سانسور کتاب و توقیف آن‌ ها از دیرباز، همواره نمادی از تلاش‌ های قدرت‌ ها برای کنترول اندیشه و محدود کردن آزادی‌های فکری بوده است.

 این اقدامات، در طول تاریخ، همواره به عنوان ابزاری برای نظارت بر محتوا، سرکوب دیدگاه ‌های مخالف و حفظ سلطه سیاسی و فرهنگی به کار رفته ‌اند. هدف اصلی این سیاست‌ ها، محدود کردن دسترسی عمومی به دانش و اطلاعات، حذف نظرات متفاوت و ایجاد فضای بسته ‌شده ‌ای است که جامعه را از مسیر رشد و توسعه باز می ‌دارد. تاریخ پر است از نمونه‌ هائی که نشان می‌ دهد سرکوب اندیشه و سوزاندن میراث فکری، علاوه بر تداوم سلطه قدرت‌ ها، موجب نابودی میراث فرهنگی و علمی جوامع شده است. بنابراین، پاسداری از آزادی بیان و حفظ میراث فرهنگی و علمی، وظیفه ‌ای همگانی است که باید در برابر این روند خاموش نشود و همواره تلاش کنیم تا از آن جلوگیری کنیم.

 

این مقاله در راستای مقاومتی استوار و با هدف تشکیل یک سد مستحکم از تمامی اقشار مردمی و پیشروان فرهنگی در برابر این روند ننگین، نگاشته و عرضه می‌ شود. لازم به ذکر است که این نوشته پیشتر در یکی دیگر از نشریات دیجیتال برون‌ مرزی با عنوانی متفاوت منتشر شده است، بنابراین آنچه در اینجا می ‌خوانید، نه تنها عنوانی جداگانه دارد، بلکه در متن آن نیز تغییرات اندکی صورت گرفته است. 

 

تاریخ نشان می دهد  که سانسور کتاب و سوزاندن آن‌ ها در هر زمان و مکانی همچون شرم تاریخی، حضور داشته است. این اقدامات همواره یکی از رویداد های مهم و بحث‌ برانگیز در تاریخ بشریت بوده ‌اند.

 

نمونه‌ های تاریخی متعددی از این نوع اقدامات در طول تاریخ ثبت شده است. به عنوان نمونه، در سال ۲۱۲ قبل از میلاد، امپراتور چین، شی‌ هوان‌ تی، ۴۶۰ عالم کنفوسیوسی را زنده‌ به‌ گور کرد تا کنترول بر نگارش تاریخ در دستان او باشد. او تمامی کتاب‌ های کشورش را سوزاند و تنها یک نسخه از هر کتاب را نگه داشت که قبل از مرگش نیز همه نابود شدند. این اقدام، تاریخ را به گونه ‌ای ساخت که گویی از زمان او شروع شده است. کاری که طالبان امروز در افغانستان در حال انجام آن هستند، و هدف آن ترویج جهل و بی ‌خبری است.

 

در اروپای قرون وسطی، کلیساهای مسیحی و قدرت‌های مذهبی بسیاری کتاب‌ هائی که مخالف عقاید دینی آن زمان بودند را سوزاندند. این کتاب‌ ها شامل آثار علمی و فلسفی تا آن زمان بودند. حتی در زمان انقلاب فرانسه، گروه‌ های انقلابی برخی کتاب‌ ها و آثار مربوط به سلطنت یا کلیسا را نابود کردند.

 

در دوران مدرن، در جریان جنگ جهانی دوم، نازی‌ها کتاب‌ هائی که مخالف ایدیولوژی آن ‌ها بودند، مانند آثار یهودیان، کمونیست‌ ها یا مخالفان سیاسی، را سوزاندند. دولت‌ های توتالیتر مانند اتحاد جماهیر شوروی، چین دوران مائو، و دیگر کشورها، برای کنترول افکار عمومی و حذف عقاید مخالف، کتاب ‌های مخالف ایدیولوژی خود را سانسور یا حذف کردند.

 

این نمونه‌ ها نشان می ‌دهند که تلاش برای کنترول تاریخ و اطلاعات، همواره ابزاری قدرتمند در دست حکومت ‌ها و قدرت ‌های ستمگر بوده است. آنان با سوزاندن کتاب‌ ها و سرکوب اندیشه‌ ها، تلاش می‌ کنند جامعه ‌ای خاموش، ناآگاه و تابع بسازند.

 

به طور کلی، گروه‌هائی که به سانسور و سوزاندن کتاب‌ ها اقدام می‌ کردند، شامل دولت‌ ها، حکومات، مراجع دینی مانند کلیساها، احزاب و گروه ‌های سیاسی، نظام ‌های استبدادی و دیکتاتوری بودند. این نهادها و گروه‌ ها عمدتاً برای سرکوب مخالفان سیاسی و ایدیولوژیک، تثبیت قدرت و جلوگیری از بروز نارضایتی ‌ها، دست به چنین اقدامات خشنی می ‌زدند. چنین اقداماتی که غالباً با هدف کنترول فرهنگی، سیاسی یا مذهبی انجام می‌ شد، منجر به از بین رفتن میراث فرهنگی و علمی جوامع می‌ شدند. آثار و دستاوردهای فکری و فرهنگی که نسل ‌ها برای حفظ و ترویج آن‌ ها زحمت کشیده بودند، در بسیاری موارد به کلی نابود می ‌شدند و تأثیرات آن ‌ها مدت‌ ها بر جامعه باقی می ‌ماند.

 

امروزه نیز، موضوع سانسور کتاب و محدود کردن آزادی بیان، همچنان در کشورهای مختلف، از جمله افغانستان، به بحث داغ تبدیل شده است. عواقب ناگوار این اقدامات بر جامعه و آینده فرهنگی آن، هم‌اکنون قابل پیش ‌بینی است و نگرانی‌ هائی درباره سرنوشت فرهنگی و اندیشه ‌ورزی در آینده برمی ‌انگیزد.

 

در تاریخ اسلام نیز نمونه‌ هائی از حمله و تخریب آثار علمی، فلسفی یا دینی وجود دارد. در مواردی، کتاب ‌ها و میراث فکری جوامع اسلامی، به ویژه در دوران فاطمیان و امویان، در معرض حمله و یا سوزانده شده‌اند. این رویدادها، هرچند در مقیاس‌ های متفاوت، همواره تلاشی برای محدود کردن دسترسی به دانش و میراث فرهنگی بوده است.

 

در قرون وسطی، حملات مغول‌ ها (قرن ۱۳ میلادی) به ویژه در سال ۱۲۵۸، منجر به تخریب گسترده ‌ای در بغداد شد. مغول ‌ها پس از ورود به آن شهر، کتابخانه‌ ها، مدارس و مراکز علمی مانند بیت ‌الحکمه را غارت و آتش زدند، و بسیاری از کتاب ‌ها و آثار علمی در این رویداد تلخ نابود شدند. در نتیجه، دانشمندان زیادی کشته شدند و این واقعه یکی از بزرگ‌ترین فجایع تاریخ است.

 

همچنین، یکی از اولین اهداف هیتلر و حزب نازی در سوزاندن کتاب‌ ها، آغاز شد. این روند در سال ۱۹۳۳ شروع شد، کمی پس از آنکه هیتلر قدرت را در آلمان به دست گرفت. او فرمان داد رهبران رژیم هرگونه ادبیاتی را که علیه برنامه‌ های ناسیونال سوسیالیستی (نازیسم) بود، مصادره و نابود کنند. این عملیات، به صورت آئینی و نمادین انجام می‌شد و در میان تماشاگران عمومی برگزار می ‌گردید. در این مراسم‌ ها، کتاب‌ های نویسندگان یهودی، کمونیست‌ ها، فعالان صلح‌ طلب، سوسیالیست‌ ها، انارشیست‌ ها و لیبرال ‌های کلاسیک هدف قرار می‌ گرفتند.

 

یکی از معروف ترین رویدادهای مرتبط با سوزاندن کتاب‌ ها در آلمان، جشنواره والتبرگ در اپریل ۱۹۳۳ بود، که به مناسبت سه ‌صدمین سالگرد انتشار «رساله‌ های نود و پنجگانه» مارتین لوتر برگزار شد. لوتر، کشیش و استاد الهیات قرن ۱۶، با انتشار این رساله‌ ها، کلیسای کاتولیک را در رابطه با غسل تعمید و عذرخواهی به چالش کشید.

 

اما بزرگترین و مشهورترین عملیات سوزاندن کتاب‌ ها در تاریخ در ۱۰ می ۱۹۳۳ رخ داد؛ جائی که گفته می ‌شود تا ۲۵ هزار جلد کتاب در این آتش سوزی‌ ها از بین رفت. مراسم ‌ها با راهپیمایی ‌های شعله ‌ور، سرودن «سوگندهای آتش» و اجرای گروه‌ های موسیقی همراه بودند. رهبران حزب نازی و شاگردان آن‌ ها در اجتماعات بزرگ، سخنرانی ‌هائی در تحسین این اقدامات  انجام دادند. در برلین، حدود ۴۰ هزار نفر جمع شدند تا سخنرانی هیتلر و جوزف گوبِلز، وزیر تبلیغات نازی ‌ها، را بشنوند. گوبِلز در این سخنرانی، اخلاق و شرافت را ستود و فساد و تباهی اخلاقی را نکوهش کرد و خواستار سوزاندن کتاب ‌هائی شد که توسط نویسندگان غیرافکار نازی نوشته شده بودند؛ از جمله آثار هیلن کلر، جک لندن، ارنست همینگوی، ایچ. جی. ولز و کارل مارکس.

 

پس از این وقایع، در سال ۱۹۴۶، فرآیند معکوس آغاز شد؛ نیروهای متفقین میلیون ‌ها کتاب را از آلمان جمع‌آوری و نابود کردند. حدود ۳۰ هزار عنوان مختلف، از شعر و آثار آموزشی تا مطالب مدارس، مصادره و حذف شد. حتی آثار فیلسوفانی مانند کارل فون کلوزه‌ ویتز، که در ابتدا متهم به خطرناکی بودند، در فهرست قرار گرفتند، هرچند امروزه آثار او در مدارس و مراکز نظامی جهان جزو مطالب درسی مهم به شمار می ‌روند. آثار هنری نیز از این ممنوعیت مستثنا نبودند و هزاران نقاشی و اثر هنری مصادره یا نابود شدند.

 

در جنوری ۲۰۲۰، طالبان در افغانستان، مکتبی در تالقان را آتش زدند و حدود ۱۰ هزار کتاب را سوزاندند. در گذشته، گروه‌ های مشابه نیز مدارس و کتابخانه ‌ها را به آتش کشیدند و معلمان و شاگردان را هدف قرار  می دادند. بین سال‌ های ۱۹۷۷ تا ۱۹۹۱، گروه‌ های ساخته و پرداخته «اسلام‌ آباد» مکرراً مدارس و مراکز آموزشی در افغانستان را به آتش کشیدند و مانع آموزش کودکان و نوجوانان شدند. این گروه‌ ها، که همواره و تاکنون در اشتراک ایدیولوژیک فعالیت دارند، علم و آموزش را دشمن می ‌دانند و در طول تاریخ خود، بارها به اقدامات ضددانش و اندیشه متوسل شده ‌اند.

 

در حقیقت، سوزاندن کتاب ‌ها و سانسور ادبی در افغانستان، همواره بخشی از سیاست‌ های گروه‌ های افراطی و وابسته به نیروهای خارجی بوده است. ریشه ‌های این پدیده به دوره‌های مختلف تاریخ بازمی‌ گردد، زمانی که قدرت در هر چند صبا در دست افراد یا گروه هائی قرار می ‌گرفت و سوزاندن کتاب ‌ها و محدود کردن آزادی‌ های فکری، ابزارهای رایج در حکومت ‌های استبدادی بودند. هدف بنیادی این اقدامات، ساختن تصویری تحریف‌ شده از ملت و حذف عناصر ناخواسته در تاریخ و فرهنگ بود.

 

این اقدامات نه تنها محدودیت در حقوق و آزادی ‌ها را به همراه داشت، بلکه بخشی از پروژه‌ های فرهنگی برای مشروعیت‌ زدایی، مشروعیت‌ سازی و ساختن جامعه‌ ای قفل ‌شده بودند. این روند، فرهنگ جامعه را سیاسی می‌ کند و مشخص می ‌سازد چه افکاری مجاز است و چه چیزهائی ممنوع؛ سوزاندن کتاب ‌ها و سانسور ادبی غالباً در قالب نهادهای رسمی و سازمان‌ یافته انجام می ‌گرفت و هدف آن ارائه تصویری «دیگری» از جامعه بود. در این فرآیند، معمولاً کتاب ‌هائی که به عنوان تهدیدی برای امنیت ملی یا هویت فرهنگی تلقی می‌ شدند، ابتدا سانسور و سپس سوزانده می‌ شدند.

 

تاریخچه کتاب‌ سوزی‌ ها در شرق و افغانستان به عصر حمله اسکندر مقدونی و سوزاندن کتابخانه سامانیان در خراسان بازمی‌ گردد. بنابراین، فرهنگ کتاب‌ سوزی در هیچ مقطع تاریخی در افغانستان بی‌سابقه نبوده است. نمونه ‌ای دیگر، در سال ۲۰۰۹، زمانی که دولت ۲۵ تن کتاب مصادره و ۱۱ عنوان آن را در رود هلمند انداخت. بیشتر انگیزه‌ ها بر پایه شعار «یک کشور، یک زبان و یک ملت» و حذف عناصر ناخواسته بنا شده بودند.

 

در دوره‌ های اقتدار طالبان، به ‌طور مشخص، کتاب ‌ها، فیلم ‌ها، آلات موسیقی و تصاویر ممنوع و سوزانده شده ‌اند؛ این اقدامات در چارچوب و به عنوان محافظت از ارزش ‌های مذهبی و فرهنگی انجام می ‌گرفتند. همین سان، در سال ۲۰۱۲، دولت افغانستان، رمان «گمنامی» اثر محمد تقی بختیاری را ممنوع کرد و نویسنده را تحت فشار قرار داد؛ این نمونه‌ ای از سانسور ادبی در دوران حکومت‌ های دست ‌نشانده و مزدور در افغانستان است.

 

در جنوری ۲۰۲۴، طبق گزارش‌ های کتابفروشان و ناشران افغان، طالبان ممنوعیت فروش و انتشار بیش از ۱۰۰ کتاب را اعلام کردند و در یک هفته، دست‌کم ۵۰ هزار کتاب را مصادره کردند. بسیاری از این کتاب ‌ها، که توسط نویسندگان افغان و به زبان ‌های دری و پشتو نوشته یا ترجمه شده بودند، به طور خاص درباره طالبان تهیه شده بودند. عتیق ‌الله عزیزی، مسئول «عملیات پاکسازی» این کتاب‌ ها را مغایر با «ارزش‌ های ملی و اسلامی» و «تفرقه‌ افکنانه» خواند. این اقدامات، نشانگر سیاست‌ های وسیعتر‌ طالبان برای نظارت فرهنگی و تحمیل دیدگاه‌ های خود است.

 

طالبان هر روز به کتابفروشی ‌ها سرکشی می‌ کنند و کارمندانشان را با زبان توهین‌آمیز تحقیر می ‌کنند و آن‌ ها را «خدمتکاران کافران» می ‌نامند. برخی فهرست ‌های کتاب ‌های ممنوعه، از جمله ۴۳۳ کتاب، اعلام شده ‌اند، اما این فهرست هر روز در حال افزایش است. منابع می‌ گویند که حدود ۱۶ هزار کتاب از ناشران گرفته شده است، و این روند همچنان ادامه دارد؛ خسارات مالی زیادی بر ناشران وارد شده است. در نتیجه، این اقدامات تنها به منظور تحمیل دیدگاه‌ های طالبان بر مردم است.

 

به گفته نذیر احمد، نویسنده افغان، طالبان حتی کتاب‌ ها را نخوانده بلکه صرفاً بر اساس عناوینشان، آن‌ها را سانسور و ممنوع می‌ کنند. او می ‌گوید طالبان کتاب «وزیرستان، آخرین پناهگاه» او را، که درباره منطق ه‌ای در شمال غرب پاکستان است، نیز ممنوع اعلام کردند.

 

محدودیت‌ های شدید بر رسانه ‌ها و دسترسی به اطلاعات، در کنار محرومیت نیمی از جمعیت از حقوق مدنی و آموزش، نشاندهنده ادامه سیاست‌ های استبدادی است. این اقدامات، شامل خشونت، تحقیر، توهین‌ های ضد انسانی، حبس ‌های غیرقانونی و محاکمات صحرایی، بخشی از سیاست سرکوبگرانه هستند و هیچ توجیه انسانی ندارند.

 

در حال حاضر، دامنه مصادره کتاب ‌ها در سطح کشور گسترش یافته است. طالبان هزاران کتاب را بدون پرداخت هزینه مصادره کرده‌ اند و این روند ادامه دارد. بر اساس گزارش‌ ها، بیش از ۴۰۰ عنوان کتاب توقیف شده و فروش آن‌ ها ممنوع است، اما تعداد واقعی کتاب‌ های ممنوعه بسیار بیشتر است. این اقدامات، خسارات مالی زیادی بر ناشران وارد کرده است و نشان می ‌دهد که هدف اصلی، تداوم پروژه‌ های فرهنگی و سیاسی برای کنترل کامل بر فضای فکری و فرهنگی افغانستان است.

 

در مجموع، سیاست‌ های سرکوبگرانه طالبان، افغانستان را به سمت عقبماندگی فرهنگی و علمی سوق می ‌دهد و آینده ‌ای پر از محدودیت و تاریکی را برای مردم آن رقم می ‌زند.

 

 

احمد آریا