افغان موج   

عبدالقیوم میرزاده

وضعیت سیاسی – نظامی خطهٔ باستانیما از گذشته های دوربلاثرتهاجمات سکندر، جنگهای تباه کن اعراب سیطره جو و قتل عام و غارت چنگیزخونخوار، رقابت هایی صفویان سفاک فارس با مغول های محیل هند و بلأخره بازی بزرگ انگلیس و روس درجنوب آسیا، تسخیرایران وهند ومناطق قفقازآخر الامر بازی بزرگ جدید امریکا – چین – روسیه – هند – ترکیه – ایران و پاکستان غرض دسترسی به مناطق وسیع نفت خیزوذخایربزرگ !گازآسیای مرکزی و جلوگیری از تحقق و پیشرفت میگا پلانهای چین وجلوگیری از اقدامات اقتصادی هند در منطقه دچارتشتت و بحرانات عمیق سیاسی، اقتصادی، نظامی و اجتماعی بوده و بنابر موقعیت استراتیژیک کشورما پیوسته مورد تهاجم نظامی سیطره جویان قرار گرفته است.

بازیگران این بازی های سیاسی- نظامیدر طول این دوران غرض تحقق اهداف و استراتیژی هایشان عدهٔ از باشندگان خطهٔ ما را بوسیلهٔ عُمال جاسوسی و استخباراتی طرفین رقیب استخدام و بنام های خوانین، پیر و مرشد، شیخ، سید، بزرگان قوم، مشران، تنظیم های جهادی، قوماندانان، ملیشه هاو ملک هاتا دندان مسلح کرده اندو با زور سر نیزه آنانرا برسرملت حاکم گردانیده اند و بوسیلهٔ این غلامان حلقه بگوش شان مردم را بجان هم انداخته تا از یکطرف کشور درآتش بحران و جنگ بسوزد و از طرف دیگرمردم از آنچه در اطراف شان بوقوع میپیوندد بی خبربمانند و به این ترتیب همه امور فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی تحت شعاع خانمانسوز جنگ محصور بماند و مردم بیسواد و نا آگاه و در قهقرای تاریکی و بدبختی دست به گریبان هم بر سر همدیگر بکوبند. همچنان کشور پاکستان دقیقاً برپایه سیاست های استعماری ومحاسبات انگلیس ها منحیث ژاندارم حافظ منافع انگلیس غرض جلوگیری از پیشروی های روس ها بطرف مناطق منافع حیاتی انگلیس ها از بدنهٔ کشورهند و افغانستان ایجاد گردید و چون زخم ناسوریا تومور خبیث برپیکر آسیا تعبیه گردید که این کشور از بدو ایجاد تا امروز وظایف خویش را در راستای تحقق منافع انگلیس که بعد از جنگ جهانی دوم نیابت جهانی اش را ظاهراً امریکا عهده دار گردید مو به مو انجام داده واز جانب انگلیس، امریکا و متحدین بین المللی اش تا سرحد تبدیل شدن به یک قدرت اتومی مورد حمایت بیدریغ قرار گرفته است. این کشورمولود استعمار بعد از خروج انگلیس ها از نیم قارهٔ هند کماکان با استفاده از اشتراکات اتنیک و زبانی ساکنین نواحی سرحدات افغانستان - پاکستان به تشکیل گروه های مسلح پرداخته و با استفاده ازنام دین و اسلام و گماشتن ملا ها در مساجد پیوسته مردم را تحت نفوذ خویش داشته و عندالضرورت بوسیلهٔ همین ملا و مسجد مردم را تحت سیطرهٔ نفوذی های خویش در آورده است.

توضیح ابعاد و چگونگی پیشبرد بازی بزرگ بین امپراتوری های انگلیس و روس در منطقه و کشور ما موضوع بحث حاضر نیست بناً از آن صرف نظر کرده میپردازیم به وضعیت کنونی کشور ما و منطقه و چگونگی نقش پاکستان درقبال کشور ما وداد و ستد های منطقویی و استراتیژیک و چرا های روابط پاکستان – امریکا - چین.

همانطوریکه در بالا تذکر دادم پاکستان از بدو ایجادش در راستای تحقق اهداف انگلیس و امریکا از یکطرف بمنظورمزاحمت وجلوگیری از جهانگشایی روسها بصوب جنوب آسیا و بحر هند و از طرف دیگر با تحریک و دامن زدن بر اختلافات اش با هند روی مسئلهٔ کشمیر وپنجاب همواره بر طبل استعماری و استعمار نو انگلیس و امریکا نواخته واز طرف دیگرازآنجاییکه چین روی مسایل تبت با هند اختلافات سرحدی داردپاکستان در این همه سال موجودیت اش بصورت نوسانی در ازای قرضه هایی طویل المدت قراردادها و تفاهمنامه هایی همکاری های اقتصادی و فرهنگی باچین امضاء کرده وبا رشد سرسام آور اقتصادی چین، پاکستان آهسته آهسته توجه سیاست خارجی اش را به جانب چین معطوف ساخت. این امراعتماد استراتیژیست های امریکایی را نسبت به پاکستان خدشه دارساخت، که یکی از دلایل و عوامل لشکر کشی امریکا به افغانستان بشمار میرود.

پاکستان طی پنجاه سال اخیر با کمک های میلیارد دالری امریکا و خریداری پیشرفته ترین تسلیحات نظامی تاکتیکی و استراتیژیک از امریکا و متحدینش تا سرحد دستیابی به سلاح اتومی بیلانس قوا را در منطقه برهم زده ودر نزدیکی بیش از حد با ایالات متحدهٔ امریکا وعضویت در پیمانهای نظامی سنتووسیاتو، همچنان اقدامات تحریک کنندهٔ سازمان استخبارات نظامی پاکستان ISI  زیر نظر ذوالفقار علی بوتو صدراعظم وقت پاکستان مبنی بر ایجاد تشکیلات گروه های چریکی تروریستی زیر نام بنیادگرایان اسلامی افغانی بمنظور مزاحمت و تأثیر گذاری برای جمهوریت نو بنیاد افغانستان و تهدید سرحدات جنوبی اتحاد شوروی، روس ها را وادار به اقدامات پیشگیرانه کرد که در دراز مدتبلأخره باعث تجاوز نظامی و لشکر کشی آنکشور به افغانستان گردید. به این ترتیب میبینیم که هم زمینه تجاوز روس و هم زمینهٔ تجاوز امریکا به کشور ما ریشه در سیاست های تجاوزکارانهٔ پاکستانوتحقق سیاست های استعماری انگلیس داشته و این سیاست اکنون رسماً شامل دکتورین نظامی سازمان استخبارات نظامی پاکستان گردیده است، که پای هر دو ابر قدرت را در منجلاب افغانستان کشاند و منطقه را دچار آشوب بنیاد گرایی و تروریزم کرد. حالا سازمان استخبارات نظامی پاکستان با حمایت مالی ولوژستیکی امریکا در کناره های سرحدات چین - افغانستان بوسیلهٔ طالبان، داعش، جنبش اسلامی ترکستان شرقی، حزب اسلامی ترکستان شرقی، نماینده گی دولت جلای وطن ترکستان شرقی و ده ها گروه های تروریستی دیگر ابعاد مداخله را در میان اویغور ها و مناطق مسلمان نشین انکشورو سایر کشور های آسیای مرکزی افزایش بیش از حد داده اند که باعث نگرانی شدید چینایی ها و حکومات کشور های ازبکستان، تاجکستان، ترکمنستان و قزاقستان گردیده است و عاملین این مداخلات را امریکا و با استفاده از قلمرو افغانستان معرفی میکنند. که به این ترتیب از احتمال بدور نیست پای مداخلهٔ نظامی چین را نیز به کشور ما میسر گردانند. همین اکنون قطعات بزرگ نظامی روس و جمهوریت های آسیای میانه درحاشیه های سرحدات با افغانستان جابجا شده و به تمرینات بزرگ نظامی پرداخته اند، که این همه جابجایی ها، تمرینات و حرکت های سوق اجیش عسکری بیلانس قوت ها را در منطقه برهم زده و سایرشاملین منطقه برای حفظ منافع شان به حرکت های بالمثل پرداخته و عواقب ناگوار جهانی را در قبال خواهد داشت.

اگر موضوع استراتیژی های سیاسی – نظامی پاکستان در طول ۷۴ سال موجودیت اش را مشخص تر به توضیح بگیریم، از یکطرف دشمنی با هند نه تنها روی مسئلهٔ کشمیر و موضوع آب پنجاب بلکه مانند یک فرزند حرامی با آنکه از دامان هند و افغانستان به برکت سیاست های استعماری بریتانیا تولد نامیمون یافته است اما هند و افغانستان را بدون مسایل مورد منازعه نیزدشمن خویش دانسته و این امر در دکتورین نظامی اش در این همه سال بدون تغییر باقیمانده است و در این مدت هیچ عقل سلیمی در پی اصلاح این خطوط دشمن تراش نگردیده است.در قبال افغانستان پاکستان تا قبل از بقدرت رسانیدن مجاهدین در سال ۱۹۹۲ برسمیت شناختن خط دیورند، پایان دادن به ادعای ارضی افغانستان به سرزمین های آنطرف خط دیورند و عدم حمایت از نیرو های جدایی طلب پشتون و بلوچ را منحیث خطوط اصلی سیاست خارجی اش نسبت به افغانستان مطرح کرده بودکه هر بخش آن در پرتو روابط تعریف شدهٔ بین الدول، حسن همجواری وضمانت های منطقویی و بین المللی راه های حل دیپلوماتیک و صلح آمیز داشت که با پیروزی مجاهدین و مخصوصاً بعد از بر سر قدرت آوردن طالبان در افغانستان این خطوط از پهنای بیشتر برخوردار گردید و عمق استراتیژیک بمنظور قطع نفوذ هند از افغانستان، نفوذ مؤثر در طرح و تدوین سیاست خارجی افغانستان، دسترسی و استفاده از منابع آسیای مرکزی از طریق افغانستان بدون حق ترانزیت، ایجاد اردوگاه ها ومراکز تربیه و تجهیز گروه های تروریستی بر علیهٔ هند و ایالت جمو و کشمیرو ایجاد کمربند اسلامی از کناره های بحیرهٔ عرب تا سلسله کوه های اورال بر دکتورین نظامی سیاسی پاکستان علاوه گردید و از همه مهمتر اینکه تعمیل این سیاست با طرق نظامی بوسیله تروریستان که تا امروز با هزاران نیرنگ، خدعه و فریب تازه کاران سیاسی افغانستان را فریب داده وجامعه بین المللی را به اشکال گوناگون اغفال کرده اند. پاکستان در طول پنج دهه بصورت آشکار در امور افغانستان مداخله کرده و بوسیلهٔ عمال مجاهد و طالبش به کشور ما تجاوز میکند اما وزیر خارجه اش در مصاحبه با طلوع نیوز میگوید که هند بوسیلهٔ جدایی طلبان بلوچ و طالبان مصروف بی ثباتی پاکستان و تجزیه آنکشور میباشند.

از جانب دیگرهم هند و هم پاکستان برای رشد اقتصادی و تسریع روند انکشاف اقتصادی و تکنالوژیک خود به منابع طبعی و انرژی شدیداً نیازمند میباشندو هر دو کشور بر علاوه آنچه تا اینجا گفته آمدیمتلاش دارند تابا گسترش نفوذ شان به منابع نفت و گاز آسیای میانه که بعد از کشور های خلیج دومین منابع بزرگ انرژتیک جهان میباشند اقتصاد خود را از ورشکستگی نجات دهند که کوتاه ترین و منطقی ترین مسیربرای هر دو کشورمسیرافغانستان میباشد. اما پاکستان با درنظر داشت نفوذ بیش از حد خویش در میان مجاهدین سابق تربیه یافته در اردو گاه های سازمان استخبارات نظامی آنکشور ISI  که اکنون به نحوی بر اریکهٔ قدرت در افغانستان تکیه زده اند و طالبان که تقریباً بصورت بالفعل و بالقوه نیروی جنگی سازمان استخبارات نظامی پاکستان میباشند در دسترس دارد نه تنها نگاه ترانزیت به کشور ما دارند بلکه در آرزوی حاکمیت پاکستانی در افغانستان میباشد و مصمم استنه تنها دست هند را کاملاً از منابع انرژی آسیای میانه قطع کنندبلکه قوس محاصرهٔ پاکستان از جانب هند را شکستانده و برعکس در پی ایجادکمربند بنیاد گرایی اسلامی غرض محاصرهٔ هند نیز میباشند.

به این ترتیب دیده میشود که پاکستان نقشه هایی بزرگی در قبال وطن ما و منطقه در سر دارد و در این راه سرمایه گذاری هایی بزرگی انجام داده است. پاکستان در این همه سال از برکت جهاد افغانستان شاخص های هویت ملی را در میان قبایل و مناطق پشتون نشین کاملاً از بین برده و جای جرگه ها، تصامیم بزرگان قبیله و هویت های قومی و قبیلویی را مسجد و فتوی (علمای دینی) گرفته است. که ملا ها و ( علمای دینی) همه افراد معاش بگیر سازمان استخبارات نظامی پاکستان میباشند. آنها بااین سیستم جدید از یکطرف دست باز در تمام امور قبایل که تا دیروز مناطق آزاد خارج فدرال محسوب میگردید پیدا کرده و از طرف دیگر از طریق همین مساجد و کمپ های مهاجرین افغان در قلمرو پاکستان سیستم دایماً فعال جذب طلبه را دربیشتر از سی هزارمدرسه با موجودیت حدود بیشتر از سه میلیون شاگرد یا طالب منحیث مراکزطالب پرور یا فابریکات طالب سازی، داعش سازی و سایر سازمانهای تروریستی برعلیه افغانستان، هند، چین، جمهوریت های مسلمان آسیای میانه و کشور های دامنه های قفقاز  برای فعالیت های انتحاری، انفجارات، جنگ ها و حملات گروهی در افغانستان وفعالیت های تروریستی، تأثیر گزاری و مزاحمت برای سایر کشورهاییکهدر بالا از آنها نامبردم فعال نگهداشته و در دسترس خویش چون حربهٔ کاررأ دارد که مستقیماً از جانب سازمان استخبارات نظامی پاکستان تمویل، اداره و رهبری میگردد ایجاد کرده است. و احزاب سیاسی بنیاد گرای پاکستان چون جمعیت العلمای پاکستان تحت رهبری مولانا فضل الرحمن و حزب جماعت اسلامی پاکستان تحت رهبری سراج الحق منحیث طراحان و نظریه پردازان بنیاد گرایی اسلامیبرعلاوه ساحات سرحدی در سراسر پاکستان این مدارس را فعال نگهمیدارند. همچنان قابل تذکر است که مصارف گزاف این مدارس بنیاد گرایی به قول مسئولین شان از جمع آوری ذکات وپول هایی فراوان و بی حسابی که از کشور های عربی منجمله عربستان سعودی سرازیر میگردد تمویل میگردد. گفته میشود که یک بخش مصارف این مدارس بنیاد گرایی را طالبان یا بهتر است بگوییم سازمان استخبارات نظامی پاکستان ازصدور مواد مخدر تولید شده در افغانستان تمویل میکنند. شبکه هایی خبری معتبر بین المللی به ندرت گویا خواسته اند در بارهٔ شیوه های کار و نحوه تامین بودجهٔ مصرفی این مدارس تروریست پرور یا فابریکات تولید تروریست تحقیقات کنند ولی تا کنون هیچکدام نتیجهٔ مشخص این تحقیقاترا منتشر نکرده اند و یا هم نخواسته و یا نتوانسته اند پرده از این جنایت بزرگ جهانی بردارند. انفجارات زنجیره ای در مومبی، دهلی، انفجاردراستیشن ریل مادرید، انفجار در مزدحم ترین متروی لندن، انفجار در میدان هوایی بروکسل، گروگانگیری طیارات مسافر بری خطوط هوایی امریکا و حادثهٔ ۱۱ سپتمبر وصد ها افجار و انتحار دیگر در سراسر جهان بوقوع میپیوندد که سر نخ همه به پاکستان میرسد یا مستقیماً از سازمان استخبارات نظامی پاکستان دستور گرفته و یا تعلیم و تجهیزاین تروریستان را سازمان استخبارات نظامی پاکستان عهده دار بوده است، اما جهان، سازمان ملل متحد، شورای امنیت و سازمان های حقوق بشری همه ساکت اند و هیچ نوع تعزیراتی علیه پاکستان وضع نمیکنند ومورد بازخواست محاکم بین المللی قرار نمیگیرد.گرچه امروز مؤرخ ۶ اگست جلسهٔ شورای امنیت ملل متحد در قبال حملات وحشیانهٔ اخیر طالبان پاکستانی و مداخلات نظامی پاکستان بدرخواست دولت جمهوری اسلامی افغانستان دایر گردیده است.اما از آنجاییکه کشور های قدرتمند چون امریکا در حمایت طالبان قرار دارد با آنکه خیلی از اهمیت برخوردار است اما نتیجی از آن انتظار نمیرود. یقیناً حامیان بین مللی با قدرتی دارد که اشاعه تروریزم در راستای منافع آنها مؤثر است.پول هایی گزاف درمراکز تربیه تروریستان یا مدارس بنیاد گرایی اسلامی بمصرف میرسد ولی منابع تمویل معلوم نیست.از احتمال بدور نیست که شبکه های خبری نیز عمداً یا نمی خواهند این اطلاعات به بیرون درز کند و یا نمی توانند این اطلاعات را همگانی سازند. خانم عایشه صدیقه تحلیل گر پاکستانی در جولای ۲۰۱۰بجواب اعجاز مهرراپورتر بی بی سی در قبال منابع تمویل مدرسه هایی بنیاد گرایی بیان داشت: "در مورد بررسی مصرف پول در مدارس دینی نه قانونی وجود دارد و نه هیچ یک از مسوولین دولتی می توانند و یا تمایلی دارند که از مسئولان مدارس در این مورد بپرسند."

این سیستم منظم تروریست پروری و فعال نگهداشتن ماشین جنگ درافغانستان که در طی پنج دهه اخیر تحت نظرو حمایت امریکایان و متحدینش در پاکستان به شدت جریان داشت باعث گردید تا کشورهای منطقه و آنانیکه از این ناحیه آسیب پذیر بودند تدابیر جلوگیری کننده اتخاذ بدارند و همین امر با عث گردید که کشور هایی فدراتیف روسیه، جمهوری خلق چین، هندوستان، ایران، ازبکستان، تاجکستان و یکعده کشور های دیگرِ که علاقمند به ترافیک مواد مخدر، سنگهای قیمتی، منرال ها وسایرمحصولات معدنی افغانستان چون لیتیوم، یورانیوم، کوبالت، بیروچ وکرومیت داشتند و دارند نیز بتدریج روابطی با طالبان تأمین کرده و سرمایه گذاری هایی دراین زمینه انجام دادند و به این ترتیب معضله افغانستان را پیچیده تر از هرزمانی دیگر و با ابعاد جهانی ساختند.

رشد سرسام آور اقتصادی و تکنالوژیک چین مستلزم مواد خام فراوان و انبوه انرژی میباشد و مواد خام و انرژی داخلی هیچگاهی جوابگوی مقتضیات صنایع  واقتصاد روبه رشد چین نبوده و قراردادهای بزرگ انرژتیک روسیه نیز نتوانسته است این کمبود را پُر کند. بناً چینایی ها انرژی و مواد خام مورد ضرورت شانرا از کشور های افریقای مرکزی، شمال افریقا، ایران و یکعده کشور های خلیج تامین میکنند ومسیر آبراه بحر هند در موجودیت پایگاه های امریکا در جزایر دیگو گارسیا در دراز مدت مصئون نبوده بناً چینایی ها برای دسترسی مصئون به منابع مواد خام و انرژی در صدد تأسیس شاهراه ها، بنادر آبی، خطوط آهن، دهلیز هایی زمینی و هوایی غرض ارتباطات و انتقالات با اقصا نقاط جهان میباشند و از اواخر دهه نود بدینسو طرح هایی را درعرصه ساخت و ساز دهلیز های انتقالاتی اعم از جاده هایی ترانسپورتی، خطوط آهن و بنادر آبیرویدست گرفته و هر کدام این طرح ها طبق توافقنامه ها با کشور های مسیر این دهلیزها در شرف تطبیق و اکمال اند، که با وصف توافقنامه های فیما بین دولتین افغانستان و چین پروژه دهلیز زمینی واخان اسلام قلعه و تورغندی، پروژه استخراج مس عینک و سایر پروژه های مشترک بنابرمخالفت امریکایان به بهانهٔ نبود امنیت همه نیمه کاره و راکد ماندند. دهلیز اقتصادی  چین – پاکستان نیز یکی از همین پروژه ها میباشد که شامل اعمار بندر آبی گوادر واعمار خطوط آهن و شاهراه های زمینی برای اتصال بندر گوادر به چین و سایر الحاقیه های این پروژه میباشد. توافق پاکستان با تطبیق این میگا پلانهای اقتصادی چین امریکایان را مشوش ساخته و خواستند با حظور نظامی خویش در افغانستان فعالیت های استخباراتی خویش را برای تحقق استراتیژی هایش علیه اهداف اش در چین، روسیه، جمهوریت های آسیای میانه و ایران خود در دست داشته باشد و زهر چشمی هم باشد برای تهدید پاکستان در قبال روابط رو به تزایدش با چین. اما حاکمیت بلامنازع پاکستان بر طالبان، مجاهدین سابق و سایر شبکه هایی استخباراتی که امریکا برای مقاصدش در افغانستان و کناره های سرحداستخدام کرده بود و همچنان تشخیص بموقع و مدیریت کار شناسانه پاکستانی ها از اهداف امریکا در افغانستان انکشاف اوضاع را همچنان در جهت مقاصد پاکستان انکشاف داد.

امریکایان در تحت پلانهای درژینسکی از بدو حمایت جهاد افغانستان ازمجرای پاکستان دو هدف عمده را در افغانستان تعقیب میکردند و میلیاردها دالر در این راه سرمایه گزاری کردند و پای حامیان بین المللی و عربستان سعودی را نیز کشانیدند. سقوط تشکیلات احزاب چپ ومحواندیشه ها و شاخص های سوسیالیستی متمایل با اتحاد شوروی و دوم ایجاد شبکه های وسیع تروریستی و فعال سازی ماشین جنگ در افغانستان که با صرف میلیارد ها دالروهمراهی پاکستان و متحدین اش این هر دو هدفش برآورده گردیده است. آخر الامرامریکایان با دردست داشتن نیروی استخباراتی موجود خویش در میان رهبران مجاهدین سابق، طالبان، داعشیان، سازمانهای تروریستی تاجک، ازبک و سازمانهای مختلف اویغورها بسنده کرده وبا دلایل متعدد دیگر موجودیت نظامی خویش را در افغانستان مفید نپنداشته و در تفاهمات سری با پاکستان زیر نام طالبان به این توافق رسیدند که حاکمیت دولت اسلامی افغانستان را سرنگون ساخته و حاکمیت طالبان را زیر نظر مستقیم پاکستان در افغانستان مستقر سازند. قابل ذکر پنداشته میشود که ترک ها هم از دیر زمانی زیر سیاست های پان ترکیزم و منافع شان در آسیای میانهتحت بهانهٔ که اویغور ها اجداد ترک ها اند و زبان اویغور مادر زبان ترکی است با ذرایع گوناگون و گاهی هم در تفاهم با روس ها سعی کرده اند ایالت سینکیانگ چین را بنام جمهوری ترکستان شرقی برسمیت بشناسند و بوسیلهٔ عمال شان این حاکمیت را زیر نفوذ خویش داشته باشند. که این تلاشها در سالهای ۱۹۳۳ و ۱۹۴۴ ناکام مانده و بعد از جنگ دوم جهانی منحیث مؤثرترین وسیله برای فشار چین در دسترس امریکا نیز قرارگرفت و امریکان و متحدین اروپایی اش از همان زمان سعی کردند سیلی از مهاجرین اویغور را با سهولتهای فوق العاده پذیرفته و طرح حکومت جلای وطن اویغور ها را ریختند.ترکها همچنان در زمان جهاد افغانستان تنظیم و یا سازمان را بنام آزادبیک در همکاری تنگاتنگ با سازمان استخبارات نظامی پاکستان ISIغرض جلب و جذب اویغور ها، ازبک ها و ترکمن ها برای مدرسه های تروریست پروری در پاکستان، تجهیز وآماده سازی آنها برای فعالیت های تروریستی و تخریبکاری در چین، ازبکستان و ترکمنستان ایجاد کردند. اکنون امریکا با درنظرداشت این پیشینهٔ تاریخی ترکها در قبال مسئلهٔ اویغور ها و نفوذ ترک ها بالای رشید دوستم مصمم اند تا ترکها را سهم بیشتر دراین بازی بدهند و ازامکانات آنها برعلیهٔ چین نیز استفاده کنند. که فشار مضاعف برای تدویر اجلاس استانبول برای (صلح افغانستان) و حاتم بخشی میدان هوایی کابل از طرف جو بایدن در حاشیهٔ اجلاس ناتو در بروکسل به ترکها در همین راستا دیده میشود. امریکایان بخوبی میدانند که آنها در آستانه حملات شان علیه طالبان اکتوبر ۲۰۰۱ حدود یک میلیون نفر را در افغانستان زیر نام اتحاد شمال مسلح ساختند برعلاوه میلیون ها نفر دیگر درسال ۱۹۹۲بعد از سقوط دولت جمهوری افغانستان مسلح شدند، اگر این بار طالبان قدرت را بگیرند که امریکا با تمام ذرایع و امکانات ملی، منطقوی و بین المللی اش تلاش دارد تا همان طالبان را که در سال ۲۰۰۱ منحیث تروریست شرکای القاعده درج کتابچهٔ جیبی شورای امنیت ملل متحد گردانیده بود و در سال ۲۰۱۴ بنام نیروی سیاسی آزادیخواه در پایتخت های جهان معرفی کردو با همه امکانات و فشار های دیپلوماتیک دولت جمهوری اسلامی افغانستان را منزوی ساخته و طالبان تروریست راحاکم سرنوشت مردم ما سازد،چون مردم بصورت عموم هیچگاهی منافع خود را در وجود حاکمیت طالب نمیبینند بناً وقوع جنگ داخلی حتمی است که در نتیجه این جنگ داخلی ثبات و آرامش از بین رفته، قتل عام مردم وهرج ومرج در کشور حاکم میگردد که امریکایان اوضاع را دقیقاً همنطور مهندسی کرده و در انتظاروقوع همین وضع میباشند. آماده گی های دوستم، قوماندانهای مربوط جمعیت اسلامی و شورای نظاریان سابق، تورن اسمعیل و سایرین بخوبی میرساند که همه برای مشتعل ساختن جنگ داخلی آماده گی گرفته اند و در همین راستا عُمال این گروه های فاسد خود فروخته در نتیجه یک سازش خاینانه ولسوالی ها را یکی پی دیگر برای طالبان بدون جنگ و خونریزی رها کردند و نامش را سقوط گذاشتند واکنون برای باز پس گیری این ولسوالی ها و محلات از دست طالبان خونخوارخون صد ها و هزاران سرباز قهرمان قوای مسلح کشور ریختانده میشود و هزاران باشنده نادار و ناتوان کشور ما در این شرایط جنگی بیجا گشته و داشته های بخور و نمیر خویش را از دست میدهند و بر انبوه مشکلات دیگر این کشور افزوده میگردد. زمانیکه نیرو های خاص قوای مسلح کشور به محلاتیکه بدست طالبان سقوط کرده است حمله میکنند ازجانب طیارات امریکایی بمبارد میگردد، من دسترسی به اطلاعات عسکری ندارم ولی نمیدانم کی و کدام مرجع برای این طیارات نشانی کوردینات محل بمبارد را میدهد، زیرا اخبار واصله از محلات میرساند که این بمباردمان ها بیشتر برای جلوگیری از پیشرفت نیروهای قوای مسلح دولت افغانستان صورت گرفته و همچنان ساختمانها و تأسیسات شهری را منهدم کرده است کاریکه طالبان نیز کرده اند.

امریکایان با بقدرت رسانیدن طالبان و اشتعال جنگ داخلی در افغانستان از یکطرف دست باز پیدا میکنند تا نیرو های نیابتی شانرا که در بالا از آنها نام بردم بدون درد سر و دور از انظارجهانیان کمک رسانی کرده و پروژه هایی درازمدتی را در داخل قلمرو چین خاصتاً درایالت سیکیانگ چین عملی سازند و از طرف دیگر در تحت تأثیرشرایط جنگ و نبود امنیت پروژه های دهلیز های انتقالاتی به مشکل مزید مواجه میشود همچنانیکه پروژه واخان – اسلام قلعه و پروژه مس عینک را به رکود مواجه ساختند.

تحلیل وضع میرساند که استراتیژیست های پاکستانی در شرایط حاضرمطلوب میپندارند منهای توافق به حاکمیت طالبان در افغانستان از همراهی و همسویی با امریکایی ها ابا ورزیده و در ازای قرضه های میلیاردی چین اقتصاد ورشکسته اش را نجات داده و با احتیاط در تحقق میگا پلانهای چین در پاکستان و جنوب افغانستان گام برداشته وهمکاری کند. به همین مناسبت گروه غلام بچگانش را بنام طالب به چین، روسیه و ایران فرستاده است تا به چینایی ها، روسها و ایرانی ها این اطمینان را بدهند که در صورت حاکمیت در افغانستان علیه منافع آنها مبادرت نمی ورزند و بسا توافقات دیگر پشت پرده. اما جهانیان دیدند به مجرد سقوط ولسوالی های ولایات بدخشان و تخار گروه های تروریستی اویغور، جنبش اسلامی ترکستان شرقی، ازبکها، قزاق ها، ترکمن ها و تاجکها مراکز فعالیت خویش را رسماً زیر بیرق طالبان آغاز کردند که هموطنان ما احتمالاًشور و شعف زاید الوصف این گروه های تروریستی از موجودیت طالبان را درصفحات رسانه های اجتماعی دیده باشند.

آنچه در بحث ابعاد بین المللی مسئلهٔ افغانستان از اهمیت فراوان برخوردار است و برای امروز و فردای کشور ما نهایت خطرناک است، همانا نبود دیدگاه مشترک جامعهٔ جهانی در قبال حل مسئلهٔ افغانستان میباشد.

کشورهای غربی و اتحادیهٔ اروپا متحد امریکا بوده وبنابر مرادات تنگاتنگ اقتصادی، سیاسی، نظامی با امریکا در قبال مسایل افغانستان با حرکات محتاطانه در پی منافع ملی شان میباشند. با آنکه از نقش داده شده به ترکیه در افغانستان راضی نیستند اما با قاطعیت آنرا رد نکرده اند.

چینایی ها و روسها واضحاً میدانند که امریکایان با کارت تروریزم همانند سوریه، عراق، لیبیا و کشورهای افریقایی درافغانستان بازی میکنند و پاکستان در پی انحصار قدرت بوسیلهٔ طالبان تروریست هم پیمان امریکا میباشد، اما بنابرعدم اعتماد بر دستگاه حاکمه و توانایی های آن در ادارهٔ کشورو قلع و قمع طالبان و موجودیت قشر خطرناک ستون پنجمی در درون دستگاه دولت که همزمان با چندین سازمان استخبارات منطقوی و جهانی همکاری دارند مانع آن میگردد تا دیدگاه های خویش را با دولت جمهوری اسلامی افغانستان همآهنگ سازندو یا عملاً در تأمین صلح همکاری کنند. هندوستان با آنکه درتعاملات جهانی بیشترهمآهنگی فدراتیف روسیه را مطمع نظر داشت ولی در موجودیت حاکمیت موجودحزب ناسیونالیست جناتا پارتی سعی بر آن دارد تا از نزدیکی با امریکا و چراغ سبز نشان دادن غرض عضویت در پیمان استراتژیک جدید(کواد) با شرکت امریکا، آسترالیا وجاپان پاکستان را منزوی ساخته وسد راه پیشرفت های اقتصادی و تکنالوژیک چین گردد ومسایل افغانستان را محتاطانه و بیشتر متکی بر توافقات و تفاهمات با امریکا مورد ارزیابی قرار داده است. و از طرف دیگر از آن پوتانسیل بزرگ نظامی برخوردار نیست تا در شرایط حاضر بتواند عامل جاگزین باشد.

کشور های آسیای میانه بیشتر دست نگر چین و روسیه اند تا کنون نتوانسه اند دیپلوماسی مستقلانه فعال در مسایل جنوب آسیا از خود تبارز دهند.

خطرات اهداف ایران نسبت به افغانستان کمتر از پاکستان نمی باشد. آنها نیز در پی استقرار حاکمیت دست نشاندهٔ خویش در کشور ما با اهداف نهایت خصمانهٔ مذهبی و زبانی میباشندو از هر زمینه برای تحقق اهداف خصمانهٔ شان بهره برداری میکنند واز همکاری قاطع برای یک دیدگاه مشترک منطقوی برای حل مسئلهٔ افغانستان طفره میروند.

امریکا این عدم مشارکت منطقوی و بین المللی را در قبال مسئلهٔ افغانستان بخوبی میداند و خلیل زاد منحیث مهرهٔ فعال استخباراتی در سطح منطقه و جهان تا توان دارد عمق اختلافات را بیشتر ساخته و از مشارکت منطقوی و جهانی در قبال حل مسئلهٔ افغانستان جلوگیری بعمل می آورد. برعکس تمام تلاشهای امریکا قبل از ۲۰۱۴ براین بود تا شبکه های استخباراتی خویش را در سراسر افغانستان و ایجاد ویک گروه غلام بچه زیر نام رهبران مردم را بر گرده های مردم سوار کنند و بهترین فرصت های اشتراک جامعهٔ جهانی را به هدر دهند. کشت و ترافیک مواد مخدر را ترویج و عمومیت ببخشند، قاچاق، فساد و ملوک الطوایف را بر جامعه مستولی سازند واز سال ۲۰۱۴ به اینطرف زیر نام پروسهٔ صلح با اقدامات وسیع منطقویی و بین المللی دولت جمهوری اسلامیافغانستان را تضعیف و به جهانیان چنان وانمود کنند که این دولت افغانستان است که فرصت ها را برای تأمین صلح از دست میدهد در حالیکه در حقیقت در هیچ بخشی از مذاکرات معلوم و نامعلوم امریکا با پاکستان (طالبان)موضوع صلح مطرح نبوده و سرتاسر این پروسه برای تشجیع، تکمیل صفوف جنگ و منابع بیشتر لوژستیکی و تأمین تماس طالبان بامهره های خاص امریکایان در درون حاکمیت مطرح بوده است.

پس یگانه راه مطلوب برای استقرار صلح و ثبات و دستیابی به منافع ملی کشور سیاست بیطرفی و عدم وابستگی و تمایل به هیچ یک از کشور های ذینفع در افغانستان میباشد. که نهادینه ساختن این پالیسی در خطوط سیاست خارجی کشور مستلزم کسب مشروعیت، اعتماد و اعتباربین المللی را ایجاب میکند که این مشروعیت و اعتبار بیشتربه مشروعیت و اعتبار ملی حاکمیت وابسته است.

در شرایط موجود که شیرازهٔ نظام، مشروعیت، اعتبار و حیثیت ملی و بین المللی همه به دلایل متعدد که من تفصیل آنرا طی گزارشات فراوان قبلی خدمت هموطنانم توضیح کرده ام تضعیف و در بسا شاخص ها کاملاً نابود گردیده است، وظیفهٔ ملت است که با اتحاد، همسویی و همبستگی خویش کمر قوای مسلح قهرمان کشور را بسته و کشور و نظام را از نابودی نجات دهند و با همین همبستگی و اتحاد مقدس برای ساختار های بعدی سیاسی کشور از طرق دیموکراتیک کمر همت ببندند و کشور شان را در گام نخست از لوث طالب خبیث پاکستانی، غلامان دون صفت پاکستانی، ایرانی، امریکایی و روسی دورن نظام که هر بار ملت را از پشت خنجر زده اند و چون اژدهای هفت سر بالای همه هستی کشور چمبر زده اندو عامل همه بدبختی های مان میباشند، پاک سازند و در گامهای بعدی در صورت استقرار صلح، نظم، حاکمیت قانون، ثبات سیاسی، نظامی و اقتصادی بر پایهٔ منافع ملی کشور به اموراصلاح قوانین، ساختارهای حکومتی و ادارهٔ کشور، حقوق اتباع و آزادی های دیموکراتیک بپردازند.

طالبان این نیروی جنگی فاقد شعور از تاریخ نه چندان دورزنده گی و فعالیت خویش بائیست عبرت میگرفتند که همین پاکستان و سازمان استخبارات نظامی آن در سال ۲۰۰۱ در معامله با امریکا آنها را به امریکایان فروخت و در زندانهای بگرام و گوانتاناموبا ایشان برخورد بدتر از حیوانات صورت گرفت و ویدیو های آنان با بدن های برهنه که از جانب عساکر امریکایی و سگ هایشان مورد آزار و اذیت جنسی قرارگرفته بودند سالها در بسیاری از ویبسایت ها و یوتیوپ دست بدست میگردید. آنها بایدمیدانستند که ویدیو های همین رهبر فعلی شان ملا برادررا که امریکایان گرفتار و به پاکستانی ها تسلیم کردند با زنجیر ها بسته شده و مانند حیوان بوسیلهٔ عساکر پاکستانی انتقال میگردید هم اکنون در انترنت موجود است. آنها باید بخوبی میدانستند که غلامی برای پاکستان جزء ذلت، خواری، بی آبرویی و آخر الامر کشته شدن چیزی دیگر برایشان ارمغان ندارد و از احتمال بدورنیست که همین پاکستان و ISI در طی یک معامله استخباراتیآنانرا به چینایی ها و یا روس ها بفروشند.

هموطنان عزیز!

کشور ما را طرفین بازی بزرگ جدیددرهمکاری باپاکستان، ایران و دست نشاندگان و خود فروختگان داخلی شان به منجلاب وبحران عمیقی فروبرده اند. فشار های ذو جوانببر دولت جمهوری اسلامی افغانستان از جانب امریکاجمع حملات منظم عساکر پاکستانی در لباس طالب در سرتاسر کشور ما جریان دارد و همه روزه ده ها تن کشته و زخمی بجا گذاشته ومردم بیدفاع ما را بی خانمان ساخته اند. تعداد بیجا شده گان در سراسر کشور به صد ها هزار میرسد و هزاران تن دیگر در مناطق جنگی گیر مانده اند. در این میان صدای رسای الله اکبر مردم در ولایات هرات باستان، کابل، قندهار، هلمند، تخار، بغلان و سایر ولایات کشورکمر دولت و نیرو های مسلح قهرمان کشور را میبندد و تأثیر بسزایی در ارتقای مورال رزمی منسوبین قوای مسلح قهرمان کشور دارد. اتحاد و همسویی مردم یگانه روزنهٔ امید برای برون رفت از این بحران میباشد. همچنان صراحت لهجهٔ رئیس جمهور کشور درمجلس فوق العاده هر دو مجلس شورای ملی مبنی بر اعلان جنگ با طالبان پاکستانی تکانهٔ بزرگی بود برای ارتقای مورال منسوبین قوای مسلح کشور و اتحاد و همبستگی بیشتر مردم بدور دولت جمهوری اسلامی افغانستان. همچنان دعوت مجدد و گماشتن افسران و جنرالان سابقه دار در صفوف قوای مسلح کشور گام ارزشمندی دیگری است برای استفادهٔ مؤثر از تجارب گرانبهای نظامی این افسران برای دفع و ترد تجاوزپاکستان زیر نام طالبان. در این روز های دشوار تاریخ کشورهمه اختلافات اندیشوی، سازمانی، سلیقوی، ملی و مذهبی خویش را کنار گذاشته همهٔ ما دست بدست هم بدهیم تا در یک صف واحد دفاع از وطن و نوامیس ملی کشور خویش را از این ورطه و بحران نجات دهیم. در شرایط صلح، ثبات و حاکمیت قانون زمینه های فراوان برای دستیابی به خواسته های مدنی میسر میباشد اما در حاکمیت طالب پاکستانی نه تنها به هیچ خواستهٔ خویش نایل نمیگردیم بلکه همه آنچه را که هم اکنون دردست داریم نیز از دست میدهیم به شمول همه هستی کشور.

 

هلند، اگست ۲۰۲۱