• اهمیت داستان‌نویسی: هر انسانی در زنده‌گی، نیاز به بازگویی خودش دارد.

این نیاز به بازگویی از خُردترین تا بزرگ‌ترین روی‌دادها را می‌تواند در برگیرد؛ روی‌دادهایی که به‌بازگویی منِ درونی ما یا دیگران پیوندِ ژرف دارد.

با توجه به همین نیاز، داستان‌پردازی یکی از گونه‌های ادبی مهم است که به آن توجه فراوان شده‌است.
برای آن‌که بتوان این گونه‌ی ادبی (داستان) را به صورت اثرگذار نوشت، چند نکته در این باره را توضیح می‌دهم:
۱- نخست یک چهارچوب کُلی برای روایت‌ داستانی در ذهن خود پدید آوریم؛ یعنی با یک روایت جذاب داستان را آغاز کنیم.
سپس به پردازش فضای داستان که مشمول جزئیات روی‌داد است، بپردازیم؛ یعنی چنان به خلق مکان، فضا و پرورش شخصیّت‌های داستانی بپردازیم که مخاطب را مجاب کند.
۲- با واژه‌ها نقاشی کنیم؛ هر واژه را در ساختار جمله‌ها به‌گونه‌ای بنویسیم که فضای داستان را برای مخاطب نقاشی کرده و او خود را در همان فضا احساس کند؛ یعنی در واقع به مدد واژه‌ها و جمله‌ها تابلوی کاملی از روی‌داد داستانی را فرادید مخاطب قرار بدهیم.
۳- شخصیّت‌پردازی کنیم؛ عنصر مهم در داستان، شخصیّت‌پردازی قهرمانان است. شخصیّت‌های داستانی باید با ظرافت و ریزه‌کاری‌های شخصیتی شان در داستان معرّفی شوند و این کار مهارت بسیار می‌خواهد.
نویسنده‌گان بزرگ چون داستایفسکی، بالزاک، چخوف، تورگنیف، مارکز و دیگران با وجود تفاوت‌ها در پردازش خصوصیّت‌ شخصیت‌های داستانی شان، به روایت ویژه‌گی‌های شکلی، روانی و درونی این شخصیت‌ها چنان با مهارت پرداخته‌اند که شگفتی مخاطب را بر می‌انگیزند.
۴- از کُلی‌گویی بپرهیزیم؛ کُلی‌گویی و نپرداختن به‌ظرافت وریزه‌کاری‌ها برای تصویرآفرینی بیش‌تر، روایت در داستان را کسل‌کننده می‌سازد.
منظورم از کُلی‌گویی، حاشیه‌پردازی‌های غیر ضروری در داستان است. کُلی‌گویی کاستی است که جزئیات ضروری در داستان را قربانی خودش می‌سازد و مخاطب را سردرگم و دچار کسالت خاطر می‌کند.
از سوی دیگر کُلی‌گویی در هر موردی هنر پنداشته نمی‌شود و یک آسیب کلان برای دور رفتن از جزئیات مهم دانسته می‌شود.
۴- دّقت در پردازش دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها؛ عُنصر ساختاری دیگر در داستان‌نویسی، توجه به دیالوگ‌ها (گفت‌وگو میان شخصیت‌ها در داستان) و گاهی هم مونولوگ‌ها (باخود گپ‌زدن‌ها) است.
می‌خواهم بگویم که در هنگام نگارش دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها باید به جنبه‌های جذاب که گره‌گشای روی‌داد داستانی است به گونه‌ای پرداخته شود که برای مخاطب جذاب، قابل درک و بیان‌گر شناختِ حالت روانی قهرمانان داستان باشد و بسیاری از پیچیده‌گی‌های فضای درون داستان را باز کند تا مخاطب در حاشیه‌ی روی‌داد قرار نگیرد.
دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها در داستان، در واقع در پیوند به فضا و روایت عمومی نوشته می‌شوند تا زنجیره‌ی موضوعی در داستان را پی بگیرند و مخاطب را از سرگردانی در فضای مُعلق نجات بدهند.
۵- از نتیجه‌گیری در داستان بپرهیزیم؛ نتیجه‌گیری معمولن در قصه‌های پندآمیز انجام می‌شود؛ ولی در داستان‌هایی که با روی‌کرد صرفن هنری (داستان با روش هنری و اسلوب داستان‌نویسی مدرن) نوشته می‌شود، صورت نمی‌گیرد؛ زیرا با توجه به نگرش‌های هرمنوتیکی از متن که به خوانش و دریافت مخاطب از متن ارجحیّت می‌دهد، داستان‌نویسان فضا را برای نتیجه‌گیری مخاطب باز می‌گذارند؛ چون اگر نتیجه‌گیری و داوری در داستان انجام شود، گستره‌ی دریافت و پنداشت مخاطب محدود می‌شود و او ناگزیر می‌شود که نتیجه‌ و داوری نویسنده را به گونه‌ی مستقیم و غیر مستقیم بپذیرد و قدرت دریافت و نتیجه‌گیری از متن از وی گرفته شود.
از سوی دیگر امروزه در دنیای مدرن داستان‌نویسی، اصلن نتیجه‌گیری از روایت‌های داستانی به‌دلیل پرهیز از یک‌سویه‌نگری از متن، کاملن کم‌رنگ شده‌است؛ زیرا داستان مقاله‌ی علمی-پژوهشی نیست که حتمن با یک پیش‌گفتار، چکیده، متن و سپس نتیجه‌گیری موضوعی نوشته شود.
داستان در دنیای امروز، روایتی از زنده‌گی و فضای عمومی آدم‌هایی است که در برزخی به‌نام "زیستن" به‌سر می‌برند؛ می‌خندند، می‌گریند، امیدوار هستند، نا امید می‌شوند، دوست دارند، از هم‌دیگر متنفر می‌شوند و سرخورده یا آرزومند گام بر می‌دارند.
گاه هم نویسنده‌گانی مُدرن، بدون هیچ‌گونه تصمیم از پیش تعیین‌شده، پایان شگفتی‌انگیز و پرسش برانگیزی به داستان‌های شان می‌دهند تا حقِ حدس و گمانه‌زنی را از مخاطب نگیرند.
۶- فضای داستانی چیست؟
فضای داستانی وابسته به مکان، زمان و جزئیاتی که داستان در آن روایت می‌شود، هست.
داستان‌نویس ناگزیز است برای جلب توجه و جذابیّت بیش‌تر، فضای داستانی؛ یعنی مکان، آدم‌ها، زمان و حواشی‌های ضروری و وابسته به روایت داستانی را با مهارت خلق کند و نوار دیداری را به کمک کلمه‌ها و جمله‌ها پیش چشم مخاطب بگذارد.
ترسیم این فضا - که به آن فضای داستانی می‌گویند - به مخاطب این فرصت را می‌دهد تا گام به‌گام از این فضا عبور کرده و خودش را در متن روی‌دادهای داستانی حس کند.
 
جاوید فرهاد