افغان موج   

« رقص اشباح»  رهنمودی، سیاسی یا انتقادی؟

در سایت وزین گفتمان به نوشتۀ یک خواهر به نام «مهسا طایع» بر خوردم که عنوان آن « رقص اشباح » بود. البته در سایت گفتمان عنوان نوشته و نام نویسنده آن نشر میشود و بر خلاف بعضی از سایت ها آینکه موضوع سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و یا ادبی است نشر نمیشود. این خواهر محترم ظاهرا یکی زنان تحصیلکرده، ادیب و شاعره اند که آثار زیادی از ایشان اقبال چاپ یافته است. و من هم به امید آنکه این نوشته یک  شعر، داستان و یا احیانا یک طنز است آنرا به خوانش گرفتم. هر چه خواندم نفهمیدم که محتوی و مضمون اصلی این نوشته چه است. راستش را اگر میپرسید  همان یک فرد شعری که عاقل ازآب دجله میترسد و دیوانه پای برهنه دجله را طی میکند را تا حالا بیاد دارم اما باقی اش را نه.

خوب اینکه برای من این نوشته قابل هضم نبوده  شاید شما بهتر ازمن فکر کنید و بدانید. من بعضی قسمت های را که ندانستم به شما و یا خود نویسنده رجعت میدهم شاید مرا دوباره در روشنی قرار دهند:

« سال 1386 هم با همه ي فراز ونشيب ها و عبرت ها و تجربيات بزرگي كه با خود داشت به پايان رسيد و اكنون ما ادامه ي بيم و اميد هاي خودرا در سال نو به انتظار نشسته ايم. هر چند انتظار نمي رود كه در سال نو هم بهبودي اميد وار كننده اي حاصل شود اما در هر حال ما به اميد بهروزي و پيشرفت زندگي مي كنيم و براي اين اميد خود نيز در حد توان و فهم خود تلاش مي كنيم»

 من درست فراز ها را در ستل 1386 به خاطر ندارم. البته نشیب های بیشماری را میتوانم در سالنامۀ 1386 درج کنم. آنچه ما از نشیب ها عبرت گرفته ایم هم قابل شمارش ودر زندگی مردم ما قابل لمس است.

« تحليل آينده كشوری چون افغانستان بسيار سخت است اما نا ممكن نيست،  با بررسي تحليل هاي چند سال اخير و مخصوصا" رويداد هاي سال گذشته ، به بهترين پيش بيني هاي ممكن دست خواهيم يافت. امسال مهم ترين مساله اي كه در سطح جامعه همه ی مردم آن را لمس كرده و از سال گذشته به شدت با آن درگير هستند ، مساله ناامني است. و اين بحران به دلايل متعدد نه تنها تخفيفي نمي يابد كه تشديد هم خواهد شد و علت آن نيز تا حد بالايی روشن و مشخص است. درحالي كه جامعه جهاني وهمه ي اجزای حكومتي خواهان كنترول بحران ناامني هستند اما اين حقيقت مسلم است كه با خواست هاي نمايشي ، هيچ توفيق قابل ذكري حاصل نخواهد شد »

میگویند تحلیل اوضاع آینده کشور بسیار سخت است. اما ناممکن نیست! یعنی چه؟؟ در مملکتی که امنیت زیر سلطۀ اجنبی باشد، اقتصاد آن وابسطه به کمک و امنیت آن دستخوش زد وبند های مافیای تروریسم و مواد مخدره باشد، تحلیل اوضاع آینده ای آن چه اشکالی دارد؟! خود خانم مهسا طایع میگویند جامعه جهانی و اجزای حکومتی خواهان کنترول بحران نا امنی هستند؛ سوالی که برایم غیر قابل پاسخ است اینست که با اینهمه چرا هیچ توفیق قابل ذکری حاصل نشود؟ و باز ایشان با جرئت میگویند بحران نا امنی در سال 1387 تشدید هم خواهد شد. من که سر در نیاوردم که اصل مطلب خانم مهسا طایع چه مسلۀ قابل ذکر و غور است. و گذشته از آن خواست های نمایشی کدام خواسته هاست . من خواست نمایشی را اولین بار است که  میخوانم و میشنوم.

«فقدان عقلانيت مرسوم دررفتار هاي سياسي و نيز شخصي بودن نسبي تصميمات، همچنان اوضاع و احوال را در هاله اي از ابهام و تعليق نگاه مي دارد. و با گذشت هر روز شكاف ميان قدرت در سطوح مختلف آن همچنان رو به تزايد است و همين است كه هر كدام از نهاد هاي آشكار حكومت؛ دولت، پارلمان وسنا خواهان قدرت بيشتر و مسؤوليت كمتري هستند. از طرفي ديگرضعف و نا بساماني دردرون ساختار مديريتي كشور به افزايش بحران ها و چالش هاي متعدد منجر گرديده است و اداره جامعه از طرف دولت به نقطه صفر تحليل مي رود. و تأمين خواسته ها و مطالبات مردم، همچنان با تأخير مواجه خواهد شد»

بازیک جمله دیگر... فقدان عقلانیت مرسوم در رفتار های سیاسی... شخصی بودن نسبی تصمیمات... یعنی چه؟ به نقطۀ صفر تحلیل رفتن را نمیتوان توجیه درستی نمود.. شکاف میان قدرت در سطوح مختلف را چه نوع جمله میتوان نام گذاشت آیا درست است که بگوییم شکاف رو به تزاید است؟ نهاد های آشکار که بنا بر آن نهاد های غیر آشکاری هم  باید باشد را کدام نهاد ها میتوانیم به شمار آوریم. البته این نهاد های آشکار و پنهان در تمام پایه های نظام یعنی پارلمان سنا، دادستانی و قضائیه است که حاکمیت را بوجود آورده است. ولی دولت خود یک مفهوم دیگری را میرساند که باید به تعربف خاص آن پرداخت. به دنبال همین جملات موضوع ساختار مدیریتی افزایش بحران ( کدام نوع بحران؟) تعدد چالش ها و تقرب ادارۀ جامعه به نقطۀ صفری بحث اصلی را بر مسیر خواسته های مردم میکشاند.

« در سطح نيروي هاي ملي هم نمي توان به خوش بيني قابل ذكري دست يافت. هر چند اغلب حذف شدگان سياست، اين روزها بيشتر نگراني خود را نسبت به آينده جامعه و مردم بروز مي دهند اما به نظر مي رسد كه به صورت آشكاري خواهان شراكت و سهم خواهي در قدرت آينده هستند و سفر هاي جسته و گريخته بعضي از آنان به خارج از افغانستان و ديد و باز ديد هايي كه چندان هم پنهان و محرمانه باقي نمي مانند، در طلب استمداد از دوستان خارجي براي قرار گرفتن درمدار قدرت آينده ، دست و پا ميزنند. و كسي نيست از اين بزرگان بپرسد كه كساني كه آقاي كرزي را به دليل وابستگي اي بيروني اش  عروسك خيمه شب بازي مي ناميدند چرا امروز خود شان نخ خود را به دست بيروني مي دهند و به حركت هاي نمايشي دل خوش كرده اند. و با اين كار خود هر لحظه از آرمان ها و اهداف شان دور تر و دورتر مي شوند.»

درین قسمت خانم مهسا طایع  نارضایتی خود را ( البته به خیال من) ابراز میکنند. اما واژه ای مجملی را که ایشان به مقالۀ خود آورده اند (حذف شدگان سیاست!!) است. کسی نمیداند که این حذف شدگان سیاست کی ها هستند و اصلن این کلمه را بخاطر کدام هدف سیاسی اجتماعی ابداع کرده اند. واقعیت امر اینست که در افغانستان  هم اکنون هر نوع سیاست از چاینل خارجی ها در راس شان امریکا و انگلیس دیکته میشود و سیاستمداران ما بخاطری سیاست میکنند که هر کدام به نویۀ خود دستورات خارجی ها را بهتر پیاده کنند. ارکان دولت کرزی هرکدام به نحوی در خوشخدمتی به امریکا و متحدین اش تیوری خلق میکنند و خود را بیشتر از دیگران پیش میاندازند. اما اینکه به گفته خواهر ما مهسا طایع حذف شدگان سیاست میخواهند از طریق اشتراک در کنفرانس ها و همایش ها خارج از کشور خود را مطرح بسازند چه فرقی با کسانی دارند دارند که در داخل به نحوی زنجیر غلامی را به گردن خود آویخته اند؟ مراد من از آنانی است که خود را در کابل و در نزدیکی با خارجی ها در سیاست مطرح میسازند. من که ازین نوشته برداشت همگونی نکرده ام.

« ماهيت فكري اينان فرياد مي زند كه براي رسيدن به قدرت به هر دري مي زنند و حكم ماکیاولی را براي رسيدن به قدرت معيار قرار مي دهند»

این پرگراف مجمل نویسی بیش نیست: اول ماهیت فکری اینان فریاد میزند!! چه را توجیه میکنبد.؟ ماهیت فکری؛ اساسا یک روش فکری سیاسی است و من گاهی نشنیده ام که بگویند ماهیت فکر من فریاد میزند. و خاصتا که در تعقیب آن مینویسند فریاد میزند که برای رسیدن به قدرت به هر دری میزنند!! ماکیاولیسم یک واژه ای ایطالیایی و بر خواسته از اندیشه های ماکیاوال سیاستمدار ایطالوی درقرن پانزدهم میلادی است و اندیشه های وی مبانی سیاست ها در چوکات مبانی اخلاق است و او هر گونه عمل سیاسی را که منافع اخلاق اجتماعی باشد رد میکند. حالا باید توجه کرد که منافع اخلاقی در سیاست های تیم کرزی شامل قوه های که دولت وی را استحکام و مشروعیت میبخشد تا کجا با معیار ها و مبانی اخلاق اجتماعی مردم ما مطابقت دارد. فکر میکنم خانم مهسا به خاطر استعمال ماکیاوالسیم میخواهند نوشته ای خود را سیاسی بسازند و دیگر هیچ. بعدا ایشان در پرگراف بعدی خود این هدف سیاسی خود را پنهان نمیکنند و میگویند. « هر چند عده اي از نيروهاي ملي كه ملاحظه مي شود هدف هايشان از منظر رسيدن به قدرت به هم گره خورده است ، ائتلاف هاي خرد و كلاني را تشكيل داده اند اما معلوم نيست كه معادلات آينده برايشان به گونه ديگري رقم بخورد و همچنان در ليست حذف شدگان قدرت باقي نمانند».

این نیرو های ملی چه کسانی اند؟ اگر جبهۀ متحد شمال را در نظر بگیریم که ایشان خود از جملۀ ارکان دولت بوده و بعد از ریاست جمهوری کرسی های بزرگ دولتی را چون ریاست پارلمان، معاونیت اول ریاست جمهوری، قایم مقامی وزارت ارتش، وزارت های کلیدی و استانداری های بزرگ را عهده دار بوده و تقریبا در نصف قدرت دولتی شریک اند. پس کدام معادله نا متعادل میتواند طرح رسیدن به قدرت این نخبه گان را نا متوازن بسازد؟ و آنان را از قدرت حذف کند. شما خوب فکر کنید. امریکا با آن همه سرباز، سرمایه و قدرت جهانی اش قادر به خلع نمودن قدرت آنان نیست و هرکدام از آنان با ئصف آلوده بودن دستهای شان به خون مردم، فرعون وار بر مناطق و ساحۀ نفوذ خود حکمروایی میکنند.

خانم مهسا طایع تقریبا در دو مورد کلمۀ فرد، فردی و مصلحت های فردی را یاد آور شده اند. برای کسانیکه در مسایل سیاسی وطن هر چه را با نگاه سطحی مینگرند و به اصطلاح  گپ میزنند ساده است که تصمیمات فردی، یکه تازی ها و بهتر بگویم تکتازی ها را برای رهبری افغانستان ادعا کنند. اما افغانستان پارلمان دارد و خیر است که هفتاد در صد شان به کار های بیرون از پارلمان مشغولیت دارند. افغانستان مجلس سنا دارد، دادستانی دارد و قوه قضایه دارد و این پایه های یک دولتی است که بر مبنی یک دموکراسی بنیاد یافته است. مطبوعات و آزادی بیان بر اساس قانون اساسی تامین است. بنا برآن رقص اشباح نه بلکه حرکات موزون ارکان دولت و با آهنگ آرام با کارگردانی دستگاه های جاسوسی و نظامی غرب است که مدیران و متخصصین حاکمیت را به خواب مغناطیسی فرو برده است. من درست هدف خانم مهسا طایع از رقص اشباح را به خاطری درک نکردم که اعضای حاکمیت را نه به اشباح بلکه به رقاصه ها و عروسک های یک خیمه شب بازی به درستی میتوان مشاهده کرد.

اینکه خانم مهسا طایع سال نو را بدتر از سال پیش ارزیابی میکنند کشف تازه و یا برداشت خارق العاده نیست و به گفتۀ مردم ؛ کور هم میداند که دلده شور است و عصر یوم البدتر را سال هاست که به مدیریت جنایت پیشه گان وبه یاری امریالیزم امریکا و روس تجربه میکنیم.

تاریخ ائتلاف ها، اتحاد ها، و همبستگی ها همه پر بوده است از تفرقه ها، عهد شکنی ها و وطنفروشی ها. فراز و نشیب های ما غیر طبیعی و اجباری بوده و فلسفۀ  رنگی ما بر نفاق و دشمنی استوار است.

هر چه فکر کردم این پرگراف خانم مهسا طایع را ندانستم که میگویند:

«..كساني ديگري هم در اين ميان دل به گرو فردي اين مردم داده اند و براستي در اين لیست معاملات فردي گرفتار نيامده اند، خوب است بدانند كه تاريخ بر اعمال آدم ها قضاوت مي كند و نه به شعار هاي شان. اين طمأنینه و آرامش خاطري كه در پرهيز از قدرت حاصل كرده اند...»

شاید ایشان  گرو فردی، معاملات فردی و پرهیز از قدرت را به سیاستمداری خاص مورد نظر خود استعمال کرده باشند. که در آنصورت هیچگاهی مناسبات فردی  تعیین کننده ای سیاست در یک جمهوریت شمرده نمیشود. شعار های فردی تا شعار های دستگاه دولت با هم به هیچ صورت قابل مقایسه نیست و یا شاید معنی دیگری در دل شان بوده باشد.

من همچنان بسیج پوپولیستی را ندانستم کدام بسیج است. شاید کلمۀ پوپولیستی بر آمده از کلمۀ پاپیولیر یا مردمی گرفته شده باشد؛ درین صورت هم مسلۀعملی کردن شعار دریک روز و  با اتکاء به قوۀ مردم ( گمان میکنم چنین باشد) هر آنچه را که در فکر آدم هست نایل شدن را با کدام مقوله های سیاسی میتوان مرتبط ساخت؟!... هر چند از لحاظ وزن وقافيه عددي نيستند؟! و به دنبال آن میاورند بعید نیست که به زودی کرزی دیگری صادر شود!!

در آخر هر چند روی این این مصرع عمیقا فکر کردم که :عاقل به كنار دجله تا ره مي جست،  ديوانه ي پا برهنه از آب گذشت.  ندانستم که مناسبت این شعر با مضون ظاهرا سیاسی خانم مهسا طایع چه ارتباطی دارد. کدام هوشیار کنار دریا ایستاده و کدام دیوانه پای برهنه از دریا میگذرد و به ریش همه هوشیاران میخندد اگر شما فهمیده اید این کم سواد را هم در جریان بگذارید.

با عرض حرمت

نعمت الله ترکانی

3.3.2008