شرف الدین گشنه میشود دلش یک کباب هوس میکند.
به کبابی میگوید: لطفا برای من یک کباب بده بدون بادنچان رومی.
کبابی میگوید: ببخشید امروز بادنجان رومی نداریم می خواهی بادرنگش را ندهم؟
شرف الدین گشنه میشود دلش یک کباب هوس میکند.
به کبابی میگوید: لطفا برای من یک کباب بده بدون بادنچان رومی.
کبابی میگوید: ببخشید امروز بادنجان رومی نداریم می خواهی بادرنگش را ندهم؟