افغان موج   

سید موسی عثمان هستی

 

هرآنکه  دامنش  بر پشت  فتادند

بگوشش    آذان   اخلاق   ندادند

ازاو ساختند پاپی،  اسپ   گادی

سپس پرچم و پر چمدار ساختند

شاعربی وزن وبی ترازو

تاریخ راباید نقادانه نوشت ونقادانه باید خواند. کتاب « رها درباد » یک بهانه نقد است. درحقیقت تاریخ کثافت کاری حزب دموکراتیک خلق است که صاحب این قلم پنجره های بسته تاریخی این حزب را درلابلای  تاریخ معاصرافغانستان آهسته آهسته بازمی کنم.

اگر از قتلهای زنجیری قلعۀ زمان خان کابل توسط فیض محمد بخاطربدنامی دولت داوود بگذریم وآن را بعدها مثال بیاوریم قتل منهاج الدین گهیځ توسط حزب دموکراتیک خلق افغانستان بشکل مثال زنده می آوریم.

زنده یادمنهاج الدین خان گهیځ مسوول ماهنامه گهیځ راتمام ملت افغانستان باافکار راستی وقلم توانای آن دربرابرچپ افغانستان ازنظرتیزبین ملت ما پنهان نمانده مهناج الدین خان گهیځ قربانی قلم روشن نویسی خود، افکار راست خود وشجاعت بی مانندخود شد. من درحالیکه از نزدیک می شناختم هیچ نوع پیوند فکری بامنهاج الدین خان گهیځ نداشتم. و زمانی که درقطغن بودم با وجودیکه یک ملا ومولوی بودم با او روابط نزدیگ بخاطر تاریک اندشی اش نداشتم؛ مسلمان متعصب بود.

 

من بارها گفته ام که به پروان بعد ازسی ساله گی آمده ام... زیاد ترعمرمن درقطغن وسیزده ولایت افغانستان به خاطر ماموریت های خودم وپدرم سپری شده مرا ملت افغانستان ازشصت سال بخاطرقلم بی هراسم می شناسند. من گذاشته ام که سوانح مرا روزی تاریخ میهنم بنویسد من تسلیم وسرسپرده تاریخ وقضاوت سالم ملت خودهستم.

قادر بی یارکه اصلاً ازپنجشیراست ولی زیاترعمرآن درخان آباد قندزگذشته که زمانی جزولایت قطغن بود ، قادر بیار درآن دیارپای به سیاست درخانه حزب دموکراتیک خلق گذاشته ویک دوره دربرابرسیدامیر وکیل خان آباد خود را کاندید نمود با شناختی که مردم خا ن آدباد وقندوز از قادربی یار ودار و دسته پرچم بدنام داشتند به او رای ندادند شکست خورد ودست به توطئه علیه سیدامیر خان آبادی زدند.

مجید زاده پیش ازاینکه به کابل بیاید ومعاون مجله میرمن وعضومسلکی کمیته مرکزی شود درخان آباد پدراش تحویلدار بود اودرمکتب خان آباد شاگرد خاص عبدالله خان قرغزی بود.

 

گلب الدین حکمتیار ازاقارب آقای تهذیب خروتی عضوکمیته مرکزی بود پدرحکمتیاربه خاطرقومی خانه سامان عبدالله خان خروتی مشهوربه امین برادرحفیظ الله امین بود و امین سکرتروهرکارۀ ناشرخروتی ازبازماندگان نایب الحکومه زمان نادروهاشم جلاد درقطغن بود.

 قندزهم جزولایت قطغن درچوکات حکمرانی بود که درزمان صدراعظم یوسف خان به ولایت تبدیل شد دراول تورن جنرال کریم سراج والی قطغن ،هاشم صافی پسرکاکای استاد خلیلی ،معاون ولایت ،عبدالرحیم خان کوهستانی مستوفی ولایت، جنت گل خان سرمامور،جلیل خان نورستانی قومندان ژاندارم وپولیس، دلشاد مدیر مطبوعات ، مژده مدیرزراعت ، قیوم خان بدخشی مدیراملاک کباری غوربندی رئیس محکمه ،عصمت الله روحانی معاون محکمه، ومحراب الدین خان که بعد ها رئیس مدرسه ابو حنیفه دربگرامی کابل شد وبعد ا در حادثه ای یک موتر سایکل با پسرخود شهید گردید مدرسه ابو حنیفه را بنام اوگذاشتند درآن زمان مدیر معارف ولایت قطغن بود بعدها درهمان ولایت دختر آن را کباری غوربندی که رئیس معارف ولایت قطغن بود گرفت.

گلب الدین حکمت یاردرمکتب بودازقومی نزدیک و نفرهای خاص تهذیب بود. حزب پرچم با رذالت هایی که داشت اوراموظف کردند که دربین اخوانی ها نفوذ کند، اما نمی دانستند که درچنگال اخوان قرارمی گیرد. او درآن ایام نوجوانی مانند عبدالخالق نوجوان قاتل نادرخان جوانکی احساساتی  بیش نبود. دخترک شریف  وبی خبرازخود دخترمهناج الدین گهیځ جذب حزب دموکراتیک خلق شده بود

گهیځ ازاین ناحیه رنج می برد. پرچم فکرمی کرد که دخترگهیځ که ازفعال ترین دختران حزب دموکراتیک خلق است شاید توسط منهاج الدین گهیځ به سرنوشت ناپاک خود برسد.

حزب پرچم ازاین ترس چابک دستی کردند مجیدزاده قادر بی یار و تهذیب که از سرشناخته های حزب دموکراتیک خلق بودند، نقشه قتل منهاج الدین گهیځ که درکابل توسط ببرک وسلیمان لایق وخیبر،تهذیب ساخته شده بود، سرگلب الدین عملی ومنهاج الدین گهیځ توسط گلب الدین که تازه بامنهاج الدین گهیځ آشنایی حاصل کرده بود را به دستورپرچم ، ترورنمودند. این تازه حرکت ترورستی پرچم نبود. قبلاً درولایت پروان وکوهستان توسط دارودسته پرچم که نقشه قتل دونفردرخانه غلام غوث گلشن یار پسرملک دستگیر سنجد درۀ کشیده شده بود. غلام غوث گلشن یار پرچمی معلم وپسر دستگیرسنجدرۀ بود.

غلام غوث گلشن یاردراول حکومت داود که پرچمی ها شریک حکومت داود بودند حاکم مقررشد وبعد روابط پرچم که با داود خراب شد دوباره معلم درمربوطات پروان مقررشد باهم ازنزدیگ می شناختیم. موصوف درزمان حزب دموکراتیک خلق شاروال پروان عضوکمیته ولایتی پروان مقررگردید ودرزمان حکومت ببرک درراه کابل پروان توسط خانواده های کسانی که درخانه اش نقشه قتل آنها توسط کشمند ، ببرک ودستگیرپنجشیری طرح ریزی شده بود ترورگردید.

قبلاً ازترورهای پرچمی ها که درخانه غلام غوث گلشن یارتوسط کشمند، دستگیر،پنجشیری ، ببرک به نام مهمانی درقریه سنجددره ولایت پروان آمده بودند نقشه  دونفرازمخالف سرسخت خودرا درپروان کشیدند وتوسط اشخاصیکه بعدآعضو کمیته ولایتی درپروان شدند ترورکردند که ازجمله آن ترورست ها یکی بنام عزیزکر مسوول کمیته شهری ولایت  پروان وعضوکمیته ولایتی پروان درزمانی که آصف نبرد منشی کمیته ولایتی بود به جرم ترورغلام نقشبند شاروال پروان دستگیر مدتی درزندان ماند ولی توسط پرچم کشیده شد من دیگر ازسرنوشت آن خبر ندارم. رفیق فاروق پاسدار وآصف جان نبرد که دودوره منشی کمیته ولایتی پروان بودند شاید ازآن ترورست بی وجدان پرچم خبرداشته باشند وامیداست ترورهایکه توسط عزیز ورفقای عزیزدرزمان منشی بودن کمیته ولایتی آصف جان نبرد رخ داده با وجدان سالم پرده بردارند وهم اشخاصی که به اثرنقشه کشمند ، ببرک ، دستگیرپنجشیری توسط دارودسته عزیزکر مثل غلام سوسن ، که کشته شدند وجسد شان پیدا نشد پرده بردارند واگر سکوت می کنند این ها هم جز همین جنایتکاران می باشند.

همین قسم درمزارشریف، قندهار ،هرات ودیگر ولایت افغانستان درزمان شاه وداود بخاطربدنامی دولت شاه وداود پرچمی ها دست به جنایت می زدند وصدها دوسیه از قتل های زنجیری مرموزحزب دموکراتیک خلق درزمان داود وشاه در وزارت داخله ، وزارت عدلیه ، لوی حارنوالی ،استره محکمه موجود بود که حزب دموکراتیک خلق آن دوسیه ها را دراول حکومت حزب دموکراتیک خلق با مارش های قلابی به بهانه آزادی زندانیان زمان داود وشاه دوسیه ها را که از نگاه حقوقی حق اشخاص بود ودولت صلاحیت سوختاندن دوسیه ها را نداشت بخاطر پنهان کردن جنایات خودشان حریق کردند که تمام ملت افغانستان شاهد سوختاندن دوسیه های تحت دوران درآن زمان بودند. ازآن جمله دوسیه قتل خیبررفیق خودشان می باشد که درخانه میزمن بود. ومن که به زندان رفتم دوسیه راگرفتند ونابود ساختند وازاوبه گفته ثریا بها درچهارده سال حکومت شان با وجودیکه سلیمان لایق خسربره خیبربود یک حرف راجع به خوب وبد خیبروقتل آن نگفتند ونه نوشتند وجایی رابنام او نگذاشتند. بخاطریکه چلوصاف روس وروس پرستان ازآب کثافت شان بیرون انداخته می شد...

هنوزهم دندان پاپی گک های مظلوم دنباله روکه محرک اصلی این پاپی گک ها یکتعدادازاعضای بیروی سیاسی،کمیته مرکزی وشورای بدنام وقاتل که ازجمله سرگرده گان جنایت درتاریخ معاصروطن ماحزب دموکراتیک خلق که هنوزهم باپررویی شرمنده ازجنایت گذشته خودنیستند.پاچۀ این وآن وپاچۀ صاحب این قلم رارها نمی کنند باخصلت غیرانسانی که دارند ادامه می دهند فکرمی کنند که من عقب نشینی می کنم.

باشناخت های که من قبلا ازاین دار و دسته مزدور بنام پرچم دارم بخاطریکه سرناموس خود وسرناموس ملت افغانستان بندواز نبوند ونیستند همان طوریکه احترام به پدرومادر خود ندارند احترام به دیگرخانواده های افغانستان ندارند.آنچه که دست شان رسیده بخاطرخوشی روس دریغ نکرده اند. هنوزهم درتلاش اتهام زنی بخاطرپنهان کردن کثافات خودهستند. پاپی کگ های مظلوم پرچم گناه نزد من وملت افغانستان بخاطرمظلومیت شان که دنباله روان توله سگان هستند هرنوع حرکت های پاپی گک های حزب دموکراتیک خلق خصوصاً بخش پرچم بی گناه پنداشته می شوند.

سیستم وروش سیاسی پرچم به گفته خانم ثریا بها همین قسم بود که اتهام ببندند و دسیسه وجعل کاری کنند چنانچه دسائیس، جعل سازی عکس های فتانه خانم نجیب الله دردرون حزب پرچم اسنادی است که قابل انکارنیست چنان دسایس اتهام وبی وجدانی علیه من خانواده من وعلیه ملت افغانستان وبی وجدان وجعل سازی پرچم قابل تشویش نیست.

 به اساس مسوولیت وجدانی بارها گفته ام که من چیزی راازملت خود پنهان نمی کنم. درسایت بدنام پرچم که این سایت پیرو واقعی اخلاقی همان جریده پرچم دهه دموکراسی حزب دموکراتیک خلق افغانستان است؛ بخاطر خوشنودی روح ببرک کارمل هرنوع دسائیس وبدنامی راعلیه ملت افغانستان با استفاده ازتکنالوژی سردست گرفته انداین روش واخلاق ببرک بود که امروز پاپی گک ها درپیش گرفته اند.تا روح جنایتکاران شان با جعل ودسیسه شاد باشد!

با این دسایس جزخودرامسخره کردن کاردیگری کرده نمی توانند تنها چیزی که این وطن فروشان کرده می توانند تاپه های احمقانه علیه من بزنند مرابه این حزب وبه آن حزب وبه این جریان وبه آن جریان ویا به این تنظیم و یا به آن تنظیم و یا به دستگاهای جاسوسی خود ودیگران نسبت دهند چون تاریخ گذشته من روش است این حرکت هاسبب می شود که ملت افغانستان دریک قضاوت سالم این خائنین وطن فروش را باهمان 74 صفت وطن فروشی که غوربندی رفیق همسنگر خود شان ودوستان روسی شان به پرچم نسبت داده نه تنها ملت افغانستان بلکه تمام جهان این کثافت کاران را با 74 صفت غیرانسانی  بهتر بشناسند وملت وتاریخ افغانستان برروی شان تف اندخته ومی اندازند که این بی شرمان ازتف انداختن ملت وحتی جهان بروی شان شرم ندارند. کسی که ازجاسوسی نشرمد ازهیچ چیزخود حتی ازبی ناموسی خود نمی شرمد.

البته مقصد من از مردم مظلوم وپاک حزب دموکراتیک خلق نمی باشد بارها گفته ام که درهرحزب،جریان وتنظیم خوب و بد وجود دارد. مثلیکه دریک سستم اداری دولت خوب وبد وجود دارد حتی دردستگاه جاسوسی دولت هاخوب وبد وجود داردآنچه که ثریا بها وتیم کتاب رها درباد تمام سازمان زنان حرب دموکراتیک خلق پیش قدمان فحشا دردرون حرب بدنام پرچم می خوانند من به عقده خانم ثریا بها وتیم کتاب رها درباد نیستم. باوجودیکه این سازمان یک مکتب بوده خوب وبد درآن وجود داشته ودارد.

چنانچه که امروز با گذشت زمان وتکمیل شدن تجربه ازگذشته های زمان یک تعداد اعضای شناخته شده وناشناخته شده حتی بسطح رهبری شان مانندآقای مزدک گذشته های ناپاک خود و رهبری خود را به شدت تقبح می کنند وازاین جزامیان سیاست امروز بریده اند حزب وحزب بازی را به مریض داران حزب که بیش از یک گروهکی چند نفری و چندرهبرمریض وعلیل سیاست مداراحمق پرچم وچند پاپی گک حزب پرچم که حزب وحزب بازی را روی دست گرفته نیستند و بخاطر مرض مزمنی که دارند ادامه می دهند؛ من از مردمان سالم که با مریضان قطع علاقه کرده اند ایمیل وتیلفون های فروان دارم وهم به اشخاصی که از مریضان وپاپی گک پرچم بریده اند احترام دارم.

اکثریت اعضای این حزب بدنام ازگذشته حزب دموکراتیک خلق نادم بودند وهستند وحرکت ناشائسته پاپی گک ها را که هنوز دنباله روان توله سگان حزب دموکراتیک خلق هستند ازنادانی می دانند.

 عناصریکه دردرون حزب بودند وازحزب پرچم و توله سگان پرچم خاطره بد دارند حالا حرکات ناشائسته پاپی گک های پرچم وتوله سگان را تقبیح می کنند.

چیزک های ضدانسانی ودورازاخلاق انسانی که شایسته قلم خود شان و رهبران بدنام شان است درسایت های بدنام پرچم علیه صاحب این قلم دست پاچگان دیوانه وار مینگارند. ومیخواهند بااین نوشته ها واتهامات سد راه نقد کتاب رها درباد شوند که بارها گفته ام این تهمت ها وتهدیدها سبب خاموشی من وقلم من شده نمی تواند. اتهامات دسیسه سازی وجعل کردن اسناد در روی سایت های بدنام پرچم به پرچمیان سرافگندگی واز چتل نویسی جزخودرا علیل شخصیت انسانی سازند صاحب این قلم را نمی تواند درنظر ملت افغانستان خورد وکوچک سازنداز اخلاق قلم شان ملت افغانستان اوباشان قلم را می شناسند می توان سگ را از پلیتی اش شناخت مثلیکه بزرگان گفته اند سگ دم سک سگ است کله و پای سگ سگ است سرتا به وجود سگ سگ است

من درطول شصت سالی که قلم برداشته ام با این نوع دسایس روبرو بوده ام به هیچ اتهامات ودسایس جواب نگفته ام اخلاق عصیان گری مرا نه تنها رهبران حزب دموکراتیک خلق می دانند که تمام رهبران چپ وراست برخصلت های واقعیت نویسی من آشنایی کامل دارند  ومی دانند که من به هیچ صورت دربرابرخاینین عقب نشینی نمی کنم تا وقتی از ملت افغانستان بخاطر جنایت شان معذرت نخواهند.

هرگاه بیروی سیاسی ، اعضای کمیته مرکزی وشورای انقلابی هرحزب که باشد ازپاچه صاحب این قلم بگیرد به آن جواب دندان شکن می گویم چون غوره به دل پاپی گک ها بخاطر ناگفتن جواب ازطرف من بدل نازک شان مانده یکی ازمقامات بالایی خود خواهش کنند که سرنقد من اعتراض کندوپاپی گک ببیند که یک نان چند فطیراست.

 

نمی  دانی  که  در گیر هستی  با کی

که جف جف می کنی بیخود چو ماخچی  

نکوبم پاپی گک ها را دهان،  من

برو  کن هرچه  میخواهی تو هر چی

 شاعربی وزن وبی ترازو

 

درفصل نهم زیاترهمان چرندیات وگله های زنانۀ ثریا بها ازمقرری پدر صدیق بحیث وکیل تجار درپشاور پاکستان وگلایه از صدیق ونامردی های صدیق برادر داکترنجیب الله درسفرهند وپاکستان وخوشی ها ازمسعود خلیلی توسط خانم ثریا بها ودیدن وهم اتاقی شدن با مسعودخلیلی، حرفهایی ازشعرخوانی وکتاب خوانی با مسعود خلیلی، تصمیم کشتن او توسط صدیق درهند قبل از ازدواج ،ندادن پول بخاطرمریضی خانم ثریا بها درشفاخانه هند توسط صدیق ،پول داده شدۀ فیس مریضی خانم ثریا بها توسط مسعودخلیلی ،برگشت به کابل ومنصرف شدن از ازدواج با صدیق، گلایه وگذارازخیبر،نجیب الله وخانواده نجیب الله ودار ودسته حزب بدنام پرچم وحرف ازنقش های منفی میراگبرخیبردرقسمت نامزدی اش با صدیق راهی این نوع راست ودروغ درفصل نهم کتاب بخاطرزیاد شدن اوراق کتاب به بازی قلم گرفته شده تنها ارتباط گرفتن خانم با مسعودخلیلی که درهند بود وآن وقتی با سهیلا دخترکبیرخان نورستانی دخترخاله خود مسعودخلیلی ازدواج نکرده بود که چطور با این خانم ثریا بها علاقه گرفته وحاضرشده پول مصارف بیمارستان خانم ثریا بها رابدهد ودراتاق مجردی محصلی مهمانان نا خواسته را پذیرایی کند وشب زمان صدیق با خود ببرد وثریا بها را دراتاق مرد مجرد مسعود خلیلی تنها رها نماید من کوشش کردم که دراین قسمت با مسعود جان خلیلی پسرخاله ام تماس بگیرم موفق نشدم تنها چیزی که من فهمیدم مسعودخلیلی که رفیق احمدشاه مسعودهم بود در وقتیکه ثریا بها به پنجشیر رفته بود مسعودخلیلی به پنجشیر به پاس دید وبازدید های دوران سفرخانم ثریا بها درهند بخاطر یارقدیم اسپ زین کرده به پنجشیررفته وسفرثریا بها وصدق را سراحمدشاه مسعود به پاکستان وامریکا آماده ساخته وهم روابط تنهایی مسعود با ثریا شاید قابل امکان ساخته باشد امید است که درارتباط با این حرفها مسعود خلیلی که مرد قلم وسیاست است درمورد سفرهای خانم ثریا بها درهند وپنجشیروهم ارتباطات مخفی خود واحمدشاه مسعود با وجدان سالم بعدازخواندن کتاب رها درباد بخاطررفع مسوولیت وجدانی خود بخاطرقضاوت ملت خود بنویسد تا راست ودروغ خانم ثریا بها وتیم کتاب رها درباد معلوم به ملت افغانستان شود درغیرآن سکوت مسعود خلیل نمایندگی ازاعترافات خانم ثریا بها وتیم کتاب رها درباد ومسعود خلیلی می کند.امورمملکت خویش خسروان دانند.

ازاین قسمت چرندیات کتاب اگربگذریم تنها کمی که قابل بحث ونقد درفصل نهم دیده می شود هم به تاریخ حزب بدنام پرچم ارتباط دارد. کودتا علیه سردارمحمد داود حزب پرچم هم به گفته خانم ثریابها درآن کودتا بی نقش نبوده من که خود شاهد وقربانی همان کودتا بعد ازسپری شدن جوانی خود درحال پختگی سن بودم.

خانم ثریابخاطرعمده ساختن نقش حزب پرچم که ازیاداشت های این وآن گارگرفته خصوصاًازنوشته های حسن شرق ودستگرپنجشیری روباه خمگردان جاسوس روس جنایتکارشناخته شده به خاطر واقعیت های نوشته های این کتاب من به کتاب سقوط سلطنت که نویسنده کتاب استاد عبدالحمید محتاط مغزمتفکرکودتای داود می باشد بطورخلص دراین قسمت نقدازکتاب رها درباد یادشت هایی ازکتاب سقوط سلطنت خوشه چینی کرده ام . حالا که حرف ازاستاد محتاط به میان آمد.استاد محتاط راکه من از سن خیلی نوجوانی می شناسم وتا قبل ازسقوط دولت داود باهم روابط داشتیم بعدازآنکه من ازافغانستان دورشدم حتی درزمانی که درپنجشیر بودم موفق به دیدن آقای استاد عبدالحمید محتاط که درپنجشیرخوداش وخانواده اش نقش کلیدی داشت محتاط را درپنجشیردیده نتوانستم. چند وقت پیش من با او تیلفونی تماس گرفتم بعد ازشوخی ها وگلایه هایکه من واستاد محتاط از یکدیگرداشتم چون آقای محتاط مصروف مریضی مادراش بود و مادربزرگواراش حیثیت مادر را به من هم بخاطرنوازش های قبلی اش دارد ازخداوند به مادرصحت کامل میخواهم ومادر ازجمله زنان با شهامت بوده رفقای محتاط منحیث یک مادرمعنوی آن بزرگ زن را می شناسند.

من به ارتباط کارهای حزبی ودولتی گذشته استادعبدالحمید محتاط کاری ندارم وانتقاد ودفاع هم نمی کنم خود محتاط مرد سیاست قلم ودانش درپهلوی همه دانش یک استاد نظامی کشته ویک انجینر ماهرکارمی باشد.

هرگاه کسی چیزی درقسمت گذشته استاد محتاط داشته باشد من ایمان دارم که اوپاسخ گوی تمام اتهامات خود می باشد وضرورت به قلم ناتوان من ودیگران ندارد وطوریکه من چند وقت قبل با محتاط صحبت کردم اوهمه مخالفین خود رامردمان ساده وبی خبرازسیاست می داند ومی گوید:... بدون فیصله محکمه کس را مجرم وخاین شناختن نمایندگی ازحماقت هرکی که باشد می کند.

اتهامات درقسمت من اگر وجود داشته باشدازنادانی اشخاص است اومی گوید با وجودیکه من درمقامات بلند دولتی نه حزبی کارکرده ام وجنرال هم نبوده ام وهیچ نوع جرم مستقیم وغیرمستقیم مرتکب نشده ام اگرمرابه جرم کرسی های بزرگ درهرنقطۀ دنیا درمحاکم باصلاحت خواسته باشند محکمه کنند حاضربه محکمه می باشم.

من به شوخی برایش گفتم که استاد من تیلفون بخاطرخبرگیری مادرکردم نه بخاطر کرسی های بزرک دولتی شما که درزمان تصدی تان چه کاری انجام داده اید کاری ندارم ومن دیگرقاضی دادگاه نیستم اوهم به شوخی گفت آبی که درجوی رفته باز می رود قاضی ، قاضی است اگرکسی را نیافت به عادتی که دارد خود را محاکمه می کند واین نقد تودرقسمت کتاب رها درباد ازکارهای قاضی گری تواست بعد خندید.

 گفتم چه خوب حرفی زدی استاد! من خود راهمیشه به محکمه وجدان خود می سپارم اما درقسمت کتاب "رها درباد" علاقه نشان ندادحتی ازخواندن کتاب که خوانده بود یا نخوانده بودچیزی نگفت. من که گفتم استا این کتاب جزتاریخ حزب دموکراتیک خلق است ازحرفهایش طوریکه معلوم می شد وخوشبینی که به نویسنده کتاب رها درباد داشت اوراازخانواده یک انقلابی وخانم فریب خورده فکرمی کرد ومی گفت؛ دراین جای شک نیست که نویسنده این کتاب جزتاریخ حزب دموکراتیک خلق با دانش بلندحزبی می باشد وهم درخانواده سیاست مدار شوهر مشق سیاست کرده خون این خانم با سیاست عجین شده ولی نگفت با سیاست مثبت یا منفی وگفت اینکه ملت چه قضاوت درقسمت حزب دموکراتیک خلق ونویسنده کتاب رها دربا ونقد تو دارند کارملت افغانستان است.

قضاوت مردم وتاریخ می تواند پنجره این روزنه راباانگشتان صداقت ووجدان بیدارباخواندن نقد شما وخواندن کتاب رها درباد باز و بازتر کنند. من دیدم که آقای محتاط همان طوریکه درسیاست پخته بود وپخته ترشده مجبورشدم به کتاب دست نویس خود استاد محتاط که مغزمتفکرکودتای داود بود با موشکافی که می توان حقایق را ازاین کتاب بدست آورد دست به دامن کتاب سقوط سلطنت زدم ودیدن رابااستاد محتاط بعد ازصحت مادرگذاشتم که تا حال دیگرموفق به ملاقات ودیدن با استاد محتاط نشدم هیچ حرفی دراین مورد به من نداد.

ثریا بها وتیم رها درباد درقسمت کودتا داود چنین می نویسد که به طورخلص از فصل نهم کتاب یاداشت بدون کم وکاست می کنم. 

فصل نهم کتاب رها درباد

کودتای 26 سرطان با نام محمد  داود گره خورد. وی پسرعموی ظاهرشاه بود که درسال 1332 ش برای سرکوب جنبش مشروط دوره هفت شورا از سوی ظاهرشاه به نخست وزیری برگزیده شد . وی دراسفند 1342 ش، بنا برکشمکش های خانواده ازحکومت استعفا کرد وخانه نشین شد.این انزوای سیاسی اساس انتقام گیری از سلطنت را در وی پرورید با حسن شرق طرح کودتا ریخت.

گروه کودتاچیان به  رهبری محمد داود در روز25 سرطان 1352برآن شدند تا درساعت یک شب سه شنبه 26 سرطان کودتای خود را برای سرنگونی رژیم شاهی آغاز کنند.آن زمان شاه برای درمان بیماری خود به ایتالیا رفته بود.

رئیس جمهور با کین ستانی، خلاف کرامت بشری به کودتا چییان خود دستورداد تا زنان خانواده ظاهرشاه را پیش از پرواز بسوی ایتالیا درتشناب فرود گاه کابل باز رسی بدنی کنند که کدام جواهر گران بها را آنجا پنهان نکرده باشند. واین اوج حقارت محمد داود را نشان می میدهد که شاه برادر همسراش نیز بود. خانواده شاه به روم رسیدند،منهای سردارعبدالولی داماد شاه که درکشتارسوم عقرب دست داشت .نویسنده کتاب تلاشی قسمت زنان را از عینک عادتی خود می بیند

درصحفه 142 سقوط سلطنت استاد محتاط چنین مینگارد.

درجلسه آن شب اشخاص حاضر بودند:

1ــ سردارمحمد داود

2ــ سردارغلام حیدر رسولی دگروال متقاعد.

3ــ حسن شرق

4ــ سیدعبدالالله معاون مدیریت بارچالانی پشتنی تجاتی بانگ

5ــ عبدالقدیرمامورترافیک جاده میوند

6ــ  جکتورن غوث الدین . ریاست تعمیرات وزارت دفاع

7ــلمری بریدمن حبیب الله زرمتی کفیل تولی تانک فرقه گارد شاهی

8ـ تورن فیض محمدآمرحرکات قطعه 444کوماندو مقیم بالاحصار.

9ـجکتورن محمد سرورنورستانی ازقطعه چهار تانک

10ــ تورن محمد اکبر زرمتی از قطه چهار تانک

11ــجکتورن محمد یوسف .مربوط به قوای 15 زره دار

12ــ لمری بریدمن مولاداد.مربوط پانزده زره دار

13ــ لمری برید من خلیل مربوط قوای 4 تانک

14ــتورن پاچا گلانجینرمحل قومنداان قوای هواهی ومدافعه هوایی

15ــ لمری برید من محتاط انجینرقوای هوایی ومدافعه هوایی

درمجموع جلسه از پانزده نفرتشکیل یافته بود که بیشتر افسران مربوط به نیرو های تانک پلچرخی بودند و دراین جلسه من به بعضی ها معرفت داشتم وبا عده دیگری آشنایی نداشتم درمقدمه جلسه سردار داود به موضوع اساسی تماس گرفته گفت: رفقا ما امروز دراینجا گرد هم آمده ایم تا آخرین تصمیم خود را اتخاذ کنیم البته تصمیم تصمیم گیری . سپس از شنیدن راپورهای رفقای ما صورت میگیرد.

سردارداود به چپ نگاه کرد جایکه من درپهلوی فیض محمد خان نشسته بودم وگفت اول از رفقای هوایی می شنویم . که احضارات شان ازچه قراراست؟ درحالیکه اکثریت حاضرین جلسه برایم بیگانه بودند،درپاسخ گفتم:اوضاع بطورکلی درقوای هواییومدافع هوایی عادی می باشد....

بعد از آن متوجه حبیب الله شده وگفت : شما چطورهستید؟

حبیب الله که درنزدیکی اش نشسته بود گفت: وضع ما فوق العاده خوب است منتها ایجاد می کند تا مساعی مشترک خود رابه قوت های دیگربخصوص فیض محمدخان هم آهنگ نمایم.

هنگامی که سردارداود از فیض محمدخان گزارش خواست، اونیزمانند حبیب الله جواب ارارایه نمود

در186صفحه  کتاب سقوط سلطنت

من تمام پلان گذاری را بدست خود گرفتم وعده کردم تا ازافسران ، وسایل وسایط دست داشته استفاده اعظمی صورت گیرد.

درصفحه 274 کتاب سقوط سلطنت

ازینروهمه عضو سازمان نظامی ای بودند که که بیشتر از شش سال در اردو فعالیت های مخفیانه راپیش میبرد.هدف شماره یک این سازمان کوچک نظامی – واژگونی  نظام منحط وفرتوت شاهی وایجاد نظام جمهوری بود. 

تحصیل یافتگان شوروی دیگرسوسیالیستی بنا برپاین بودن سطح آموزش آن کشور ها درکدرعلمی دانشگاه پذیرفته نمی شدند.اما پس از کودتای 26 سرطان به اثر سفارش اعضای بلند پایه دولتی وحزبی بدون داشتن اهلیت ووشایستگی علمی داخل کدرعلمی دانشگاه شدند .

من وهیچ کسی به این عقیده شده نمی تواند که بگوید تحصلات روس پاینتر از غرب بوده این قضاوت کسانی است که دیروز بنام روس می جفیدند وامروز بخاطر فریب دیگران وجا داشتن در دامن امپریالیست وسیا چنین طبلی را می کوبند. گاگارین اولین مردی در دنیا بود که بدوردنیا شنای فضایی کرد وامپریالیست را از خواب زمستانی بیدارنمود روس به تعلیم وتربیه ملت خود خدمت کردهمه محصلین خارجی که در روس درس خوانده ما نمی توانیم بگویم نادان وکودن به وطن خود برگشتند واین را هم انکار نمی کنیم که جاسوسان خود مانند ناشناس ، حیدرمسعود، کبیر رنجبر، وبصیر رنجبر وچند جاسوس دیگر بخاطریکه وقت به درس خواندن نداشتند مثلیکه به سپاه انقلاب پرچم شهادت نامه مفت می داد روس هم به جاسوسان خود این کار را می کردند ودر امریکا وغرب هم این نوع خیانت ها به ممالک روبه انکشاف صورت گرفته.

تمام پیلوت های هوایی افغانستان تحصیل یافته های روس بود اگرآن ها دانشمند ومطاله درست وکافی نمی داشتند پنجهزارمتر درسه دقیقه پرواز کرده نمی توانستند وهم بزرگ ترین استاد ساینس زندیاد غفور پروانی از تتمدره پروان پسرملا اسماعیل تتمدرۀ برادر مستوفی محمد ابراهیم خان پروانی بود که کتاب مثلثات آن درمکاتب ملکی تدریس هم می شد.

در اردو ما دانشمندان بزرگ مانند جنرال سیدخان گلبهاری ،جنرال خلیل خان امینی پروانی ،جنرال عبدارزاق خان میوند، جنرال سید طهماس خان پروانی ، شاهپورخان قرباغی ،جنرال نسیم خان جبل السراجی ، جنرال خان محمد خان مرستیال ،سیداعظیم خان کوهستانی ، جنرال غلام علی خان پنجشیری وغیره همه استادان پوهنحی های عسکری ،دررشته های ادبیات ، ساینس ، انجینری ، طب ، فارمسی ، تعلم وتربیه تحصلات فاکولته های پوهنتون کابل داشتند با محصلین پوهنتون یکجا درس می خواندند ویک نفر ناکام دردوره درس درپوهنتون نداشتند ازمحصلین ملکی پوهنتون کابل کرده موفق بودند سید طهماس روف پروانی دگرجنرال رییس پوهنتون حربی تحصلات عالی در روس داشت قبل از رفتن به روس استاد پوهنتون بود همین محتاط را ما ازدوره های مکتب می شناختیم همیش اول نمره صنف خود بود جنرال عظیمی از کسانی بود که با جنرال رفع از مکاتب ملکی از صنف ده درعسکری آمده بودند با یک پلیت فارغ شده بودند وبعد فاکولته خواندند اینکه آنها را خوب می بینم یا بد ولی ازدانش شان انکارکرده نمی توانیم باید فرق بین دانش وسیاست کنم هرخاین بی سواد نگویم وهرتحصیل یافته روس بی سواد گفتند بی خبری ازمعلومت عمومی ما می کند

لطفاً کتاب های دستگیرپنجشیری که ادبیات خوانده را بخوانید مقایسه با کتاب های ،کتاب محتاط ،کتاب عظیمی وکتاب جنرال قدوس که جنگ های کابل نوشته زیبایی نوشته جنرال قدوس بدخشی را درهیچ کتاب نویسنده ملکی شما دیده نمی توانید مقایسه کنید که بعد قضاوت بین نوشته های دستگیر پنجشیری واین نویسندگان اردو نماید. عظیمی نوشتۀ در بارۀ ادبیات فارسی دارد که شما مثل آن نوشته دربین دانشمندان ملکی دارید. بخاطر جنایت روس ،حزب دموکراتیک خلق وخصوصاً جنایت پرچم نباید ما از دانش افراد دانشمند تحصیل یافته روس ناجوان مردانه انکار کنیم وقتیکه احمدشاه مسعود وگلب الدین حکمتیار که از سمستر اول انجینری وپولتخنک فارغ و فرارکردند را انجینرمی گویم واز وجدان خود هم نمی شرمیم نباید از دانش دیگران انکار کنیم انسانیکه قضاوت سالم دربرابردوست ودشمن نداشت .... هم ندارد. ببرک وامین را بخاطر خیانت شان ما نباید بی سواد بگویم ما به سویه حفیظ الله امین استاد درپوهنتون کابل نداشتیم منصوری سوما اسماعیل دانش بزرکتردن استاد و دانشمند بودند شرعی بزرکترین دانشمند شرعیت وقانون دروطن ما بود وهاب صافی وزیرعدلیه ریسس تقنین وزارت عدلیه بعدها وزیرعدلیه من واودریک دفتر کارکردیم بزرگ ترین قانون دان افغانستان بود.

132الی  کتاب سقوط سلطنت134

محتاط! هدف نهایی من در افغانستان ایجاد یک سیستم سوسیالیستی است من عقیده دارم که با سردار داود میتوانیم به هدف خود نایل شویم وحالا خودت مرام آخری خود را روشن بساز و برایم تشریح بده؟

فیض محمد با این جملات همه آرزو های خود را جمع بندی کرد.البته من هم با مرام نهایی شان مخالفت نداشتم وتائید کرده ام که تاسیس چنین نظامی درکشورنیزاز آروز های من است،لیکن ما در برابرخود موانع ومشلات زیاد داریم که باید استواری وتلاش پیهم واصولی حل گردد.

نخست ،تجربه  نشان داده است که سرنوشت اکثری کوتادها به ناکامی انجامیده و درنطفه خفه و نابود گشته وشانس پیروزی هم نداشته است!

دوم،ترکیب نیرو های گرداننده کوتا درمجموع غیر متجانس بوده وعناصر ناهمگون وناراض را همواره درخود پرورده است .اغلب درد سرهای ایکه بعد از پیروزی کودتا به وجود آمده،نسبت به اوضاع ماقبل کودتا دشوار تر ومنجر به سراسیمگی وآشفتگی زیادی گردیده این امراثرات خیلی ناگواردر تامین امنیت وثبات سیاسی داشته است.

سوم اگربه اوضاع وشرایط ایکه قیام های مسلحانه بوجودآمد، نظری اندازیم، دیده خواهد شد که عدم رشدهماهنگ و می توان شرایط عینی وذهنی جامعه وبخصوص ضعیف ،ناتوانی ویا سازش نیرو های تحول طلب با دستگاه حاکمه ،دروازه های امید را برای یک تحول طلب با دستگاه حاکمه ،دروازه های امید را برای یک تحول اجتمایی مسدود ساخته واز اینرو،راه توسل به زور را در دستور روز قرار میدهد. سازمان های سیاسی داخل کشوردرمرحله نیستند که یک حرکت انقلابی استراتیژیکی را براه اندازد.هنوز مراحل همان دوران کودکی خود را می پیمانند.

با درنظر داشت همین مطالبی که گفته شد،کودتا بایست با هوشیاری کامل وبا قبول مسوولیت های بعدی به حیث حرکت انقلابی کشور،براه انداخته پیاده سازی شود.ازاینرو گرفتن قدرت سیاسی گام اولی، واتحاد کلی نیرو های ملی ودموکراتیک بحیث گام دوم محسوب می شود تا پایگاه عینی پشتیبان کودتا موازی به گرفتن قدرت سیاسی تامین شود. درنتجه پختگی وفشرده گی قدم دومی است که زمینه تکامل واقعی کودتا وتحول آن به یک انقلاب ملی ودموکراتیکئ مساعد می شود.باید گفت که به منظور وحدت واتحاد تمام نیرو های ملی ودموکراتیک کارشریفانه وپیگیر آغاز گردد.در این گام باید پروسه جهبه متحد واتحاد نیرو ها واز اتحاد به وحدت حرکت کند.آنگاه راه برای پیاده  سازی برنامه های سوسیالستی که شما ازان یاد کردید بطور مسللمت آمیزهموار خواهد گشتد . أرآن تاریکی شب که هنوزهمه رفقای همسفرما حالت خواب آلود داشتند.

فیض محمد را متوجه دشواریهای نمودم که بعد از گرفتن قدرت سیاسی بمیان میآید. زیرا ارتجاع داخلی وعناصر وابسته به سلطنت در پیوندها با ارتجاع منطقه وجهانی بخاطر حفظ منافع خود وتسلط قدرت سیاسی تلاش خواهند ورزید. بدون تردید که امپریالیسم درسازمان دهی وبسیچ نمودن نیرو های عقب گرا وارتجاع نقش مهم بازی خواهد کرد. از اینروهمان جهبه ملی ودموکراتیکی از شرکت تمام نیرو های سیاسی جامعه به وجود می آید.به چلنجهای بزرگ روبرو خواهد شد وبحیث پلانفورم وسیرنیرومند دفاع از دست آورد های مترقی تبدیل خواهد گشت.اگرهیت رهبری جهبه متحد دربخش تشکیل وتحریک کلیه نیرو های خود به پیروزیهای پیگیرنایل آید به خوبی خواهد توانست برنامه های دولتی را نیز تحت کنترول و رهنمایی اصولی خود قرار دهد. فلهذا با فهم همین مطلب ،اگرسردار داوود با طرحها و برنامه های جهبه متحد ملی سازگار بود،همکاری وی درتطبیق پلانهای ملی معقول وبجا تمام خواهد گشت. درغیرآن موجودیت سردار داود واقعیت خود را از دست می دهد.با سرعت وهوشیاری کامل باید زمام اداره دولت از تصاحبش کشیده شود.درغیر آن به عناصر خیلی خطرناک تبدیل خواهد گشت . من مطلب خود را دو باره خلاصه کردم وآن اینکه :بمنظورایجاد یک جامعه مرفه وفاقد بی عدالتی های ِژرف اجتماعی وطبقاتی، ما دوحرکت می کنیم .اول ما شامل سردار داود آنعده از اشخاصی ایکه با اندیشه های گوناگون مجهز می باشند وحرکت دوم ما بعد ازبسیچ ساختن نیرو های خودی وتشخیص درست زمان، براه می افتد که درنتجه آن تصفیه و واخراج عناصرنامطلوب ازدرون دستگاه حاکمه است. با این هدف فشردهمیتوانیم عمل کنیم

 درصفحه 292 الی 293-سقوط سلطنت

من حلقه دروازه حویلی را درآن نیم شب به کوبیدن گرفتم .  این صدای تک تک دروازه درآن آرامش شب چهاردهی چقدرمهیب بود که خودم خجالت میکشیدم که همسایگان دهکده چه خواهند گفت؟ بعد از زمان کوتاهی صدای از دوربگوش رسید،کی هستند؟از صدای آشنابو. خود را معرفی کردم . دروازه حویلی باز شد، فیض محمد، درحالیکه بند تنبان خود را محکم بسته می کرد وچشمان اش خواب آلود بود با صدای خیلی خشن گفت که:موضوع از چه قراراست ؟ فیض محمدچند دشنامی به سردار داود هم حواله کر دوگفت : این سر دار با ما ریشخندی می کند !امروز رابه فردا وفردا را به پس فردا به تعویق می اندازد.

محتاط !این آخرین بار خواهد بود که با سردار داود تماس خواهیم گرفت .درغیرآن بیاید که بدون اوخود ما قدرت را بگیریم . ما چرا قدرت را به اوانتقال بدهم؟ او علاوه کرد گفت که: این سردار ما را به زیر دار رهنمایی خواهد کرد؟ ما نباید فرصت بدهیم که دوباره داستنهای غم انگیز گذشته را تکرارکنند! 

درتمام کتاب محتاط دوجا ازحسن شرق نام می برده شده که دریک جلسه 15 نفری که محتاط هم درآن مجلس حضورنقش کلیدی داشته  درآن جلسه آقای محتاط مغز متفکرکودتا محمد داود درصفحه 142ازحسن شرق نام می برد که این مجلس درشب برگذارشده وطوریکه درنوشته آمده حسن شرق با وجودیکه جز افراد درآن مجلس حضورداشته غیرحیدررسولی که بعد وزیردفاع ریاست جمهوری داود شده بود محتاط انجینرهوایی ،حبیب الله زرمتی وفیض محمد دیگران حتی نقش جزئی وکلی نداشتند تنهاازطرف آقای محتاط ،آقای زرمتی وفیض محمد گذارش به  محمد داود درآن مجلس داده شده طوریکه ازنوشته برمی آید حسن شرق ،عبدالالله وزیرمالیه قدیرنورستانی وپاچا گل که حیثیت فرزند معنوی داود را داشتند درآن مجلس نقش جزئی هم نداشته اند.

ازنوشته کتاب سقوط سلطنت طوریکه معلوم می شود،مجلس آن شب نقش تاریخ سازداشته ،درنطفه وشروع به اقدام کودتا به هرشکلی که بوده ،بوده ودر روزهایکه کودتا صورت می گرفته داود، حیدررسولی ،محتاط ،حبیب الله زرمتی وفیض محمد نقش کلیدی داشته. اگرمقصد خانم ثریا بها وتیم نویسندگان کتاب رها درباد این بوده باشد که حسن شرق رفیق نزدیک ببرک کارمل ومزدورخاص محمد داود وک.گ.ب بوده از راز های این کودتا خبرداشته وجاسوس سه جانبه ویا نقطه وصل محمد داود ،پرچم وک.گ.ب بوده درکودتا نقش مزدور، جاسوس وخبررسان سهم برجسته داشته وایفا می کرده این را گفته نمی توانیم.

بخاطریکه حسن شرق خوداش درکتاب اول خود نوشته که هفته یک بار باسلیمان لایق می دیدم وهفته دو بار با ببرک کارمل واینها قبلاً هم با گ.ک.ب وضبد احوالات روابط مشترک داشتند واز مصونیت ضبط احوالات وگ.ک.ب برخوردار بودند اینکه درکتاب دوم خود حسن شرق نامردانه علیه دیگرجاسوسان همرزم خود می نویسد معلوم است که حسن شرق هم درمکتب دستگیرپنجشیری که مکتب جعلبافی است چهره بدل کرده.  ولی این رابه جرات می گویم کودتا، کودتای نظامی بوده داود، حیدررسولی سابقه نظامی داشته ، محتاط، زرمتی وفیض محمد نظامی های جوان با مغروفکرجوان بااحساسات بی ترسی جوانی دراین کودتا نقش کلیدی داشته اند که درهمان روزهای اول همه ملت این پنج نفررا بنام چپی و مبتکر چپه کردن سلطنت پنجهزارساله افغانستان که ازیما پادشاه تا دولت محمدداودهمیشه شاهان مختلف ازاقوام مختلف ودوصد سال شاهان قبیلوی که به غیراحمدشاه درانی وامان الله خان احمق ترین انسان ها ومزدور بیگانگان بنام امیر وپادشاه وسرملت افغانستان به نام سران قبایل تاامروزحکومت کردند بوده اند. تره کی ،حفیظ الله امین، بگفته خوداش ببرک ، داکترنجیب الله وکرزی صرف القاب شان تغیردارد وگر نه اینها هم ازهمان بقایای خبیث سرطانی شاهی درسیاست دولت داری وطن ما زاده قبایل بوده اند حسن شرق نه تنها درپهلوی محمدداود بحیث نفردوم حتی نفرچهام وپنجم درطراحی تاکودتای داودی  نقش نداشته اما نقش جاسوسی اش از وزارت دفاع داود وصدارت محمد داود تا آخرحکومت نجیب الله عمده بوده نه خوداش انکار کرده می تواند نه نوکران روس ونه ملت افغانستان سبب ادامه قدرت شرق تا آخرحکومت نجیب الله جاسوسی واز پشتی بانی مشاورین روس ک.گ.ب برخورداربوده که حتی سبب ناراختی نجیب الله دروقت آخرحکومت نجیب الله بعد ازسفریعقوبی ، گلاب زوی ، تنی بخاطردیدن با گرباجف که از این سه نفر دربرابربدیل داکترنجیب کورباچف نظرخواهی کرده بود یعقوبی وزیر خاد سکوت می کند گلاب زوی وتنی حسن شرق را مهره خوب وجانشین داکترنجیب الله می داند.

حرکت جاسوسی گرایانه حسن شرق ، سروریورش ،جنرال گل آقای مشهور به خصیه مال ببرک کارمل یا لته حیض اناهیتا که نه تنها جنرال گل آقا زیادترافرادی که دورببرک نقش چاپلوس وموزه پاک پاک را بازی می کردند توسط خود پرچمی ها با ابن نام ونشان خط قرمز یاد می شدند

به گفته خانواده داکترنجیب الله این سه نفررا جاسوس روس مسوول تعقیب کارهای خود داکترنجیب الله به گفته خانواده نجیب الله گ.ک.ب مقرر وموظف ساخته شده بودند وصد درصد به نجیب الله ثابت شده بود.

خانواده جنرال گل آقا با خود جنرال گل آقا که قبل ازکودتای حزب دموکراتیک خلق درارگ زندگی می کردند ودرآن وقت رتبه جگرن درگارد داشت داستانی است که بعد ها می نویسم و محمد داود، خانواده محمد داود و رفقای داود را بگفته کریم اسحق زی ناطر داود همین جنرال گل آقا شخصاً دربرابرفیرهای کودتاچیان درشب کودتا قرار داده.

این سه نفرراپورهای نجیب الله را با یکتعداد جنرال های اردو به  گ.ک.ب ومقامات بالای روس می رساند وهم نجیب الله از داکتر وکیل وکاویانی بد می برد وخانم داکترنجیب مانند ثریا بها ازخانواده وکیل وزیرخارجه را که  وکیل وثریا پسر ودخترمامای ببرک می شدند مثلیکه نزد ثریا بها یک خانواده با صفت خوب نیستند ثریا بها وخانواده نجیب الله ،ثریای خواهر وکیل با خانم وکیل وزیر خارجه را ازجمله شاگردان خاص سازمان زنان می دانستند ومی داند.

اینها درداخل خود مشکلات زیاد داشتند چنانچه محمود بریالی روزی درالمان که من هم درآن خانه مهمان بودم وبریالی به دیدن من آمده بود درجریان صحبت گفت روزی اعظم سیستانی نامزد اکادمی علوم که این القاب افتخاری ازطرف دستگاه گ.ک.ب به این وچندین نفردیگربشمول روباه خمگرد جاسوس جنایتکاردستگیر پنجشیری عضو بیروی سیاسی حزب دموکراتیک خلق ازتاسیس حزب دموکرادتیک خلق تا سقوط دولت نجیب الله که درتمام جنایات این حزب بدنام سهم داشت دیروزازمنتقدین بدنام ببرک بود وامروز بخاطریکه تنها مانده پاپی گکان سایت های پرچمی را میخواهد با نوشته های پُرازندامت خود وگذشته خود درقست ببرک وتوهین به داکترنجیب الله درسایت های پرچم درپهلوی پاپی گک های نادان این طوله سگ جا داشته باشد تا چرندیات این روباه خمگرد جاسوس جنایتکارعضو بیروی سیاسی حزب دموکراتیک خلق درسایت های بدنام پرچم وحزب دموکراتیک خلق بنشربرسد.

بریالی گفته بود اعظم سیتانی که درزمان حکومت ماعضوشورای انقلابی بود به دفترمن آمد گفت رفیق بریالی ما اگرخواسته باشیم به دهن اخوان وآی اس آی پاکستان وحکومت آخوندی ایران زده باشیم از شهامت کاربگیریم نام جاده میدان هوایی را بنام مارکس بگذاریم مقصد بریالی این بود که این اشخاص آنروزکمونیست دوآتشه بودند امروزاز منتقدین دوآتشه حزب دموکراتیک خلق می باشند مانند روباه خمگرد جاسوس جنایتکارعضو بیروی سیاسی حزب دموکراتیک خلق دستگیرپنجشیری درطول زندگی خودچهره بدل کرده و بی شرمانه بدل می کند وبا خودخواهی که دارد نمی شرمد.

 بعدازکودتا حزب دموکراتیک خلق به حفیظ الله امین روباه خمگرد جاسوس جنایتکارعضو بیروی سیاسی حزب دموکراتیک خلق دستگیرپنجشیری می گوید که من باحث را درزندان دیدم هنوز با توکینه دارد وتو را فاشیست می خواند این راپورسبب ماندن باعث درزندان وکشته شدن باعث می شود که نزد طرفداران باحث پوشیده نمانده .

بعدازسقوط حزب دموکراتیک خلق که دست اش به دامن امپریالیست رسد به خاطر رفقا وپیروان باعث بی شرمانه خواست که خود رابا یک نوشته چاپلوسان از بد نامی کشته شدن باعث خلاص کند درواشنگتن این نوشته چاپلوس آمیزرا نوشت که به مخالفت طرفداران باعث روبرو شد.

زنده یاد طاهربدخشی را از دفتراین خاین دربرابرچشمان تیزبین این روباه خمگرد جاسوس جنایتکارعضو بیروی سیاسی حزب دموکراتیک خلق که وزیر معارف درزمان حکومت خلق بود. شاهپور و زنده یاد طاهربدخشی وصدها انقلابی دیگر را از دفتراین روباه خمگرد جاسوس جنایتکارعضو بیروی سیاسی حزب دموکراتیک خلق دستگیرپنجشیری می برند که درآن وقت ثریا بها هم همکار شاهپور وطاهربدخشی می باشد میگوند که راپورشاهپور وطاهربدخشی را ثریا بها می دهد وبعد از ترس پیروان شاهپور وطاهر بدخشی  ثریا بها وصدیق به غرب فرارمی کنند ودرغرب پناینده می شوند مثلیکه ثریا بها و صدیق راهی دردستگیری مجید کلکانی نقش جاسوسی شان ثابت می شود به پنجشیر فرارمی کنند.

دیدیم که درپهلوی مجاهد وطالب اعضای برجسته حزب دموکراتیک خلق بعد از سقوط دولت داکترنجیب الله نا مردانه وبی شرمانه  ایستاده می شوند که به غرب ثابت سازند که اینها دیگر با روس علاقه ندارند تا در دامن غرب راه پیداکنند.

نه تنها ثریاها ، صدیق ها، پنجشیری ها ، اعظم سیستانی ها هزاران خمگرد وبزدل دیگر بیشرمانه بعد ازسقوط دولت حزب دموکراتیک خلق این جنایتکارچهره بدل می کنند وبه خاطر کشتارظالمانه حزب دموکراتیک خلق که درکشتن طاهرخود این روباه خمگرد جاسوس جنایتکارعضو بیروی سیاسی حزب دموکراتیک خلق سهم برازنده دارد.

وقتیکه زیر پوز امپریالیست می رسد در واشینگتن  با یک نوشته چاپلوسانه از داستان کشتن زنده یاد طاهر بدخشی ابراز بی خبری وتاسف می کند که با خشم پیروان طاهربدخشی روبروی می گردد

مجید کلکانی را در روزهای اول کودتا به وزارت معارف دستگیر پنجشیری در دفترکارخود می خواهد تا نظراو را به دستور گ.ک.ب درقسمت کودتا حزب دموکراتیک خلق بدست بیاورد. مجید از لابلای صحبت این نامرد می فهمد به بهانه تشناب فرارمی کند این نامرد وقتیکه درسیاتل امریکا می رسد با بی شرمی چهره بدل می نماید بخاطر خوشی پیروان ، برای زنده یادان،طاهربدخشی ، مجید کلکانی وباعث اشک تمساح قلم می ریزد. مگر پیروان این سه زنده یاد احمق باشند که به نوشته های دروغین روباه خمگرد جاسوس جنایتکارعضو بیروی سیاسی حزب دموکراتیک خلق دستگیرپنجشیری فریب بخورند.

من ایمان دارم که پیروان شعله خصوصاً پیروان داکترفیض ، باعث ،حفیظ دره، طاهر، مجید وشورای نظار ودیگراحزاب وتنظیم ها تجربه که ازچهره بدل کردن این روباه خمگرد جاسوس جنایتکارعضو بیروی سیاسی حزب دموکراتیک خلق دستگرپنجشیری آگاهی وشناسایی دارند فریب حرفها ونوشته های چرب ونرم دروغ های این نامرد تاریخ زده روباه خمگرد جاسوس جنایتکارعضو بیروی سیاسی حزب دموکراتیک خلق را نمی خورند. جفیدن ها قلمی این خاین جز خوداش را کوچک ساخته به درد ملت افغانستان نمی خورد از تمام نوشته های این خاین بوی مزدوری تفرقه اندازی، شارلتانی ، فریب ومکرمی آید.

 

 

کودتای محمد داود جریان نوپای دیموکراسی را که محصول مبارزات مشروطه خواهان وجنبش های روشن فکری میهن بود، تخریب کرد. با تمای ادعای ملی گرایی، روش سیاسی واقتصادی وی از سوی شوروی ها برای نابودی سیستم دموکراسی درافغانستان دیکته می شد. محمد داود راه رشد طبعی مناسبات سیاسی واجتماعی کشور را بست واز راه غیر دموکراسی با توسل به کودتای نظامی، سیستم کودتاگرایی را درکشور مشروعیت بخشید.

پرچم وخلق قبل ازحکومت داود با هم سگ وفقیر بودند اخوان هم درحال پاشان شدن بود. شعله جاوید هم مثل حزب دموکراتیک خلق به ده ها پارچه تقسیم شده بود از افغا ن ملت ودیگراحزاب خبری نبود این همه نابسامانی ها وضعیف روشنفکران بود که سبب آمدن محمد داود وپرچم گردید

گرچه داود سیستم منهوس کودتا گرایی را مشروعیت بخشید ولی کاری که کردند نقش شاهان قبیلوی را که به پایه کانکرتی فولادین تبدیل شده بود تا ابد نقش قبایل را درشاه سازی برخاک یکسان کردند این کار داود نبود کار یک قشر نظامی بود که قبل ازداود جوانان مخالف سلطنت وسلطنت بازی دورهم جمع شدند واز رفت وآمدن ها بخانه محتاط این حدس دوستان محتاط می زدند که زیرکاسه نیم کاسه وجود دارد چنانچه محتاط درصفحه (274) کتاب خودپیش از اینکه با داوود یک جا شوند گروپ مستقلی داشتند خواستند که از یک مرد احمق نظامی وخود خواه که درسلطنت وارد ودستگاه های جاسوسی توسط جاسوسان خود مانند حسن شرق ببرک کارمل راه داشت گروپ نظامی تشکیل شده قبل از 1351 از داود ودستگاه جاسوسی داود استفاده کنند حالا بخاطر ثبوت حرفهای خود و رد حرفهای کتاب رها درباد مثالهایی از کتاب سقوط سلطنت بقلم توانا محتاط مغزمتفکرآن کودتا می آوریم وچرند نوشته قرمز را که از کتاب های چرند نویسی حزب دموکراتیگ درکتاب رها دربادآورده شده با اسناد دالایل وشواهد نوشته های کتاب سقوط سلطنت رد میشود ضرور نیست که بشتر چرندیات به نقد بکشم خود نوشته های کتاب سقوط سلطنت اثرمحتاط درحقیقت یک نقد برکتاب رها درباد می باشد. 

باآمدن رژیم محمد داوودآزادی اندیشه،گردهمایی ها،راه پیمایی ها، نشرات آزاد،حزاب سیاسی ودموکراسی پارلمانی مهارشد.اگروی رشد طبیعی دیموکراسی را سد نشده بود، درجهان تداوم دموکراسی نسبی ظاهرشاه سرنوشت مردم بهتراز این می بود.

درصفحه  کتاب سقوط سلطنت سطرپنجم که نوشته های استاد محتاط مغز متفکرکودتای داوود بود با نوشته های بالا فرق کلی دارد اما برعکس نظرثریا بها که نمی دانم ازکجا جملات بالای قرمزرا اقتباس کرده ویا نظرخود وی بوده خواستم که نظراستاد محتاط را از روی نوشته کتاب سقوط سلطنت اثرگران بها ی استاد داشته باشیم .

محتاط  محتاطانه چنین مینگارد.

بگفته یکی از شخصیت های سیاسی کشورکه: عمرنوح می باسیت تا چنین انقلابی  را براه انداخت ! وهم نمی شد راه های را که کشورهای دیگرپیموده بودند. کورکورانه تعقیب کرد؟ چه شرایط اقتصادی واجتماعی کشورها یکسان نیست ونمی توان از نسخه های چاپی ودیکته شده آنها استفاده کرد.

روزها از پی هم می گذشت وتاثیرگذشت آنرا ما روی شانه های خویش درک می کردیم .همیشه این مسله مارا رنج میداد: قبل ازاینکه فرسوده گردیم بخاطر وطن ومردم خویش کاری باید کرد! زندگی یک نواخت وکسل کننده بود هیچ روزنه امید برای مردم وجود نداشت ! درمقابل رنجهای بیگران مردم خویش ، احساس مسولیت بزرگ داشتم .این مفکوره روز به روزدرما اوج می گرفت : باید از سرعت استفاده کرد!! وهمینجا بود که، ریشه های یک کودتا نظامی درما زنده می گشت . وبیشتربه آن می اندیشیدیم .این بود که حتی دربرسی کودتای نظامی با خودم احتیاطمی کردم . لاکن صادقانه باور داشتم که قیام مسلحانه – یگانه  راهی بود که ما را به مقصود می رساند وشرایط یک کودتا نظامی را امرمعقول درچنین اوضاع می پنداشتم ولی این موضوعی بود که همیشه به آن فکر می کردم :چه گونه عمل کنم وسیمای آینده آنچطورخواهدبود؟

 

محمد داوود نزدیکی هایکه به المان هتلری داشت ،درروزجنازه استالین درماسکو دل به نظم ونسق سیستم کمونستی بست.

درجای شک نیست که داوود استقرارفکری نداشت خودخواهی های آن اورا بدام شوروی انداخت ودرمنطقه بنام شهزاده سرخ شهرت یافت وبه این سادگی هم نبود دراشتراک یک دوروزه یک جنازه گرویده یک روش بخصوص شود زرنگی های گ.ک.ب را درمزدورساختن حسن شرق وداوودوحزب دموکراتیک خلق هیچ کس انکار کرده نمی تواند قبل از داوود حسن شرق ودیگران گرویده این راه گردیدند به آمدن حضرت عمر(رض) که شکل مخفی کارانه اسلام خاتمه یا فت به گرویدن محمد داودبه سوسیالیست گروپ ها آشکارادست به تبلیغ سوسیالیست روسی زدندکه اولین ازشاگردان شهزاده سرخ  حسن شرق ، باختری ،ببرک کارمل ، خیبربود

همه به بالکن مان رفتیم تا بیرون را نگاه کنیم که چه خبراست.دیدیم درخانه بارق شفیعی که در منزل اول بلاک ما بود ،کدرها واعضای رهبری حزب پرچم آمدورفت دارند.پس از دقایقی یک تانگ کنار خانۀ بارق استادوثریاخواهروکیل که دختر مامای کارمل بود،با یکنفر مسلسل بردوش با بلندپروازی سوار تانک شدوراه افتادند.پیوسته سربازان با تنک ها درآن خانه آمد ورفت داشتند. 

تردید مردم به یقین مبدل شد که شوروی هم به گونۀ نامریی دراین کودتا دست داشته است.1

1ــ برگرفته از«ارشیف ک.ک.ب درافغانستان» در انجا ارتشبدواسیلی متروخین نوشته «به تاریخ 17ستمبر1972تره کی به اقامتگاه ک.گ.ب هشدار داده بودکه محمد داوودطرح کودتامی ریزد. درماه می 1973 عبدالصمد ازهر ایجنت ک.گ.ب بانام مستعار«فتح »که از گروی جاسوسی شبکه اشعه بود،گزارش دادکه محمد داوودآماده کودتا استونقشه مشخص کودتا رانیز افشاساخت عبدالصمد ازهراز سوی اقامتگاه ک.گ.ب دربدو پیدایش حزب پرچم فعالیت داشت ، در ابتدا به حیث آمرامنیت میدان هوایی کابل وسپس در زمان ریاست جمهوری داوود قومندان عمومی ژاندارم وپولیس بودوهمکاری جدی خودرااز زمان شاه با شبکه جاسوسی «اشعه» شروع کردفتح از تصمیم محمد داوودبرای راه اندازی یک کودتادرسال 1351به مقامات ک.گ.ب خبررساندوازآنجادساتیرگرفت.درمای جولای تره کی گلایه آمیزبیان داشت که اگر رفقای شورویما پنج سال پیش خلقی ها رااز انجام خدمت در ارتش منع نکرده بودند،اکنون اکثریت افسران دخیل در کودتاخلقی هامی بودند.اقامتگاه ک.گ.ب به تره کی دستور دادتا طرفداران مورداعتمادرا درپست های کلیدی دستگاه جدید دولتی جابه جاسازددرسال1374حسب معمول مبلغ 50000افغانی به تره کی داده شد»

وهم من آنچه درقسمت نقش پرچم درکودتا دادود که درکتاب رهادربادخواندم درجای من درکتاب سقوط سلطنت ازنقش حزب دموکراتیک خلق چیزنخواندم وچیزی نیافتم درحالیکه اگرحزب دموکراتیک خلق نقش عمده داشتند یانداشتند باید دراین کتاب اگربشکل کلی تذگربخاطرنقش عمده نظامی داده نشده باید ازنقش جزوی حزب دموکراتیک خلق بخاطرآگاهی ملت افغانستان تذگرداده می شدکه کوتاه قلمی شده وبه هیچ دلیلی کس نمی تواند کتابی بنام سقوط سلطنت نوشته شده باشد ونقش کلید یک حزبی که درکودتا سهم داشته ازآن اشاره درکتاب نشده باشد امکان دارد که این حزب تنها نقش جاسوسی داشته نزد نویسنده نقش جاسوسی پرچم عمده نبوده لازم به تذگر ندانسته صرف سرنقش نظامی ها زورقلم خود را انداخته که حزب بدنام درکودتای داود نقش کلیدی نداشتند مانند حباب دردریای سیاست بودند.

چون درکتاب ازجلد اول ودونام برده نشده که خواننده فکرکند درجلد دوم سقوط سلطنت شاید مولف کتاب ازنقش حزب دموکراتیک خلق یادکند.

شاید نزدآقای استاد محتاط دلایلی باشداگراین دلیل باشد که شما صرف درقسمت نقش نظامیان  کتاب سقوط سلطنت نوشته شده امکان دارد شاید درنوشته های بعدی آقای محتاط این نقد سبب شود تا این مشکل تاریخی حل گردد ازنقس جاسوسی حزب دموکراتیک خلق پرده برداشته شود.

چون نام از اشخاص ملکی هم درآن کتاب برده شده خوانده به تشویش می شود اگراین اشخاص ملکی درسقوط سلطنت نقش نداشتند پس عناصر کلیدی نظامی راچطور درآن شب باعناصر ملکی دوریک میزبه خاطر تصمیم نهایی دورهم جمع  کردند که ما خواسته باشیم ویا نخواسته باشیم خوانند بخاطر ندادن تذگراین نقطه مهم تشویش خود را می داشته باشد چون اشخاص کلیدی نظامی اولین باربااشخاص ملکی که در جامعه به هیج شکلی غیرپدرعبدالالله حتی پدران دیگران درجامعه نقش نداشتند وغیر جاسوسی ازآنها کار دیگری درکودتا ساخته نمی شد تنها آقای محتاط این مشکل راحل کرده می تواند که قبلاً هم با این اشخاص ملکی دیده بودند یا ندیده بودند وازنقش پرچم وملکی ها خبرداشتد واگرخبرداشتید چرا نقش آنها را هم دراین کتاب ننوشتید که این گنگ نویسی  گرچه خواننده را به بی باور روبرو می سازد من خواستم قبل ازاینکه چیزی دراین قسمت بیرون بدهم نظراستاد محتاط داشته باشم موفق نشدم.

اگرچه درکتاب ثریا بها ازقول گ.ک.ب می نویسد که ازکودتای داود صمد ازظهرعضوپرچم خبرداشت وبه گ.ک.ب اطلاع داده بود وهم تره کی درقسمت کودتای داود به گ.ک.ب اطلاع داده بود. اول نشان می دهد که این کوتاه افشا شده بود وشاید افراد کلیدی کودتا هم به گ.ک.ب معرفی شده باشد که گ.ک.ب خود را به کوچه حسن چپ زده. دوم ازنوشته معلوم می شود که گ.ک.ب بخاطرافراد خود درین این کودتا سکوت اختیارمی کند وسهم فوق العاده بشکل مخفی درآن کودتا ازخود نشان نمی دهد.

سوم ـ قسمی ازنوشته کتاب رها درباد معلوم می شود که پرچم هم به میخ می زده هم به نعل. ازیک طرف جاسوسان شان با داود دراین کودتا بودند وازطرف دیگرخود را به بیخبری زده بودندد وجاسوس شان راپور کودتاه داود را توسط تره کی وصمدازظهر به گ.ک.ب می دادند. گفتند این حیوان تخم می دهد یا چوچه دانشمندی گفت عقل این حیوان مانند خراست شاید هردو کار را کند.

ودراینجا سوال پیدامی شود وقتیکه کودتا افشا می شود سردار ولی چطوربی خبر می ماند درحالیکه نه تنها ضبط احوالات خود سردار ولی جاسوسان فعال دربین اردو وملکی داشت که درکتاب اردو وسیاست جنرال اعظمی ازجاسوسان سردار ولی در اردو نام برده شده که فرهاد لبیب درآن لست نقش کلیدی درجاسوسی به سردارولی به گفته جنرال عظیمی داشته درحالیکه از طرف فرهاد لبیب ضابط امرعبدالقادرهراتی جاسوس شناخته شده روس دریک مقاله رد شده که درآن مقاله اسنادی ارایه نشده که اتهامات جنرال عظیمی را درقسمت خود لبیب فرهاد ردکند.

شاید خواننده فکرکند که کودتای داوود به مشوره سلطنت روی دست بخاطرفریب ملت ما گرفته شده باشد مثلیکه ملت ما را چند وقتی بنام دکتاتوری هاشم خان ، بعد به نام دموکرسی نیم بندشاه محمود خان بازبنام دکتاتوری حکومت داود وبازبنام دهه دموکراسی قلابی شاه واین باربنام ریاست جمهوری بقای سلطنت درنظرشان بوده باشد.

نوشته های کتاب رها درباد را با نوشته های کتاب سقوط سلطنت اثر گران بها آقای محتاط فرق بسیاروغیرقابل مقایسه دارد که خواننده ازخواندن دوکتاب گیچ می شود گرچه معلوم می شود چرندیاتی که درکتاب رها درباد توسط ثریا بها ویا نظرتیم نویسندگان کتاب رها درباد بوده ازلابلای نوشته های پرچمی ها که به نفع خود وحزب خود وبخاطر فریب ملت افغانستان هرواقعه تاریخی را مانند روباه خمگرد جاسوس جنایتکارعضو بیروی سیاسی حزب دموکراتیک خلق دستگیرپنجشیری به خود وحزب خود ورهبران خود نسبت داده اند چون نویسنده کتاب رها درباد یک ثریا بها پرچمی بوده حق هم داشته که این واقعات تاریخی راغیر مسوولانه از نوشته های خام حزب دموکراتیک خلق بدون دادن موخذ بنویسد وخوانند را درگرداب بی منطقی قراردهد.

 درصفحه 267 الی 268- سقوط سلطنت

ما فرصت مناسبی راازعملی نشو،درماه اسدعملی شدن آن ممکن نیست!زیرااکثری قطعات مرکزتدارکات رسمی وگذشته رادرمنطقه جشن می گیرندکه بدون تردیددراجرای قیام اشکالاتی را ایجاد خواهد کردحبی اللهپرسید،کدام شماسردارداوودرابعد از عقب نشینی یازدهم سرطان ملاقات کده اید؟تا ما بدانیم که روان او از چه قراراست ؟به جواب اش گفتم که :داوود را درمنزل اش دیروز ملاقات کردم .همه با علاقمندی گوش گرفت !درداخل رستورانت مردم زیادیتا وبالا می رفتتند.کمترکسی توجه به صحبت های ما داشت .ما هم خیلی درصحبت های اصلی احتیاط رامراعات میکردیم حرفهای ما درمیان غلغله وهیاهوی فضای ماحول نابود می شدهمه خاموش وخسته بودند.من از رویه داوودوراپوری که حاکی از افشاگری کودتا می کردیادآوری نمودم .این را پور-زنگ خطری به تمام رفقابودوهرچهارمابه اتفاق راپوررا خیلی جدی گرفتیم .فیض محمدچهره قاطع تروجدی تری رابخود گرفت وگفت که:رفقابه یک موضوع توجه داشته باشیدکه سر دارداووداحتمالاًخیلی جدی نباشد.اورا خطری تهدید نمی کند.او مصونیت خانوادگی دارداما!ما!!!زمانیکه فیض محمد(ما)را استعمال کردبه هرکدام مانگاه نمود!گفت :سه نفر از پکتیاویکنفر هم ازپنجشیر!!!! مردم خواهند دیدکه چگونه برخوردوحشیانه دربرابرما صورت خواهد گرفت وتمام مربوطین ما به زندان کشانیده خواهند شد!ظلم واستبداد این خانواده برای مردم افغانستان روشن است .این بارباز سردارمحمد داوودخدمت بزرگی برای خانواده اش خواهد نمود!من به سیمای فیض محمد می دیدمن ودر چهره اش علایم نفرت وخشونترا نسبت به سلطنت وخاندانی مطالع می کردم.اوباز تاکید کرده گفت :نه خیرچنین نبایدشود! حبیب الله هم موضوع را خیلی حساس دانست ،او گفت :کوچک ترین غفلت وکم بهادادن به وضع سر نوشت همه رادگرگون خواهد ساخت

صحبت ماخیلی طولانی نبود وفیصله شد که قیام باید بسرعت درماه جاری (سرطان پیاده شد.علاوتاً اینکه داوود تا تعین زمان حرکت نباید آگاه گردد سوم اینکه با رسولی هرگونه تماس قطع شود با غوث الدین وبا افرادی که درحرکت آن قدرموثر نیستند عجالتاً دوری شود.اینها فقط پیش از حرکت خبرشوند وبس!یعنی زمان راپوردهی احتمالی مخبران ارکان استخباراتی محدود شود.

داکترجاوید، رئیس دانشگاه کابل نخستین کسی بود که به دستور محمد داوود سبکدوش وخانه نشین شد.از این فرصت طلایی دانشجویان پرچمی چون جمیله پلوشه ، حشمت اورنگ رازق فانی وچند تن دیگرکه سال های پیش با ناکامی از دانشگاه اقتصاد اخراج شده بودند، باردیگرچانس امتحان بدست آوردند.

تحصیل یافتگان شوروی دیگرسوسیالیستی بنابرپائین بودن سطح آموزش آن کشور ها درکدرعلمی دانشگاه پذیرفته نمی شدند.اما پس از کودتای 26 سرطان به اثر سفارش اعضای بلند پایه دولتی وحزبی بدون داشتن اهلیت ووشایستگی علمی داخل کدرعلمی دانشگاه شدند.

حزب دموکراتیک خلق محصلین مکتب وفاکولته رابدون امتحان فارغ ساختنداز کوچه مانند دوستم آوردن درقطارخورد ظابطان استرجنرال مانند گلاب زوی و رشید دوستم جنرال ساختند سپاه انقلاب را شهادت نامه  بکلوریا ، لیسانس ،ماستری، وداکتری دادند ازاینکه درزمان داوود دست به چنین جنایت درموسسه تعلمی زده اند اگرباجنایت حزب دموکراتیک خلق درزمان حکومت داری شان درموسسات تعلیمی به دقت نظراندازیم ومطالعه کنیم این جنایت شان درزمان داوود که ازفرصت طلایی دانش جویان پرچمی چون جمیله پلوشه ، حشمت اورنگ رازق فانی وچند تن دیگرکه سال های پیش باناکامی ازدانشگاه اقتصاد ودیگردانشگاه ها اخراج شده بودند، باردیگرچانس امتحان بدست آوردند جنایت دوران داود نسبت به حکومت داری پرچم به تعلم وتربیه نسل جوان افغانستان بخاطر بره برداری ناجوان مردانه شان خیلی ناچیزمی باشد و روش  خایینانه درموسسات تعلمی ونظامی درسی بود که به مجاهدین بی سواد دست آویزشد که امروز یک فارغ تحصیل صنف نه را مارشال و یک انسان بی سواد را دگرجنرال واسترجنرال دراردو می بینیم  ویک خربی سواد وزیر.

همه این نابسامانی هااززمان سهم حزب دموکراتیک خلق دردولت داوود که معلمین مکاتب حاکم ،علاقدار و والی ها مقرکردند وبعد ازکودتاه ثوربی سوادترین اشخاص قاضی څارنوال و والی  وقومندان پولیس مستوفی مقررکردند وحاکم برسرنوشت ملت ساختند کاربه اهل کارسپرده نشد با این نوع حرکت که نسل جوان وطن بی سواد وبه تباهی کشادند.

بخاطر سهم حزب دموکراتیک خلق درحکومت داوود این نا به سامانی ها آغاز گردید که تا امروز درحکومت کرزی دوام دارد همه ملت می داند که تمام بدبختی ها درافغانستان حزب دموکراتیک خلق مزدورگ.ک.ب و رهبران شوروی بوده که سبب آمدن ، انگلیس ، غرب ، امریکا ، مجاهد سیادل وطالب سیاه دل همین حزب دموکراتیک خلق ورهبران حزب دموکراتیک خلق می باشد عوصیکه از ملت افغانستان معذرت بخواهند با پررویی از جنایت خود دفاع می کنند به انسان های شریف وخانواده های شریف از فورمول دسیسه سازی واتهام زنی ببرک کارمل کار می گیرند آب را خت می کنند وناجوان مردانه  ماهی بیخار سیاست با پر رویی می گیرند

درحالیکه می دانند ملت این خاینین شناخته اند وسبب بربادی مردم افغانستان ومنطقه این خاین می دانند وآتش که امروز درمنتقه درگرفته ازروی کارآمدن این خاینین شروع شده که امروز جنگ سرد وقدرت طلبی را روس ، انگیلس، غرب وامریکا دوباره تجربه می کند.

درهرنقطه دنیا مثلیکه حزب دموکراتیک خلق روس درافغانستان به قدرت رساند دستگاه های جاسوسی انگلیس وسیا امروز از تجربه دیروز روس کارمی گیرد مانند رهبران حزب دموکراتیک خلق مزدوران خودرا درشرق میانه درممالک عربی جابجا می سازند با وجودیکه به مقاومت دولت روس روبرو هستند واین را هیچ کس انکار کرده نمی تواند که این نابسامانی ها از زمان به قدرت رسیدن حزب دموکراتیک خلق درافغانستان ولشکرکشی روس به افغانستان که سبب پاشیدن خود روس هم گردید امروز دامن جهان را گرفته است چاه کن درچاه است.

نوت :ماخچی : دورگه مانندقاطر