افغان موج   

رسول پویان

تصویر عینی از شهر کابل
(سالیان 1384، 85 و 87)

بخش دوم

مرکز شهر کابل در سدۀ جاری  
هتل و رستورانت اسپین‏زر در زمان پادشاهی ظاهرخان بسی مشهور بود و خدمتگاران رستورانت همیشه از اشراف و پولداران شهر و مقامات دولتی به گرمی پذیرایی می‏کردند. این جایگاه و فضای پیش روی آنبه کوچۀ مندوی، پل باغ عمومی، بانک  تجارتی، بانک مرکزی، مخابرات، وزارتخانۀ اطلاعات و فرهنگ، مالیه، عدلیه، معارف، بلدیه، سرای شهزاده(بازار اسعار)، کاخ‏سلطنتی(جمهوری)، پارک زرنگار، لسیۀ استقلال، زرغونه، کتابخانهۀ عامه، ولایت، فروشگاه بزرگ افغان و دیگر مغازه‏ها، سینما‏ها، رستوران‏ها، هتل پلازا، هتل کابل(سرینا) و غیره نزدیک است. در عهد شاهی مرکز اصلی شهر بوده است. در حال حاضر نیز با موجودیت کوچۀ مندوی، فروشگاه‏ها، طلافروشی‏ها، بانک‏ها، هوتل‏ها، دوایر دولتی، نزدیکی به ایستگاه موترهای لینی و غیره مرکزیت خود را تا اندازه‏یی حفظ کرده است.  

   

ساختمان جدید مخابرات و تعمیر پیشین اسپین زر

تفاوت سرسام‏آور نرخ‏ها         
وقتی آدم در کوچه و بازار کابل قدم بزند بیشتر به رمز و راز اوضاع پی می‏برد. در بازار کابل تفاوت قیمت‏ها بسیار است. اگر چم کاسبان بشود دست را از شانه قلم می‏کنند. گاهی بین قیمت نخست و نهایی زمین تا آسمان فرق است. مثلاً فروشندۀ دوره گرد و یا ثابت در بعضی موارد جنس خود را چند برابر قیمت می‏کند و گاهی سرانجام به نصف و چهاریک قیمت نخستین نیز راضی می‏شود.        
کسی نیست که بازار را تنظیم کند. تا هنوز قوانین علمی عرضه و تقاضا کارکرد عملی خود را در این آشفته‏بازار کابل پیدا نکرده اند. در بین قیمت‏های شهرنو و شهر کهنه هم تفاوت بسیار است. اجناس و امتعه از نگاه کیفیت، از حیث صحی و استندرهای قبول شدۀ داخلی و بین‏المللی، از طرف مسئولین و کارشناسان نظارت و تفتیش قانونی نمی‏شود.
به بیان روشن تر، در بازار به اصطلاح آزاد و بی در و دروازه کنونی، در کشوری عقب‏نگهداشته شده، جنگزده و ماقبل سرمایه‏داری، انارشیزمی لگام گسیخته در چنگال انحصار مافیایی چیره شده است. این جریان پر هرج و مرج نعش زخمین و از نفس افتادۀ صنایع محلی، تولیدات داخلی و اقتصاد ملی ما را که در جریان جنگ و بحران‏های پیاپی در بستر مرگ افتاده بود، به خاک خواهد سپرد.

         

کوتفروشان

کوتفروشی‏های ده افغانان        
کوتفروشی‏های مذکور بسیار نزدیک به این مجموعۀ مرکزی می‏باشند. این جا در حقیقت بازار غریبان کابل است. در دیگرگاه‏ها و شامگاهان که مردم از کار و غریبی به سوی منزل می‏شتابند، در بازار کوتفروشان محشری برپاست. هرکس باشتاب میوه، سبزیجات و ترکاری باب مورد نیازش را می‏خرد و با کوله‏باری گران‏سنگ خود را به زور و فشار در داخل موترهای لینی جابجا می‏کند. در غروبگاهان تنگ مجال کابل، مرد و زن، پیر و جوان بر سر گاری‏ها و کت‏ها، سـرگرم سودا و معامله هستند. کیفیت و مرغوبیت کالاهای این بازار اگرچه خوب نیست؛ اما به سبب ارزانی، مردم غریب را راضی می‏سازد و سفرۀ  فقیـران را خالی نمی‏گذارد.         
 

 

اطفال غریب و مواد خوراکی غیربهداشتی        
یکی از مشکلات عمده در کابل مصروفیت کودکان و اطفال به شغل‏های کاذب در سطح کوچه و بازارهای پایتخت می‏باشد. اطفال غریب از تنگدستی والدین به دستفروشی، بساط، جمع‏آوری آشغال و مواد غیرصحی، فروش موادخوراکی غیربهداشتی و غیره مشغول اند. هجوم کودکان و اطفال در بازارها و سطح شهر نه تنها اطفال را از درس و تعلیم بازمی‏دارد، بلکه باعث اشایعۀ بیماری‏ها، فساد و بی بند و باری در جامعه می‏شود.          
سبب ازدیاد کودکان خیابانی در بازارهای کابل، مهاجرت‏های خودسرانه، اجباری و بی‏برنامه در جریان جنگ‏های درازدامن دهه‏های اخیر، افزایش تفاوت‏های طبقاتی، بیکاری، فقر و تنگدستی بیشترینۀ مردم بوده است. در جریان جنگ درازدامن، ناامنی‏ها و بحران‏های دهه‏های اخیر ساختارهای اقتصادی‏اجتماعی و بافت جمعیتی مرکز و ولایات، شهر و روستاهای کشور به هم شارید و باعث مهاجرتهای گستردۀ داخلی و بیرون‏مرزی و جابجایی‏های تازۀ نفوس شد. خشکسالی‏های پیاپی اخیر هم قوزی بالای قوزی گردید. در این فضای بحرانی و پرهرج و مرج، جمعیت زیادی از اطراف به سوی شهرهای بزرگ از جمله شهر کابل هجوم آوردند. سران دولت ضعیف و بی‏کفایت کابل نیز به این موضوع مهم و حیاتی اهمیتی ندادند.
در تمام جوامع انسانی کودکان نیاز به تعلیم و تربیه، نگهداری و نظارت معلمان، مربیان دلسوز و والدین دارند. در این دوران خردسالان می‏بایست از عاطفه، مهربانی و سرگرمی‏های لازم بهره‏مند شوند. وقتی اطفال از این نیازهای اولیه محروم باشند و در محیط خشن و پرآشوب و غوغای بازاری، (به دون یار و یاور و غمخوار رها شوند)، بی‏شک که از نگاه روحی و روانی آسیب می‏بینند و خشن، سنگ دل و غیرنورمال بارمی‏آیند.      
 در جامعه‏یی که کودکان آن از تعلیم و تربیۀ درست و سالم برخوردار نباشند؛ به کمبود و نبود عاطفه، مهربانی و دلسوزی‏های مادر و پدر و مربیان آموزشی رو به رو گردند؛ میزان جرم و جنایت، اعتیاد به مواد مخدر و فساد اخلاقی هماره رو به افزایش است؛ زیرا همین کودکان امروز، مردان و زنان آینده می‏باشند و آنان باز این شخصیت‏های روانی و عادات کسبی را به فرزندان خود و به دیگران انتقال می‏دهند. به این صورت جامعه در چرخاب دور و تسلسل غیرنورمال و ضررآلودی گرفتار می‏شود که نجات از آن بسی دشوار خواهد بود .  
 

 

 

کله و پاچه فروشی      
یاد کله پاچه‏های پرواری سر زمستان قدیم به خیر که کیف و لذت دیگری داشت. هنوز در ولایات و پایتخت رسوم سابق دیده می‏شوند. مردم تاهنوز به کله و پاچه، دلبند، سیرابی و شنگ گاو علاقه دارند. تباخی‏های کله و پاچه فروشی در گوشه و کنار شهر هنوزهم فعال اند. من هم در یکی از روزهای غبارآگین کابل، در دکان کله‏پاچه فروشی ده‏افغانان بیاد دوران جوانی شکمی از آن چاق کردم.  
مردم غریب که توان خریداری گوشت را به قدر کافی ندارند، بیشتر به کله و پاچه‏های ارزان روی گاری‏ها  روی می‏آورند. از نگاه صحی فروش گوشت و اعضای بدن گوسفند و گاو در فضای آزاد، آلوده و کثیف شهر کابل و آنهم به روی گاری‏های غیربهداشتی اشتباهی بیش نیست؛ اما مسئولان وزارت صحت عامه و بلدیه(شاروالی) چشم بینا و گوش شنوا ندارند. مردم و جامعه را در آشفته بازار بحران‏های متراکم رها کرده اند.

 

 

کباب خوش مزۀ کابل   
گوشت گوسفند و گاو افغانستان نرم، لطیف و خوش طعم می‏باشد. کباب گوشت برۀ وطن کیف و لذت دیگری دارد. البته به شرط آن که از گوشت‏های سخت و دیرهضم گاومیش‏های پاکستانی و گوشت‏های وارداتی، نباشد. سبب آن تغذیۀ مواشی از مواد خوراکی طبیعی و تازه و آب‏های شیرین و گوارای کشور است.    
دود کباب در هر کوی و برزن و هر گوشه و کنار کابل و ولایات کشور بلند است؛ لیکن برمبنای این سخن محلی کباب پذان: پول دار را خود کباب و بی پول را دود کباب. از این همه کباب نصیب مردم فقیر فقط دود و حسرت آن است. امروز که فاصله‏های طبقاتی بیشتر شده است و دارد روز به روز سیر صعودی به خود می گیرد، شکم فقیران به نان خشک هم سیر نمی‏شود، چه برسد به کباب گوشت بره.  
در کابل کباب چوپان هم مشهور است. مشتریان گوشت را از پیکر گوسفندان قناره زده انتخاب می‏کنند؛ سپس خلیفه آشپز آن را در تابۀ چودنی می پزد و با مرچ و مثاله و نان گندم تقدیم مشتری می‏کند. حالا کباب‏پزی‏ها و رستورانت‏های داخلی و خارجی خوب و تمیزی در کابل ساخته شده است که در آن انواع و اقسام غذاهای داخلی و خارجی عرضه می‏شود.

 

کالاشویی در آب کثیف رود کابل
زنان و دختران فقیر از بیچارگی، تنگدستی و ناآگاهی از زیان‏های صحی، در آب آلودۀ رود کابل رختشویی می‏کنند. رود کابل در فصل‏های بی‏آبی بیت‏الخلای مردم، آشغال‏دانی و جایگاه‏خاکروبه اندازی شهروندان پایتخت است. در کشورهای دیگر رودخانه‏ها بر زیبایی و تر و تازگی شهرها می‏افزایند و محیط را پاک و هوا را صاف می‏سازند؛ لیکن در کشور ما برعکس، آب آلودۀ رود کابل در شیوع بیماری‏ها می‏افزاید و گرد و خاک زمان خشکی آن محیط  را کثیف و غیربهداشتی می‏سازد. به عبارت دیگر ارزشها و خوبی‏ها مثل این که  در ویرانسرای ما وارونه می‏گردند.   

ادامه دارد