق ارائه میکند که قابل پذیرش باشد ویا خیر؟ اگر روی همۀ این موارد صحبت کنیم میتوانیم به نتیجه گیریهای لازم دست یازیم و برمبنای آن ثابت نمائیم که خانم بهأ از جملۀ همان کرکتر های شارلتان پررو، بی حیا، ساخته کار جعل سازوپر توطئه ودسیسه ساز است که در هرگام میتواند هر عملیه را شانتاژنموده و برای سبوتاژو بدنام کردن هر چهره وهر شخصیت به هرنوع عوام فریبی ، مکر، خدعه ، تدلیس ونیرنگ دست میزند تا خود را با اعتبار ونیکنام جلوه دهد اما بی خبر ازاینکه امر حقیقت وراستی در نهایت جای خود را میگیرد وخانم بهأ با سفسطه بازی هایش برای همیشه به جایگاه لازم اش یعنی به دیوان داران دروغگوئي و حیله گری میپیوندد. برای اینکه ما توانسته باشیم هر چه زود تر ویرا به جایگه مناسبش روانه کرده کنیم دلایل ذیل را برای اثبات ادعای خویش مطرح میسازیم :

   ثبوت اول:                  

         هرسه نوشتار پیش پا افتاده و بی مقدارو بی ارزش از خانم بهأ است که دارای داستان های مشترک، عبارات مشترک وهمگون ، کلمات مشترک وهمنوع وبالاخره محتوای مشترک وهمسان و همانند میباشد

ثبوت دوم :      

       داستان های هر سه نوشتار پر از دروغ ها وجعلکاریهاست که در هر سه نوشتار تکرار شده است و من در طی این گفتار به بخش های کوتاه آن نظر انداختم وروی اتهامات معین آن جداگانه بحث خواهم کرد.

ثبوت سوم :  

     خانم بهأ در نوشتۀ " انتقاد مضحک " خویش در صفحۀ 42 مجلۀ " قلم در خدمت جهاد " در برابر انتقاد آقای ملکیار در مورد نوشته های خود بدین مضمون مینویسد و چنین اعتراف مینماید :      

"منظورشما از نگاشته های من اینست که مطالبی را که در مورد نجیب و جنایات وی وفساد اخلاقی فتانه سراج خانم نجیب نگاشته ام واقعییت ندارد نجیب چنین فجایع را مرتکب نشده وخانوادۀ سراج مقدس است و ما روی تقسیم برسر وروی هم میزنیم و چنین مطالبی را که نوشته ام ناشی از برخورد های شخصی است وهمین وبس."

پس خانم بهأ چگونه همۀ نوشته های تانرا که خود در مورد نوشتن اش معترف هستید به پای من میگذارید؟ وبا ارائۀ اسناد جعلی و دستنویس های ساخته شدۀ خود تان میخواهید تا مرا در گلیم جنایات خود بپیچانید وبراسم ورسم من لکه های ننگین وارد نمائید؟ تا چه وقت دروغ ؟ تا چه وقت جعلکاری وفریبکاری؟

خانم بهأ ! شکسته باد آن قلمی که دروغ مینویسد ، سر افگنده باد آن کلۀ که هیچگاهی صادقانه نیاندیشیده است، بریده باد آن دستی که برای بر پائي علم تقلب وریأ بالاشده است، که بدبختانه شما همۀ این موارد را انجام میدهید و در همین راستا ره می پوئید

ثبوت چهارم:

           خانم بهأ اگر از همه این موضوعات ، مطالب و اسناد منکر شود که خصیصۀ ذاتی اش است ودر فطرتش دروغ گفتن آجین شده است مگر از یک مطلب و یک خصوصیتش انکار کرده نمی تواند و آن مورد ارائۀ اعترافاتش در متن تیپ ضبط صوت اش است که در آن به نوشتن کتاب " آیا نجیب را میشناسید؟ " اعتراف میکند و واضحاً اذعان میدارد که:

               " من کتاب را نوشته ام و پولش را گرفته ام ، تکس (مالیه) کتاب را پرداخته ام ، با پول دریافتی حق الزحمۀ کتاب برای خود موتر خریده ام و متباقی پولش را صرف حوایج زنده گی خود کرده ام ."

خوب خانم بهأ ! از آواز انکرالااصوات خویش چگونه میتوانید که انکار کنید؟

اگر کتاب را شما ننوشته اید پس چرا تکس (مالیه) اش را پرداخته اید؟

اگر شما کتاب را ننوشته اید پس چرا با پول اش موتر برایتان خریده اید؟

اگر شما کتاب را ننوشته اید پس چرا پولش را به عنوان حق الزحمه گرفته اید؟

اگر شما کتاب را ننوشته اید پس چرا پولش را صرف حوایج تان کرده اید؟

من این تیپ ضبط صوت خانم بهأ را عندالموقع و به زودی روی آنلاین خواهم گذاشت تا خواننده گان گرامی آنرا بشنوند.

          خانم بهأ ! من داکتر" هرت " نیستم که تیپ ضبط صوت اش را بوسیلۀ " اسرائیل رویأ " در نیویارک مونتاژ وساخته کاری کردید تا از وی پول بگیرید من تمام جعل کاری ها و دروغ گفتن های تانرا می فهمم ؛ من از اول برایتان گفتم که بیدی نیستم تا از باد های بی موج وبی اثر شما بهراسم و یا از جای خویش بدر روم من وظیفۀ انسانی خویش میدانم تا پوزۀ جعلکاری ها، دروغ گفتن ها ، مکر و حیله کردن ها وگزافه گوئي های شما را بر زمین بمالم و تا راستی وصداقت را روی جایش ننشانم یک وجب به عقب نخواهم نشست وپس گرد نخواهم کرد.

           خواننده گان گرامی و ارجمند!

شهر ما شهر سواد است؛

شهرما شهر معرفت ودانش است؛

شهرما شهر آرایش وپیرایش عالی فرهنگی است ؛

شهر ما دهکدۀ جهالت و بیدانشی خانم بهأ نیست؛

شهر ما دهکدۀ ظلمت آفرین نظریات شووینیسم عظمت طلبانۀ انسانیت برانداز خانم بهأ و دفتر داران " تاجک میدیا" نیست؛

شهر ما شهر برادری، برابری و انسانیت است نه دهکدۀ پسمانده گی ، نحجر و تاریک اندیشی های خلاف آهنگ تصاعدی پیشرفت های فرهنگی انسان دوستانه؛

در نهایت شهر ماشهر خرد وعقل وانیشیدن است ، شهر ما دهکدۀ تنگ وترش فضل فروشان تنگ مایۀ نظیر خانم بهأ و یاران تاجیک میدیا اش نیست که بر برج عاج نشسته اند و کشمیر را نظاره میکنند؛

     آنچه گفته آمدیم معنی میدهد که ما هیچگاهی اندیشه پردازان سیاهکار بی خردیکه دشمنان جوامع انسانی اند را پی نمیگیریم و دنبال نمیکنیم ما در مسیر تشکل و اعماربنای تاریخی نوی هستیم که جوشش ها و گرد آمدن های پر محبت انسانی را بوجود میآورد؛ ما پیام آوران تجزیه و انشقاق جوامع انسانی نیستیم ، بلکه ما رهروان بی برگشت مجامع انسانی هستیم که در آن تفاوت های رنگ، جلد، نژاد، لسان، سمت، منطقه و دیار مطرح نبوده و با تمام وسعت تفکر در اندیشۀ اعمار دنیای پر محبت یکرنگی ، همسوئي و همفکری برای ایجاد یک زنده گی پر بار عزتمند و بارور برای میلیونها انسان مظلوم جهان میباشیم.

                                     ادامه دارد