هاي تاجيكستان ! به نگارش زبان مادري ات برگرد.

سيد وحيد "پيمان"

 هرات - افغانستان

مردم تاجیکستان برای خواندن و نوشتن از شیوه‌ی نگارش سیریلیک  استفاده میکنند که به آن خط تاجیکی میگویند. این شیوه نگارش در خارج از تاجیکستان را خط روسی می گویند .

قبل از انقلاب شوری سابق خط مردم تاجیکستان فارسی بود. سپس تاجیکان برای مدتی از خط لاتین استفاده کردند. بعد از رایج شدن خط سیریلیک در روسیه‌ی بعد از انقلاب، استفاده از این خط بمرور در تمام کشور‌های وابسته به اتحاد شوروی اجباری گردید و در تاجیکستان هم خط سیرلیک بعنوان فرهنگی وارداتی بر تاجیکها تحمیل شد و خط زبان مادری شان بزور تغییر یافت .

از آن به بعد مردم تاجیکستان و میلیون‌ها مردم در کشورهای گوناگون از این خط بعنوان شیوه‌ی نگارش رسمی‌شان استفاده میکنند .

در سالهای اخیر عده ای از فرهنگیان و پارسی دوستان تاجیک کمپین های برای واپس جایگزینی پارسی بر سیریلیک براه انداختند که با مخالفت امام علی رحمان رییس جمهور تاجیکستان مواجه شد.

وی اعلام کرد که دولت قصد ندارد در آینده‌ای نزدیک الفبای کشورش را تغییر دهد.

قبل  از آن‌که رئیس جمهور در این خصوص صحبت کند، در محافل تاجیکستان بحث گسترده‌ای درباره گذشتن از خط سیریلیک به فارسی ایجاد شده بود و شخصیت های علمی در مطبوعات بطور گسترده درباره این موضوع نوشته بودند. متاسفانه در تاجیکستان، حتی یک نشریه هم با خط و الفبای فارسی منتشر نمی‌شود. بسیاری از شخصیت‌های فرهنگی و ادبی تاجیک خط و الفبای سیریلیک روسی را که زبان فارسی تاجیکی هم اکنون به آن نوشته می‌شود، خطی تحمیلی بر ملت خود می‌شمارند و آن را سبب وابستگی بیشتر تاجیکستان به روسیه قلمداد می‌کنند. آنها می‌گویند خط سیریلیک مانع رشد زبان شده است.

اما واقعیت این است که نسل های آینده سردمداران نظامهای سیاسی سه کشور فارسی زبان در دهه های اخیر را نفرین خواهند کرد .

امروزه کشورهای اروپایی به هویتی واحد ، پول واحد ، اقتصاد واحد و فرهنگ و هویت واحد شان افتخار می کنند. اما در تاجیکستان این سرزمین رودکی و مهد پارسی کهن ، بازیهای سیاسی آنقدر فرهنگ و تمدن شان را مورد هجوم قرار داده که حتی زبان و خط این بزرگترین سند هویت ملت را هم تغییر داده اند.

از این هم نگذریم که در گذشته سیاست تفرقه بیانداز و حکومت کن استالین نیز باعث آن شد که بیشترین بخش سرزمین تاجیکها امروزه در ازبکستان باشد.

کشورهای فارسی زبان در طول تاریخ تشکیل خود نتوانستند یا نخواستند روابط نزدیکی با هم داشته باشند. این مخالفت ها به خاطر این بوده که ایران همواره خواسته است تا سردمدار زبان فارسی باشد و نقش دو کشور دیگر را کمرنگ سازد. بحران در افغانستان هم بخش دیگر مشکل بوده است در کنار همه اینها عدم توجه حکومتهای حاکم در این سرزمینها به مشترکات زبانی و فرهنگی بین خود از مهمترین دلایل دوری سه کشور فارسی زبان از هم بوده است  و عدم اتحاد این سه کشور باعث شده است هویت ، خط و فرهنگ شان مورد هجوم قرار بگیرد.

اما نسل جدید جوانان در ایران و افغانستان در سالهای اخیر فرهنگ و رسوم افغانها و ایرانیها روز بروز بیش از پیش به هم نزدیک می شوند و یکی از بزرگترین دلایل آن یکسان بودن خط نگارشی این دو کشور است – بخصوص اینکه اخیرا اینترنت بعنوان بزرگترین وسیله ارتباط فرهنگها با یکدیگر رابطه ی فرهنگیان افغان و ایرانی را بیش از پیش به هم نزدیک تر ساخته است.

جوانان افغان روزانه با دهها سایت فارسی ایرانی وجوانان ایرانی نیز با دهها سایت فارسی افغانستان ارتباط برقرار می کنند . دانشنامه های چون ویکی پدیا را با هم می سازند ، در سایتهای مانند فیس بوک و تویتر و بخش های ارتباطی بی بی سی و دهها سایت دیگر در موارد گوناگون با یکدیگر بحث می کنند ولی در این میان خبری از همزبانان تاجیک مان نیست. صرف یک نگارش وارداتی و تحمیلی موجب شده استتا این  فاصله عمیق بمیان بیاید.

در کتابخانه های افغانستان صدها هزار نسخه کتاب از نویسنده گان بزرگ فارسی زبان ایرانی مانند سروش و شیریعتی و شاعرانی مانند مهدی سهیلی – سهراب سپهری – پروین اعتصامی – سعدی – حافظ و غیره … یافت می شود و بر عکس آن در ایران نیز کتابهای شاعران افغانمانند کاظم کاظمی – استاد خلیلی – جامی و غیره بر تارک کتابخانه های شان می درخشند.

آواز خوانان دو کشور از اشعار شاعران یکدیگر برای نماهنگ های شان انتخاب می کنند ولی باز در این میان خبری از همزبانان تاجیک مان نیست.

ملتهای دو کشور از وضعیت سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی یکدیگر بیش از همه باخبرند و بزرگترین دلیل نیز یکسان بودن خط نگارشی دو کشور است.

ما جوانان افغان و ایرانی از مسوولین کشور برادر و دوست خود تاجیکستان جدا می خواهیم تا در راستای نزدیکی فرهنگ و تمدن دیرینه ی دو کشور برای تغییر خط و واپس برگرداندن هویت تاریخی مردم تاجسکستان همت نموده و موجبات نزدیکی نسل های آینده را فراهم نمایند تا باشد رودکی و مولانای بلخ و سعدی و حافظ بار دیگر نماد یک فرهنگ مشترک گردند.