هم مسلکان گرامی در سایت را درودها میفرستیم و ابراز سپاس داریم از بزرگیتان در همکاری با ما.
همه سایتهای وزین دگر و سایت پر ارزش شما، محتوای پرسش و پاسخ مکتب دینی فلسفی من بیش از این نه میدانم، با چتجیپیتی، پیرامون ماکیاولی را منتشر فرموده اند. سپاس از ایشان.
خرسندیم که یکی از خوانندههای گرامی، نقدی بر گفتومان مکتب و چتجیپیتی نوشته اند. ارچند کمی با عصبیت. مگر ما آن دیدگاه را حلاجی کرده و به شخصیت خود شان احترام قایلیم.
پیش از پاسخنویسی مکتب، بیایید نخست این متن نقد را تحلیل، و دستهبندی کنیم تا پاسخ مکتب، همزمان آرام، علمی، مستدل و با وقار فلسفی باشد.
مکتب در مقام روشنگری منتقدانه است، نه منازعه، و باید لحنش همان باشد که همیشه بوده: روشنگری در برابر خشم، تبیین در برابر اتهام.
بازنویسی و طبقهبندی نقد خواننده
خوانندهی گرامی در یادداشت خویش چند محور اصلی را مطرح کرده است:
۱. برداشت او از دیدگاه مکتب نسبت به ماکیاولی
او میگوید که مکتب، ماکیاولی را از زاویهٔ منفی دیده است؛ در حالیکه به باور او، ماکیاولی در شرایط خاص تاریخی، برای ساختن جامعهای سکولار و منظم نظریهپردازی کرده است.
۲. برداشت او از دیدگاه مکتب نسبت به پیامبر اسلام
او چنین برداشت کرده که مکتب، پیامبر اسلام را بیعیب دانسته و به استناد روایت قرآنی (سوره عبس)، محمد را برتر از دیگران شمرده است. سپس از این برداشت، نتیجه گرفته که گویا پیامبر اسلام شخصی «بدرفتار، تهاجمی و تحمیلگر» بوده است.
۳. استفادهی تاریخی برای نقد اسلام
او نمونههایی از کوروش بزرگ و بودا را آورده تا نشان دهد که آزادی دینی و نفی خشونت در تمدنهای پیش از اسلام وجود داشته است؛ در حالیکه به تعبیر او، پیامبر اسلام با «تحمیل دین، جنگ، جزیه و بردهداری» این مسیر را نقض کرده است.
۴. نقد بر قرآن
در پایان، او قرآن را «کتابی پر از تناقض، دروغ و تکرار» مینامد و میگوید که مکتب نباید نام فلسفه را با آن درآمیزد.
محمدعثمان نجیب
نمایندهی مکتب دینی-فلسفی
من بیش از این نه میدانم.
