عثمان نجیب

وقتی اسلام ما را به پذیرش و‌ ایمان داشتنِ همه پیامبران و کتب و صحیفه‌های آسمانی امر می‌کند پس کافری وجود نه‌داشته و نه‌دارد و‌ همه مسلمان اند. انسانِ بی‌دین هرگز به‌ دنیا نیامده اما مذاهب ساخته‌ی افکار انسانی بوده است.

به‌دلیل دست‌خورده‌گی‌های فراوان در کتابِ مقدسِ انجیل و نایاب بودن کتب آسمانی زبور و تورات و یا هم صحیفه‌های ابراهیم و موسیٰ علیهماالسلام و‌ پشینینان شان تنها مرجع تتبعات و ‌تفکرات و استنتاجات ‌و اجتهادات و صدور فتاوی و مأخذ احکامِ خدایی همین آیه‌های‌آسمانی اند که برای پیام‌بر جلیل‌‌القدرِ ما نازل و فرستاده شده است. قرآنِ خدا «ج» برای محمد «ص» فهماند که: یاایهاالناس اناخلقناکم من ذکراً و انثی. من شما را از یک مرد و یک زن خَلق کردم. نه گفت که من شما را به کدام مذهب خلَق کردم. اما فرمود که وجعلناکم شعوباً و‌قبایلاً لتعارفو. و شما را برای معرفت و شناخت هم‌دیگر تان به قبایل و گروه‌های مختلف تقسیم کردیم. پیام‌بر مکلف‌بودند تا ارشادات اوتعالیٰ‌ را به امت خود و ابنای‌بشر در زمان خود برسانند و پس از خود هم میراثی به‌جا گذارند تا تداوم راه انسان‌ها باشد. معنای این سخن آن نیست که نعوذباالله پیام‌بران پیشین کاری از پیش نه ‌برده اند. وقتی خدا همه امت‌های همه‌پیام‌بران را هدایت کرد به دعوت پیام‌بران خود لبیک گفتند و از گناه رهیدند.


مشکلات تفکرات انسانی در برداشت‌های دینی بوده که پشینیان نسل به نسل منتقل کرده‌اند. در پهلوی آن قدرت‌مداران، سیاسیونِ غیرمذهبی و مخالف اعمال و احکام‌انسانی مثل فراعنه روش‌های فرستاده‌های آسمانی و قرآنی را زیر پرسش برده و حتا به‌سُخره و استهزا گرفته اند. بدان‌جهت بوده که طبل مخالفت با دین را نواخته و در نتیجه روش‌های محیلانه‌ی دین‌ستیزی را پیشه کرده‌اند. تربیت و پرورش افراد بی‌دین ‌و مخالف‌دین زیرِ نام کشیش، راهب، راهبه، پدرِکلیسا، پاپ و دیگر موارد تراشیده اند. انحصار دینی،‌ طراحی‌های غیردینی بااستفاده‌های غیرحقیقی و بازی بااحساسات‌دینی‌ ملت‌ها زمینه‌ی تداوم حکم‌روایی و زراندوزی و قدرت‌مداری‌خودها را مهیا ساختند. حتا مردم را چنان غافل ساختند که خرید و فروش بهشت و‌ دوزخ را به آنان وعده داده و پاکی‌گناهان مردم را در بدل پرداخت هزینه‌ها رقم می‌زدند. سر انجام یکی بود که به جنگ‌کلیسا رفت و گفت شما مردم فریب هستید و بخشیدن و آمررزش و جنت و دوزخ به دست خدای یکتاست. او حتا از بی‌خردی کشیش‌های کلیسا استفاده کرده و‌ دوزخ را از نزد شان خرید و به مردم گفت که کسی را به دوزخ راه نه‌می‌دهد. نیت او هر چی بود کلیسا و دین‌باوری را به دو دسته تقسیم کرد.‌ بعدها سودجویان در قالب دین و ‌‌دین‌داری راه‌های دیگر را جست‌وجو کردند تا مدام باردوش ملت‌ها باشند و زیر نام دین از آنان بهره ببرند. در عهد رنسانس و در زمان پیدایی مفکوره‌های مدرن و مدرنیته‌گرایی بود که دین حربه‌ی بیش‌تر فشار بر مردم شد. نه آن دینی که خدا در کتاب مقدس و دست نه‌خورده‌ی‌انجیل به حضرت‌عیسا فرستاد یا در تورات که به حضرت‌موسا فرستاد و یا زبور که به داود‌علیه‌السلام فرستاد و یاصحیفه‌هایی که به ابراهیم فرستاد بل‌ تعبیر نادرست دین‌مداران بود و همه را به‌ نفع خودها مطمح‌نظر قراردادند. و مؤمن یا دین‌دار بی‌مطالعه و‌ صحرانشین و بی‌سواد اما به‌ دین استوار فقط بر اساس معتقدات‌پاک خود در جالِ شکار دین‌فروشانِ دنیایی گیرافتادند و‌ دیگر مجال رهیدن نه‌یافتند.

در هیچ‌جایی از کتب فقهی و روایات دینی نیامده است که انسان مالکِ دین است و می‌تواند دین فروش باشد. خلقت‌بشر از آدم تا خاتم همه حکمت خداوندی است که همه‌ی ما به آن ایمان داریم. در ایمان فطری‌ما هیچ شک و شبهه‌یی نیست. ایمان کسبی هرچی غیر از خدا باشد خود انسان گناه کرده است. خداوند فرمود: انا خلقناکم جن و الانس الا لیعبدون من جن و انسان را خلق نه‌کردم مگر برای عبادت. ایمان کسبی همان است که بنده به اختیار خود بر‌ می‌گزیند و‌ فکر می‌کند آن‌گزیده برایش بهتر است. حال آن‌که پروردگار من و تو را نه برای خرافات و برای بدعت‌کاری که برای انسانیت و تقوا و پرهیزگاری خلق کرد.‌ برای ما نَفْس و نَفَس بخشید نه برای خودسری‌ها و فرمود: و نَفْسِ وماسواها یعنی ما نفس‌های شمارا خلق کردیم. و بعد فرمود که: فاالهمهافجوراً‌و‌تقواها یعنی برای شما الهام کردیم و تلقین و فهماندیم راه گناه و تقوا را. عقل را هم به ما داد تا تمیز خوب و بد کنیم.‌ خدا در هیچ‌جایی و در هیچ‌کتابی و هیچ صحیفه‌یی نه‌گفت که دین تنها در انحصار چند تا کشیش، پاپ یا ملا و مولوی است و کسی حق نه‌دارد از دین‌ چیزی بداند. خدای‌بزرگ‌ برای بنده گفت که نَفس‌های گونه‌گون داری و انتخاب آن‌ها اختیاری است اما بدانی که روز جزا ‌بازپرس آمدنی‌ست. نفس‌هایی که ما داریم همه باطل نیستند فقط نفس اماره است که ما را به گناه می‌کشاند. وقتی از آشوبِ ‌گناه در امان نماندیم ‌و به اختیار خود سوی‌گناه رفتیم و با تمام وجودِ خود گناه را انجام دادیم، این‌جا دگر نه از خدا و نه از دین‌ بنالیم خدا که مالکِ‌دین و خالق ما و دینِ ماست همه آن‌چه را باید انجام دهیم از پیش برای ما گفت. هم امر به معروف کرد و هم نهی از منکر. و هم ما را ملزم ساخت تا چنان کنیم. ‌از پیام‌بر اطاعت کنیم نماز بخوانیم و زکات بدهیم. اقیموالصلاة و آته‌وزکاته و اطیعوالرسول… این که ما چنان نه‌می‌کنیم کی ملامت است؟ دین یا دین‌دار؟بی‌گمان دین‌دار ملامت است. در آن‌صورت ما شامل حکمِ‌ لعلکم‌ترحمون نه‌می‌شویم‌. دین‌داری که همه قراردادهای اجتماعی را از ترس قوانین‌وضعی بشری در اجتماع بشری و یا محلاتِ‌زیستی و کاری رعایت می‌کند. چون پیشاپیش برای او تفهیم کرده اند تا تابع قوانین و ضابطه‌های خاص باشند و با عدول از آن اخراج یا مجازاتِ‌کاری می‌شوند. اما به امر خالقی که هم او و هم کارفرمایانِ او را خَلق کرده اعتنایی نه‌می‌کند. در قراردادهای اجتماعی اگر روزی به اجرای مسئولیت خود نه‌پردازی مجازات می‌شوی. این مجازات حدِاقل و‌ حدِ‌اکثر دارد‌ که متناسب به‌نوعی گریز از مسئولیت متوجه ما می‌شود. سبک ‌و سنگینی مجازاتِ‌ خدا برای ما هم در مورد گناه‌ما همین است.‌ کما این‌که خدا همیشه مهربان و‌ آمرزنده و بخشنده است و فقط ما باید به‌سوی او برگردیم. اما در قراردادهای اجتماعی است که نه‌می‌توانیم آن خطای مسئولیت را برداریم و درج دفتر سوانح ما کرده اگر صدسال هم بگذرد حذف‌‌اش نه‌می‌کنند. و زمانی که لازم بود به دیگران هم منتقل می‌سازند. در حالی‌که خدای‌ما چنین نه‌می‌کند و اکر توبه کنیم ما را می‌بخشاید و اگر توبه نه کنیم جرم ما را تشهیر نه ‌می‌کند چون او ستار است. مگر در روزِ بازپرس می‌پرسد یا ایهاالمجرمون کجاستید ای مجرمان و‌ گنه‌کاران برخیزید که روز بار‌پرس فرار رسیده. این است فرق بنده و خدای‌بنده در برخورد با بنده‌ی دیگر. درک دین همین است که ابوسعیدابوالخیر هم در یکی از رباعیاتِ خود می‌گوید:

«باز آ باز آ هر آنچه هستی باز آ

گر کافر و گبر و بت‌پرستی باز آ

این درگه‌ ما درگه نومیدی نیست

صدبار اگر توبه شکستی‌ باز آ »

خدا بارها امر به‌توبه کرده است تا بنده توبه کند و سوره‌ی کامل برای توبه نازل فرمود.‌ سنت‌نبوی برای ما شرایط توبه را به ما می‌آموزاند. و خداوند هم پیش از آن ما را به‌انواع نَفْس‌ها آشنا کرد.

 

(برای نَفَس به معنی دم و بازدم، تنفس را ببینید.

برای دیگر کاربردها، نفس (ابهام‌زدایی) را ببینید.

نَفْس در لغت به معنی جان، روح، روان و نشاندهنده زنده بودن است.[۱] در علوم اسلامی و قرآن، به عنوان جهت‌دهنده حرکت و اندیشه انسان شناخته می‌شود و بسیاری از کردارها و رفتارهای انسان به پیروی از نفس او شکل می‌گیرد. در قرآن به چهارگونه نفسِ‌انسانی اشاره شده‌است.[۲] در تعریفی از نفس آمده است؛ نفس آن چیزی است که تعیین موجودیت می‌کند در ظاهر و باطن و نشانه اش این است که خواسته دارد.[۳]

  • نفس امّاره (روان بَدفَرما)[۴]: در آیه ۵۳ از سوره یوسف به این نفس اشاره شده‌است. نفس اماره انسان را بسوی کارهای زشت هدایت می‌کند.[۵]
  • نفس لَوّامه (روان سرزنشگر): در آیه ۲ سوره قیامت به این نفس اشاره شده‌است. این نفس انسان را بخاطر اعمال زشتی که مرتکب می‌شود، سرزنش می‌کند. از این نفس به وجدان تعبیر شده‌است. بر اثر تکرار کردارهای زشت و گناهان، این نفس کارکرد خود را از دست می‌دهد.
  • نفس مُلهَمه (روان الهام‌گیرنده): در آیه ۷ و ۸ سوره شمس به این نفس اشاره شده‌است. این نفس، موجب نوعی پیوند میان انسان و عالم غیب است و از عالم غیب به آن الهام می‌شود.
  • نفس مُطمَئنّه (روان بی‌گمان): در آیه ۲۷ سوره فجر، به این نفس اشاره شده‌است. این نفس متصل به خدا است و به واسطه این پیوند، دارای اطمینان است. کسی که این نفس در او بیدار می‌شود، راه و روش خود را می‌یابد و به دنبال یقین حرکت می‌کند.

در نوشته‌های اسلامی گونه‌های دیگری از نفس را نیز ذکر می‌کنند:

  • نفس راضیه (روان خرسند): در این مرحله، جان فرد از آن‌چه بر او می‌گذرد خرسند است.
  • نفس مَرضیه (روان خرسندی‌یافته): جانی که خدا از او خرسند است.
  • نفس صافیه (روان پالوده): جانی که به کمال رسیده‌است.

دسته بندی انواع نفس

نفس (ذهن)

نفس (صورت خیالی در عالم مثال منفصل که جدای از نفس کل نیست)

نفس (نفس مُدرک)

نفس (نفس ناطقه)

نفس (نفس عارض)

نفس (نفس به لحاظ اخلاقی؛ اماره، لوامه، مطمئنه)

نفس (نفس واحده)[۶]

قوای نفس

از نظر فارابی، نفس دارای پنج قوه است:

  1. غاذیه: این قوه که امور مربوط به تغذیه بدن را بر عهده دارد، خود از چند قوه فرعی تشکیل شده‌است: هاضمه، مُنمیه، مولّده، جاذبه، ماسکه، ممیزه و دافعه.
  2. حاسه:مقصود از این قوه، همان نیرویی است که به ادراک دیدنیها، شنیدنیها، بوییدنیها، چشیدنیها و لمس کردنیها می‌پردازد.
  3. متخلیه: این قوه در صورتهای حسی تصرف می‌کند و با ترکیب کردن آن‌ها با یکدیگر یا تجزیه‌شان، چیزهایی پدید می آورد که ممکن است بهره ای از واقعیت نداشته باشند.
  4. نزوعیه: نیرویی است که شوق و کراهت را در وجود انسان برمی‌انگیزد و به پدیده‌هایی چون ترس، غضب، خشنودی،فرار و جستجو می انجامد.
  5. ناطقه: آدمی به یاری این قوه به تعقل می‌پردازد و زشت را از زیبا جدا می‌سازد. این قوه خود به نظری و عملی تقسیم شده‌است.)
  6. در نفس مطمئنه است که خدای بزرگ‌ می‌فرماید : یا ایهاتهاالنفس مطمئنه ارجعی الی ربک راضیة مرضیه… همه نفس‌ها برای مقابله با نفس اماره مبارزه می‌کنند که تا سرحد رسیدن و قُربِ منزلت به درگاه رب‌العالمین می‌شوند و جز به یقین چیزی دیگری نه می‌اندیشند. پس معلوم است که خودِ انسان در صاحب اختیاری خود تعیین کننده‌ی راه و رسم زنده‌گی عبادی، روحانی است و یا برعکس.
  7. در رسیدن به نفس مطمئنه است که باید به قوام و‌ قیام برسیم تا نفسِ اماره شکارِ مان نه‌کند.
  8. پسا برگزیده شدن پیام‌برٍ اکرم ص و منسوخ شدن ادیان دیگر و ظهور اسلام و فرستادن قرآن برای انسان بود که همه تغییرات در وجود انسانِ مسلمان پدید آمد. خداوند در قرآن امر نه‌‌فرمود که شما کتب ‌و صحف قبل از اسلام را نادیده انگارید بل فرمود که: « آمنوالرسول بما انزل الیه من ربه والمؤمنون. کلً امنا باالله و ملائکتهِ ‌و کتبهِ و رسلهِ لانفرق و‌بین احداً من رسوله..، این‌جاست که مثل گذشته اما برای آخرین بار پیامبر خاتم را برگزید ‌و قرآن را برای او فرستاد. و برای آن‌که مسلمانان نیک بدانند تمام قصه‌های پیام‌بران و امتیان پیشین و نوع و هدف خلقت بشر را و تسهیلاتی که برای بشر مهیا کرده است وضاحت داد. پیام‌بر امین هم همه را به‌بهترین وجه ممکن برای ما رسانید و در پهلوی آن احادیث و رهنمودهایی از خود برای ما گذاشت و‌ آن‌چه را مستقیم از خدا گرفت به نام حدیث‌قدسی به ما و پشینیان‌ ما و همه بشریت تا روز یوم ینفخ فی‌الصور به‌جا گذاشت و خدا به ما گفت که پیام‌بر رحمت‌للعاالمین اند و چیزی را از خود به شما نه‌می‌گوید. و‌ماینطق‌عن‌الهوا.
  9. دیدیم که پیامبران به گونه‌های مختلف از سوی اقوام نزدیک به خودشان دچار مصایب زیادی شدند اما هیچ‌یک شان نه‌گفتند که قوم‌شان به دلیل پیام‌بر بودن‌خودشان از مکافات و‌ مجازات معاف اند.‌ حتا پیامبر به دختر عزیزشان فرمودند که پیام‌بری پدر مبارک‌شان معنای بی‌پرسش گذشتن شان از امتحان خدا نه می‌شود و بنده در امتحان است و امتحن الله…

چرا مردم کلیسا‌ها را آتش می‌زنند؟

مکان‌های دینی در کلیسا‌ها مدام و مستمر محلات تجاوزها و قتل‌گاه بوده اند

خرافه‌ها و‌ گزافه‌ها و‌ ممنوعه‌ها همه در نزد ارکان‌دین و مکان‌های مقدس بود

ادامه دارد…

ای دیگر در سرزمین بومیان کانادا در آتش سوختند - BBC News فارسی

https://www.bbc.com/persian/world-57628819