بخش دوم:
برای گریز از گسست های بحث، بهتر است بگوئیم که برخی فلاسفهی جهان، یا دروغگو بودند یا بی اراده. مانند گالیله. همه کسی که به امور علوم اختر شناسی یا فیزیک و یا آنچه به دیدگاه گالیله میشوند را به نوعی توجیه نابخردانه میکنند. فیلسوف، دانشمند و نظریهپردازی مانند گالیله، نه باید برای زنده ماندن، آنچه به عنوان یک دیدگاه علمی مطرح کرده است، خودش را نجات دهد.
لنگی را گوساله و گوساله را گاو بلعید:
بشر همزمان با عرض وجود، طماع و حریص بوده و حاکميت کاملی بالای نفس خودش نه داشته است. ارچند این بدکنشی در میان حیوانات هم معمول است. حیوان که نامش در سرش است. ولی انسان چرا؟ در روایات دینی و کتب آسمانی آمده است که ابوالبشر آدم ع و زوجه اش یا امالبشر، نه توانستند بر نفس های شان حاکم شوند و در جال نيرنگ شیطان گیر افتاده، از درخت ممنوعه میوه خوردند و یا گندمی را دريافتند.
ذلیلزاد ها!
بگذارید ملت ما هم از مزایای انسان بودن شان مستفید شوند.
در تاریخ استخباراتی دیده نه شده که اهرم های رهبری جاسوسی جهان مدرن، بدون داشتن گماشته های بومی خاین به اوطان خودی، و خادم به دستگاههای جاسوسی غیر خودی استخدام شوند. ذلیلزاد از همین قماش است.
مقالات دیگر...
- پرندهی خیال روایت از شرح حال جامعه افغانستان
- پیروزی اردوغان، استحکام پایه های اقتدار گرایی در عصر لیبرال
- روایتی از دیروز
- جنگ آب و تریاک
- خروس من { داستان كوتاه}
- شعر آهنگ «مکتب ماست جای استقلال» از کیست؟
- قومیت گرایی - ریشه ها، راه حل ها
- چرا، فلسفهی، (من، نه میدانم)؟
- بازی زیرکانه ایران و طالبان در مسله آب
- هوش مصنوعی