اشرف غنی احمدزی، رئیسجمهور پیشین افغانستان، پس از فرار ناگهانیاش در اسد ۱۴۰۰و پناهندگی به امارات متحده عربی، به یکی از چهرههای جنجالی تاریخ معاصر افغانستان بدل شد.
او که با شعار اصلاحات، مبارزه با فساد و بازسازی نهادهای دولتی به قدرت رسیده بود، در نهایت با سقوط ناگهانی کابل و فروپاشی ارتش، کشور را ترک کرد و میراثی از بیاعتمادی، ناامیدی و فروپاشی سیاسی از خود بهجا گذاشت. در دوران حکومت او، فساد ساختاری، ناکارآمدی در مدیریت بحران و ناتوانی در ایجاد اجماع ملی، پایههای مشروعیت سیاسیاش را بهشدت تضعیف کرد. بسیاری از شهروندان افغانستان، غنی را نهتنها مسئول سقوط جمهوریت، بلکه عامل اصلی رنجهای پس از آن میدانند و این احساسات منفی، بازگشت او به صحنه قدرت را با چالشهای جدی مواجه ساخته است.
.طالبان پس از سقوط جمهوریت با قبضه کامل قدرت، ساختار سیاسی کشور را بهکلی دگرگون کردند. آنها نهتنها با بازگشت چهرههای دولت پیشین مخالفاند، بلکه مشروعیت خود را بر پایه حذف کامل نظام گذشته بنا نهادهاند. جامعه افغانستان نیز در وضعیت بحرانی اقتصادی، اجتماعی و انسانی قرار دارد و در چنین فضایی، بازگشت غنی به قدرت، اگر نگوییم غیرممکن، دستکم بسیار بعید به نظر میرسد. از منظر اجتماعی، غنی در دوران زمامداریاش نتوانست شکافهای قومی و منطقهای را ترمیم کند. در حالی که در میان برخی نخبگان شهری جایگاهی داشت، اما در میان اقوام مختلف، بهویژه در مناطق روستایی، با بیاعتمادی گستردهای مواجه بود. این شکافها که در دوران او عمیقتر شدند، همچنان بر فضای سیاسی کشور سایه افکنده بود.
.در سطح بینالمللی نیز، غنی زمانی از حمایت کشورهای غربی، بهویژه ایالات متحده، برخوردار بود. اما پس از سقوط دولت او، این حمایتها بهشدت کاهش یافت. اکنون نیز، اگرچه برخی کشورها به دنبال تعامل با طالبان هستند، اما هیچ نشانهای از تمایل قدرتهای جهانی برای بازگرداندن غنی به قدرت دیده نمیشود. حتی اگر او بخواهد در قالبی جدید وارد عرصه سیاست شود، باید با چالشهای دیپلماتیک، مشروعیت داخلی و مخالفتهای منطقهای دستوپنجه نرم کند.
.با این حال، آینده سیاسی افغانستان همچنان در هالهای از ابهام قرار دارد. برخی احتمال میدهند طالبان بتوانند حکومت خود را تثبیت کنند و چهرههایی چون غنی برای همیشه از صحنه حذف شوند. برخی دیگر فروپاشی داخلی طالبان و شکلگیری جنبشهای ملی را محتمل میدانند که شاید فرصتی برای بازگشت چهرههای پیشین ایجاد کند. فشارهای بینالمللی نیز میتواند طالبان را به تشکیل دولت فراگیر وادار کند، هرچند حضور مستقیم غنی در چنین ساختاری بسیار ضعیف خواهد بود. در سوی دیگر، امکان بازگشت نمادین یا آکادمیک غنی مطرح است؛ او میتواند در مقام نویسنده، مشاور یا تحلیلگر ظاهر شود و بر گفتمان عمومی اثر بگذارد. در بدبینانهترین نگاه، محاکمه یا تبعید دائمی او محتمل است و در خوشبینانهترین حالت، شاید توافقهای منطقهای راهی برای بازگشت محدود او باز کند. همچنین فراموشی تاریخی و حذف کامل نام او از حافظه سیاسی افغانستان یا بازگشت در قالب روایتگر تاریخ از طریق خاطرات و تحلیلها نیز از احتمالاتی است که آینده میتواند رقم بزند.
.افغانستان امروز درگیر نبردی میان گذشته و آینده است؛ میان خاطرات تلخ سقوط و امیدهای شکننده بازسازی. اشرف غنی، چه بخواهد و چه نخواهد، بخشی از این روایت باقی خواهد ماند. بازگشت او به قدرت، اگر روزی ممکن شود، نه با شعار، بلکه با پاسخگویی، اصلاح و پذیرش مسئولیت خواهد بود. و اگر هرگز بازنگردد، نام او همچنان در تاریخ افغانستان باقی خواهد ماند؛ بهعنوان نماد یک دوران پرآشوب، پرامید و در نهایت، پرشکست.
نویسنده : خلیل الله فائز تیموری روزنامه نگار
فعال مدنی و پژوهشگر حقوق بشر

