افغان موج   

صدیق راهی

طوریکه در یادداشت قبلی خویش به شما وعده سپرده بودم که بر نوشته های خانم بهأ در بخش های آینده صحبت ها وارزیابی های فشرده ولی مستند خواهم داشت اینک مشخصاً میپردازم به بخش های مختلف آن که در وجود دروغها ، دشنام ها ، تهمت ها ، ریا کاری ها و یاوه سرایي ها شکل گرفته و در سیمای کتاب " رها در باد " نشر یافته است .

من که مدت بیست وچهار سال زنده گی خویشرا به خاطر یک اشتباه دوران پراز احساسات گونه گونۀ جوانی در کناروی به صفت همسرش گذراندم و با رعایت کامل سنت های فرهنگی جامعه و مردمم با حفظ شؤنات و ارزش های گرانقدر اجتماعی و سیاسی که در محیط آ ن دوران حاکم بود به حکم اجبار به حیث همسر با وفایش زیستم، ولی با درد و اندوه بی پایان باید گفت که من کاملاً به بیراهه رفته بودم ، با تمام پایداری و استواری آنطوریکه عرف ها و سنن دیرینۀ مروج وطنم اجازه میداد با کمال شکیبایی وحوصله مندی در کنار یک خانم که به از هم پاشیدگی و انحطاط روانی یا " psychological impaired " و" psychological trauma " یا زخم های روانی مبتلا میباشد ره زنده گی به پیش بردم . با تأسف تمام باید گفت که به خاطرهمان اشتباه اولیه ام همۀ ثقلت بار رنجها و عذاب های عقده های روحی و روانی وی را برای مدت طولانی، من و فرزندانم مشترکاً در فضای تهدید ها، رنج های جانکاه ای روان برانداز بدوش کشیدیم و هنوز که هنوزاست از شر گزند های زهر آگین اش رهایی نداریم. خانم بهأ نمی پذیرد که مریض است ودارای روان بیمار است؛ اشک میریزد و واویلا بر پا میکند که آی مردم جهان چرا مرا به حیث موجود نابغه وبانوئ نخبۀ دوران نمی پذیرید؟ چرا درپای همه گفته ها و تافته های بافته شده ای مبتذ لم که تراوش ذهن و روانم است صحه گذاری نمی کنید؟ و به همین منوال چرا های دگررا مطرح میکند و بعداًخود را حق میدهد که برای حق به جانب بودن خودش بار ملامت وسرزنش را بر دوش دیگران گذاشته و بگوید که این دیگرانند که شخصیت شخیص و گرانمایۀ ؟؟؟مرادرک نمیکنند. اینست نمونۀ از خود شیفتگی ها و خود پرستی هایی یک خانم مریض روانی، جاهل و دروغ پرداز بی آزرمو بی همه چیز که به فقر شخصیت سالم مبتلا است و در همکاری با تیم قلاش ودغل کارش در هفت صدوهفتادو شش صفحه طومار از دروغ ،تقلب وتدلیس را سرهم بندی کرده و می خواهد همه حقایق را وارونه جلو داده وبا داستان سرایی هایی بازاری و اراجیف واضح و روشن بدون منطق و تهی ازاستدلال و دلایل مستند و به اثبات رسیده آنرا بر افکار عامه بقبولاند وهمچنان می طلبد تا جفنگیات واهی و بی اندیشه ای ویرا که هیچ گونه اثراز رسایئ و توانایئ ژرف اندیشانۀ علمی در آن دیده نمی شود و برمبنای نظر داشتهای معین گروهک ها وافراد کوچک بین سبک اندیشه تنظیم ، انشأ و به دست نشر سپرده شده است مورد قبول واقع شود تا اگرتوانسته باشد فضا و جو حاکم در حلقات سیاسی وطنپرستان کشور ما را هنوز هم به سوی چند رنگی و چند سویی بکشاند و با تخریب وترور شخصیت فرزندان فرهیخته ومورد احترام وپذیرش حلقات واقشار مختلف توده های مردم ؛ ایشانرا در باتلاق خرفت انحرافات اندیشوی که خود شان گور رفته است غرق نماید و با بذر تخم نفاق نگذارد تا به حیث نیروی رستگارو برومند آ یندۀ وطن مان تبارز نما ید

.

 

   من بر خود واجب و لازم میدانم که درین برهۀ زمان با تمام صداقت و راستی باز هم به جنگ تاریک اندیشان بی آزرم به پا خیزم و در گام اول با ارائه ای اسناد دقیق و روشن و غیر قابل تردید به حلاجی شخصیت دروغین ومتقلب نویسنده ومفکوره پرداز ریأ کارکتاب " رها درباد" را توضیح بدارم تا دگر کسی هر گزجرأت نکند که دست به قلب ماهیت کردن حوادث ، قضایا ومسا ئل بزند. من اینرا وظیفۀ خود میدانم برای اینکه هیچ کسی ویرا مانند من ندیده است و هیچ کسی مانند من مدت طولانی با وی زیست نکرده است اسناد وبررسی را که من ارائه میدارم نقطۀ پایانی خواهد بود بر زنده گی وشهرت ننگین سیاسی اش و ویرا درمیان باد هایش رها خواهیم کرد تا به حیث ره گم کرده ای طی طریقت کرده ودرمیان باد های خفت وشرمساری به هیچ وپوچ مبدل شود.

دروغ ها از کجا می آغازد؟

                                   قسمت اول                                 

خانم بهأ در زندگینامۀ فشردۀ خویش که بر پشتی عقبی کتا بش تحریر شده چنین مینویسد:

" ثریا بهأ در سال ۱۹۵۴ در شهر کابل در یک خانوادۀ روشنفکر مبارز متولد شد. "

اولاً روی این مطلب مختصراً روشنی میاندازیم؛ اگر سال ۱۹۵۴ عیسوی را به سال هجری شمسی مبدل کنیم باید ۶۲۱سال را از سال عیسوی منفی نموده عدد حاصله سال هجری شمسی را بدست میدهد نظر به این محاسبه سالگرد تولد خانم بهأ سال ۱۳۳۳ هجری شمسی رانشان میدهد، همچنان وی در صفحۀ (۳۶) کتابش چنین مینگارد:

" در صنف دهم مکتب / مرگ آن دختر را به نام " در ژرفای یک تراژیدی " به گونۀ داستان کوتاه نوشتم که در جریدۀ مکتب به نشررسید."

خانم بهأ درین هنگام باید پانزده ساله بوده باشند که بوسیله داکتر سمیع یار به محترمه دوکتورس اناهیتا راتبزاد بنیان گذار سازمان دموکراتیک زنان در سال ۱۳۴۸ معرفی میشود ( نظر به نوشتۀ دیگرش تحت عنوان " از دژخیمان بیدادگر، تا فرار ازجهنم کمونیسم " ویرا حیدر مسعود به محترمه دوکتورس اناهیتا معرفی کرده بود نه سمیع یار. اینهم دروغ دیگر.) که دگر درین هنگام عضو پارلمان افغانستان نبودند ؛ خانم بهأ مدعی است که وی درین موقع در صنف دهم مکتب مصروف آموزش بوده است حالانکه در همین سال جناب شان در صنف اول پوهنځئ اقتصادتشریف داشتند و در همان زمستان در تظاهرات ضد سپیرو اگنیو معاون رئیس جمهورآنوقت امریکا اشتراک داشته که از پوهنتون کابل براه افتیده بود و خانم بهأ با پرتاب پوست های کیله وتخم های گندیده مساعی جمیله به عمل آورده بودند ؛ سوال خلق میشود که چگونه میتواند وی در عین زمان در صنف دهم مکتب بوده باشد و هم در صنف اول پوهنځئ اقتصاد؟ اینست دروغ شاخدار، دختری پانزده سالۀ که هنوز به سن کافی و لازم بلوغ نرسیده بود اما در تظاهرات و اجتماعات سیاسی اشتراک میورزید و فعالانه عمل میکرد؛ سوال خلق میگردد آیا واقعاً وی پانزده ساله بود؟ جواب قطعاً منفی است وی در آنموقع از سن وسال پخته برخوردار بود و با شعور کامل به حیث عضو حزب دموکراتیک خلق افغانستان(جناح پرچمداران) به عمل سیاسی دست میزد. لازم به یاد آوریست وقتیکه من در سال ۱۳۵۰ به صفت محصل به پوهنځئ حقوق وعلوم سیاسی داخل شدم خانم بهأ در صنف سوم پوهنځئ اقتصاد مصروف فراگیری دروس بودند و ایشان بحیث نمایندۀ صنف خویش به اتحادیۀ محصلان انتخاب گردیده بودند و من به نمایندگی صنف اول پوهنځئ حقوق وعلوم سیاسی به اتحادیه محصلان انتخاب شده بودم. حال ببینیم که دگر چه دروغهای درکار است؛ اگر خانم بهأ در سال ۱۳۴۸ در صنف دهم بوده باشد باید بعد از سپری شدن دو سال دیگر سال ۱۳۵۱ به پوهنتون داخل شده وبعد ازاکمال سه سال دگردر سال ۱۳۵۴ در صنف سوم پوهنځئ اقتصاد مصروف آموزش بوده باشند حالانکه وی در سال ۱۳۵۰ در صنف سوم پوهنځئ اقتصاد تشریف داشت ونمایندگی صنف خویشرا در اتحادیۀ محصلان به پیش میبرد ؛ خوانندۀ گرامی می بینید که وی با وقاحت نا تمام دروغ میگوید از سال ۱۳۵۰ تا به سال ۱۳۵۴ فاصلۀ راه از کجا است تا به کجا!

وقتی خانم بهأ در چنین موارد خورد وکوچک دروغ های شاخدار میگوید چسان میتواند که باز در موارد اساسی و حیاتی که به سرنوشت مردم و منافع علیای کشورتعلق میگیرد صادقانه حرف بزند . نخیر هرگز ویرا باور مکنید وی کلاً یک ریأ کار دغل باز است با پر روئي دروغ میگوید و با بی حیائي تهمت می بندد چنین است ساختار کرکتریستیک وی؛ به خاطریکه وی مریض روانیست و از دروغ گفتن و افترآ کردن لذت میبرد و شادکام میگردد و همۀ دروغگویی های خویشرا حقیقت میپندارد.

ادامه میدهیم ببینیم که این دروغگوئ شارلتان دگر چه دروغ ها را به روی کاغذ میریزد و از خود مبالغه آمیز می لافد ؛ خانم بهأ در همین معرفی نا مۀ مختصر خویش چنین نوشته است :

   " ثریا بهأ .......درسال ۱۹۷۵ازدواج کرد. او در سالهای دانشجوئي بنابر رسم موجود در جامعۀ روشنفکری افغا نستان مدتی کوتاه به گرایشهای چپ تمایل نشان داد، ( آیا از سال ۱۳۴۶تا به سال ۱۳۵۲ مدت کوتاه است؟ آیا مدت شش سال آزگارواقعاً مدت کوتاه است؟ خانم بهأ در ظرف شش ماه در جبهۀ پنجشیر خود را " مجاهد کبیر" میدانست ومینامید اما شش سال اشتراک در نهضت دست چپی وطنپرستانه مدت کوتاه دانسته میشود؟) ولی بزودی......... به منتقدان این جریان ها پیوست ، به گونه ای که در زمان کمونیستها ناچار شد دو بار به فرانسه وآلمان غرب پناه گزین شود."

واقعاً راست میگوید خانم بهأ شما دو بار به فرانسه وآلمان پناهنده شده اید؟

اولاً چه زمانی دو بار به فرانسه پناهنده شدید؟

ثانیاً به چه ملحوظ و دلایلی دوبار به فرانسه وآلمان پناهنده شدید؟

ثالثاً چگونه بعداز دو بار پناهنده شدن به فرانسه وآلمان دوباره بوطن برگشتید؟

رابعاً کدام سال بعد از دو بار پناهنده شدن به فرانسه وآلمان بوطن برگشتید؟

خامساً آیا شما بعد ازبرگشت تان از دوبار پناهنده شدن به فرانسه وآلمان مورد استجواب وسرزنش قرار گرفتید؟

خانم بهأ باید تمام سوالات فوق الذکر را با ارائه ای اسناد مؤثق جواب بدهد در غیرآن حقایق خلاف ادعای بی بنیاد و دروغین وی شهادت میدهد وآن اینکه:

خانم بهأ فقط یکباروآنهم تنها به آلمان غربی در سال ۱۳۶۰ پناهنده شده است وبس؛ نه دو بار به فرانسه وآلمان. این کاملاً دروغ محض ، روشن وصریح است.

پیوسته به دروغ های دیگرش باز هم در همان معرفی داشت چنین می خوانیم :

" اما با تداوم مخالفت با رئیس جمهور و تهدید ها، بازداشت ها وسؤقصد های پیاپی از سوی او، درسال ۱۹۸۷ به جبهۀ پنجشیر پیوست که درآن زمان داغ ترین جبهۀ جنگ دربرابر ارتش سرخ بود. "

سوال مطرح میگردد که :

الف – خانم بهأ چه وقت بازداشت شده بود؟

ب- خانم بهأ بعد از بازداشت در کدام زندان زندانی بود؟

ج- اتهام دوسیۀ نسبتی وی چه بود؟

د- به چه مدت در قید زندان بود؟

ج- چگونه از بازداشت رهائي حاصل کرد؟

چ- بعداز چه مدتی ازبازداشت رهائي یافت؟

لطفاً خانم بهأ قلم بردارد و صادقانه بر روی اسناد به پاسخ سوالات مذکور جواب ارائه کند در غیر آن گزافه گوئي ها ، یاوه سرائي ها و جعلکاری های سفیهانه ره به منزل نبرده وروی سیاهی حتمی به بار می آورد.

در مورد سؤ قصد ها وتهدید ها در آینده در قسمت بعدی صحبت هایي خواهم داشت.

                                                            ادامه دارد