افغان موج   

سید موسی عثمان هستی

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید">این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

قسمت ششم فصل هفتم کتاب

 حرف من کوهست نه حباب قف دریا

موج دریاست نه سراب  کف  صحرا

منطق و نقد همینست که می  بینی تو

گرنداری  قبول  حرف  بزن  بی پروا

شاعربی سنگ وبی ترازو

 من تا حالا نوشته های خود را درسایت ها به شکل ورد بیرون می دادم یکتعداد سایت ها نوشته های مرا به بزرگواری خود ویرستاری می کردند که دارودسته پرچم آنها را متهم به دستکاری نمودند. آن سایت ها به من نوشتند که نوشته های ترا ویرستاری نمی کنیم وبدون پی دی اف  به نشر نمی رسانیم من که از دست زدن و ویرستاری نوشته خود هراس نداشتم به شکل  ورد می فرستادم سایت ها بخاطر مصونیت خود از من خواهش کردند که نوشته های بعدی خود را بشکل پی دی اف ارسال کنم.

 

 وهم سبک خاصی که من درنقد،شعرونویسندگی دارم تغییرنکند سایت ها با جرات نوشته های مرا بدون مسوولیت به نشر برسانند واز اتهامی زنی دارودسته حزب دموکراتیک خلق درامان باشند ولی من اعتمادی که به سایتهای نشرنوشته های خود دارم هراس ندارم به هماشکل ورد فرستادم.

کتاب ثریا بها را من وقتیکه سر دست گرفتم می دانستم که واقعیت ها تلخ است پیروان ودسیسه سازان ودسیسه بازان حزب دموکراتیک خلق آرام نمی نشینند خواستم که آنها را درجریان نقد براشفته نساخته باشم که بتوانم با آرامش عصاب نقد کتاب رها درباد ر ادرظرف یک دوما تمام کنم .

چون خصلت خاینین است که خاین همیشه خایف است یکصد وهشتاد چند نفردراروپا که تمام شان بدنام های حزب دموکراتیک خلق بودند دورهم جمع شدند سایت بد نامی که بد اخلاق ترین وبدنام ترین وچرند نویس ترین سایت درانترنت است .

سایت پنداردرلباس زرنگارکه پاپی گکی بیش نیست

قبلاً که پرچمداران براین باوربودند که این سایت می تواند اتهام براین و برآن ببندد و سد راه واقعیت گویی ها شده می تواند. درحالیکه جف جف این سایت سد واقعیت گویی ها نشد چرندیاتی که درقسمت جلال بایانی وخانواده جلال بایانی که زمانی از همسنگران خودشان تا سقوط حکومت داکترنجیب بود بعد ازاتهامات نامردانه درحق همسنگران خود شان که ازپهلوی شان دورمی شدند خصوصاً درقسمت جلال بایانی وخانواده جلال بایانی که از خانواده شریف وسرشناس پروان بودند وهستند به جرام اینکه که چرا گند کثافت پرچم را با قلم بیرون داد از هیچ نوع اتهام وبدگویی وچرند نویسی دارودسته اوباش حزب دموکراتیک خلق دریغ نکردند من به این کاری ندارم او هم از خود شان بود وهنوز هم درگروپ های خود شان شامل است واو را از دارودسته داکتر نجیب الله حساب می کنند.

مردم فهمیدند که این چرند نویسان وتهمت گران ازدست پاچگی  بشکل سگ دیوانه برخورد می کنند همان سگی که (...) نام دارد نمشناسد فقیروآشنا را! چون پرچمی ها به ناموس خود بند وواز نبودند به گفته نویسنده کتاب رها درباد که زمانی ثریا بها درصفوف خودشان بحیث ناظر قرارداشت میگوید که پرچمی ها که سر ناموس خود بندواز نیستند به ناموس دیگران هم بندوازنیستند. از اتهام زدن به ناموس دیگران لذت می برند عقده وشرمندگی ناموسی خود را دربدنام ساختن ناموس دیگران اقناع می کنند. مانند سادیستها... یکصد و چند نفری که دراروپا  بعد از نقد کتاب رها درباد برضد نقد وافشاگری من وکتاب رها درباد که نوشته های هردو زخم واقعیت ها ومهرننگین تاریخی برپیشانی حزب دموکراتیک خلق بوده ومی باشد؛ سایتک پنداردرلباس زرنگار بدنام چرند نویسی را علیه نقد من رسماً در ارگان نشراتی بخش پرچم  ونویسنده کتاب رها درباد که تیم نویسندگان اش مخفیانه عمل کرده اند . دستوردادند تا تمام چرند گویان چه سایت های حزب دموکراتیک خلق است وچه فیسبوکی ها علیه من ونویسنده کتاب رها درباد دست بکارشوند تا بتواند این قلم را تحت فشار قرار دهند که خیالست محال است و جنون...

قبلاً گفته بودم که پنجاه درصد کتاب واقعیت های تلخ است؛ دربین حزب دموکراتیک خلق خصوصاً شاخه پرچم که بخش سازمان زنان را هم دربرمی گیرد تیم کتاب رها درباد پنجره های فاحشه خانه های حزب دموکراتیک خلق خصوصاً دروازه دارو دسته ای ببرک، شاه شجاع روسی را بازکرده وپنجاه فیصد داستان وتایید نوشته ها چرند گونه های قبلی دستگیر پنجشیری روبای خمگرد فریکسیون بازجاسوس جنایتکاربیروی سیاسی دروازه بان فاحشه خانه حزب دموکراتیک خلق است. این جانی وقاتل وطن فروش درهمه دواران حزب دموکراتیک خلق دشنه دارو خمگردان حزب بدنام  و وطن فروش بوده واست .ونوشته های یکتعداداشخاص مشکوک که قبلاً به شکل مقاله وکتاب نوشته شده سطرهای ازآن نوشته ها  توسط تیم رها درباد چپ وراست شده دراین کتاب دیده می شود بخاطریکه من تیم کتاب رها درباد را آهسته آهسته  معرفی می کنم تیم رها درباد سگان زنجیری خود را مستقیم وغیرمستقیم تشویق می کنند تا از پاچه قلم من بگیرند وهم میخواهند با فشار،عذرونیرنگ به هرشکلی که بتوانند گند کثافت بی وجدانان حزب دموکراتیک خصوصاً گند کثافت ببرک کارمل خانم اناهیتا سازمان زنان را بیرون نریزم . دوستی به من نوشت که تومرد شریف وباحیا هستی سکوت وپرده داری ودرلفافه نویسی درقسمت ببرک  شاه شجاع روسی وسازمان زنان به گفته ثریابها بزرگترین فاحشه خانۀ جهان شرق سکوت کردن و یا درلفافه نوشتن خیانت به ملت مظلوم افغانستان است ودورازانصاف ، که قبلاً این را تذکرداده بودم/ بخاطردرلفافه نویسی ام .بازهم دوستم با دلایل ومنطق برایم نوشت ومرا درزنجیر ملامت بست.

من به دوست نوشتم: ازشماوملت افغانستان معذرت می خواهم که نوشته های سربازوبی سرپوش ثریابها وتیم اش را درلفافه واحترام درنقد های قبلی خود بیرون دادم. ترس ازاین نداشتم که پاپی گک های حزب دموکراتیک خلق خصوصاً پای دوان ودروازه بانان فاحشه خانه ببرک کارمل به آدرس من وخانواده من چه می نویسند. پدرم می گفت وقیتکه سیاست کنید دشمن سرشمارحم نمی کند. ثابت هم شد که دراین چند روز پاپی گکان حزب دموکراتیک خلق جفیدن ومن بی خیال خرس قطبی پیشوای کثافت کاران راتیرباران قلم کردم بشما اطمینان می دهم که من دیگر این نقدد را در لفافه ادامه نمی دهم فاحشه های حزب دموکراتیک خلق با دارو دسته آنها را به جهنم قلم می سپارم.

 جنایت مزدوری به روس وکشتارملت ما درزمان ببرک وشرگایش یکطرف کثافت کاری وبی ناموسی اینها دربین خودشان قبل ازبه قدرت رسیدن وبعد ازقدرت رسیدن این گند کثافات ازهرنوع رذالت سرملت ما دریغ نکردند. رابطه گرفتن بااینها مانند گازمیتان خطرناک بوده وخطرناک است ونوشته هم سررهبران اوباشان دل وگرده میخواهد.با وجویکه ملت ما این پاپی گک ها را با رهبران بدنام شان می شناسند ولی بخاطرخصلت غیرانسانی شان چون پاپی گک های حزب دموکراتیک خلق عادت کردند درسایت های بدنام خود بخاطر دلخوشی خود ورهبران بدنام خود سر هرنویسنده حقیقت گوی که گند کثافت وجنایت تاریخی این گروهی بدنام را با قلم بیرون می دهند از پاچه قلم وطن خواهان بگیرند؛ فکرمی کنند با این برخورد های ناسالم وغیر دموکراتیک جلو واقعیت های تاریخی را میشود گرفت ویا با وارونه نویسی ملت شریف افغانستان را فریب   داد. که این خیالست ، محالست وجنون...

 ازنگاه اخلاقی روابط این اشخاص بی مایه دردرون خودشان وبعدازکوتاه ثورکه به یک عادت همشگی دربین شان به شکل مریضی جنسی مزمن باقی مانده بود وهنوز هم دوام داردغیرت وفرهنگ افغانی را مناسبات خورده برُژوازی می خوانند  سکس دسته جمعی را کارهای مترقی... چون اینها هیچ وقت سر ناموس خود وملت؛ خصوصاً شاخه ببرک دریغ نکردندو خانم ثریابها که سالها دربین شان نقش رفیقانه وناظرداشت وبه خاطرخون مقدس سعدالدین بها درخونش و درجود اش بود سرانجام این خفاش درون حزب دموکراتیک خلق پروازعقاب نما ازخود نشان داد وبا خفاش دیگری پیوست کتاب اول بنام صدیق راهی توسط یک نفردرپنجشیر و بدستوربزمقدس نوشته شده بود بنام صدیق راهی درهمان وقت وزمان بنشروبخاطریکه افشانشوندنویسنده کتاب سربه نیست کردندوکتاب دوم بنام ثریابهاتوسط یک تیم درسانسفرانسکونوشته شد که فعلاً دردسترس نقد من قراردارد.

دستگیرپنجشیری روبای مکار فریکسیون،این جاسوس شناخته شده بدنام تاریخ درسایت خاوران سایت مبلغین شورای نظاروخراسانیان سریک نوشته من که انتقاد منطقی بود یا نبود قضاوت به خوانندگان مقاله می سپرم انتقاد کرد.

 نوشته جواب مراسایت خاوران بنشرنرساند من درسایت وزین افغانستان آزاد بنشر رسانیدم به دهن آن زدم بازهم به دهن این جاسوس های بدنام تاریخ می زنم وهزارها باردیگرهم می زنم وقتیکه پای دستگیرپنجشیری روباه خمگرد فریکسیون بازجاسوس جنایتکاردرمیان باشد پای رهبران حزب دموکراتیک خلق وکارکردهای حزب دموکراتیک خلق آشکارا زیرسوال ملت ما می رود.

یک تعداد کودن های حزب دموکراتیک خلق افغانستان خصوصاً بخش پرچم عوض اینکه  دهن سگ پاچه گیرخودرا ببندند ازمن گله مند هستند وازجنایت های دستگیرپنجشیری روباه خمگرد فرکسیون بازجاسوس جنایتکاربخاطریکه عضوبیروی سیاسی حزب دموکراتیک خلق و دروازبان فاحشه خانه حزب دموکراتیک خلق بوده و است  چشم پوشی می کنند ومی خواهند که دیگران هم چشم پوشی کنند. کسی را نمی گذارند که این روباه مکار و  چرندیات اش را انتقاد کند.

دیگرهیت رهبری حزب دموکراتیک خلق که کمی حیا دارند درگوشه خود نشسته اند نه کسی چیزی به آدرس آنها می نویسند و نه آنها به پاچۀ این و آن دهن دراز می کنند درآتش جنایت های قبلی خود می سوزند ومیسازند.

 ملت رنجیدۀ ما این حق دارند. وچرند نویسان بی مایه که عادت همشه کی شان بوده می خواهند شخصیت های برازنده وطن را بدنام سازند به آنها وخانواده آنها داستانها بسازند وآن قدر کودن هستند که نمی دانند ملت افغانستان اینها را شناخته اند و دیگردربین ملت جای ندارند واین کثافت کاری شان بوی گند کثافت خود شان را بیرون می کشد.

سوال دراین جااست که دستگیر پنجشیری روباه خمگرد فرکسون بازجاسوس جنایکار دراین اوخرمستقیم ازخراسان وخراسان بازی خود دفاع وخود را درجنایت تجزیه طلبی آشکارمعرفی کرده که سبب سرافگندگی هیت رهبری ، بیروی سیاسی،کمیته مرکزی ، شورای انقلابی واعضای حزب دموکراتیک خلق که سرافگنده بودند سرافگندن ترمیسازد. همان طوریکه ملت افغانستان قبل از به قدرت رسیدن با یک کودتا ناجوانمردانه این حزب جنایتکاررا به دروی ومزدوری وجاسوسی به روس ها متهم می کردند درطول تاریخ به ملت ما ثابت شد که آنچه ملت درقسمت این جاسوسان بدنام تاریخ حدس می زدند به حقیقت پیوست.

دیگرنمی دانم که حزب دموکراتیک خلق چه ارتباطی با این روباه خمگرد فرکسیون بازجاسوس جنایتکار دارند؟ ونمی توانند که با یک علامیه که از بدنامی وبی شرمی دستگیرپنجشیری روباه خمگردفرکسون بازجاسوس جنایت کارخودراخلاص ونجات دهند.

اگر روباه خمگرد فرکسیون بازجاسوس جنایتکارحیا ندارد پیروان دیروز وامروز حزب دموکراتیک خلق باید حیا کنند .این روباه خکمگرد فرکسون بازجاسوس جنایکارخود شان انتقاد کنند وسر جایش این بی حیا وچشم پاره را بنشانند که دست ازخراسان وخراسان بازی وپنجشیری بازی که درپالیسی حزب دموکراتیک خلق درظاهرنبوده دست بکشند.

 نه ازاین زیادترخود وحزب دموکراتیک خلق رسوا بسازند.و اگرهیچ کاری هیت رهبری حزب دموکراتیک خلق کرده نمی تواند بگویند ومردانه اعتراف کنند که این روباه خمگردفرکسون بازجاسوس جنایت کاردیگرپیوندی با حزب دموکراتیک خلق ندارد هر بی حیایی که می کند ،مسوولیت بی حیایی به خوداش ارتباط دارد مسوولیت یاوه سرایی های این چرندگوی تاریخ زده را حزب دموکراتیک خلق ندارد

وقتیکه ملت باشهامت افغانستان می بینند دستگیرپنجشیری روباه خمگردفرکسیون بازجاسوس جنایت کارعکسهای منحوس اش ازپنجره های سایت ها حزب دموکراتیک خلق وشورای نظارکله کشک بزدلانه می کند. چهره منحوس آن برزخمای ملت ما نمک پاشی می نماید.

درکتاب رها درباد اشخاص وافرادی مانند دستگیرپنجشیری روباه خمگرد فرکسیون باز خواسته که نوشته های قبلی خود را دراین کتاب که ازهیچ جایی موخذ نداده غیر مستقیم مهرتائید زنند.  

من وقتیکه کتاب نقد می کنم با این نوشته ها و روباه بازی ها سرمی خورم افشا می سازم و باین نوشته ها ثابت می کنم که روباه خم گردفرکسون بازجاسوس جنایتکاردستگیر پنجشیری درتیم نویسندگان کتاب رهادرباد با رسول رهین مسوول سایت خاوران این دو که زمانی از جمله شاگرد خاص غفارگاکر در دارمعلمین کابل بودند آشکارا شیوه وادبیات خاص رسول رهین کوهستانی دراین کتاب دیده می شود ویا ازنقل قول های آصف آهنگ متاثراست.

 من نمی توانم که دروغ های شاخدارازطرف مغرضین درسابق زده شده وتیم کتاب رها دربادغیرمستقیم آن دروغ های شاخداررا ماست مالی کرده ومهرتایید غیر مستقیم به آن دروغ های شاخدارزده بپذیرم .

ازبی وجدانی کاربگیرم بخاطر گل روی این وآن از سر رذالت های قلمی تیم رها درباد بگذرم. هرکس ازخود شیوه و روش خاص نقد دارد این روش نقد کردن من است که مورد تایید اهل قلم قرارمی گیرد یا نمی گیرد امورمملکت خویش خسروان دانند. دربیت بالا نوشتم اگرنقد مرا نمی پذیری بی پروا انتقاد کنید و بنویسید.

چون من ازخود سایتی ندارم که نوشته های خودرا بنشر برسانم نوشته های مرا سایت های چپ وراست ، خاین وصادق ، شجاع وبزدل، حق دارد به دل وپالیسی خود ویرستاری کند به چاپ برساند زمانیکه این نقد تکمیل شدکه کتاب ویرستاری می شد سلیقه های ویرستاری سایت ها را دوباره ویرستاری می کنم وکتاب راچندین مرتبه مرور می کنم که درنوشته من کمی وکاستی دیده نشود وخائینان اززیرنقشه قلم من دورنمانده باشند وبه نشرمی رسانم آن وقت درقسمت ویرستاری کتاب من ویا کسی که کتاب ویرستاری می کند مسوولیت دارد از ویرستارکتاب نام می برم می گویم ویرستارپیاده آمده بود و پیاده خواهدرفت...

دوم اسفند 1351 درفرودگاه کابل پیاده شدم .  با خانواده بسوی خانه راه افتادیم...

فردای آنروز صدیق آمدگفت:امروزنجیب با فتانه نامزاداش به دیدنت می آیدپرسیدم نجیب با فتانه نامزاد شده است؟

داکتورنجیب الله با وجودیکه لمپن وخم گردان ببرک کارمل بود که از عقب خنجرمی زد با همان دیده درایی درپیش لجاجت ثریا بها سجده برمحراب ترس بخاطرخیانتی که به ثریا کرده بود می گذاشت ازموقع که ثریابها درشوروی بود ومکتب اناهیتا را پخته وپخته ترمی ساخت حزب به داکترنجیب الله دستورمی دهد تا ازاین موقع استفاده کرده با فتانه ازدواج نماید.

نمی دانم نجیب به چه منظوری با نامزادش به دیدنم آمد. چشم چپش بیشترشده بود درنگاه اش خیره سری ، شکست وانتقام موج می زد.

گرچه داکترنجیب الله درمکتب ببرک واناهیتا درس وسرمشق درتحته سیاه خودگرفته بودخجالت درقاموس نجیب الله نبود بازهم بخاطرمکر وفریب اگرخجالت زده معلوم می شد شکی وجود ندارد وهم اسنادی دردست نیست که نجیب الله با نامزد خود به دیدن ثریا آمده یا نیامده در جایی چنین داستانی به غیرکتاب رها درباد خوانده نشده وهم صدیق درجای در قسمت آمدن وناآمدن داکترنجیب الله بخانه ثریابها چیزی نگفته ونه نوشته است.

دراین جای شک نیست وحرفهای ثریا بها هم دوراز امکان نیست بخاطریکه ان حزب سالها رول فاحشه گری را به گفته قدوس غوربندی درجامعه افغانستان بشکل لچ وبرهنه بازی می کرد وجذب جوانان درحزب وکشیدن به فحشا یکی از نقشه های کشیده شده حزب دموکراتیک خلق بود که شهرالله شهپرد وطاهر بدخشی با وجودیکه یکی از بازاری های این حزب را گرفته بود حوصله چنین جنایت های آشکار را نداشتندعوض زبان بدل کردن کوچه بدل کردند ازحزب جدا شدند. طاهر بدخشی مبارزه خودرا دریک روش وچوکات دیگری پیش میبرد که بهمین بخاطر مبارزات مسلحانه اش را بعد ها بنام شعلۀ مارک می زدند. درحالیکه اوراه مستقل خودرا داشت.  حرفها برضد طاهر بدخشی از طرف حزب دموکراتیک خلق نشیخوار می شد. فقط نزدیک شدن طاهر بدخشی با انقلابیون افغانستان نقل این حرفها دهن کثافت بارضد راه وروش آن را شیرین می کرد ولی شهرالله شهپرد که ببرک ودستگیر پنجشیری را سبب ترویج همین فحشا دردرون حزب می دانست وتره کی را مرد دنباله رو وبی صلاحیت وانمود می کرد از هرنوع مبارزه دست کشید درولایت پروان ماموریت داشت با فقرشرافت مندانه جان داد. روان هردوی شان شادمرگ بردشمنان رنگا رنگ شان...

من همان شب به دیدن استاد خیبر رفتم که خانه اش درعقب بلاک ما بوداو از بهبود وضع صحی من شادمان شد. من جریان مسافرت وماجرای دیانکوف برایش قصه کرددم استادگفت:«دریانکوف انسان واقعیت گراست . اما سخنان اش را نزدت نگهدار. من منتظربهبود وبرگشت تو بودم حالا زمان آن فرارسیده است که انتقادات تورا به کمیسون تفتیش حزب واگذارکنم .مسوولیت این کمیسون رانوراحمد نوروبارق شفعی بردوش دارند»

شماقبلا خواندید که ثریا بها را میراگبرخیبراز رفتن به روس برحذرساخته بود که روسها دسیسه کاروببرک ترورست است. در این جای شک نیست که حزب دموکراتیک خلق درزمان داوود با کشتن وترورملت ما به همکاری ک .ک.ب ودولت مشکوک داوودخان صداها ترور انجام دادند که گورهای دسته جمعی در اطرف خانه یکنفر که کارگرتخلص می کرد ودرحزب خلق بود حالا درایالت کارادورامریکا زندگی می کند کشف شد که اجساد ترور شده وشکنجه شده بعد از مرگ درخانه کارگرانتقال ودر دل تاریکی شبها دراطراف خانه کارگرتوسط افراد پرچم دفن می شدند.

خیبر این حرفها را به ثریا بها از گرده چپ خودنمی گفت خوداو دراین جنایت ها تا زمانی که با ببرک بخاطر روبط نامشروع اش با ثریا بها اختلاف  پیدا نکرده بود این حرفها را نمی زد. چون از روابط ثریا بها وخیبر تمام حزب می فهمید خیبر جرات این را نداشت که   اززنکه بازی ببرک چیزی بگوید.

دراین هنگام ببرک کارمل برای کدام کاری به خانه استاد خیبرآمد،

گفت : می خواستم با اناهیتا به دیدنت بیایم . خوب بگوبیماری ات چه بود؟» کفتم :«فقرغذایی، بیخوابی های متداوم وکار توان فرسا

کارمل ابروان خودرا درهم کشیدوگفت:« چرامارافقرغذایی نمی گیر؟»

گفتم : بیشتر رفقای رهبری شما فرزندان جنرالها، فیودال ها وسرمایه داران بزرگ اند.پس چه گونه شما را فقرغذایی بگیرد؟»

کارمل روبسوی خیبرکرد وگفت:«رفیق خیبر! شما خاموش نگاه می کنید. چرا نمی گویید که سی.آی.ا یاین دختر را فریفته است ؟» خیبرگفت :« من این چنین فکرنمی کنم » وکارمل با خشم توفنده خانۀخیبررا ترک کرد.

این حرفهای ثریا امکان دارد که هشتاد فیصد راست باشد اختلاف خیبرنه بخاطر آیدیالوژی بود ونه بخاطرانسان وانسانیت ونه بخاطر ملت افغانستان آنها درزمان داوود ثابت کردند که تمام ملت افغانستان ارزش  تار بروت برژنیف را ندارد. اختلاف بین اعضای بزرگ پایه خزب دموکراتیک خلق به گفته ایرانی ها سر جنده بازی بوده که تیم رها درباد وثریا بها نقاب جنده بازی های حزب دموکراتیک خلق با شهامت دریده است.

روزدیگر اناهیتا به دیدنم آمد، با دریغ عواطفش سخت خشکیده بود.

می پنداشت خیبر مرا تحریک می کند.برحسب عادت دستورداد تا هرچه زوتربه کارهای سازمانی آغاز کنم.

این حرفها هم هشتاد فیصد قابل قبول است از نوشته های تیم  رها درباد وثریا بها معلوم می شود که ثریا بها به یک رقیب اناهیتا در فاحشه خانه حزب دموکراتیک خلق تبدیل شده بود ولی زرنگی های خیبر ثریا بها را دورازببرک می ساخت واز دهن ببرک که کدام چشک زده بود مزه آن چشک بی ناموسی نرفته بود ثریا بها وخیبر را تحت فشار قرارمی داد.

به زودی کمیسون تفتیش حزب ، برایم یا داشتی فرستاد تا برای محاکمۀ  حزبی به تاریخ 27 اسفند(حوت ) 1351ساعت دو دربلاک 24 که مرکز حزب بود، حضور داشته باشم.

ببیند تا کون بزنخوارد سوته چوپان را نمیخورد. این خانم ثریا بها با وجودیکه شاکی بودن نارضایتی خود را ازحزب دموکراتیک خلق  همیش  بالحن شدید ابراز می کند وضرورهم نبود که خانم ثریا بها دریک محکمه فحشاه حاضرمی شد.

دادگاه استالینی 

 

ساعت دو وارد مرگز حزب شدم و دیدم اعضای کمیتۀ مرکزی (ببرک کارمل، میر اگبر خیبر، سلطان علی کشمند،اناهیتا راتب زاد،سلیمان لایق، بارق شفعی نوراحمد نور با قیافه های اخم کرده وعبوس کنارمیزمستطیلی دورهم نشسته اند تو گویی که استالین یک مجرم سیاسی رامحاکمه می کند.

کارمل با ادا های یک دادگستربرمسند داوری نشست .پروندای را باز کرد وخطاب به من چنین آغازکرد« رفیق ثریا! این گزارش را رفیق بصیررنجبراز شوروی فرستاده است که خودت انتقادات بی شماری را برضد نظام شوروی درکیف مطرح کرده ای . به پنداشت تودولت شوروی آزادی بیان ، آزادی نشرات ، آزادی مطبوعات ، آزادی حزب سیاسی وآزادی مسافرت را از مردم گرفته ویگانه آزادی که به مردم داده است ،آزادی نوشیدن الکول به مردان وآزادی جنسی برای زنان است وبس.

من می خواستم  دریافت هایم را از از نظام شوروی با رفقا در میان بگذارم وتوانایم را درمباحثه آزمایش کنم  واز رفقا هم چیزی بشنوم وبیاموزم اما آنها برای تایید ویا رد انتقاداتم چیزی نداشتند پس ازآن باسیستم جاسوسی شرق  برای تان گزارش فرستاده اند.آیا امروزبه خاطر گزارش آنها محاکمه می شوم ویا چیزدیگری هم هست؟» نوراحمد نور گفت :« چه جیزی بالا تراز تخریب کشورکبیرشورا ها بّوده می تواند؟»گفتم:«بلی می تواند. من پیش از رفتنم به شوروی انتقادات را درپیرامون هنجارهای ناشایست رفیق کارمل نگاشته به استادخیبر سپرده بودم تا به کمیسون تفتیش حزب واگذارکنند. شما جای پرداختن به آن، به مسله دیگرچسپیده اید»

استاد خیبر گفت :« بلی من انتقادات شمارا به کمیسون تفتیش حزبی سپردم

کارمل برای فراراز تنگنای داوری ،دست به دشنۀ اتهام برد وگفت:«بگو جانم !تورا سی.آی .آی چند می دهد، سخن دریانکوف را برزبان راندم«سی وپنجهزار ماهانه ربل روسی!» کارمل برآشفته وگفت :« اگر روزی پردۀ سینمای فلم بیندازی، کسی باورنخواهد کرد.» گفت: تاریخ ما می سازیم !»گفتم:بلی،تاریخ را شماننگین خواهید کرد

خیبربرای پایان بخشیدن به این مشاجره سخنان مارا بریدوگفت :«رفیق کارمل ! شما یک رهبر بزرگ استید ونبایدبه یک دختر نوزده ساله طرف شوید. هنوز خیلی جوان واحساساتی است .شما نبایدشخصیت مبارزپدراش رانادیده گرفته از کار ومحبوبیتش دردانشگاهانکار ورزید

کارمل باتند خویی حرف خیبر را برید وگفت:«رفیق خیبر! تواین دختر را برضد من تحریک می کنی، تا دربرابرمن بایستد.» وبا این ترتیب با زرنگی خیبر را خلع سلاح کرد، تا از من دفاع کردن نتواند.

خیبر گفت  این گناه خودماست که نتوانستیم اعتماد وی راجلب کنیم وضد خودرا دربطن خودپرورش دادیم»

کارمل گفت بلی این گناه من است.

سپس با تشنج ورق انتقاداتم رااز پرونده گرفت واعتراض کنان آنرا درید وگفت: فکر کردی ما این سند کثیف را درآرشیف حزب نگه می داریم؟»

«این بود مفهوم سنترالیسم دموکراتیک ؟»

سلطان علی کشمند گفت : تو چگونه در برابررفیق کارمل زبان درازی می کنی وسووتسیم لازم مارابه باد انتقاد می گیری ؟آیا نمی دانی که   پشه های آن طرف دریای آمو برای ما جت است؟»

سلیمان لایق که پیوسته مادرم را دربرابرکارمل واناهیتا برمی انگیخت ، منتظر موضع کیری وی بودم؛دخترکی که از دهنش بوی شیرمی آید،رفیق کارمل بزرگ راانتقاد می کند.؟باید بداند که ماسیمرغ هایی استیم که خیل ما درآن اوج ها، پشت کارمل بزرگ پرواز می کند، نه پشت یک گنجشکک

اناهیتا چون مجسمۀ سنگی ساکت وخاموش نشسته بود وحتا یک واژه هم برلب نراند.

کاغذ وقلمی که  پیش رویم گذاشته بودند که بنویس اشتبا ه کردم.

«از آنجا که شماانتقاد از خوداز دیگران سنترالیسم دموکراتیک رااز اصول زرین مارکسیسم لنینیسم می دانید،آیاشما خودبا این دادگاه استالینی ارزش های مارکسیسم رازیر پا نگذاشته اید؟من درکیف دیدگاه ها ،برداشت هاوحقایق سیاسی درونم رابی پیرایه ، بی هراس وبی تردیدبا رفقا درمیان گذاشته وانتقاد بر دکتا توری  پرواتاریا وخشونت انقلابی داشته ام . برداشت شما ازانقلابی،انسانی است خشن که با دشنۀ دکتا توری  سر می  برد.اما به باورمن معنای انقلاب خونریزی دردل تاریک شب ویا دریک سپیدۀ سحرگاهی نیست .اگرمعنای انقلاب تغیرکمی وکیفی  جامعه به گونه ای تدریجی باشد،با خون ریزی دریک شب پدید نمی آید.انقلاب تنها در صورتی معنا دارد که از یک مفهوم اخلاقی وارزش های انسانی کرایانه برخوردار باشد و می دانم که شما شیفتگان دکتاتوری که خود هرگز به میدان جنگ نخواهید رفت ، پس از یک خیزش مردمی ،بنام دکتاتوری کارگری برسرنوشت مردم فرمان خواهید راند. من پیش از سفر به شوروی ،انتقاداتم رابرهنجارهای غیراخلاق وغیر انقلابی رفیق کارمل نگاشتم وبه کمسیون تفتیش حزب سپردم . درسفرشوروی دریافتم که رهبری حزب جیره خواران مسکواند. درواقع من میان گزارش های منش خویش ومنش شما وناسازگاری موقعیت خویش تن دست وپا می زنم . با آن هم احساس می کنم آزاده،فساد ناپذیر وپاک از هرگونه سازش وتبانی باشما،حزب را ترک می کنم . من با شما پدرود می گویم .پدرود با شما پدرود بامبارزه نیست.

ورق راپیش کارمل گذاشتم وآنجا راترک گفتم . بی کست به خانه برگشتم ازآنچه بروجدانم سنگینی می کرد سبک شده بودم .

آن شب خیبر،برشنا دختراش را فرستاد تا به ملاقات اش بروم .خانه اش شتافتم .تکیده بود؛ استاد یخ بسته بود واستاد شرمنده  بود که نتوانسته بود درآن لحظات کمیاب  هواسرانی ها وضعفیت های شخصیتی کارمل را عریان کند کارمل زرنگ ترازآن بود که خیبر بتواند دستش بیندازد.

کارمل در سازش با نوراحمد نور،انتقاداتم را برسیستم شوروی، دگتاتوری کارگری وسووتیسم آن قدربزرگ جلوه داد،تا انتقاد برضعیف شخصیت خود را زیر پوشش آن قراردهد.

نوشته بالا چنان روشن است اگر به نقد کشیده شود خواننده شاید متردد شود فقط این قدرقابل تبصره است که اناهیتا وقتیکه از (...)خواستن ببرک از ثریا بها خبر داشت جزسکوت چاره نداشت . رفتن ثریا بها که سبب پیشرفت اناهیتا شده بوددو باره آن موقف خودرا بدست می آورد.

حفیظه گریه کنان گفت:«دراین دو روزحزب ،دختران سازمان زنان را گروه گروه دربلاک 24 خانه زلمی چهش فرا می خواند.داکتر اناهیتا وثریا خواهروکیل برای رفقای خود دستورمی دهند که نخست ثریا بها را تجرید ومنزوی نمایید وسپس وی را به اتهام نقض مغزی وجاسوسی  سی.آی.ای بگوبید تا درآینده نتواند سر بلند کند»

گفتم: درست است که من حزب را ترک گفته ام ، ولی تا هنوزعضورهبری سازمان زنان بوده واستعفا نداده ام .اناهیتا به کدام حق ووجدانی سازمان زنان را برضد من برانگیزد؟ درمتن اساس نامه ،سازمان زنان را یک سازمان مستقل ،غیرسیاسی وغیر حزبی تعریف کرده اند که برای آزادی وحقوق صنفی زنان مبارزه می کند انتقادات من براصل دکتاتوری کارگری ، سوتتیسم رهبری وهنجاری های غیر اخلاقی کارمل بوده .سازمان زنان . پس چرازنان رادر برابر من می شورانند؟

ببینید خواندگان عزیزخانم ثریا بها می دانست که فاحشه خانه زنان که خود اش هم عضو برجسته آن سازمان بود فاصله بین حزب وفاحشه خانه سازمان وجود نداشت در حالیکه قبل ازهمه می دانست وبه گفته خود آن که سازمان زنان فاحشه خانه حزب دموکراتیک خلق بوده وهیچ نوع فاصله به هیچ راه و رسمی بین فاحشه خانه سازمان زنان وحزب دیده نمی شد گله های خانم نازهای فطیری می باشد.

قبلااز ازکتاب رها درباد پرچمدارانیکه کتاب مانند غوربندی وکشمند وغیره نوشته بودند نویسندگان بزرگ وچیره دست وطن این کتاب هارابه نقد وبرسی گرفته بودندآقای استاد موسوی استاد ادب وادبیات کتاب سلطان علی خان کشمنده که زمانی بیروی سیاسی وصدراعظم دست نشانده روس درزمان حکومت بد نام (ح.د خ.ا) حزب دموکراتیک خلق بودآقای موسوی کتاب نوشته بنام دروغ های صدراعظم که گند کثافت ببرک کارمل ویکتعداد حزب دموکراتیک خلق دراین کتاب بشکل نقد بیرون داده شده وچهره منحوس تاریخ زدۀ اعضای حزب دموکراتیک خلق درآئینه غبارتاریخ تیره وتارمی بینید.

ثریا بها کمترین اسناد درنوشته های خود درکتاب رها درباد ارایه کرده ولی نقد آقای استاد موسوی بهتر تراز ثریا بها افشاگری کرده درحالیکه اشتباهات چاپی درآن کتاب دیده می شود من بدون دخالت آن نوشته های کتاب بدون کم وکاست نوشته ام از خوانندگان وآقای موسوی معذرت می خواهم چون عجله داشتم نتوانستم که نوشته را به آقای موسوی ارسال می کردم تااشتباهات چاپی را خوداش درنوشته های من رفع می ساخت که همه نوشته های نقد آقای موسوی به اساس اسناد ، شواهد ، دلایل بوده وآن آقای موسوی قبل از به نشرکتاب رهادرباد چیزهایکه ثریا بها درکتاب رها درباد نوشته آقای موسوی بعضی نوشته های کتاب رها درباد را قبلاً به نقد وبرسی بیطرفانه قرارداده وافشا نموده که شاید کتاب استاد موسوی را ثریا بها خوانده باشد.

از کسی که کتاب آقای استاد موسوی را بدسترس من قرارداده که تهداب کانکرتی نقد من می شود این کتاب هم مثل کتاب رها درباد به دست من رسیده از دوست پرچمدارخود که ازیک مقام بلند پایه حزب دموکراتیک خلق کتاب دروع های صدراعطم را گرفته وبه دسترس من قرارداده که کتاب استاد موسوی می تواند اسناد قوی برنوشته های کتاب رها درباد شود. هربخش کتاب استاد موسوی که ارتباط به نوشته های کتاب رها درباد بگیرد من نوشته کتاب آقای استاد موسوی را به رنگ بادنجانی بدون کم وکاست مانند کتاب رها درباد تایپ ونقل می کنم تا خوانندگان کتاب نقد بنام دروغ های «جناب » صدراعطم بنام سلطان علی کشمند بنشررسیده بخوانند ودرقسمت رذالت های دارودسته پرچم درهرقسمت نقدکتاب  رها درباد قضاوت بی طرفانه کنند

باز هم ازآن دوست پرچمی خود که مرا به ارسال کردن کتاب نقدآقای استاد موسوی درقسمت نقد کتاب رها درباد کمک کرده تشکرمی کنم

نوشته زیرکه ازنقدکتاب آقای موسوی گرفته شده قسمت های گنگ ولفافه گویی کتاب رها درباد را واضح وروشن می سازد به رنگ بادنجانی درقوس بدون کم وکاست می نویسم دم آقای موسوی هم گرم.

 

 یک پرچمی تمام عیارچه کسی می تواندباشد؟

باابرازهمدردی عمیق وتاسف بی پایان .با آن عده از فرزندان زحمتکشان افغانستان که یا به علت نارسایی های فکری پیوند های فریبنده خانوادگی ویا امیال ونیات نیک وشرافتمندانه به خدمت خلق به سیستم جهنمی ای ارتباط داشتند که درنهایت برخلاف مصالح علیای کشورمنافع درازمدت وکوتاه مدت خلق ما حریت واستقلال مردم وکشورما بوده تمام صداقت جانبازی وفداکاری آنها با تاسف به غرض تحکیم حاکمیت بیگانه متجاوزودر تقابل خونین با مواضع ازآزادیخواهانه ملت ما قرارداشت واز دید تاریخی حتی نمی توان مقتولین خادم چنان مواضعی را بخشی از شهدای ملت به شمارآوردودربهترین صورت فریبخوردگان پاک وصادق انهارامی توان شامل قربانی های تجاوزشمرد.

باید گفت ضمن اینکه راه باز گشت بطرف ملت برای آنها بازاست که باید با بریدن کامل وانتقادی از گذشته های خون بار.دین خودرابا افشای جنایاتیکه فقطآنها برآن اشراف دارندادا ودرعمل ثابت نمایندکه فرزندان خطا کاربودند ونمی خواهندبا خائینین هم هویت باشند.

چه تاریخ بانیات افرادکارنداردوفقط نتایج اعمال وکردارآنهارابه هرزیابی میگیرد

همانطوریکه چندصفحه قبل متذکرشدم مطالعه کتاب «جناب» کشمندمن را برآن داشت تا هرچه بیشتر«جناب » شان راشناسایی نموده ازآن طریق به حل سوالات  ومعظلات ودرمجموع درک بیشتر کتاب توفیق یابیم وجون از یکطرف گفته ی معروف است که هر کس را می توان از دوست ورفیقش شناخت واز جنابی «جناب » کشمند جزوئی بودازیم گل ا.ح.د.خ.ا(حد خا) جناح پرچم . حلقه ی بوداز یک زنجیربه هم پیوسته که دربیشتر اوقات نقش یکی از حلقات مرکزی رانیز داشته انداز جانب دیگرشخص «شخیص» کشمندنیز درکتاب شان پرچمی بودن خویش رایکی از افتخارات بزرگ زندگی شان دانسته اند.

«برای من یکی ازافتخارات بزرگ زندگی معنوی پیوستگی اسم بانام ونشرات پرچم است» پراگراف دوم (190) یاداشت های سیاسی وروی دادهای تاریخی – نوشته کشمند.به همین ترتیب «جناب » شان نه تنها درتمام دوران حیات(حدحا)جناح پرچم پرچمی طرفدارپروپاقرص «ببرک کارمل »بوده چه درانگام انشعاب وچه هم اتحاد اجباری مسول آیدولوژیک سیاسی وعضو دفترسیاسی آن جناح به شمار می رفت بلک همیشه ودرهمه اوقات«ببرک »راشخصیت ایدال وانقلابی وبا تجربه «پلی بین مبارزات آزادیخوانه گذشته ونسل جوان .صاحب دید وحفظ روشن از قضایا.....» دانسته مینویسد:

«من که از لحاظ اندیشه های سیاسی با کارمل وخیبر نزدیک بودم»صفحه (138) همان کتاب .«واردآوردن اتهامات نادرست وابستگی به اشرافیت برایشان – حاحترام را بخاطرداشتید. موسوی – ازجانب رقبای سیاسی ...»صفحه (139) همان کتاب

با درنظر داشت اینکه هرحزب وسازمانی طی دوران ساختمان آن نهاداز لحاظ آیدیا لوژیک وسیاسی ضمن ارتقای سطح فکریافراد .«کرکترحزبی خاصی» را نیزدر درون آن نهاد حزب ویاسازمان – پرورش میدهندکه آگاهان سیاسی به محض آغاز صحبت یک فردمتعلق به یک حزب . وحتی ظواهر وچگونگی پوشیدن لباس اصلاح موی سر وریش وبروت می توانندحدس بزنند که فرد مقابل به کدام سازمان وحزبی متعلق است چنین کرکترمشترکی در طول تاریخ بارهادرمورد احزاب وساز مان های افغانی وسایر کشورهاتشخیص. وحتی بدون ملاحظه از طرف دوست ودشمن بدان اشاره شده است بطورمثال :

فسادناپذیری ژاکوینها (ریشه درفسادناپذیری روبسپیرداشت) «دریت لنینی . مخفی کاری وانظباط بلشویکی ...» ودها مثال دیگرحتی در برخی موارد افراد یک حزب بنا برعلاقه وانتقاد راسخ به رهبری می کوشیدند چون او لباس بپوشند. چون او حرف بزنند. چون او راه بروند. درحدتوان چون او با مردم برخورد وپیش آمدداشته باشند...

چنانچه در دوران ده ساله دموکراسی تاجدار.درمحافل روشن فکری اعمال خاصی رابه پرچمی گری اعمال خاص دیگری را به شعله ی گری عمال خاصی را به خلقیگری واعمال خاصی را به اخوانی گری نسبت داده حتی گاهی به مشابه دشنامهای دوران جنبش روشن فکری علیه طرف مقابل مورد استفاده قرار می میگرفت .

علاقه واخلاص «جناب» کشمندبه پیش وای مسلکی اش «ببرک » نقش وتاثیرژرف نامبرده درایجاد پرورش یک نسل پرچمی . به یقین صاحب این قلم را اجازه خواهددادتابنویسم که هیچ کسی درپرچم .پرچمی ترازببرک نبوده.«ببرک» را می توان تبارز شخصیت وکرکتریک حزب دردروجود یک فرد دانست.

همان طوریکه گفته بودند«کاتولیک ترازپاپ» نمی توان یافت پرچمی تراز ببرک نیزنمی تواندوجود داشته باشد بدین خاطرجهت شناخت هرچه بهتروکامل ترشخصیت دوم حزب . درابتدافرد اول حزب «آن» سمبول شخصیت حزب وپرچمی تمام عیارااز دید نویسندگان همکار وهمرزمش معرفی میدارم .باشددرپرتوآن برداشت های شخصی از«جناب»صدراعظم صاحب نیز بدستآید.

یاداشت :آوردن نقلقولی از کتابی به هیچ صورت تائید کامل تاب تلقی نگردیده .صاحب این قلم . این حق رابرای خودمحفوظ می داندتا درموقع مناسب با آن کتب برخورد مستقلانه داشته باشد

معرفی ببرک ازدید قدوس غوربندی:

قبل ازهمه چیزی باید نوشت که «قدوس غوربندی» ازآوان ایجاد(حدخا)از اعضای مؤسس آن نهاد بوده درانشعاب جانب پرچم راگرفته  وتا قبل ازاعلام انحلال آن به وسیله «ببرک » درزمان حاکمیت« داوود»وتشدیددرگیریها بین«ببرک» و«میراگبرخیبر»درهمه حالت نه تنها پرچمی بلک «ببرکی » شمرده می شد «قدوس غوربندی» کتابی داردزیرعنوان «نگاهی به تاریخ حزب دموکراتیک خلق افغانستان» که درصفخات متعددآن تصویر شخصیتی ای از«ببرک» وسایر رهبران وکادرهای پرچم ارائه داده است که طی سطوربنده بصورت مختصربه آنها اشاره می گردد:

درصفه (10)همان کتاب بعد از اینکه بروز وتشدیداختلافات میان «خیبر»و«ببرک» را بیان میدارد. مینگارد«... «اما زمانیکه متوجه شد خودخواهی وجاه طلبی وی – منظورببرک حدی ندارد...» درصفحه (13)همان کتاب ببرک را به چنین صفاتی متصف دانسته :«... کج گذاشته ... می توانست انحراف داد...درمحیط سیاسی از همان آغازمایه نفاق واصطکاک گردید...» درصفحه های(13 و14)از زبان «محمودی کبیر»ببرک را چنین تعریف می دارد«...محروم دکتورمحمودی کارمل راگماشتۀ درباروآفت جنبش می دانست ...» درصفحه (15)کتاب در رابطه با تجاوز واشغال چکوسلواکیا به وسیله شوروی وسرکوب خونین «بهارپراک»جریان یک پولیمیک پرچم را درتائید آن تجاوزچنین مینگارد:«ببرک »با لحن ملایم وشیوه ماهرانه که ناشی  ازموقع شناسی اوبود گفت:از این لحظات نادراتفاق می افتد .باید برای تثبیت خود استفاده کنیم » درهمان صفحه درادامه به بحث مینویسد... نشرات پرچم درخط وابستگی پیش می رفت ...»درصفحه (18)ضمن بیان اختلاف«خیبر»و«ببرک » می نویسد :«...هرگونه روابط شخصی را با وی قطع کرد. متأسفانه دیگر دیر شده بودوبه قیمت جانش تمام شد...»

درصحفه (19)همان کتاب بازهم می نگارد:کارمل دوست ودشمن دایمی را نمی شناخت ودایما اشخاص را بنابرسطح وفاداری آنهاتعویض می کرد ونقش اخلاقیات رادرسیاست ناچیزمیدانست...» درصفحه (25) مینگارد « چون کارمل به کمیت وآرایش مظاهره بسیار اهمیت می داد...مارش کنندگان به نحوی که دختران وزنان با لباس های مرغوب درپیشاپیش آن حرکت نماید...»یعنی » دختران و زنان ابزار  و وسیله جذب افراد بودند!؟

درصفحه (27) می نویسد:«لازم به یاد آوریست که(ح دخ ا)... مداخله پنهان وآشکاراستخبارات کشورهای به اصطلاح دوست ودشمن درمجموع پیوسته رشد وانکشاف نمود...»

درصفحه (28)مینویسد:«عناصرمعین رهبری منجمله – ببرک کارمل- انواع انحراف خودرااز متن اساسنامه به این اصل توجه می کرد...او(کارمل اراده نمود دربین حزب دو حزب دیگرسازمان دهد وی عادت داشت هرپلان خود را به وسیله یکی ازحواریون خود پیش کند ونوراحمد نور وسلطان علی کشمند ازهمه بیشترقابل اعتماداش بودند..

به دوام آن راجع به پشنهاد جذب عناصرفاسد بیروکراتیک ولومپن ها به مثابه کمربند دفاعیه چنین ادامه می دهد:«...اشخاص چون حسن شرق ،شاه محمد دوست،غلام جیلانی باختری ،نجیب الله مسیروآئینه سنگین ازهمان قماش بودند...»

درصفحه (29) هرچند از ساختن کمربند دفاعی لمپن ها تذکرمی دهد مگراسامی افراد را معرفی نمی دارد«... طرح به صورت محرم وبه اصطلاح قاجاقیبه وسیله کادرهای خاص مورد اعتماد کارمل ... عملی گردیده ودرآن زمانیکه کارمل هنوز زندان وپولیس به اختیارنداشت برای تهدید وارعاب مخالفین دوران حزبی ازآن استفاده  می شد...»

صاحب این قلم راعقیده برانست که ببرک کارمل در طول عمرنکبتباراش همیشه پولیس وزندان دراختیارداشت .چه ازیکطرف موجودیت افراد(ک .ج .ب) که روابط نزدیگ وهمکاری متقابله با ببرک داشتندوبعضی ازآنها چون حسن شرق  وسایرین درمقامات بالای دولتی ایفای وظیفه می گرد  این امکان را بصورت دایم دراختیار ببرک قرارمیداد واز جانب دیگرشخص ببرک سالیان متوالی درخدمت استخبارات ظاهرومصونیت ملی داوود قرارداشت لو دادن قهرمانان دوره هفت شورا وبعد ها هادی کریم دستگیرپنجشیری میوندوال ...وسایرگواهیست انکار ناپذیربرصحت این ادعا.

درصفحه (37)مینویسد: «به این اساس هردو جناح »(حد نا) درحالیکه جای پای خود را در اردو محکم میکردند درافشا وسرکوبی دسایس پیهمی که علیه جمهوری داوود صورت میگیرد نیز سهم فعال داشتند...» - یعنی جاسوس دولت بودندوآدم می کشتند-

درصفحه (50)درمورد« ببرک » چنین می نویسد:«...فخرفروشی می کردوبه اصطلاح خودمی گفت به حلقه اساسی زنجیر قدرت چنگ انداخته ودر این میدان کسی حریف او نیست ...» - اعتراف به جاسوسی –

درصفحه (67) دربیان خصوصیت یک قومندان پرچمی (قومندان گارد نجیب) ومقایسه وی با قومندان گارد داوود صاحب جان وپای مردی اش چنین مینگارد:«وبه این صورت یکباردیگردرتاریخ زندگی افراد ثابت می شود که فرق بین مرد ها ونامرد ها ازکجا تا به کجا.» - نا مرد به مفهوم وطنی آن – م

درصفحه (90) درمورد« نبی عظیمی وکتابش چنین مینگارد«آقای عطیمی که وظیفه گرفته بود تا درتاریخ معاصر ماجعلکاری وتقلب نماید...» - متقلب وجعلکار- درصفحه (91) بازهم درمورد«نبی عظیمی » چنین ادامه می دهد:«...برعکس یک مورخ خوب با صدرکوچک . و وجدان خفته ضمیرتهی از حقیقت وغرورملی ...» درصفحه ( 96) دررابط با گروپ ببرک یعنی پرچم مینگارد:«...«دروجود گروپ وطن فروش وگروپ چهارنفری به رهبری اسدالله سروری...» وطن فروش- درصحفه (106) دررابط با باند ببرک چنین ادامه می دهد کارملی ها دربرطرف ودربرگماری کارمندان... دست آزاد یافته ... وبادیده درایی کارمندان لایق وسابق ... قانون شکنی ودیده درا- م درصفحه  113 از جریان اختلاص ورشوه ستانی فرید مزدک وکشتمند پرده برداشته ومی نویسد...اما فرید مزدک ...املاک دولتی ...فامیل خود فروخته بود ... واز این ناحیه میلون ...نزد کمسلون متهم بودبا همراه کشمندکه به اخذ کمیشن هنگفت از فروش طیاره بزرگ اریانا... کمیسون را ... نخست تعطیل ... – یعنی مختلص ورشوه ستان درصحفه 118درمورد ببرک چنین مینگاردمردم مصائب بزرگی که در6جدی 1358دامنگیرشان شد فراموش نکرده وکارمل راسمبول تجاوز اشغال وطن فروش وسمبول جنگ سرد می داند.

در صفحه 119 در رابط با مخاطب خویش نبی عظیمی  چنین مینگارد : شما که خود را پیرو شاگرد مکتب کارمل وانمود می کنید. بلی مفهوم نه ونه به معنی بلی باشد . مغالطه کاری درصحفه (120) کتاب باز هم درمورد کارمل می نویسد این عناصر یعنی کارمل که چون موم به دست اجنبی چهره تبدیل میکرد .بی اراده وتابع اجنبی - درصحفه (121) بازهم درمورد ببرک چنین می افزاید: آنها تمامیت ارضی کشور را اصلابه نفع خود واقلیت اتبنکی خودندانسته وبه عنوان خواست واقعی خود هیچ گاه انرا مطرح نکردند خاین به تمامیت ارضی – م

 درصحفه (123 ) دررابط با مزدک یکی دیگر از رهبران پرجم چنین میگوید: برایش گفتم این عمل رادرتمام زبانها خیانت می گویند ... خاین

اکنون «تجسم کامل یک پرجمی تمام عیار» را در وجود ببرک کارمل از دید یار دیرینه اش دیدیم. بیجا نخواهد بود تابه دوام همین بحث نظر نبی عظیمی یکی از آدم کشان حرفوی واز خائنین وفادربه ببرک کارمل را راجع به منشی بعدی ح دخ ا وجانشینی ببرک داکترنجیب الله را  نیزبیان داریم. نبی عظیمی درکتاب اردو وسیاست... امید مشکلات زندگی آوارگی به صاحب این قلم این امکان ارزانی دارد تا درفرصت دیگری جنرال نبی عظیمی را که دون کیشوت گونه سواربرتانکهای روسی در جنگ با واقعیتهای انکارناپذیردودهه اخیردرعوض آسیای بادی دون کیشوت پرداخته است نیزازفرازآن تانکها که دیگربه رویایی مبدل شده به زیرکشیده دربرابرکابوس مرگ واقعیتهای دودهه اخیرقراردهم-

درصحفه (556) در رابطه با نجیب الله چنین می نویسد:  همه افسرده متاثر وساکت بودند. با ورود من وسیوان همه استاده شدند. سیوان نجیب را دربغل گرفت وبوسید وبرایش ... من نشستم به این مرد عوام فریب ومداهنه گر تاریخ با دقت نگریستم ... عوم فریب ومداهنه گرنبی عظیمی درصحفه (204) در رابط با تره کی به اصطلاح اولین منشی عمومی ح دخ ا جنین می نویسد: میگویند درمجلسی که او می نشست بعد از ساعت ها سخن  گفتن سکوت مستولی می گردید زیرا مضمونی برای سخن گفتن وجود نمی داشت اما ما شوخی ها وطنزهای زیادی میگفتیم ومستعمین خودرا مشغول می ساختند جاطلبی و  بزرگی راحفیط الله امین دروجود او پرورش داد ... نادان وبی مایه، دلقک جاطلب وایکویست .شخصیت  ضعیف وتاثیر پذیر...

جنرال صاحب درصحفه (209) کتابش درمورد یک هم مسلک ارتشی وحزبی اش از جناح خلق چنین می نویسد: وی مظهر وقاحت گستاخی وبی تربیه گی بود روح شریر داشت وهم آدم بی رحم بود – وقیح . گستاخ بی تربیه صاحب روح شریروبی رحم .

جناب جنرال درصحفه (322) به بر توانا وسمبول وحدت حزب شان را چنین معرفی میدارد.

... پیرو خط عقیده تی مسکو بود ودوستی با اتحاد شوروی را به همه توصیه میکرد و انرا وظیفه هر افغان وطن دوست می دانست ودر همان صفحه میافزاید: او امین را عضو  سازمان جاسوسی سیا می شمرد وگاهگاهی به تره کی نیزچنین اتهامات وارد می کرد اما بعد تره کی رابنیاد گذارحزب نامید وشاد روان تره کی خطاب کرد.

هیچگاهی  درامر وحدت حزبی موفق نشد. در حالیکه به آن تظاهرمی کرد ولی هواخواهان خود را ترجیع می داد.فاقد استقلال ووابسته  فحاش و فرکسون باز.

همچنین نویسندگان پشت پرده افغانستان دیه گو کوردووز سلیک اس .هارسیون  - که بخاطر خوش آمد روسها وپیشرفت مذاکرات ملل در مورد افغانستان گاه گاهی به صورت تلویحی از ببرک و رژیم اش طرفداری نیز می کند.

درصحفه (31 ) کتاب شبه نقل از ولادیمرزکلادین که درآن زمان معاون اول اداره بین الملی کمیته مرکزی حزب کمونست بود نوشته اند. ببرک کارمل اظهار کرده است که روابط عمده وی با کی گی بی  وویلیوزاوساد چی اورا برای ایجاد یک رژیم ائتلافی به ریاست غیرکمونستها که ح د خ ا نیزدرقدرت آن سهیم باشد ترغیب می کردد... روابط با کی.گی.بی  - م

تذکر درتمام نقل قول های صفحات قبل   روی کلمات با علامت (ـــــــــــــــــــ) ازصاحب این قلم است.

قبل ازآنکه بسیر شناخت خویش از پرچمی ناب وشخصیت حزبی افرادآن از دید سایر نویسندگان ادامه دهم بی جا نخواهد بود اگر درگام نخست تحفه های متقابل.

قدوس غوربندی ونبی عظیمی را   ردیف نمایم

1ـ  خودخواه وجاطلب 2- کچ گذار3- منحرف 4- منافق 5- جنگ انداز 6- جاسوس 7- آفت جنبش 8- فرصت طلب 9 بی اعتماد به توده های افغانستان 10- مروج وابستگی 11- رفیق کش 12- ترویج مزدورمنشی 13-مروج بی بندباری واخلاق زشت 14- ماکیا والیستی  بی وجدانی که غرض نمایش بهتروگستراش حزبش به عرصه دختران وزنان نیز دست می یازید به عبارت وطنی بی ناموس 15- وابستگی وفاقد استقلال 16- انشعاب گر17 لمپن پرور وضد انقلاب 18- جاسوس برای دولت داوود 19 سهم گیری درکشتار وسرکوب مردم بخاطرخوشامد داوود20 – متحرف به جاسوسی 21-نامرد به مفهوم وطنی آن 22- متقلب 23- جعلکار 24- انسان کوچک 25 فاقد وجدان بیدار26- ضمیرتهی از حقیقت27- فاقد غرور ملی28- وطن فروش 29- دیده دراباید تذکر دادکه وقتیصاحب این قلم جهت یافتن یک خصوصیات مشترک درتمام پرچمی ها از دها افغانی که امکان تماس با آنهاموجود بود پرسش به عمل آوردم بدون استثناتمام سواشده گانضمن برشمردن ده هاصفت زشت دیده درا تاکید می ورزند. 30- مختلص 31- رشوه خوار وفاسد32 مغالطه کار33- بی اراده وتابع بیگانه 34- خاین به تمامیت ارضی 35-خاین 36 عوام فریب ومداهنه گرتاریخ37- وقیح 38-گستاخ 39- بی تربیه 40 صاحب روح شریروبی رحم 41 نوکرصفت 42- دو روی 43- فحاش 44- فرکسیون باز45- نادان46- دلقک به معنی زشت کلمه47-جاطلب 48 –ایکویست وشخصیت ضعیف وتاثیرپذیر49 رابط کی.گی بی.

بلافاصله باید افزود که صفات بالا از طرف قدوس غوربندی به ببرک .مزدک عظیمی، نجیب، نبی عظیمی وحتی سلیک های ریسون و دیه کوردو وز نیز سهیم بودند.

اما ازآنجایکه آقای غوربندی  هم جناب جنرال نبی عظیمی یکی از دشمن جناحی ودیگری دشمن جناح دیگری است هردو درمکتب ببرک درس سیاست آموخته والزا ما نمیتونندصداقت داشته باشند وبرمن نیز بهتان یکجانبه نگری زده نشوداین بارشخصیت یک پرچمی تمام عیاررا از قلم یک طرفدار. طرفداریکه به خاطرحفظ وثبات نظام پرچمی از خون خودوخون هم میهنانش مایه گذاشته قریه هاوقصبه های افغانستان رابا خاک یکسان ودستورجوبدهی اتش دوصد چندان صادرکرده وبه دنبالش خطی ازخون واتش بجا می گذاردتاباشدبه گفته خوداش مرد حقیری چند روز بیشتربرمسند قدرتتکیه زندمعرفی می دارم.

نویسنده که کسی جز سترجنرالالکساندرماریوف عضو کمته مرکزی کمونیست بلشویک شوروی معاون وزارتدفاع شوروی درامرقطعات زمینی وسرمشاوراعلای اردوی شوروی نیست درکتاب خود چه می میگذاشت که به وسیله داودجنبش ترجمه گردیدسیمای پرچمی طراز اول را چنین ترسیم می داردامید است آنهانیکهاحتمالابا طرزدیدماریوفدررابط باببرک وپرجم موفقعیت ندارنداندکی از رهبری بی همتای شان ببرک کارمل شوروی پرستی راآموخت لا اقل قضاوت یک جنرالروسی رادر موردرهبری وحزب شان با دقت مطاله نمایند.

جنرال ماریوف درصفحه(19) کتابش درافغانستان چه می گذشت در رابط با ببرک چنین می نویسد موقع یکه میزبان سخنان حاکی از باور...میداد برایم ثابت شد که اوبیشتراز سفیربه سوکولوف تا حد چاپلوسی احترام مینگارد... چاپلوس

درصفحه(119)بعد از اینکه ببرک را بالحن یک بادارسرزنش می کند که چرا این همه شراب می نوشد مینگارد.. درزندگی ازافراد احمق تنبل وشرابی خوشم نمی آید وایجا تمام این صفات در وجود یکنفرتجمع کرده بود...احمق تنبل وشرابی

درصفحه (120) درصحبت با فردی بنام قومندان خلیل می نویسد احساس می شد که همرزم افغانی من مریض اگر نباشد به ضعیف رهبری خویش حتما پی برده بود...ضعیف

درصفحه(160)اززبان اناهیتاراتبزاد می نوسید ما خود ما بطورکلی حیله گری رایاد داریم ...حیله گربلافاصله باید افزود که دراین مختصربه عمد وارد بحث شناخت شخصیت بانوی همه کاره پرچم ازدید افسران وجنرالان روسی نمی گردم چه ترس آن وجود دارد که با چنین جمع بندیی متهم به پورنونویسی کردم.

درصفحه(161)بازهم درباره ببرک می نویسداز رهبران نظامی شان خالی میگردد وخوب معلوم نمی شد او از تخم اردوی خلقی می ترسید وبدین ترتیب خود را درنظراردو خارساخته بود...

درصفحه(172)ضمن اینکه رفیع یکی از بزرگان پرچم وزیردفاع را از زن باره گی منع می کنند درمورد اش چنین می نویسد او فریبکارانه جواب داده بود...فریبکار.

درصفحه(179)جریان یک نشست رسمی با ببرک را شرح می دهد...تمام این جلسات با هم شباهت داشته می باشد ما تا جای بریکدیگرنیرنگ می زنیم ...نیرنگ باز.

درصفحه(180) ادامه همان جلسه راتوصیف ومینگارد... مالینینیستها ادعای ببرک – م هستیم چشمانش درخشید با نظر خاص به من نگریست که به نظر من تا حدی مکارانه معلوم می شد... مکار.

درصفحه(183)هنگامی که ادم صدقت حدخارابالحن خشن وغضب مورد انتقاد قرارمی دهد درباره مخاطبین خویش مینگارد افغانها این سه وزیردست به سینه ونیمه سینه خم ایستاده بودند ... چکر پیشه  منظوراش وزارت دفاع وزارت داخل و وزارت امنیت می باشد.

درصفحه (184) ضمن بیان توبیخ نجیب درمورداش چنین مینگارد- جریومینخ –مداخله کرد وگفت اینها ومعاونین شان همیشه یا دروغ می گویند و یا اطلاعات کهنه رامیدهند... دروغگو ومنافق.

درصفحه(185)بعد از اینکه جریان جلسه جنرالان را مینگارد قضاوت خود و برخی دیگراز اعضای جلسه را درمورد نجیب بیان میدارد ونجیب چوچه سگ است وخاین است ومن اضافه کردم دو نفراعتمادی اندروپوف است چوچه سک خاین وجاسوس.

درصفحه(187) بازهم از جریان یک بحث دیگرپرده برداشته ببرک را به صفت دیگری مفتخر!! می سازد. مگرببرک فریب به کاربرده به رسم شرقی با ما دوستی بازی میکند...فریبکارودغل.

درصفحه(193)ضمن نشستی که باپدرببرک جنرال محمد حسین خان دارد از قول وی چنین درموردببرک وسایررهبران – ح دخ ا- مینگارد.اوگفت که این رهبران –ح دخ ا-مانند شما شوروی ها نادان بودند ... نادان

درصفحه(195) بازهم از قول پدرببرک – ببرک راچنین معرفی میدارد و براین بدماش من بسیار باورنکنید. وی از جوانی همین طورضدی است. لمپن غیرقابل باورلجوج .

درصفحه(204) به دوم مغازله ا میزبا اناهیتا راتبزاد با اینکه تحت تاثیرها وشاید همناز وکرشیمه های مروج سیستماتیک فحشا قرارگرفته با آنهم نمی تواند واقعیت های افغانستان را نادیده گیرد.. مردم زندگی میخواهندآنها به صلح نیاز دارند وما ... اینجا ...برای تسکین عقده حکمرانی کسی به کشتارمشغول هستیم .عقده مند.

درصفحه(220) ضمن گزارش مجادله آمیزخود از دیداربا نمایندگان کی.گی .ب. وسفیرشوروی از قول سفیرشوروی مینگارد. این حرف هارا درکله کدوی ببرک به تلفظ نادرست روسی داود جنبش پف کن به من مکن – یعنی کلدو نادان.

درصفحه(258)راجع به جریان سرکوب بی رحمانه وتوطئه گرانه جنبش هرات که قبل از انعقاد کنگره- 26 –حزب بلشوک شوروی صورت گرفته می نویسد:... من خبربودم که داکترطب نجیب الله بسیار مرد سنگ دل است ولی باوجوداین تصورهم نمی توانستم که بعد از پخش اوراق تبلیغاتی ماکه دران گفته شده بوداگردشمن تسلیم شود عفو میگردد.بازهم امراعدام آنها داده شود. این مطابق حیوانیت است .سنگ دل وبی رحم پیمان شکن حیوان به معنی زشت کلمه. بازهم از قول ارنده خبرجنرال پتوخالکه ادامه می دهد من می خواستم جلو اعدام  ها رابگیرم ولی نجیب به من گفت که این امر ببرک است سترجنرال صاحب آنجا زجر دهنده است. سقوط اخلاقی پرچمی هاوخلقی ها تاحدیست که دل دشمن خلق افغانستان رابه ترحم وامیدارد.

پترو خالکه بروی چوکی خم شددرحالیکه زبان اش بند می شدگفت ودرمساجد ملاها برای رحم خدا دست را به دعا بلند کرده اند.

اینرا گفت وبا هردو دست روی خودرا پیچانیدویک چیغ کوتاه از دهنش برآمد.

درهمان صفحه ضمن تذگربعضی اقدامات عملی جهت جلو گیری از کشتارمزید اسیران با خود درمورد ببرک چنین می اندیشد.

...ای ببرک !حالامعلوم شد که چقدر رذیل هستی وچال باز همماخودعهد کرده بودیم که اسیران تسلیم شده راچیزی نمی گویم .خوب گفته اندکه انسان کمزور هم بی رحم استوهم چل باز. رذیا چل باز وبی رحم.

درصفحه(259) دردوام توضیح جنایتهای –حدخا- درهرات می افزایدهمه اینا که هستندچوچه سگ ها هستند مخصوصااین ... نجیب چوچه های سگ .

درصفحه(262) ازقول رفیع می نگارد. نجیب روبای بوی ناک من هم به وزن گفته وی اضافه کردم – ببرک را هم همینطورحساب کن.

 

درصفحه(325)بعدازآنکه طی چندین صفحه قبل تجاوزجنسی سربازان شوروی رابالای یک خانواده افغان وقتل عام تمام اعضای خانواده را افشاوتقبیح میدارد واز موضعگیری غیرشریفانه وضد اخلاقی داکترنجیب که گویا دشمنان انقلاب با استفاده از لباس سربازان شوروی چنین عمل ننگینی را مرتکب شده اند متاثر وعصبانی شد هاورا  با لحن درشتی درجریان قضایا مجدداقرارمیدهد.

شب قبل را(325) مهماندارخانمش کریمه کشمند بود بیان میدارد وی بعد ازآنکه عذرخواهی مارا بپذیردبا وجودیکه تجاوز مابه افراد ملکی را تقبیح کرد(توگویی تا آن وقت ارتش اشغالگربا نیرو های نظامی سروکارداشتند.واین بار اول است که با مردم بی سلاح طرف شده اند موسوی )لاکن یک مقداراین گناه رابه گردن خودافغانها انداخت . گویا اینکه افغانها خود مردم بی نظم اند وبه همین خاطرزمینه برای چنین حواشی مساعد می شود وهم از ما معذرت خواست – بی غیرتی ووقاحت تا حدیست که برای استرجنرال نیزقابل انتظارنبوده ونمی تواندشگفتی اش رابیان ندارد.

بلا فاصله باید افزود که شاید منظورجناب کشمند به حیث رای حکومت معاون شورای انقلابی وعضودفتر سیاسی –ح دخ ا—درآغاز جلد سوم کتابش ادعا می کند که گویا درامورامنیتی هیچ گونه تماس ومسولیتی نداشته است.

خواندگان عزیزچنین ادعای از یک پرچمی هیچ جای تعجب ندارد. چه همانطوریکه طی صفحات آینده خواهیم دید درفرهنگ این میهن فروشان دروغ دیده درایی از جمله شروط اساسی پذیرش عضویت بشمار می رود از بی نظمی گناه آلود مردم  درحادثه خونین و جنایتبار  ساعت دوازده نیمه روز چهاردهم فبروری 1981آن بوده است که درمکتب استاد اناهیتا درس نخوانده نمی دانستند ونمی توانستند برای متجاوزین به عفت وناموس شان چون قسمت اعظم سازمان زنان پرچم درصف ایستاده ومنتظر نوبت متجاوزباشند.

از دیدجناب کشمنداگرمردم بی نظم ما نظم کریمه جان کشمند . اناهیتا جان ودیگر- جانها- را می داشت وبه عبارت عوم صابون زده درازمی کشیدند.قضیه به کشتارسه زن دومرد پیروهفت طفل شش تا ده ساله نمکشید وهمه چیز به خوبی وخوشی 16 فبروری ومهمانی رفتن کریمه کشمند ودیدارهای خانم راتب زاد از هیت روسی خاتمه یافته رئیس حکومت ورئیس خاداش مجبور نمی شدند از بی نظمی مردم ما عذرخواهی نمایند .قبل ازآنکه دراینجا بیشتربه ناموس داری جناب کشمند ونظم ادعایی شان بپردازیم لازم میدانم تاشرح ماجرا را اول از قلم جنرال روسی به ملاحظه خواننده این سطوررسانیده از ایشان صمیمانه تقاضا نمایم که حین مطالعه نوشته ی جناب کشمند واین روشنگری مختصرهمیشه آنرا بخاطر داشته باشند.

درصفحه (316) چنین می خوانیمدرنیمه روز چهاردهم فروری 1981یک گروپ یازده نفری ازکندک کشف فرقه تحت قومنده لمری بریدمن –ک- وقتیکه  -ک-وگروپ گزمه بخاطر گوسفند از دیوارخانه گلی بالا رفتند آنجا سه زن جوان دومرد ریش سفید.... خورد ظابط که نتوانست شهوت خویش را پنهان نماید     بالاپوش عسکری خودرا انداخت وبه صضد گرفتن یک زن دویده بود و... بچه ها زودشوید آغاز کنید.

 

انترناسیونالیست های مادرحضور ریش سفیدان واطفال تا آخربه عزت زنان تجاوز کرده بودند. این تجاوزدوساعت تمام جریان داشت اطفالی که دریک کنج فرارکرده بودند با گریه وزاری خواستارکمک به مادران خود بودند ریش سفیدان که می لرزیدند به درگاه خداوند تضرع می کردند که برایشان رحم کرده ایشان را حفظ نماید. اینکه درآن ساعت ریشسفیدان چه می گفتند وچه می کشیدند فقط کسی می تواند انها را بفهمد که درهمچو مصیبتی دچار شده به ویژه افغان باشد- موسوی

بعد خورد ضابط امرکرد  نخست آن زن را زد که اندکی قبل به عزتش تجاوز شده بود بعد دیگران را نیز کشتند. گلوی مویلینکه دک دک می پرید بعد از تانک زرهدارتیل آوردند وبرمرده ها پاشیدند کالا ولباس های کهنه هست وبود ان دهاتی غریب را دراتش افگنده یکجا باخانه وکلکین اوسوختاندند.

خوانده عزیز

مگرمن وامثال من حق نداریم از جناب که درآن زمان در راس حکومت میهن فروشان قرارداشت بپرسیم که منظوراش از بی نظمی مردم ما چه بود؟ نکند جناب ایشان برآن باشندکه زنان عفت ربوده شده ازنظم پرجمی هاپیروی وچون تن فروشان حرفه وی  آن حزب دریک خط سوارتانکها شده دل تمام سربازان فرقه - کشوردوست – را که به اجرای وظیفه انترناسیونالیستی شان اشغال داشتندبه بدست می گرفتندتا چنین اتفاقی به وجودنیامده جناب صدراعظم مجبوربه عذرخواهی ووزیرخاددروغ پردازی نمیکردیدندو

آقای کشمندآیا میدانیدچنین نظم پرچمیگرایانهرا درفرهنگ ملت افغان از پشتون تاتاجک ازهزاره تا ازبک .بلوچ ترکمن ...میگوید اگروابسته گی های حزب تا اکنون مانع ازآن شده که آن را درک کنید بدانیدکه آنرا بی ناموسی گویند.

جناب صدراعظم صاحب!!

همینکه پرچمی هادارای چنان نظم خاص بودند وبه نام افغان رفقای انترنسیونالیست شان را دل بدست می گرفتند نگش مارا کافیست. بلا فاصله بایدافزود که درکنار – ح دخ ا- حزاب اسلامی نیزدرکل این شغل شریف !! را برای برادران دینی خویش واسط می شدند-وقتی انسان طرزدید جناب صدراعظم صاحب را می خواندویا ادعای غوربندی که حزب طی مارشها دختران و زنان راآراسته ودرپیشاپیش صفوف تظاهرات جا می دادن دبه مثابه یک کل درنظر گیرید می توان مفهوم مبارزه ونظم رااز دید پرجمی ها دریابید

 

نکند اعتقا دبه همین نظم با عثآن بودکه با اسدالله سروری با تمام اجحافات غیراخلاقی اش علیه مجموعه زندانیان وعلیه پرچمی هادرکل وخانم کریمه کشمند بشکل خاص کنار آمده و دوشادوش همدیگر به کشتارخلق دلیر افغانستان ادامه دادیدرچه به گفته خودتان  درفرهنگ پرچم ناموس داری به بی نظمی معنی ومدعیان نظم آنچنانی را نشایدرتا از ان عدول کنند.

تذگردونقل قول های صفات قبل تکیه روی کلمات با علامات(ـــــــــــــ) ازصاحب این قلم است.

ارچند نویسنده دیگر نیزراجع به خصوصیات وکرکترجمعی پرچمی هانمونه مطالب زیادی وارزشمندی نگاشته اندمگربه علت تشا به شناخت هاواجتناب ازبه درازا کشیدن این مختصربه همین اندازه مشت نمونه خرواراکتفا می نمایم.

دربالا شما نوشته یک محقق ونویسنده برجسته شناخته شده هم وطن ما به نام آقای موسوی را خواندید معلومات خانم ثریا بها وتیم کتاب رها درباد درمقابل این نوشته معلومات کهنه بوده وقابل تعجب هم نیست که پرچمی ها درمجموع نویسندگان حزب دموکراتیک خلق همیش مانند روباه خمگردفرکسون بازجاسوس جنایکاردربان فاحشه خانه حزب دموکراتیک خلق دستگیرپنجشیری همیش بخاطرفراراز واقعیت ها چیزهای کهنه وپیش پا افتاده را به ملت افغانستان تحویل می دهد ونیم ازشهامت غوربندی واسترجنرال روسی رانداشته وندارد وهم وقتیکه من کتاب رها درباد را زیرقلم نقد فشاردادم پاپی گک های مکتب ببرک کارمل واناهیتا راتبزاد بادیده درایی پاچه من وخانواده من را گرفتند فکرکردند که  به نوشته های پاپی گک ها ارزش جواب گفتن قایل می شوم افسوس که ببرک زنده می بودواناهیتا راتبزاد ازدست پیری کواته نمی شد مرا با شهامتی که داشتم؛ آنها درک کرده بودند که درجایکه من می بودم موشی بیشترنبودند به این پاپی گک ها می گفتند که  دشمن خرس شیر بوده نمیتواند و«هستی» درعمرخود دربرابردشمن عقب نشینی نکرده وهیچ نوع اتهام سر«هستی» وخانواده «هستی »که قهرمان مبارزه هستند وعشق به وطن وملت خوددارندغرزدن خرس وجف جف پاپی گک ها سر«هستی » تاثیر ندارد«هستی» کوه هندوکش است که هرقدربرف سر کوه هندوکش بریزد سرکوه تاثیر ندارد خود برف کوه را کرم می زند وبه چف چف سگ دریا مردارنمی شود. تاریخ زندگی من وخانواده من مانند چشمه های خروشان پامیر شفاف است حزب دموکراتیک خلق به خاطرکثافت بی شمارخودشان وباداران روسی شان که شما دربالا خواندید از نوشتن تاریخ حزب خودخوداری کردند من درلابلای نقد کتاب رها درباد تاریخ سیاه وکثافت بار حزب دموکراتیک خلق را به زباله دان تاریخ به صفحه سیاه تاریخ می سپارم شما ملت افغانستان مطمین باشد کتاب آقای موسوی که پُر از موخذ درقسمت شیاطین حزب دموکراتیک خلق است این کتاب سطر به سطربخاطر پخته شدن قول نقد خود کتاب استادموسوی وکتاب رها دربا د را سطر به سطر می آورم وبه نقد می گیرم که این نقد می تواند یک قسمت از تاریخ حزب دموکراتیک خلق شود. یاداشتی که ازکتاب استاد بزرگوارموسوی صاحب درقسمت ششم نقدآمده دانه ای ازخرواربوده که از کتاب آقای موسوی درقسمت فاحشه خانه حزب دموکراتیک خلق افغانستان به اصطلاح آقای استاد موسوی(ح دخ ا) آمده است

 

ادمه دارد