اینجا یادی از خیانت و جنایتهای کرزی و غنی و مسلمیار و عبدالله و رهبرنماهای غیر پشتون هم داریم که ملت را به تباهی کشانیدند. یادداشتی را که میخوانید، گزارش راستی است و روایت چشمدید وگوش شنید. راوی مینویسد:
در این دنیای پرآشوب و فقر و فتنه دلتنگم
فـلـک بـر تار خـام زنـدگانـی کـرده آونگـم
ز جور ومحنت آوارگی فریاد و صد فریاد
تو گویی در فلاخان زمان افتاد چون سنگم
ریشه درخت:
ریشه٬ مردم و نسل موجود می باشد. که اراده جمعی٬ بسوی اهداف جمعی و نفع عمومی روح حاکمیت قانون یا لوازم ماهوی قانون٬ و حاکمیت قانون روح و جان نظام حقوقی سیاسی است.
اتاقک نیم روشن و نَمنَاک بود. بوی نَم و کهنه گی می داد. اصلاً آن جا اتاق نبود ، ته کاو بود . وقتی ترا به آن حال، به آن ته کاوی آوردند ، سرت بنگ بنگ می کرد و پندیده بود . چشمانت نیز پندیده بودند. به سر و رویت زیاد با مشت زده بودند. فکر می کردی استخوان های شانه ها و قبرغه هایت را شکستانده اند .
مقالات دیگر...
- فرهنگ زنستیزی و مردسالاری در افغانستان!
- روز جهانی زن و مبارزۀ زنان افغانستان برای به دستآوردن پایهییترین حقوق انسانی شان
- نگاهی به مصاحبهی سراپا دروغ و اخیر محب، این ضلعی از مثلث پلید، غنی و فضلی و خودش!
- سنگ ِ سخت ِ حادثه
- آنچه در این غمنامه میخوانید:
- عطاالله و نرگس
- در جستجوی ميقات دیگر
- مسیر خطا !
- افغانستان در منطقه و جهان
- ویروس خزنده ی ویرانگر و خطرناکتر از بم اتوم