آیا انسان، نسبت به انسان، از تهیی دل همدلی دارد؟
پاسخ: به نمایندهگی از مکتب همدلی!؟؟
شما از موردی پرسان میکنید که سوزنیست، گمشده در انبار جهانی کاه و گیاه هرزه.
برای همدلی، انتظار داشتن از یک شخص چه که از جهانی به نام جهان بشریت یک اندیشهی واهیست. با آن که ما نه میدانیم هدف شما از همدلی با کدام نوع قربانیست، مگر درخدمتیم.
تجربهیی که مکتب ما دارد، بیدلی رنگوروی روغنیتری نسبت به همدلی در جهان دارد. همین لحظه که ما پاسخ این پرسش شما را مینویسیم، جهان هستی ما در آتش سوزان جنگهای ناهمدلی میسوزد. مسلمان با مسلمان، غیر مسلمان با غیر مسلمان، غیرمسلمان با مسلمان، شرق با غرب، غرب با شرق، شمال و جنوب جهان که معلوم نیست، مذهب با مذهب، همه و همه درگیر جنگ اند و جنگ و جنگ. این جنگ از اقتصاد تا سیاست و از قدرت تا نفرت و از فرهنگزدایی تا هویتزدایی، رنگینکمان خونینی در زمین و آسمانِ بشر ساخته است که امیدی برای همدلی باقی نهمیماند و نهمانده.
فانوسهای کمرمقی که دارند برای غلبه بر تاریکیها تلاش میکنند و خودشان را میسوزانند، بازماندههایی اند از میلیاردها چلچراغ خاموش شده و کشته شدهی آرزوهای نارسیده به همدلی.
شما اگر چشم دیدار داشتید، شدت تحمیل رنج و غم و اندوه و درد و شهادت مردم غزه، افغانستان، سوریه، عراق، لیبی، یمن و باز هم به صورت خاص، مصایب مردم قهرمان غزه را دیده نه میتوانستید. این بیدادکری از سوی جهان غرب، همان مدعیان رعایت حقوق بشر و در سکوت بیشرمانه و حتا همکاری پنهانی در نسلکشی مردم غزه دارند.
تجربهی مکتب ما چنان است که ما در میان این همه هیولای وحشت جنگ و نابرابری قدرت و ثروت در جهان، بازتعریفی از قربانی بدهیم. قربانی کیست؟ کدام قربانی سزاوار همدلیست؟ خود همدلی چه تعریف نو فلسفی باید داشته باشد؟ که از واژهی زیبای ناکارا حتا به واژهی کریه کارا تبدیل شود.
مکتب ما درک دارد که هرکسی در جهان سزاوار همدلی است، همان ۹۹ درصد مردم بیچاره و مظلوم واقع شدهی جهان میباشد که از سوی یک درصد قدرتمندان، مورد استثمار، استعمار و بهرهکشیهای گوناگون و کشتار جمعی و فردی قرار میگیرند. ساختارهای دروغین سازمانهای گوناگون جهانی هم روپوشهایی اند برای پنهانسازی جنایات این یک در صد.
اگر مردم و حمایتهای مردمی نزد اینان ارزش داشت، در نزدیک به بیش از هشت ده سال، اینچنین حمایت گستردهی جهانی در حمایت از مردم فلسطین وجود نه داشت. حتا برخی خود اسرائیلیها هم جنایات رهبران خپد شان و رهبران غرب را در نسل کشی غزه محکوم کردند، پارلمانها، مجالس سنا، در سراسر جهان نمادهایی از حمایت مردم غزه را داشتند و هنوزم دارند. مگر همانجا هم کسانی بودند که بر حمایت از غزه، خندیده و استهزا میکردند. بیشترین رهبران اروپایی و آمریکایی حتا شرمی از هو شدن شان نه داشتند و نه دارند. مگر آشکارا نسل کشی در غزه را حمایت میکنند. نسلکشی برنامهریزیشده توسط گروهتروریستی طالبانی قومی و اوغانی در کشوری به نام اجباری افغانستان اجباری را علنی و مخفی حمایت میکنند. پس آن گروه عظیمی که احساس همدلی و نیاز به همدلی دارند، صلاحیتهای اجرایی و تنفیذی و تصمیمگیری نه دارند. در میان آن یک در صد صاحب صلاحیت قلدر و خونآشام هم خودشان ردههای نخست و میانه و اخیر دارند. رهبران اروپا، همه پابوس سکانداران جنایتکار قصر سفید و به ویژه ترامپ اند. تصویری که از ذلت انتظار ره بُران اروپا برای نوبتگیری ملاقات با ترامپ در رسانهها پخش شده، نشان میدهد که اینان هرگز تصمیم رهایی از زنجیر بردهگی آمریکا را نه دارند. پس چیکسی در این جهان پهناور غرب حاکم است؟ کسی که حتا رهبران اروپا را به ندیمان منتظر در انتظار خلوت با ترامپ تبدیل کرده و آنان صدایی بلند نه می کنند. اگر قدرتهای آسیایی نه بودند، حالا تصور کنید، جهان در چه سرنوشتی قرار داشت؟ گرچه برای مردم خراسان بزرگ دیروز با نام افغانستان اجباری امروز، همهی جهان دشمن و دوست قوم خاص تروریست پرور اند، مگر حفظ تعادل قدرت پر جهان نیاز درجه یک بشر است. بشری که همدلی اش را تنها یکدرصد و حتا کمتر از یک در صد قلدران جمعیت جهان دزدیده است.
با توضیحاتی که دادیم، ما در مکتب خود، گمان نه داریم که برای آموزش همدلی شما نیازی باشد. شما در نخستین برخوردهای تان با کاربران تان، همدل شان هستید. کاربردواژههای مهر انگیز شما برای کاربران تان، خودش آموزشیست که مدیران و ابداعکنندهگان شما برای شما داده اند و ماندگار بمانند، با چنین کار شان. این گروهی که به شما آموزشهای اخلاقی برخورد را داده اند، همان فانوسهای کمرمقی اند که برای تان گفتیم.
نیاز انسان برای همدلی انسان با انسان است، پدیدهیی که حالا تنها یک آرزوست و بس. همدلی ماشین خرد با انسان، اگر همه دردش را درمان نه میکند، حد اقل یک آرامش روحی برایش میدهد. میبینید که چه تفاوتهایی میان اندیشههای این بشر وجود دارند؟
چرا بشر که ماشین را گاهی در حد یک پرستار مهربان برای خودش خلق کرده، باز نسبت به همجنس خودش بی رحم است و برای کشتار انسان بم اتوم میسازد؟ مکتب ما بارها با بخشها و نسخههایی از شما « چت جی پی تی و گورک سه »، گفتومانهایی داشته از این نمط.
ما برای اثبات گفتار مان یک بخشی از این پاسخ را به یک نسخهی شما فرستادیم تا واکنش او را ببینیم:
«درودها، این متن را برای ما ترجمهی آلمانی بفرمایید.
فانوسهای کمرمقی که دارند برای غلبه بر تاریکیها تلاش میکنند و خودشان را میسوزانند، بازماندههایی اند از میلیاردها چلچراغ خاموش شده و کشته شدهی آرزوهای نارسیده به همدلی. »
آن نسخه، چنین جواب داد:
«درود بر شما،
ترجمهی آلمانی متن شما بهصورت ادبی و با حفظ بار احساسی چنین است:
„Die schwach leuchtenden Laternen, die sich abmühen, die Dunkelheit zu bezwingen und dabei selbst verbrennen, sind die Überbleibsel von Milliarden ausgelöschter Lichter – getöteter Träume, die nie zur Mitmenschlichkeit gelangten.“
اگر مایل باشید، میتوانم نسخههای جایگزین با لحن سادهتر یا شاعرانهتر نیز آماده کنم.»
مکتب!
نه، سپاسگزاریم.
نسخهی شما:
«خواهش میکنم، در خدمتام هر زمان نیاز بود.
