محدودیت های تازه طالبان بر شعر و هویت زنان؛ تلاشی برای نظارت فرهنگی و اجتماعی
در ادامه روند سرکوب سیستماتیک آزادی های فردی، فرهنگی و اجتماعی در افغانستان، رژیم طالبان در واپسین روزهای اسد و آغاز سنبله ۱۴۰۴، یکبار دیگر بر فرهنگ و هویت افراد حمله بردند.
رهبری گروه دو تصمیم جدید و نگران کننده را اعلام کرد که نه تنها حمله ای دیگر به حقوق زنان و آزادی بیان محسوب می شود، بلکه بار دیگر چهره واقعی و واپسگرای این گروه را در قبال فرهنگ، هنر و انسانیت عریان می سازد.
رژیم با صدور قانون تازه ای به نام «تنظیم مشاعره»، بازهم آشکارا به جنگ با شعر، احساسات انسانی و خلاقیت ادبی رفته است. طبق این قانون که توسط رهبر مشکوک الهویت این گروه صادر شده، سرودن اشعار عاشقانه، ذکر دختران و پسران و حتی اشاره به روابط انسانی ممنوع اعلام شده است.
در متن این قانون آمده: «شعر باید خالی از عشق مجازی، خواهشات ناروا و احساسات بی جا باشد»، جمله ای که خود گویای دشمنی طالبان با زیبایی، عشق، و ادبیات است.
بیش از این، حتی انتقاد از شخص آخوندزاده هبت الله و تصمیمات او نیز ممنوع شده و شاعران باید از مفاهیمی چون دیموکراسی، فمینیسم، ناسیونالیسم و کمونیسم بپرهیزند؛ مفاهیمی که طالبان آنها را تهدیدی برای سلطه مطلقه خود می دانند. گویا هر چه بوی آزادی و آگاهی بدهد، باید در قاموس طالبان حذف و خاموش شود.
برای نظارت کامل بر این روند، هیئت هائی از مأموران خبرچین امر به معروف و برخی روحانیون در سراسر کشور موظف شده اند تا پیش و پس از هر مشاعره، محتوای آن را بررسی کرده و در صورت نیاز، عاملان را مجازات کنند. این همان سانسور مطلق است که در پوشش دین و به نام «شریعت» اعمال می شود.
در یک اقدام سرکوب گرانه دیگر، طالبان اعلام کرده اند که از این پس درج عکس زنان در تذکره اختیاری است. در عقب این اصطلاح سازی نرم و فریبنده، یک تصمیم تلخ پنهانی است و آن: حذف تدریجی و محاسبه شده زنان از هویت اجتماعی آنهاست.
این دستور نیز مستقیماً از سوی آخوندزاده صادر شده و اکنون تنها در موجودیت «ضرورت شدید» می توان عکس زن را در تذکره گنجاند. در واقع، طالبان دیگر حتی وجود زنان را هم به رسمیت نمی شناسند، مگر در مواردی که خودشان آن را تشخیص می دهند.
فعالان زن افغان به شدت به این تصمیم واکنش نشان داده اند و آن را گامی دیگر در پروژۀ «نامرئی سازی زنان» خوانده اند. با شعار «عکس من، هویت من است»، آنان مانند همیشه تلاش دارند در برابر این پاکسازی سیستماتیک مقاومت کنند و این اقدام آنها یکبار دیگر احترام و پشتیبانی همه حلقه های متعهد به آزادی، دیموکراسی و حقوق بشری را کسب نموده است.
تصمیمات تازه طالبان تنها دو مورد از سلسله اقدامات ضدانسانی این گروه ضد زن و آزادی است که از لحظه نصب مجدد به قدرت تا امروز ادامه داشته اند. اقداماتی که افغانستان را به زندانی بزرگ برای زنان، شاعران، هنرمندان و اندیشمندان بدل کرده اند.
ممنوعیت شعر عاشقانه، حذف عکس زنان از اسناد رسمی، بستن درب مکاتب دخترانه، بیکاری اجباری زنان، سانسورهنری و رسانه ای، و ایجاد فضای رعب و اختناق، همه نشان می دهد که طالبان با هر آنچه بوی آزادی، زیبایی و آگاهی می دهد در جنگ است.
در جوامعی که محدودیت های جنسیتی و سیاست های سرکوبگرانه بر زنان اعمال می شود، حذف عکس زنان از تذکره، تعبیر دیگری جز کاهش بیشتر حضور زنان در جامعه ندارد. در واقع حذف عکس از مدارک هویتی علاوه برحذف حقوق مدنی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی که از قبل توسط رژیم تفنگ و تازیانه از زنان انکار شده شده است، تبعات منفی دیگری، از جمله روانی را نیز در قبال دارد.
افغانستان امروز، زیر سایه سیاه طالبان، شاهد نابودی تدریجی هویت فرهنگی و انسانی خود است؛ و سکوت در برابر این روند، همدستی با آن است.
چرا طالبان از ادبیات عاشقانه و عاطفی می ترسند؟
ادبیات عاشقانه و عاطفی، به ویژه در جوامع مستبد مانند افغانستان تحت حاکمیت طالبان، نه تنها به طور سیستماتیک سرکوب می شود بلکه به عنوان ابزاری برای آزادی بیان و ایجاد همبستگی اجتماعی تهدیدی جدی برای رژیم های استبدادی محسوب می شود. در چنین جوامعی، جایی برای بیان احساسات انسانی و آزادیخواهانه باقی نمی ماند، زیرا طالبان با دستکاری فضاهای فرهنگی و اجتماعی به طور فعال تلاش دارند تا هرگونه ابزار بیان احساسات و آزادی های فردی را از میان ببرند.
ادبیات عاشقانه، بیش از آنکه تنها یک وسیله برای بیان علاقه میان دو نفر باشد، ابزاری است برای آزادی های فردی و انسانی. این ادبیات فرصت بیان آرزوها، آزادی ها و احساسات فردی را می دهد. در واقع، هنگامی که یک فرد قادر است احساسات خود را از طریق شعر یا داستان بیان کند، به نوعی خواسته های خود را از رژیم های مستبد مطرح می کند. او می تواند در این بیان خود چیزی را که در دل دارد بگوید: آزادی، عدالت و برابری. این نوع آزادی بیان برای رژیم های مستبد مانند طالبان تهدیدی است که آن ها از آن وحشت دارند و به همین دلیل از سرکوب آن خودداری نمی کنند.
شعرهای عاشقانه همچنین توانایی تقویت همبستگی اجتماعی را دارند. این شعرها، با تأکید بر مفاهیمی چون عشق، محبت و انسانیت، می توانند افراد را به هم نزدیک کرده و در برابر ظلم و بیعدالتی متحد سازند. این دقیقاً همان چیزی است که طالبان از آن می ترسند: ایجاد یک جامعه آگاه و متحد که از آنها را پاسخگو بداند. در چنین شرایطی، این شعرها نه تنها به عنوان یک وسیله برای ابراز احساسات شخصی، بلکه به عنوان ابزاری برای تغییر و تحول اجتماعی عمل می کنند.
ادبیات عاشقانه به طور طبیعی بر ارزش هائی چون وفاداری، صداقت، انسانیت و آزادی تأکید دارد. این مفاهیم، با اصولی که رژیم های استبدادی مانند طالبان به دنبال آن هستند، در تضاد کامل قرار دارند. برای طالبان، این ارزش ها به معنای تضعیف نظامی است که بر اصول سخت و محدودکننده تکیه دارد. به همین دلیل، سرکوب ادبیات عاشقانه برای این رژیم یک ضرورت است؛ زیرا آنها می خواهند تا در عرصه های هنر و فرهنگ، کنترل کاملی داشته باشند.
در دنیای پر از فشارهای روانی و اجتماعی، ادبیات عاشقانه می تواند به عنوان یک پناهگاه برای آرامش و رهایی روانی عمل کند. زمانی که افراد با چالش های روزمره رو به رو هستند، این نوع ادبیات به آنها فرصت می دهد تا از حیات خسته کننده و طاقت فرسا فاصله بگیرند و به دنیای درونی خود پناه ببرند. این رهایی روانی برای رژیم های استبدادی مانند طالبان تهدیدی است که ممکن است مردم را به فکر تغییر شرایط موجود بیندازد و به دنبال آن، خواسته های آزادیخواهانه بیشتری در میان جامعه شکل گیرد.
ادبیات عاشقانه همچنین بخش مهمی از هویت فرهنگی یک ملت است. وقتی یک رژیم استبدادی، مانند طالبان، تصمیم می گیرد آزادی های فرهنگی را سرکوب کند، در واقع به طور عمدی به هویت فرهنگی و تاریخی جامعه ضربه می زند. این سرکوب ها نه تنها هدفشان محدود کردن آزادی های فردی است، بلکه در نهایت تلاش دارند تا ریشه های فرهنگی مردم را نابود کنند. آنها می خواهند تاریخ و فرهنگ را تغییر دهند تا تنها تفکرات محدود خود را بر جامعه تحمیل کنند.
سرکوب ادبیات عاشقانه ازسوی طالبان، در واقع تلاشی برای حفظ قدرت استبدادی آنهاست. مانند تمامی رژیم های مستبد، طالبان از هر چیزی که تهدیدی برای قدرت شان باشد، وحشت دارند. شعرهای عاشقانه که بر آزادی، عدالت، و عشق به انسانها تأکید دارند، می توانند دانه های شک و تردید را در دل مردم بکارند و آنها را به این فکر بیندازند که زندگی در جهل و انفعال تنها راه نیست. طالبان از همین رو، با سرکوب چنین شعری می خواهند این احساسات را از میان برده و مردم را در یک دایره بسته نگاه دارند.
شعرهای عاشقانه که مفاهیمی چون عدالت، آزادی و برابری را مطرح می کنند، می توانند به مردم انگیزه دهند و آنها را به بیداری اجتماعی دعوت کنند. طالبان هیچگاه نمی خواهند مردم از خواب غفلت بیدار شوند و به خصوص از تغییرات اجتماعی بترسند. بنابراین، سرکوب این نوع شعرها و هنرها، به عنوان یک استراتیژی عمدی برای حفظ وضعیت موجود است تا مردم همچنان در جهل باقی بمانند و از خواسته های آزادیخواهانه خود منصرف شوند.
در دل شعرهای عاشقانه و عاطفی، روحیه ای از مقاومت و امید نهفته است. این نوع ادبیات می تواند مردم را ترغیب کند که برای تغییر وضعیت موجود و مبارزه با ظلم دست به کار شوند. طالبان از آنجایی که هیچگاه نمی خواهند مردم در برابر ظلم مقاومت کنند، از سرکوب این نوع شعرها و ادبیات احساساتی استفاده می کنند تا نتایج آنها را بی اثر کنند.
از سوی دیگر، طالبان ظاهراً تفسیرهای سختگیرانه ای از دین اسلام و فرهنگ دارند، بنابراین می خواهند هر نوع آزادی فکری و فرهنگی را سرکوب کنند. این رژیم به طور خاص نمی خواهد مردم آزادانه در مورد باورهای دینی و فرهنگی خود فکر کنند یا به روش های جدید در زندگی فکر کنند. ادبیات عاشقانه و عاطفی می تواند به طور غیرمستقیم به مردم نشان دهد که آنها می توانند به طور مستقل از اصول تحمیلی زندگی کنند. این آزادی فکری برای طالبان تهدیدی جدی است که می تواند پایه های قدرت شان را متزلزل کند.
در نهایت، رژیم های استبدادی مانند طالبان هیچگونه تغییری در وضعیت موجود را بر نمی تابند. آنان به طور جدی از هر نوع ادبیات و هنری که توانایی تقویت روحیه فردی و جمعی را داشته باشد، هراس دارند. شعرهای عاشقانه با قدرت اثرگذاری خود می توانند جامعه را به سوی دگرگونی های اجتماعی سوق دهند؛ از همین رو سرکوب چنین آثاری به یکی از ابزارهای طالبان برای جلوگیری از تحول و ایجاد جامعه ای کاملاً تحت کنترول بدل شده است؛ جامعه ای که در آن نه ابراز احساسات انسانی، نه آزادی فردی و نه ارزش های اخلاقی جایی ندارد. این رویکرد نه تنها چهره استبدادی طالبان را آشکار می سازد، بلکه نشانگر ترس عمیق آنان از هر نوع تغییر اجتماعی نیز هست. طالبان از هر وسیله ای برای نابودی آزادی های فردی و فرهنگی بهره می گیرند و از هر حرکت اجتماعی که پایه های قدرت شان را بلرزاند، وحشت دارند.
احمد آریا
