ز تزویـر سـیاسـت عشـق بیزار است می دانم
به خـارسـتان وحشـت گل افگار است می دانم
محـبـت در تـنــور آتـشــیـن جهــل می ســوزد
به زنـدان تعصـب جـور و آزار است می دانم

به جـای دل بود سـنگ ســیه در سـیـنۀ افـراط
لطـافـت مهــربـانی بـر ســر دار است می دانم
نـوای ارغنون و چنگ و بربط رفت از دل ها
بـه دوشــم رشــتـۀ بگـسسـتۀ تار است می دانم
ازان روزیکه عشق و دوستی محو سیاست شد
نه شور وصل و شوق روزدیدار است می دانم
متـاع عشـق و کالای محـبـت نیسـت در دل ها
درین جا نرخ سود و رنگ بازار است می دانم
زمان سـادگی های پر از صدق و صفا بگذشت
به نام عشق و دوستی مکر بسیار است می دانم
تو گـویی شـور و عشـق زنـدگانی سـینمایی شـد
بـه دنـیای نمایـش، نقـش و گفـتار است می دانم
درین جا مصرع ضرب المثل را می کنم تکرار
هـزاران گفـتـه کـم از نـیم کردار است می دانم
طـلا و قـیـمـت الـمـاس در دل هـا کـنـد غـوغـا
به هر جـا گپ دالـر حـرف دینار است می دانم
بشررا حرص وولع ثروت و زرمی برد از راه
اسـیـر قــدرت و سـرمـایـه بیمـار است می دانم
پـسـر کـشـتـنـد و دم مـار را در بـاغ بـرکـنـدنـد
حــدیـث بـاغـبــان و کـیـنــۀ مـار است می دانم

رسول پویان
12/1/2017