افغان موج   

اظهار سپاس از آقای ( نادر نظری)

 

با اظهار سپاس از آقای نادر نظری پیرامون نوشته ام. صرف یک نکته ای را یاد آوری نموده و نوشته ای شانرا جنسا در افغان موج میگذارم.

قبول میکنم که 98 در صد مهاجرین افغان نخبه و روشنفکر نیست. اما در شهر لینز و ویانا که من خبر دارم بیسوادی  موجود نیست و اگر هم باشد شاید نتوان آنرا به حساب آورد. و همین باسواد های به مقایسه کل نفوس وطن ما را من به حیث روشنفکر و جهان متمدن دیده فکر کرده ام.

اما چنانکه آن خواهر محترم من مینا جان فرموده بودند تشناب شوی و ظرفشوی نیستند و در حقیقت روحیه نقد من همین روح کلام بود؛ صرف نظر از اینکه این روشنفکران ما در کدام حال و هوا زندگی میکنند و یکی دیگرش را قبول ندارد. موضوع زبان و فخامت زبان است که نباید سر سبز را بر باد دهد. وقتی میگوییم سگ شوی، تشناب شوی و ظرف شوی که بد بختانه عده ای آنرا در زبان شیرین ما جای زده اند زبان ما را افسرده میسازد.

من از یک جهت نظر شما را قبول دارم که نقد من صرف روی همین موضوع میچرخید و طبق آمار کمیسیون های سرشماری نفوس و سطح دانش آنان و اشتغال شان چیزی ننوشتم. اما همینقدر میدانم که هر افغان درین ممالک حد اقل یکی از فامیل هایش را در داخل افغانستان قسما تمویل میکند و این باعث افتخار این مردم است.

اینکه افغان ها پراکنده و دور از هم اند. صرف روی مسایلی  ناشی از سه دهه جنگ و نفاق افکنی طبقات حاکم  است. اما در مسایل غم و شادی  تا آخرین حد با هم بوده واز هم پشتیبانی میکنند. البته نظری عزیز باریکی موضوع را بهتر از من میدانند و من درهمین بخش انتقادات ( ما هم گفتنی داریم) بخشی از آنرا قبلا گفته بودم. بهر صورت از آقای  نادر نظری به خاطر تذکر بخشی از حقایق انکار ناپذیر صمیمانه تشکر نموده و موفقیت شانرا خواهانم.

نعمت الله ترکانی

 

 

 

 

 

 

نادر نظری 10 جنوری 2008

 

مکثی بر انتقاد  نعمت الله ترکانی «پیرامون اجاق سرد» از داستان مینا نثار واحدی

 

وقتی داستان کوتاه خواهر ما، مینا نثار واحدی را خواندم، با یک سلسله واژه ها و اصطلاحاتی که به سبک لهجه و گویش های محلی به رشته تحریر در آمده بود؛ مشکل داشتم. از آنجایکه نویسنده یکی از خواهران نو آموز است، سایت «گفتمان» به منظور تشویق و تحریک وی نوشته اش را در صفحاتش انعکاس داده است. اینجانب نیز به قصد تشویق وی، پیشنهادی دارم و آن اینکه مقدمتاً از شیوه نگارش لهجه و گویش ها استفاده نکند، چرا که استفاده از گویش های محلی در داستان؛ مهارت و ظرافت خاص میخواهد. بطور نمونه ایشان نوشته است:

«هی هی چه غایط های بود _چه جمع و جوشی بود...»

وقتی خواننده این جمله را بخوانند؛ قبل از اینکه مقیاس زمانی آن تفهیم شود؛ معنی و مفهوم قاموسی آن را در ذهن القاء می نمایند. «غایط» در زبان دری-  فارسی و حتی در ادبیات پشتو؛ مدفوع انسان را میگوید!!

بهر صورت وقتی نقد آقای نعمت الله ترکانی را در سایت گفتمان دیدم؛ حدس زدم که شاید ایشان به این مورد اشاره کرده باشد .

گرچه اینجانب با نقد کوتاه آقای ترکانی موافقم اما به یک نکته که ایشان نسبت به هموطنان شان خیلی خوشبینانه برخورد نموده  است؛ اشاره می نمایم.

آقای ترکانی نوشته است: « نود و هشت فیصد از افغان های پناهنده در غرب را مردمان روشنفکر و نخبه گان  تشکیل میدهد.»

این آمار گیری و ارقام فی صدی آقای  ترکانی به داستان قدیمی می ماند که هر کسی از دید خودش شب ماه چهارده را تعریف کرده بود که ازین میان عاشقی گفته بود «سپیدی ماه به صورت زیبا و سفیدی معشوقش شباهت دارد». ترکانی عزیز چون خودش یکی ازین روشنفکران و نخبه گان است، تمامی هموطنانش را زیر سقف دید گاه خودش می کشاند و همه را روشنفکر و نخبه معرفی میکند. البته خوش بینی یک پدیده خوب است اما در روان شناسی و نه در مسایل سیاسی و جامعه شناسی. درین میان چون پای روشنفکر در میان آمد؛ پس پدیده های اجتماعی را باید از دیدگاه روشنفکرانه به برسی بگیریم نه با خوشبینی ها و ملاک های اخلاقی.

من و آقای ترکانی در یک کشور و دو شهر زندگی میکنیم؛ بناً بهتر است وضعیت هم وطنان ما را درین کشور از زوایای روشنفکری و سیاسی مورد مطالعه قرار دهیم.

طبق آمار  ÖSTRREICHISCHER  INTEGRATIONFONDS  تا سال 2006 در اتریش بیش از دوازده هزار پناهنده افغانستانی اسکان یافته که بیش از چهار هزار آن سیتی زن شده اند.از جمله  درین میان شانزده تشکُل و اتحادیه های سیاسی وجود دارد. از میان این محافل سیاسی و فرهنگی صرفاً سه تشکُل آن دارای نشریه است که بصورت تقریبی هر چند سال یک شماره آنهم در سطح بسیار ناذل و ابتدایی بیرون داده می شود. باز هم از میان این شانزده تشکیلات تنها چهار تشکُل آن فعالیت ملموس و قابل رویتی دارند و باقی آنها کاملاً منفعل گردیده که تنها نام های شان را یدک میکشند.

اکثریت این پناهنده ها که در ویانا اسکان دارند؛ حد اکثر چهار تن بعنوان پزشک ایفای وظیفه میکنند که رویهمرفته  تعداد اشخاصی که کار فکری میکنند به شمول مترجمین و با قی تکنوکراتها و به اصطلاح اکادمیسن ها؛ از تعداد انگشتان دو دست تجاوز نمی کند.

از لحاظ فرهنگی، در بزرگترین مرکز تجمع افغانستانی ها یعنی شهر ویانا پایتخت اتریش حتی یک کتاب فروشی مربوط به افغانستانی ها  وجود ندارد. فروشنده مغازه آریانا مارکیت که به تعداد 50 جلد کتاب بیشتر ندارد میگوید در طول چهار سال به استثنای فرهنگ لغات آلمانی؛ شش جلد کتاب نفروخته است. در«خانه کتاب» ایرانی ها حتی سه نفر افغانی عضویت ندارند. «سایت افغان موج» که اولین سایت افغانستانی ها در اتریش است فکر نمیکنم روزانه پنج  نفر خواننده یا بازدید کننده افغانستانی مقیم اتریش داشته باشد.

از نظر سیاسی اگر بخواهیم وضعیت افغانها را توضیع دهم، در اکسیون های اعتراضی جنبش های سیاسی در سطح اروپا درعام، و در سطح اتریش در خاص؛ افغانستانی ها کمترین چی؛ که حتی جُز ای ترین ساکنان این قاره را تشکیل میدهند. بطور مثال همه ساله در اول ماه  می؛ روز جهانی کار گر که توسط ده ها سازمانها و احزاب سیاسی  در ویانا برگزار میگردد؛ صرفاً چهار تا پنج نفر افغانستانی در آن شرکت میکنند. در محفل هشت مارچ سال 2007 که توسط سازمانهای چپ و ملی مترقی اتریشی ها و ایرانی ها برگزار شد؛ از افغانستانی ها  صرفاً سه نفر مرد و دو زن در آن شرکت کرده بودند. در تظاهرات سفر ضد بوش در ویانا که توسط ده ها سازمان و احزاب سیاسی فرهنگی ساکن اتریش برگزار گردید؛ از افغانستانی ها تنها «اتحادیه پناهنگان ملی دیموکرات افغانهای مقیم اتریش» و پسران آقای ترکانی شرکت کرده بودند که از میان 18 هزار مظاهره چی، کمتر از دوازده نفر افغانستانی در آن سهم گرفتند. این در حالی بود که  فراخوان «تهیه و تدارک تظاهرات » از یک ماه قبل چاپ و تکثیر شده بود.

در تظاهرات 26 می 2007 که توسط «کمیته تهیه و تدارک تظاهرات حمــایت

از مهاجرین افغانستان در ایران» در ویانا برپا گردید؛ بشمول افغانهای ساکن لینز و سالزبورگ؛ مجموعاً تعداد صد نفر در آن شرکت کرده بودند و در مقابل هزاران نفر تخریب و توطئه ای را علیه تظاهرات براه انداختند.

از لحاظ علاقه و تمایلات افغانستانی ها به بخش موسیقی، هنر و زیبایی شناسی، بزرگترین تجمع آنها در محافل موسیقی و هنری که سالانه برگزار میگردد؛ از مجموع دوازده هزار نفر ساکن اتریش بیش از 200 نفر شرکت نکرده و این امر سبب میگردد که محافل موسیقی و هنری از نظر مالی ضربه بخورد و هنر مندان و آواز خوانان نتوانند رشد نمایند.

در سطح باقی کشور های اروپایی. در بزرگترین آکسیون اعتراضی  علیه «نشست سران 8 کشور امپریالیستی» که از تاریخ دوم ژوئن  در شهر هایلیگندام برگزار شد بیش از هشتاد هزار نفر از اقصا نقاط جهان در شهر روستوک آلمان گرد آمدند تا درین اعتراض شرکت کنند. از هموطنان افغانستانی ما تنها سازمان زنان هشت مارس (ایرانی –افغانستان)  و معدودی از اشخاص ملی مترقی در آن شرکت کرده بودند که بنا بقول یکی از شرکت کننده هموطن ما؛ مجموع آنها به 15 نفر نیز نمی رسیدند.

بناً از بحث موجود به این نتیجه می رسیم که ادعای آقای ترکانی در چه زمینه ای و برمحور کدام پایه جامعه شناسی عینی مادی و علمی استوار است. وقتی ایشان ادعا دارد که 98% پناهنگان افغانستانی را روشنفکران و نخبه ها تشکیل میدهد؛ موجودیت اجتماعی آنها را با کدام معیار ها و با کدام برآمد و فعالیت سیاسی، فرهنگی مورد شناخت و سنجش  قرار میدهد.

از همه مهمتر یکی از رسالت روشنفکران کشور ما استقلال طلبی و آزادی خواهی مردم شان است. آیا آقای ترکانی از کسانی که  اهل قلم و اندیشه اند و در سایت گفتمان و باقی سایت های دیموکرات مقاله مینویسند حتی پنج فیصدی را سراغ دارند که کشور شان را اشغال شده بخوانند؟ مسلماً جواب منفی است. لهذا یکی از وظایف دیگر روشنفکران این است که واقعیت های اجتماعی را آنطوری که هست بیان دارند، نه از دیدگاه خوشبینانه و غرور کاذب ملی گرایی خود شان.

در واقع نه تنها 98%  پناهندگان افغانستانی روشنفکر یا نخبه محسوب نمیگردند؛ بلکه این رقم حتی در بزرگترین کشور های مدرن و مترقی جهان نیزغلو آمیز بنظر میرسد.

 

      آدرس مکاتباتی:این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید  

    آدرس وبلاگ:www.azadiandeshe.blogfa.com