افغان موج   
 

چهار سال زمامداری ترامپ که هر روزش کابوسی بود برای نیمی ازمردم ، پس از هلاکت بیش از دویست و پنجاه هزار نفرمبتلا به کرونا، پس از آنهمه دروغ و تناقض و رسوائی، فقر و بیکاری میلیون ها نفر، آشوبها و فجایعی چون قتل جورج فلوید که جهانی را شوکه کرد،…


و پس از همه اینها رای بیش ازهفتاد میلیون آمریکائی به ترامپ را چگونه باید فهمید ؟.

هانا آرنت در گفتار " آیشمن در اورشلیم" تاملی دارد بر تز مشهور نازی ها مبنی بر اینکه "اگر ترور به اندازه کافی شدید باشد انسان مستعد پذیرش هر چیزی هست" و در تحلیل این معضل سه پر سش اساسی مطرح میکند:

* حقیقت امر واقع چیست؟
* چرا چنین چیزی اتفاق افتاد ؟
* چگونه امکان به وقوع پیوستن آن میسر شد؟

هر بار که انسان با وقوع سانحه ای مواجه میشود که پیش از این وقوع آنرا غیر قابل تصور می پندانست با بن بستی مواجه میشود مشابه آنچه که هانا آرنت در گفتار ی که بدان اشارت رفت تحلیل کرده است.

زیرا که مواجهه با آنچه که وقوع اش را غیر ممکن می پنداشتیم راه را برای وقوع هر چیز دیگری که غیر ممکن می نماید باز می کند.

معنا ی بلاواسطه بیش از هفتاد میلیون رای به ترامپ اینست که مشگلی که ترامپ نمودی از آن است با شکست ترامپ مرتفع نخواهد شود و به قوت خود باقی خواهد بود.

همچنانکه که اشاره شد، به باور آرنت تثبیت حقیقت امر واقع قدم اساسی است. در مورد ترامپ و ترامپیسم فهم اینکه چرا وچگونه موفقیت آن میسر شد اهمیت اساسی دارد، تحقیقات انبوهی در این زمینه منتشر شده است و همچنان انتشار خواهد یافت اما این امر همچنان در هاله ئی از تفسیر های ضد ونقیص پوشیده مانده است. گروه انبوهی از حاشیه نویسی بر توئیت های ترامپ فراتر نرفته اند و بسیاری در تلاش اند که اینهمه را از زاویه روانشناسی با قابلیت ها یا رذالت های ترامپ توضیح دهند، در همه این چیزها شاید به رگه های از واقعیت بر می خوریم اما تردید دارم این چیزها کمکی به فهم موضوع مورد بحث در اینجا داشته باشد.

در ادامه این مطلب به دو نویسنده که به روش هانا آرنت بدین مساله پرداخته اند اشاره خواهد شد و برخی از یافته های آنان به اختصار خواهد آمد.

* فضیلت Masha Gessen بر انبوهی ازتحلیلگران دیگر در اینست که درست در فردای پیروزی ترامپ در 2016 چیزی را دید و نوشت که چهار سال بعد همچنان خواندنی است.

ماشا در فردای پیروزی ترامپ در مقاله "خودکامگی: قوانینی برای بقا" که در نیویورکر منتشر کرد توضیح داد که امید داشتن به اینکه ترامپ رفتاری نرمال در پیش گیرد توهمی بیش نییست و با روشن بینی اقدامات آتی ترامپ را پیش بینی کرد.

Masha Gessen سال 2020 با کتاب " گذران تحت خودکامگی" به تحلیل مفصل تر ترامپیسم پرداخت و نوشت: " دولت جورج دبلیو بوش برای شروع جنگ در عراق به دنیا دروغ گفت و سازوکار قانونی پیچیده ای را برای مشروعیت شکنجه طرح ریزی کرد. دولت اوباما در تداوم اقدامات سلف اش تمرکز بیشتر قدرت در دست قوه مجریه را متحقق ساخت و تقویت آژانس های فدرال و زیر ضرب گرفتن افشاگری و کنترل رسانه ها و محدودیت دسترسی به اطلاعات را جامه عمل پوشاند.

ترامپ نه به عنوان استثنائی بر این روند تاریخ بلکه به عنوان نتیجه منطقی آن ظهور کرد.

او بر بستر تاریخ چهار صد ساله برتری طلبی نژاد سفید ودر تداوم پانزده سال بسیج پیوسته جامعه آمریکا علیه مسلمانان، مهاجران و دیگران سیاست هایش را پی ریخت".

ماشا همچنین خاطر نشان میکند که در دوره اوباما علیرغم قانونی مبنی بر اولویت ندادن به اخراج مهاجران بدون سابقه خلافکاری، رکورد های جدید و جدیدتری در اخراج مهاجران به ثبت رسید.

* بیشک تحقیقات بسیار گسترده Theda Skocpol استاد علوم سیاسی و جامعه شناسی دانشگاه هاروارد و نظریه پرداز مطرح در عرصه کارش حائز اهمیت بسیاری برای فهم این دوره و موضوع مورد بحث دراین مطلب دارد.

درادامه به برخی یافته های پروژه گسترده ای که با مدیریت وی وهمکارش و دستیاران متعدد آنان و مطالعات میدانی در ایالت های کلیدی به انجام رسیده و در کتاب " واژگونی سیاست های آمریکا " تشریح شده است اشاره میرود.

به باور من روایت بسیار متفاوت پروفسورتئدا به فهم حوادث عرصه سیاست آمریکا کمک می کند. اولویت پروژه وی جستحوی حقیقت امر واقع به استناد انبوهی از دلایل ابژکتیو، بررسی جامع جوانب متعدد و پیچیده آن، گرد آوری اطلاعات دست اول از نقش آفرین های اصلی حوادث و گوش دادن به روایت های متعدد و متنوع دست اندر کاران آن است.

روایت وی ساختار گرا و نهاد محور است. به عنوان نمونه در تحقیق شبکه های اعمال نفوذ همه لایه های و جوانب را بررسی می کند : منابع مالی، چگونگی تامین آن، روند تغیر و تحول آ ن، تعداد مدیران، کادرها، تشکل های پایه ای، چه تعدادی را پوشش میدهند و چگونه …. صدها مورد از این دست بدقت بررسی شده است.
بدلیل موقعیت اجتماعی او و همکارانش دسترسی به منابع اطلاعاتی از رهبران تا هواداران ساده امکان پذیر شده است. همه این فعالیت ها پاسخگوئی به دهها پرسش کلیدی پروژه را میسر ساخت.

نمونه ای از این پرسش های آغازین تحقیق بدینقرارند :

* چرا و چگونه تشکل های پایه ای محافظه کار سال 2009 بیش ازهزار حوزه محلی تی-پارتی را ایجاد کردند؟

( این حوزه ها در سراسر آمریکا شکل گرفت و هریک با دهها و صدها عضو )...

* چرا و چگونه آمریکائی های لیبرال مسلک، بعد 2016 بیش از دو هزار تشکل پایه ای مقاومت علیه ترامپ را سازمان دادند.

* چرا در برخی ایالت های موسوم به نوسانی علیرغم اینکه تغیرات جمعیت شناختی بنفع دموکرات ها است، همچنان جمهوری خواه ها رای می آورند.

"حزب سومی" که در عمل جهت گیری سیاسی جمهوری خواهان را معین میکند!

درعرصه سیاسی آمریکا لابیگری یا اعمال نفوذ پدیده رایجی است. فرمول ساده اش تعامل پول و قدرت است : با پول قدرت میخری و با قدرت پول بیشتری در میآری!

سال های متمادی میلیونرها و میلیاردرها به حساب دموکرات ها و جمهوری خواه ها پول میریختند و در ازاء آن امتیاز و خدمات مورد نظرشان را اخذ میکردند تا اینکه در اوایل قرن بیست یکم برادران کوک، چارلز و دیوید، که در بالای لیست میلیاردهای فوربس قرار دارند، به این ایده بکر رسیدند که بجای انفرادی عمل کردن هم قطاران را متشکل کنند و با قدرت بسیار آسانتر و موثرتر اعمال نفوذ کنند. از آنجا که براداران برخلاف ترامپ مدیرا ن نخبه ای بودند شبکه ای از دهها سازمان و موسسه و انستیتو و اطاق فکر تو درتو … را پایه ریزی کردند و با همان انظباط آهنینی که کار و کسب عظیمشان را مدیریت میکردند برای توسعه این شبکه تلاش کردند، گل سر سبد شبکه اینها موسسه ایست به نام "رفاه برای آمریکئی ها" AFP است.

این سازمان که مثل یک کمپانی موفق با مدیران مبرز در تعامل با دیگر عضو های شبکه اداره میشود در مدت اندکی موفقیت حیرت انگیزی کسب کرد.

"رفاه برای آمریکئی ها" سالانه دو سمینار برای میلیاردرها برگزار میکند. ورودی رسمی بدان صد هزار دلار است که در عرف رایج چندین برابر آن پرداخت میشود. دیگر نهادهای تحت پوشش برادران کوک سخنران، اولویت ها و برنامه سیاسی، هدف های کوتاه مدت و میان مدت... به این سمینارها عرضه میکنند. جمهوریخواهان از همه رده سنگین وزن ها تا جوانان جویای نام برای حضور در این جمع سر ودست می شکنند. کافی است بدانیم میچ مکانل، پل رایان از مشتریان این سمینارها است.

برادران کوک به جای حمایت از سیاستمدار جمهوریخواه معین جهت گیری ها و ترجیح ها خود را اعلان میکنند وآنان را وا میدارند تا با عمل شایستگی اشان در تامین منافع برادران را به اثبات برسانند بدین ترتیب مدعیان متعدد برای جلب حمایت به رقابت می پردازند.

AFP بیش از سه میلیون فعال سیاسی را در شبکه اش سازماندهی کرده و بویژه در ایالت های که بین دو حزب نوسان می کنند بشدت فعال است. این فعالیت به موسم انتخابات محدود نمی شود و لاینقطع جریان دارد. تشکیلاتAFP کاملاً متمرکز و همچون دیگر کسب وکارهای آنها از بالا هدایت میشود با سلسله مراتب دقیق، بکلی مستقل از حزب جمهوریخواه اما در تمام سطوح و لایه ها موازی آنان سازمان داده شده است و به بطور یکجانبه به امکانات و خدمات حزب دسترسی دارد.

بودجه سالانه آن از 3.8 میلیون دلار در سال 2005 به 150 میلیون دلار در 2017، کارمندانش از 19 به 650، فعالین اش از 200 هزار به 2 میلیون 43 هزار و مدیران از 5 به 36 افزایش داشته است. با چنین افزایش سریع فشار AFP بر حزب حمهریخواه برای رها کردن سنت های رایج حزب، چرخش بیشتر به راست و نزدیکی قدم به قدم به راست افراطی فزونی گرفت. بی جهت نیست که هر جهت گیری عمده ای در کارنامه ترامپ و حزب جمهوریخواه از کاهش مالیات میلیاردرها تا نفی گرمایش زمین و تضعیف نهاد ها و اتحادیه ها، عیناً از برنامه AFP کپی شده است. گفتنی است که جانب دیگر توفیق AFP عمیق تر شدن بحران هویت در حزب جمهریخواه طی سه دهه گذشته است.

کالسکه سه اسبه ترامپ!

* علاوه بر AFP که پیشتردیدیم سه اتحادیه نیرومند که هر یک عرصه فعالیت و نفوذ مجزا وخاص خود را دارند و با تقویت همدیگر پایه های قدرت محافظه کاران را مستحکم می سازند.

" نظم برادرانه پلیس" FOP سازمان پر نفوذ و گسترده ایست که از آغاز به حامیت قاطع ترامپ کمربست، كانتربری رهبر اتحادیه بسیار زود پیش از انتخابات 2016 پشتبانی رسمی اتحادیه را اعلام کرد : " با شور و شوق ترامپ را پشتیبانی میکنیم زیرا او اولویت های ما را می فهمد و از آنها حمایت می كند و اعضای ما معتقدند كه او آمریكا را دوباره ایمن خواهد كرد".

FOP بیش از سیصد هزار عضو دارد که حق عضویت پرداخت می کنند و بیش از دو هزار لژ فعال دارد که به ویژه در ایالت های کلیدی متمرکز و با نفوذند و بدین اعتبار امکان جلب حمایت گسترده مردمی را داراهستند.

یاور نیرومند دیگر ترامپ "ائتلاف ایمان و آزادی" شبکه بسیار وسیع مسیحییان محافظه کار اوانژلیست است، به ویژه آنان که در صدها هزار کلیسای سفید پوست و شبکه های وابسته به کشیشان افراطی است.

* "ائتلاف ایمان و آزادی" با بیش از دو هزار داوطلب و 250 کارمند حقوق بگیر و سی دفتر مستقر در ایللت های کلیدی در انتخابات قبلی با فعالیت گسترده بسیج و تبلیغات برای تقویت ترامپ به میدان آمدند.

در آن انتخابات ، سازمانگران ائتلاف با بسیج مومنین سی میلیون اوراق تبلیغی توزیع کردند، بیست و دو میلیون نامه به آدرس رای دهنده های بالقوه ارسال کردند ، پانزده میلیون تماس تلفنی با آنان برقرار کردند، بیست و شش میلیون پیام دیجیتال فرستادند و در تبلیغ خانه به خانه بیش از یک میلیون خانوار محافظه کار مذهبی مراجعه کردند در دوازده ایالت که به لحاظ تاثیر آنان در نتیجه نهائی ایالت های میدان جنگ لقب گرفته اند.

* بالاخره متفق بسیار پر قدرت سوم شبکه های گسترده باشگاه های صاحبان اسلحه و مشاغل مرتبط با اسلحه و سازمان بسیار نیرومندش "اتحادیه ملی اسلحه" NRA است وتشکل های جریانات راست افراطی اقمار آن.

سال 2015 درآمد NRA بالغ بر 336.7 میلیون دلار بود، شامل فروش، کمک های مالی، حق امتیاز، تبلیغات. نیمی از آن یعنی 165.7 میلیون دلار از حق عضویت تامین میشود، 40 دلار سالانه یا 1500 دلار برای عضویت مادام العمر. برای اینکه تصوری از دامنه نفوذ و قدرت NRA داشته باشیم، تئدا به تحقیقی مراجعه میدهد که حدود 30 درصد از بزرگسالان ایالات متحده می گویند که صاحب یک یا چند اسلحه هستند و از این تعداد، 19 درصد اعلام می کنند که عضو NRA هستند - که میشود حدود 14 میلیون.

NRA نفوذ بیش از حد زیادی در سیاست های ایالات متحده اعمال می کند ، نه فقط به این دلیل که پول زیادی صرف انتخابات و لابی می کند ، بلکه به این دلیل که اعضای آن و طرفداران آن در نتیجه سال ها طولانی تبلیغات لاینقطع NRA هویت و جایگاه مجزائی برای خود قائل هستند، آنان خود را آمریکایی های راستین می دانند که همواره از جانب مخالفین اسلحه در معرض تهدید هستند و هر سیاستمداری را بر مبنای موضع آن در قبل محدودیت سلاح قضاوت می کنند.

تشکیلات رمز پیروزی است!

انبوهی از تفسیر های رایج رسانه ها این گمان را تقویت و جا می اندازد که فوت وفن های شخصی ترامپ که توشه راهش از سالها برنامه تلویزیونی و هتل و کازینو است و دیگر خصائل اش همچون توانائی در بکار گیری موثردنیای مجازی و رادیو و تلویزیون، پشتوانه اصلی موفقیت های انتخاباتی اش است.

شکی نیست که بر بستر حال وهوائی که در آن ترامپ در عرصه سیاست ظهور کرد عوامل فوق سهمی در موفقیت های انتخاباتی اش دارند اما همچنانکه تحقیقات پروفسور تئدا و همکاران اش نشان میدهد شبکه های گسترده ونیرومندی که به حمایت از ترامپ وارد کارزار شدند و سازمانگری گسترده آنان نقش تعین کننده ای در بسیج انبوه میلیونی و یک کاسه کردن نیروهای گوناگون با باورهای بسیار متفاوت و متضاد داشته است .

تحقیقات تئدا بدین نتیجه گیری مهم تاکید دارد که مشابتهای عمده ای بین دو حنبش بسیار گسترده وجود دارد : اولی جنبش موسوم به تی-پارتی که سال 2009 پس از شوکی که پیروزی اوباما در میان محافطه کاران بر انگیخت، دومی جنبش مقاومت ضد ترامپ که با طغیان دمکراتها و لیبرال ها پس از پیروزی ترامپ پا گرفت.

* نتیجه گیری تئدا بر این است که هر دو جنبش بر بستر خصلت و توانائی سنتی سازمان پذیری و سازمانگری که جامعه مدنی آمریکا داراست و بارها و بارها در طول تاریخ اش نشان داده است، شکل گرفته است.

* هر دو علیرغم ادعاها پیش از هر چیز خودجوش و از نارضایتی و نگرانی های توده وسیع سر چشمه گرفته است.

بویژه منسوب کردن جنبش تی-پارتی به براداران کوک واقعیت ندارد و حمایت برادارن کوک پس از گسترش سریع ستاسزی این حرکت اتفاق افتاده است.

* اکثریت سازمانگران حوزه ها و سازمان های پایه ای هر دو جریان زنان سالمند، سفید و تحصیل کرده که قشر متوسط تعلق دارند
* انگیزه اصلی که فعالین محافظه کار بیان میکنند اینست که بر غیر خودی بودن اوباما وبر نگرانی از نابودی هویت وارزش های سنتی تاکید می کنند

* فعالین ضد ترامپ انگیزه اصلی مبارزه اشان نگرانی از نابودی دستآوردهای دموکراتیک می دانند

جو بایدن : فرصت یا فلاکت؟

چند دهه اخیر شاهد پا گرفتن دولتمردانی است که در قبای ناجی، ابر مرد و قهرمان ظاهر می شوند و ادعا میکنند که همه چیز تنها از آنها ساخته است و بدون آنها چرخ ها از حرکت باز می مانند.

جو بایدن علیرغم نزدیک به نیم سده در عرصه سیاست بودن، شش بار در انتخابات سنا برنده شدن و سی و چهار سال در مقام سناتوری و مسئولیت های گوناگون عهده دار بودن، نه همچون اوباما یا ترامپ جوشش و هیجان می آفریند و نه میلیون ها دنبال کننده در توئیتر یا فیس بوک دارد.

کاریزما در صحنه سیاست رایج روزگار ما بیش از هر چیز اهمیت دارد، اما جو بایدن فاقد کاریزماست.

بقای دموکراسی وابسته به نیرومندی قانون و نهادهاست وا قتدار رهبر جز با تضعیف قانون و نهادها ممکن نمئ شود بدین جهت فقدان کاریزمای بایدن در اصل وی را به رئیس جمهور مناسب بدل می کند و امکانی است برای بازگشت سیاست.به عرصه واقعی اش، صحنه داوری راه حل های آلترناتیو برای مشکلات عمده بودن و نه عرصه نقد کردار و گفتار صحنه گردانهای سیاست.

جانان گانش تحلیل گر فاینانشال تایمز میگوید: " که دوازده سال زمامداری.اوباما و ترامپ، دو رهبر کاریزماتیک، جامعه را به غایت قطبی کرده است و هیچ دموکراسی در چنین بازه زمانی طولانی نمی تواند تحت زمامداری رهبران مقتدر سلامت اش را حفظ کند.
مساله اصلی این نیست که بایدن ها جوشش و هیحان بر نمی انگیزند، مشگل اساسی این است که ما به همچو کسانی خو کرده ایم و به همچو کسانی احساس نیازمی کنیم... "

جان لوئیز اسطوره معاصر دموکرات ها پیش از مرگ پیامی پر شور برای هواداران حزب دموکرات فرستاد و در آن با اشاره به پیام لوترگینک خاطر نشان ساخت که " دموکراسی وضعیت نیست، کنش است" بعبارت دیگر دموکراسی روندی است که در آن هیچ چیز برای همیشه کسب نمی شود، حفظ دستآوردها در گرو مبارزه و بسیج دائمی است.

کامیلا هاریس معاون ریاست جمهوری منتخب در سخنرانی در جمع هواداران پس از اعلام پیروزی، این پیام جان لوئیز را یاد آوری و بر آن تاکید کرد . شروع خوبی است زیرا که دموکراتها با آرایش قوائی که به اختصار دیدیم چالش سهمگینی پیش رو دارند.

نویسنده: فیروز قرشی

ارسالی: مجید یارمل