نگاه چشم سیاهی که سر به سر ناز است

میان گلشن مـژگان مسـت و غـمّـاز است

شراب سرخوش میخانه می کشد بردوش

دریـچــۀ دل خـمـخـانــۀ نـگـه بـاز اسـت

بــه محــفـلی که در آیـــد بـا دل مـســتـم

سرود و باده و مستی و نغمه وسازاست

گهی تـرانـه یی بـا چنگ رودکی خوانیم

گهی بـه باغ سخـن عندلیب شیراز است

هرآنچه از لب نـوشین دل شـود حاصل

زهی که درهمه احوال جان دمسازاست

سـروده یـی که بـرآیـــد از دل اخـلاص

بیان مهر ووفا را چه خوش ابراز است

وفـا وعـشق و محبت که مهر دل گردد

همیشه جاری و انجام، به ز آغاز است

سکوت مـوج نگاه عـالمی سـخـن دارد

زبـان عشق عجب دلنواز و طنّاز است

حـریــم دل که خلـوتـسـرای یـار شــود

به هرگوشۀ آن عالمی پر از راز است

عقاب سـرکـش دل در قـفـس نمی ماند

بـه جـانـب قلـل آرزو بـه پـرواز است

رسول پویان

30/7/2022