جبهات مقاومت، از جمله جبههی فعال آزادی را یاری کنیم تا روزنه یی برای نفس کشیدن در هوا و فضای استقلال بیابیم.جهان در گرداب قلدریهای آمریکا و انگلیس شناور است و کشور من فراموش شده در دست تروریستان شان. بیشترین نیروهای مبارز در جبههی مقاومت زیر رهبری احمد مسعود، هم با رهبران نا بهکار و پول بگیر سردچارند.
احمد مسعود هم در میمنه و میسرهی خود گیر افتاده که نه میگذاردنش نفس راحت بکشد و همه بر او چسپیده اند تا تنها ازش پول در آوردی کنند و سیر و سفر. میانههای جبهات هم با احمد مسعود را تیره و تار نگاه میدارند تا خود شان در اروپا و اسپانیا و هر جای دگری مکان های لوکس رتایشی و بازرگانی خریداری کرده و به تنعم بپردازند. در دوشنبه هم سفارت کشور من به یک گاو دوشی و چور کن و بزن و بخور و مهمانسرای گردشگری همان فراری های دیروز تبدیل شده است. کسی به بنیاد های ارزشی مقاومت فکری نه میتواند احمد هم به تنهایی که اطفائیه نیست. استخبارات ناتوان، جنگ نامعلوم و اصلاً هی چجنگی نه، رابطه های بازی های اوپراتیفی چریکی و مبارزات و مبازران چریکی از هم گسسته، نبرده های گوریلایی همه خاموش. در آوردگاه رزم امروز نیاز به تحرک بیشتر است. نه انجام عملیات های چریکی یا بازدارندهگی به کونهی رفتن به میله و هر گاهی که خواستی. نه بود برنامه های منظم جنگ فرسایشی با طالبان تروریست، از میان برداشتن تعریف اولی که از دشمن برای مقاومتگران داده شده بود، چشم به راهی به سوی دنیای غرب که خودش کشور ما را به تروریسم سپرد، بیباوری به توانمندی های خودی و نیروی رزمی که داریم، نادیده گرفتن جانبازی های جوانان و همه مردم شجاع کشور در بخش های مختلف برای مقاومت. استفاده نه کردن بهینه از سنگرگاههای هندوکشان و اندرابها همه و همه در پی بی توجهی رهبری جبههی مقاومت استند که آرزو های مقاومتگران در سنگر ها را به یأس مبدل میکنند. با آن که منابع مالی برای تمویل ظرفیت سازیها اگر زیاد نیستند، هیچ هم نیستند. مگر از این داشته های مالی برای مبارزان از گاو غدود هم نه میرسد حتا اکمالات شان به سختی انجام میشوند. به همین لحاظ است که جبههی مقاومت تحترهبری احمد مسعود تا کنون در دوسال و اندی هیچ پیشرفتی را قادر نیست. من باور دارم که اگر احمد مسعود از آغاز به گپ و گفت همهی ما گوش میداد و عوامل سقوط و فروپاشی کشور را در آغوش نه میگرفت، امروز آنان به یک مشکل جدی بازدارندهگی گشایش های جبههی برایش مبدل نه میشدند. بسیاری از این آقایان مثل قانونی وطنفروش در هر جبهه یک دست و یک پای خود را گذاشته و جایی که نه خودش نه رسیده، کلاه خود را فرستاده، مگر سودی که به جبهات رسانیده هیچ نیست و نسل نو هم که او امثال او را میبینند، دلگیر میشوند. این سو تشکیل بزرگ دگر و زمینگیر شدهی ترکیه به نام کلان شورای عالی مقاومت همه به دور دوستم چسپیده اند تا از وی چیزی به دست آورند ورنه چیزی به نام مقاومت وجود نه دارد. این چه گونه مقاومت هایی اند که در دو سال و اندی از فروپاشاندن کشور، حتا یک متر مربع اراضی هم نه دارند و پایگاه های رزمی که وجود نه دارند و همه به گدایی نشسته اند تا باداران طالب برای طالبان هدایت دهد که اینان را بپذیرد. باداران طالبان این کار را هم هرگز نه نه میکنند. هند، ایران، روسیه و چین هر کدام طالبان خود را دارند. تا زمانی که اهداف خودشان از مشغله های اسرائیل، فلسطین، تازه یمن، دریا های سرخ و سفید، مجادله با آمریکا، اوکرایین تنها گذاشته شده به دست شان نیایند، یا انتخابات آمریکا نه گذرد، هیچکدام شان در پی گشودن یک باب جدید جنگ با طالبان خود شان به نیستند. بر عکس دیده میرویم که هر کدام با آن تروریست های شان تعامل دارند و حتا سازمان ملل هم صدای تعامل با طالبان را بلند کرد. ملل متحد یعنی همین قلدران شورای امنیت. یا دیدیم، ایران حتا با وجودی که میداند طالب همرایش بازی دوگانه دارد، علناً انفجارات کرمان را به دوش طالب نیانداخت و داعش گفت. داعشی که همه میدانیم روی دگر طالب است و داعش ماعشی وجود نه دارد، داعش آن بود که آمریکا در عراق اساس گذاری کرد و دیدیم،ه مانند ده کشور مسلح و تجهیزات کاغذپیچ جنگی داشت و چه ها که نه کَرد تا آن که ایران و روسیه مداخله کردند و بیخ ان را برکندند. ما هرگز از جبهات مقاومت معجزه انتظار نه داریم. مگر به خوابیدن و خوردن و بردن هم کهدنه میشود مقاومت کرد. به این بیتفاوتیها دهها مورد دگر خاتمه بدهید. کشور با چنین واماندهگی ها آزاد نه میشود. چه باید کرد؟
تا نه شوریم، همه به گوریم:
در میان جبهات مقاومت، جبههی آزادی درخشش بیشتری دارد و کارنامه هایش قابل لمس است و تا کنون هم دیده و شنیده نه شد که منتظر کدام معجزه یا کمکی از کدام سویی باشد تا کسی برایش ترحمی کند. این جبهه توانسته به گونهی باور نه کردنی در مدت زمان کم، دست آوردهای ملموسی از مقاومت داشته باشد که حتا طالبان تروریست را وارخطا کرده و پاکستان که آن را رصد میکند. تا بر صدش اقدام نماید. من به عنوان یک نظامی جنگ دیده، هرگز پی آن نیستم که جبههی آزادی از کجا و چهسان امکانات به دست میاورد و درک میکنم که این مهم یک اسرار پیچیده و مربوط به رهبری شان است. مگر من اهمیت این را میدانم که امروز جبههی آزادی به ماشین فعال مقاومت تبدیل شده و مانند جبهات دگر، تنها تبلیغات نمایشی و کنفرانسی نه دارد. اینجاست که نیروی مبارز جوان و پیر و میان سال و مرد و زن کشور نسبت به این جبهه دلگرمی و امیدواری پیدا میکنند، پس بر ماست که در پی انتقاد از جبهات دگر، هم به تقویت آنها و هم به بلند بردن سطح انتظار از آنها بپردازیم و در کنار آن جبههی آزادی را به گونهی ویژه تقویت کنیم. تا به طالبان بگوییم: اَی دردآوران طالبانی قبیلهی تحجر! این شمایید که تلاش دارید آتش سرکشی را خاموش کرده و آتش نشانسان به رویش آب میپاشید. مگر آتش های نیاز آزادیخواهی از زیر انبار ها و تل خاکسترها سر میکشند. پارسی زبانان و تاجیکان و ترک تباران هزاره ها و همه، حتا پشتون هایی که از ظلم طالب به ستوه آمده اند. تا زمانی که راستینگری نیاز به تعیین سرنوشت خویش آگاه نه شوند و برای آن مبارزه و مقاومت نه کنند، هرگز از بیدادگری طالبانی-افغانی رهایی نهدارند. درد آور این است زمانی که از بیداد طالبانی پشتونی و خیبری سخن میگویی، برخیها وحدت ملی گفته، چون کنه، بر تو میچسپند. همین کنون که فاجعهی ظلمت طالبانی برخواهران ما آشکارا در کشور روان است، هنوزم وحدت دروغ میخواهید؟ چی آموزههای بدی و چی انتظارهای بی نمکی. از بس گفتند و نه شد، دلگیر شدیم. حالا که طالبان پاکستانی و تروریست پشتون خیبری، نوبت به ربودن خواهران و زنان و مادران و دختران مان را داده اند. کجاست آن همه غیرت افغانی، پشتون های تحصیلکردهی افغانیکه در کنار مردم ایستاد شوند و سر بلند کنند؟ آنان پشتون های واقعبین که در داخل کشور و زیر ستم طالبانی قرار دارند که ملامت نیستند. اگر ما به این راه هم مقاومت نه کنیم و از نوامیس خود دفاع نه کنیم، رفتن ما به آنجا های شیک و هتل ها و مصارف گزاف شان از نام مقاومت مردمی یا ملی چه معنا دارد؟ این نشانه های انتظار، در خیالات و توهمات خوب است ولی هرگز به واقعیت پیروزی نه میرسند. چون نظامهای ادارهی مقاومتی خودش باید خانه تکانی شوند. ما میبینیم که جهان عجیب نبض تپنده و قانونمدار و عجیب مسئولین با مسئولیت دارد. تا خطایی سر بزند، ناگفته خود مقام ها کنار میروند، اگر در شهر، کاری بر خلاف منافع ملی رخ دهد و سرنخ به وزیر مرتبط به آن برسد، ساعتی از وقوع حادثه نه میگذرد که وزیر حتا رئیس جمهور یا صدراعظم استعفا میدهند و ارگانهای واقعی عدلی و قضایی ملی به سراغ شان میروند. مگر ما این انتظار را تا چندین نسل به گور میبریم. شاید استدلال این شود که ما ما دولت نه داریم. بلی، دولت نه داریم، مگر همین تشکیلات مقاومت ها خود شان یک نوعی دولت اند و برای دولت سازی آینده کار میکنند. اگر خطاهای بیست سال پیش را دوباره نسل نو هم تکرار کند و با همان هماره های سوختهی بی مسئولیت و پول بگیر کار کند، کاروان حرکت توقف کرده و زمینگیر میشود. مگر وقتی شاهین به پرواز میآید و اوج ها را دورنمای بالهای پرواز خود قرار می دهد. طبیعی است که خفاشان درکلبههای شان پنهان می شوند و پرنده های بی آزار و بی قدرت نوحه سرایی برای بقای خود میکنند. پس شاهین باشیم با جبههی آزادی.
نویسنده: محمدعثمان نجیب
Sent from my iPad