افغانستان با داشتن ذخایر عظیم زیرزمینی، از جمله مس، آهن، لیتیوم، طلا، زغال ‌سنگ و سنگ‌ های قیمتی، همواره در مرکز توجه قدرت‌ های منطقه‌ ای و جهانی قرار داشته است.


ارزش تخمینی این منابع به بیش از سه تریلیون دالر می‌ رسد، اما این ثروت ملی امروز در دست گروه طالبان قرار دارد و به جای آنکه به رفاه مردم منجر شود، به بستر رقابت ‌های جیوپولیتیکی میان مداخله‌ گران خارجی تبدیل شده است؛ زمینه ‌ای که طالبان آن را فراهم ساخته ‌اند.
پس از بازگشت این گروه به قدرت، چین بیش از هر کشور دیگری برای دسترسی به منابع افغانستان ابراز علاقه کرده است. این امر نه تنها به دلیل نیاز شدید چین به انرژی و مواد خام برای صنایع پیشرفته ‌اش است، بلکه در راستای پروژه استراتیژیک «کمربند و جاده» نیز معنا می ‌یابد.
به تاریخ ۲۰ آگست ۲۰۲۵، کابل شاهد نشست سه‌ جانبه ‌ای میان وانگ یی، وزیر خارجه چین، امیرخان متقی، وزیر خارجه طالبان، و اسحاق دار، وزیر خارجه پاکستان، بود. در این نشست چین رسماً علاقه ‌مندی خود را به استخراج منابع معدنی افغانستان ابراز کرد. وانگ یی در این نشست از پیوستن افغانستان به ابتکار «کمربند و جاده» سخن گفت و وعده داد که در بخش‌های تجارت و زراعت نیز با طالبان همکاری کند.
به ظاهر این همکاری به‌عنوان «فرصت اقتصادی» معرفی می ‌شود، اما در واقعیت یک بازی استراتیژیک برای تاراج منابع افغانستان و تحکیم نفوذ چین در منطقه است. افغانستان دارای منابع غنی لیتیوم و مس می ‌باشد، و چین که در حال حاضر بزرگترین تولید کننده بتری و وسایل برقی در جهان است، برای ساخت وسایط برقی و انرژی سبز به ‌شدت به این دو فلز نیاز دارد.
چین همچنین یکی از عمده‌ ترین مصرف‌ کنندگان انرژی و به ‌ویژه زغال‌ سنگ است و در شرایط تحریم و فشار جهانی، منابع افغانستان برایش یک مسیر ارزان و نزدیک محسوب می ‌شود. علاوه بر این، جایگاه جیوپولیتیکی افغانستان برای چین اهمیت فراوان دارد، زیرا افغانستان به ‌عنوان چهارراه آسیای میانه، نقش کلیدی در اتصال چین به آسیای غربی و اروپا ایفا می ‌کند.
اما نقش طالبان در این میان روشن است: این گروه با انزوای بین ‌المللی، کمبود منابع مالی و نبود مشروعیت سیاسی رو به ‌رو است و برای بقای خود آماده امضای هر نوع قرارداد ناعادلانه و زد و بند خائنانه با شرکای خارجی می ‌باشد. طالبان که هیچ مسؤلیت پاسخگویی در برابر مردم ندارند، به منابع ملی به ‌عنوان «سرمایه شخصی و سیاسی» خود نگاه می کنند و قراردادهائی با عجله و در خفا با تاراج ‌گران خارجی منعقد می ‌کنند. چین نیز با آگاهی کامل از این وضعیت، شرایطی را تحمیل می ‌کند که بیشترین سود به پیکن و کمترین یا هیچ منفعتی به مردم افغانستان برسد.
پیامدهای اقتصادی و سیاسی
پیامدهای این معاملات برای مردم افغانستان نهایت خطرناک است:
• تاراج دارایی‌ های ملی: قراردادهای ناعادلانه عملاً منابع افغانستان را به جیب شرکت ‌های چینی و شرکای خارجی سرازیر می ‌کند.
• فساد و اقتصاد مافیایی: نبود شفافیت سبب می ‌شود بخش بزرگی از عواید به جیب رهبران طالبان و گروه‌ های تروریستی همکارشان برود.
• وابستگی سیاسی: پیوستن به کمربند و جاده، افغانستان را به حلقه نفوذ چین بدل می ‌سازد و استقلال اقتصادی– سیاسی کشور را بیشتر تضعیف می ‌کند.
• فقر و محرومیت: در حالی که ثروت ملی به خارج منتقل می‌ شود، مردم افغانستان با فقر، بیکاری و بی ‌ثباتی بیشتری رو به ‌رو خواهند بود.
نقش پاکستان
پاکستان همواره از بحران در افغانستان و از منابع این کشور سود برده است. حتی پیش از ورود جدی چین، اسلام‌ آباد از زغال ‌سنگ افغانستان بهره کافی می ‌برد. در سال‌ های اخیر مقادیر زیادی زغال ‌سنگ افغانستان به پاکستان صادر شده و در نیروگاه‌ های حرارتی آن استفاده گردیده است. علاوه بر آن:
• سنگ مرمر و سنگ ‌های نیمه ‌قیمتی از طریق تجارت رسمی و قاچاق به پاکستان منتقل می‌ شوند.
• مواد غذایی و محصولات زراعتی مانند گندم و میوه خشک و تازه به پاکستان صادر می ‌شود.
• طلا و سنگ‌ های قیمتی نیز از مسیرهای قاچاق به کراچی انتقال یافته و به بازارهای جهانی صادر می ‌شوند.
به بیان ساده، پاکستان همواره مستفید شونده درجه اول منابع افغانستان بوده و اکنون با ورود چین، این بهره‌ برداری به یک شراکت سه ‌جانبه در تاراج افغانستان تبدیل شده است.
منابعی که چین و پاکستان با همکاری طالبان تاراج کرده‌ اند:
مس (لوگر – معدن عینک) : یکی از بزر‌گترین ذخایر مس جهان، در مرکز توجه شرکت‌ های چینی.
لیتیوم (غور، هلمند، بامیان) : عنصر حیاتی برای تولید باتری و تکنالوجی ‌های سبز که چین به انحصار آن چشم دوخته است.
زغال ‌سنگ (بغلان، سمنگان، بامیان) : روزانه هزاران تُن به پاکستان صادر می ‌شود؛ طالبان آن را به بهای ناچیز و بدون شفافیت می ‌فروشند.
طلا (بدخشان، تخار، قندهار): استخراج غیرقانونی و انتقال قاچاقی به پاکستان و سپس بازارهای جهانی.
سنگ مرمر (هرات، وردک، ننگرهار) : با کیفیت عالی جهانی، بیشتر به پاکستان منتقل و به نام «سنگ پاکستان» صادر می ‌شود.
به زبان ساده، پاکستان بیشتر به دنبال زغال‌ سنگ، سنگ مرمر و طلا است.چین چشم به مس و لیتیوم افغانستان دوخته است و طالبان در این میان نقش دلال منابع را بازی می ‌کنند
بنابراین منابع زیرزمینی افغانستان که می‌ توانستند اساس یک اقتصاد ملی مستقل، توسعه پایدار و رفاه عمومی باشند، امروز در سایه حاکمیت طالبان و فرصت‌ طلبی چین و پاکستان در معرض تاراج سازما‌نیافته قرار گرفته‌ اند. چین با نیاز اقتصادی و پروژه‌ های جیوپولیتیکی خود، پاکستان با منافع کوتاه‌ مدت اقتصادی‌ آن، و طالبان با انگیزه بقا و ثروت ‌اندوزی، سه ضلع مثلثی را شکل داده ‌اند که نتیجه ‌ای جز فقر بیشتر مردم افغانستان و نابودی آینده اقتصادی کشور نخواهد داشت.
احمد آریا