افغان موج   

نیوتن اشتباه کرد، زمین به تنهایی خود جاذبه‌یی نه دارد

اگر نیوتن حالا حیات می‌بود، شاید نظریه اش را تجدید می‌کرد.

ابوریحان البیرونی عاشق رصدخانه‌ی خود برای اختر شناسی بود تا کشف قوه‌ی جاذبه‌ی زمین.

درک افکار فلاسفه اگر دی‌روز ممکن نه بود، دلایلی از جمله نه بود دست‌رسی به منابع بزرگ‌ِ علمی، کم علاقه‌گی به ردیابی و راستی آزمایی های تجارب دانش‌مندان، وابسته‌‌گی های پر هیجان جوامع برای اندیشه‌ی یک خردورز، یک دانش‌مند ‌و یک فیلسوف بود. عوام در پی شایع شدن یک کشف توسط یک فیلسوف یا یک دیدگاه فیلسوفانه، بیش‌تر به آن چه برای شان به عنوان یک اندیشه‌ی نو یا اندیشه‌ی برتر از زمان شان و دانش شان آورده می‌شد متوجه بودند تا پرداختن به رصد کردن راستی آزمایی های این کشف‌ها. به ویژه که با وجود فلاسفه‌ی زیاد، مردم عام در سطح بلند آگاهی، دانش‌ و خردورزی قرار نه‌داشتند. احتمال دیگری هم وجود دارد که اگر کسی اندیشه‌ی فیلسوفانه داشته و دراکِ داناییْ بوده، توانایی تمویل مالی یا موقف اجتماعی بلندی نه داشته است. گر چه این اصل در بسیار موارد مهم نه بوده، ولی رفاه مادی و توجه معنوی خانواده‌گی نقش به سزایی در رشد ‌‌و توانایی های فکری اشخاص و تبدیل کردن شان به یک دانش‌مند داشته است. در مورد نیوتن اما، این موضوع پنجاه پنجاه بوده است. نیوتن اگر از مهر پدر محروم شده، مادر بی‌رحمی هم داشته است. مادر، او را در کودکی رها کرده و به دلیل بی‌ماری گویا غیر قابل علاج و‌ مرگ آفرین او را دور انداخته و خودش شوهر دگری گرفته است. با آن که مادر کلان نیوتن او را بزرگ کرده و در مواظبت از او هیچ کمی نه کرده و زنده‌گی مرفه‌یی هم داشته است و عمویش هم در کنارش بوده، ولی مواردی دیده نه می‌شود که آنان در بخش آموزش علمی نقش به سزایی داشته بوده باشند و نیوتن را کمک کرده باشند. کما این که در آموزش و پرورش او کمی نه کردند. نیوتن به همان موازاتی که نسبت به کسب علم و اندوخته های خودش عاشق بود، صد همان چند از مادر و ناپدری اش نفرت داشت، تا آن‌جا که حاضر بوده هر دو را زنده زنده بسوزاند و آتش بزند. نیوتن با این بغض و کینه‌ی ناشکیبا نسبت به مادر و ناپدری اش، از آموزش و آموختن نه ایستاده است. ویکی پدیا نیوتن را یک مسیحی معرفی می‌کند. بود. «او مسیحی بود و به کتاب مقدس مسیحی باور داشت،[۷] اما تفاسیر و عقایدش از کتاب مقدس با عقاید معمول مسیحیان متفاوت بود، به‌طوری که تثلیث را غیر عامیانه و دور از دیدگاه عموم رد کرد. برخلاف اعضای دانشکده کمبریج در آن دوران، وی از پذیرفتن دستورهای مقدس کلیسای انگلستان امتناع کرد. علاوه بر کارهای مربوط به علوم ریاضی، وقت زیادی را برای مطالعه علم کیمیا و شرح تاریخ مطابق کتاب مقدس صرف کرد. اما بیشتر کارهای او در این زمینه‌ها تا مدت‌ها پس از مرگش منتشر نشد. از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد» به هر رو، این‌جا بحث ما در مورد نیوتن متولد در نیمه شب سال نو ۱۶۴۲و متوفی ۸۴سال پس از تولد، تنها در مورد‌ی‌ست که او کشف کرد یعنی قانون جاذبه‌ی زمین. در شناسایی نیوتن می‌نویسند که « شخصیتی آشکارا غیرعادی داشت، بیش از اندازه استثنایی اما تک‌رو، سرد، بدعنق، و به حواس‌پرتی و انجام کارهای غیرعادی معروف بود.‌او تا جایی پیش رفت که یک بار سنجاقی دراز را در کاسهٔ چشم خود، بین چشم و استخوان کاسهٔ چشم و تا جای ممکن نزدیک به عقب چشم خود فرو بُرد و به اطراف چرخاند تا ببیند چه می‌شود، اگرچه به گونه‌ای معجزه‌آسا، چیزی نشد. در موردی دیگر، تا جایی‌که می‌توانست تاب بیاورد به خورشید خیره شد تا ببیند چه اثری بر بینایی می‌گذارد؛ این بار نیز آسیب ماندگار ندید ولی مجبور شد چند روزی در یک اتاق تاریک بماند تا چشمانش به وضعیت عادی برگردند. » با این اوصاف ویژه و نا متعارف بیش‌ترین دانش‌مندان فلاسفه را می‌شناسیم. اگر آنان آدم های عادی بودند، پس فیلسوف و یا خردگرا نه می‌بودند. نیوتن که آموزه‌های دانش‌گاه خویش بر پایه‌ی دانش ارسطویی را، رد نه کرده ولی، ترجیح داده تا دنبال‌کننده‌ی اندیشه های فلاسفه‌ی نو گرایی چون دکارت و کوپرنیک و کپلر و گالیله باشد. شرح معینی وجود نه دارد که او چرا یا به روش یادگیری از ارسطو علاقه نه داشته، یا آن را رجحان نه داده است. ما که بحث در مورد کشف جاذبه سخن داریم، به مقاله‌یی در تارنگاشت شعر سرپوش علمی برخوردیم، پژوهش شان با برگردان بانو فاطمه کردی نشان داده است، که نیوتن اولین کسی برای کشف جاذبه نبوده است. «قانون جاذبه برای نخستین بار توسط نیوتون مطرح نشده بود بلکه چند دهه پیش از نیوتون، دانشمندی به نام روبرت هوک(Robert Hooke) در سال ۱۶۷۰میلادی به این موضوع اشاره‌کرده و جالب این‌که داستان سقوط سیب، برای نخستین بار توسط وی اظهارشده است» پژوهش این تارنگاشت نشان داده که آقای هوک بعدها از رقبا و دشمنان سرسخت نیوتن شد. همه کسانی مثل دکارت، گالیله، کوپرنیک و کپلر که روایات نیوتن را از علاقه‌مندان آنان می‌‌خوانند، بیش‌تر ستاره شناسان و اخترشناسان و ریاضی دانایی بوده اند و اکثراً به پژوهش پیرامون سیارات پرداخته و گفته اند که زمین در مرکز کائنات قرار نه داشته بلکه خورشید در مرکز منظومه‌ی شمسی است و سایر سیارات از جمله زمین به دور آن گردش دارند. اینان کم‌تر به قوه‌ی جاذبه پرداخته اند. بحث من این‌جا آن نیست که چرا اینان به قوه‌ی جاذبه‌ی زمین یا نه پرداخته اند یا کم‌ پرداخته اند. بحث من است که نیوتن یا با آگاهی یا غیر آگاهی کاشف اول قوه‌ی جاذبه‌ی زمین نبوده است. دلیل دشمنی و رقابت هوک هم با او، گویا سرقت اندیشه‌ی هوک توسط نیوتن بوده. این بحث هر چه باشد جای‌گاه علمی هر دو دانش‌مند و فیلسوف را نزد ما متزلزل نه می‌سازد. آن‌چه مرا به رد گفتار نیوتن و حالا هوک وا می‌دارد که هر دو، قوه‌ی جاذبه‌ی زمین را مطلق دانسته اند و قوه‌ی پرتاب شی به سوی زمین را یا نادیده انگاشته اند و یا اهمیتی نه چندانی به آن قایل شده اند.
زمین به تنهایی خود هرگز قوه‌ی جاذبه نه دارد، مگر با داشتن هم‌کاری قوه‌ی پرتاب شی به سوی خود زمین. اگر همین سیبی که نیوتن آن را قانون جاذبه‌ی زمین نامید، خودش هنگام پرتاب سوی زمین یا افتادن به سوی زمین دارای وزن مخصوص خود است و دارای قوه‌ی فشار پرتاب که او را به سوی زمین هدایت می‌کند. اگر زمین قوه‌ی جاذبه‌ی قوی باشد و تنها باشد، پس چرا آن درخت سیب را در خود فرو نه می‌بَرد؟ چرا سیب تا زمان رها شدن از درخت در آن‌جا ساکن است و زمین آن را به سوی خود جذب نه می‌کند. در دلیل بلند، روزانه هزاران نوعی پرنده و خزنده و گزنده در هوا پرواز دارند، هرگاهی دل شان شد، سوی زمین می‌آیند و هر زمانی خواستند به هوا پرواز می‌کنند. من این‌جا به دلایل فیزیکی و ریاضی قانون نیوتن نه می‌پردازم.
قرآن هم در آیه‌ی أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ کِفَاتًا﴾ از نام خدا می‌گوید که آيا زمين را جای‌گاهْ گرفتن و جذب قرار نداديم؟ مفسرین، در تفسیرٍ این آیه‌ی مبارکه دیدگاه های گوناگونی دارند. پای‌گاه اطلاعاتی حوزه‌ در بخش معارف نشرات خود. نیروی جاذبه معجزه علمی قرآن را متکی به آینه‌ی مذکور چنین توضیح می‌دارد:(( «کِفات» موضعي است که اشيا در آن جمع آوري مي شوند و در اصل معناي آن، گرفتن و ضميمه کرن (قبض و ضم) وجود دارد؛ لذا مي توان گفت: زمين اشيا را به خود جذب مي کند و مي گيرد و بعيد نيست که اشاره به نيروي جاذبه ي زمين باشد که با توجه به سرعت شگرف حرکت زمين، اگر اين نيروي جاذبه نمي بود، همه ي اشيا روي زمين در فضا پراکنده مي شدند. )).‌ من،‌ ولی به این اندیشه ام، اگر زمین دارای قوه‌ی جاذبه‌ی تنها است، پس مشکل وزن اجسام چه می‌شود که با خود دارند و این وزن هنگام پرتاب سوی زمین چند برابر می‌شود و متناسب است به فشار قوه‌ی پرتاب نظر به وزن. یعنی مثلاً: سنگ نیم کیلویی+حد اقل سه برابر ثقلت هنگام پرتاب+ قوه‌ی فشار پرتاب+ قوه‌ی جاذبه‌ی زمین = می‌شود به رسیدن سنگ به زمین. البته که متناسب به تعریف فیزیک‌دانان، این پرتاب نظر به ارتفاع و دوری و نزدیکی شی پرتاب شده به سوی زمین هم فرق می‌کند. و اگر فاصله‌ی پرتاب از زمین بسیار دوار باشد، قوه‌ی جاذبه‌ی زمین کم‌تر است. پس نیرویی که شی پرتاب شده از فضای دور به زمین را قوه‌ی فشار سقوط می‌دهد از کجا استحصال می‌شود؟ این‌جا خود قوه‌ی جاذبه‌ی زمین هم زیر پرسش است. یا همین لحظه شما به پا ایستاد شوید، یک پای تان را در زمین بگذارید و پای دگر تان را بالا نگه‌ دارید. این نگه‌داری پای توسط شما تا زمانی‌ست که بخواهید و یا بتوانید. پس اگر زمین به تنهایی قوه‌ی جاذبه دارد، چرا آن پای بلند شما را به سوی خودش نه می‌کشاند؟ یا به یک شاخه‌ی بسیار ضعیف یک سنگی بسیار کم وزن یا وزن دار را تا فاصله‌ی ده سانتی متر از زمین بلند ببندید. چرا زمین نه می‌تواند آن سنگ را به سوی خود جذب کند؟ چه بسا که یک‌جا با شاخچه به طرف خودش بکشاند. مگر اگر شاخچه شکست این سنگ است که با قوه‌ی پرتاب خود سوی زمین می‌رود و زمین هم آن را در خود با همان نیروی خود جذب می‌کند. پس این‌جا تئوری اثرگذاری دور و نزدیک جاذبه‌ی زمین هم زیر پرسش می‌رود. به همین گونه شما می‌توانید صد ها تجربه‌ی بی خطر را در مورد جاذبه‌ی زمین انجام دهید. در مثال های کلان، وقتی یک موتر در دست‌گاه های ترمیم‌‌کاری با استفاده از ابزار جدید تخنیکی طور مکمل به فضا بلند می‌شود و توسط پایه‌های هایدروژنی ایستایی می‌یابد تا که انجنیری، قد راست همه آن‌چه در زیر ساختار موتر است را ببیند. پس چرا قوه‌ی جاذبه‌ی زمین اگر پر قدرت است، نه می‌تواند آن موتر را به سوی خود بکشاند و انجنیر را هم میان خود و لفت و موتر خُرد و خمیر سازد؟ این مورد در باره‌‌ی قوه های جاذبه و پرتاب صدق می‌کند. یا قوه‌ی کشش به سوی فضا که در بحث بعدی به آن می‌پردازیم. هواپیما را ببینید، ساعت ها در آسمان به پرواز اند، تا خلبانان اراده نه کنند یا مشکل تخنیکی‌یی سبب سقوط نه شود، زمین یک ملی متر هم نه می‌تواند آن را به سوی خود بکشاند یا قوه‌ی پرتاب هم نه می‌تواند آن‌ها را بدون اراده‌ی خلبانان به سوی زمین پرتاب کند.‌ یا شما در مورد ایستایی بالون های جاسوسی جهان در فضا بدون خلبان فکر کنید که سال هاست بالای سر زمین قرار دارند، چرا گاهی زمین یکی از آن ها به سوی خود جذب نه توانست؟ با آن که برخی نشریه های ایرانی، ابوریحان البیرونی را هم کاشف قوه‌ی جاذبه‌ی زمین می‌دانند و منابع علمی دیگر هم نیوتن را کاشف اصلی و اول قوه‌ی جاذبه ‌ی زمین نه می‌دانند، اما عملیه‌ی افتادن سیب از درختی در باغ مادر بزرگش را یک حقیقت پذیرفته اند مانند دور دادن سطل پر از آب هنگام بازی های کودکانه به دور سر شان، طوری که سطل پر از آب چرخانیده شود، ولی آبی از او بیرون نه ریزد. این که نیوتن در زمان کودکی و هنگام بازی با سطل آب هم‌راه هم‌بازی های کودکانه‌اش به موارد دیگری پی برد را در بحث آتیه مرور می‌کنیم. ولی در مورد ادعای کشف قوه‌ی جاذبه‌ی زمین توسط ابوریحان البیرونی.‌ (۴۴۰قمری) قدر مسلم این است که ابوریحان خودش، عاشق رصد خانه‌ی خودش بود برای اختر شناسی و حتا که ابن سینا را در سفر نیمه راه رها کرد و گفت که عاشق رصد خانه اش است و برگشت. ببینم که تا بخش بعدی، پژوهش من در راستی یابی آن کجا می رسد؟
دنباله دارد

 

محمدعثمان نجیب نوشت: