افغان موج   

محمد عالم افتخار

این کمترینِ عزلت نشین؛ سه سال پیش در چنین روز هایی «هشداری تلخ اما حیاتی و مماتی به همدینان مسلمان» انشاء و اشاعه نموده بودم.

 درآن روز ها باری دیگر هنگامه ای دایر بر «وا اسلاما!» بر پا بود؛ چرا که کدام فیلمساز مجهول الهویهء امریکایی ـ یهودی قسماً با شراکت تیری جونز مشهور بالفساد و به فرمودهء شریعتمداران و ولیان فقیه اعظم اسلام عزیز!!!: «سفیه و دیوانه!» طی فیلمی بی نظم و قاعده هنری و مستند؛ گویا بر پیامبر اعظم اسلام توهین کرده بود!

و بر همین مبنا و بهانه به تحریک و تهییج بُز هایی پیشینه و پیشوا؛ به تمامی معنای کلمه: رمه رمه گوسفندان؛ تور خورده بودند!

همانجا عرض داشته بودم که واقعیت گرفتار بوده گی مسلمانان در همین حدودی نیست که الآن مورد بحث و فحص و خشم و خروش است!

واقعیت بسی بسی بسی و باز هم و هزار ها و ده ها هزار و صد ها هزار مرتبه بازهم بزرگتر و ریشه ای تر و پر پهنا تر از اینهاست، بزرگتر و ریشه ای تر و پر پهنا تر از اینها بوده است و بزرگتر و ریشه ای تر و پر پهنا تر از اینها خواهد بود!

طی سه سالی که گذشت میتوان به طور قطع گفت که هنوز و به گونه به مراتب سرسام آور تر؛ ارزش های معتنابه معنوی و حیثیتی دنیای اسلام مضمحل یا وارونه گردیده؛ و به لحاظ مادی؛ «خاک دنیای اسلام به توبره کشیده شده است!»

با همه دهن کجی ها و رد و تقبیح ریاکارانه؛ کلام کنونی دنیای فرا اسلامی؛ دیگر همین است که از دهان دونالد ترامپ یکی از نامزدان دور جدید ریاست جمهوری امریکا بیرون آمده و آن اینکه امریکا و مردم نشین های همسویش؛ دیگر در درجه های نخست «مشکل مسلمان – muslim problem» دارند؛ بیشتر و بدتر از آنچه که در اوایل قرن 20 دنیا «مشکل یهود» داشت و موجب راه افتادن هلوکاست و خاکستر شدن «ترو خشک» شش ملیون یهود در جریان جنگ جهانی دوم گردید.

گویی عین خیال ما هم نیست که همین اکنون دو ائتلاف بزرگ جنگی جهانی؛ یکی تحت قیادت ایالات متحده امریکا و دیگری به رهبری فدراسیون روسیهبا شمولیت چین و ایران و...؛ علیه جهادی های داعشی و القاعده ای و همسویان شرور و ماجراجو و بی معرفت و بی معنویت شان؛ متشکل و بسیج شده اند و منجمله روسیه اعلام داشته است که در جنگ علیه داعش؛ قرار نیست هیچ اسیری گرفته شود و «گوانتانامویی» برپا گردد.

چقدر و تاکجا ها میتوان گفت و به کرسی نشاند که داعش و القاعده و... تروریست ها اند و به اسلام ناب محمدی و عقاید حقیقی یک و نیم میلیارد مسلمان دنیا ربطی ندارند؟!

در واقع با کدامین دستاویز ها و سند ها و ثبوت ها؛ حتی دیگر هر کدام از افراد مسلمان اعم از زن و مرد در دنیا میتوانند شک ها و بدگمانی ها را نسبت به خود حد اقل منحیث «یک تروریست بالقوه» دفع و رفع نمایند؟

کم از کم در سه دهه گذشته؛ اقلاً 99 در صد هرانچه اعمال تروریستی در گوشه گوشه جهان و در خود کشور های اسلامی به هر انگیزه و تحریک و تدارک که انجام گرفته است؛ به نام اسلام و از نام اسلام و با شعار «الله اکبر» و «لااله الا الله و محمد رسول الله» بوده است؛ مگر نه؟!

وانگهی مگر ناموس عالم نیست که «کلوخ انداز را پاداش؛ سنگ میباشد» و پدر کشته را نیست؛ آشتی!

و بدین مصداق؛ نسبت آنهمه شهکاری ها که منحیث جهادیست ها و مسلمانان؛ بر خودی ها و بر بیگانگان را داشته ایم؛ آیا ممکن نیست مجبور شویم که تقاص پس دهیم!؟

بنده؛ امروز نمیخواهم وارد صغرا ـ کبرا های فلسفی و جهانشناختی شوم. نمیخواهم اطلاعات کم یا بیش خویشتن را به رخ همدینان بی خبر نگهداشته شده از همه جا و از همه چیز بکشم و حتی نمیخواهم مقاله بنویسم!

فقط و فقط و فقط میخواهم یک عرض و شاید آخرین عرض در عمر کوتاه خدا عطا کردهء خویش را به همه آنانی ابراز دارم که مانند پدر و مادر من؛ مسلمان مقلد و افواهی و توهمی و تخیلی اند و از اسلام و قرآن؛ جز یک سلسله دعوا ها و روایات و حکایات وهمی و خیالی چیزی نمی دانند و نمی توانند بدانند!

باری؛ من نمیگویم؛ دین سیاست هست نیست. من نمیگویم اسلام؛ که هزار و پنجصد سال پیش در دنیا ظهور کرده؛ جوابگوی مسایل و احتیاجات دنیای هزار و پنجصد سال بعد؛ دنیای هزار و پنجصد مرتبه تغییر یافتهء کنونی می باشد؛ نمی باشد؟!

من فقط و فقط و فقط از همدینان خود – و اگر کسانی مرا به هر دلیلی چنین نمی پندارند ـ از همدینان پدر و مادر خود؛ یک پرسش محترمانه و عاجزانه دارم:

چرا و چرا و چرا؛ در دنیای کنونی که امپریالیزم و صیهونیزم به ظاهر مسیحی و یهودی؛ حرف اول را می زنند؛ تقریباً هر روز؛ مسلمانان و اسلام  و مقدسات و قرآن و پیامبر آنان مورد لعن و طعن و اتهام و ملامت و محکومیت قرار می گیرد و اینک جهان را؛ گرفتار «مشکل مسلمان» اعلام میدارند؟!

جواب در نظر اول؛ چند تا نیست فقط یک تاست:

مسلمانان متهم به تروریست بودن؛ متهم به ارتکاب فجایعی چون 11 سپتامبر 2001 در امریکا و فجایع متعدد و متأخر در سرزمین های اروپایی مانند فرانسه استند!

بلا به پس افغانستان و عراق و سوریه و لیبی و سومالی و سودان و یمن ... که مردمان آنها به تناسب غربیان «داخل آدم» حساب نمی گردند و خون شان؛ رنگی دیگر دارد و جان شان قیمتی دیگر!!

این جواب را به یاد داشته باشید؛ تا طرف دیگر قضیه را هم ببینیم!

در دنیای کنونی؛ نیز ادیان و عقاید فراوانی وجود دارد که از لحاظ عجیب و مضحک و مسخره بودن در قبال عصر ساینس و تکنولوژی و نورماتیف های حقوق بشری و دموکراتیک و مدنی...؛ هرگز و ابداً قابل مقایسه حتی با عامیانه ترین باور های اسلامی نیستند؛ مگر با چنین قاعدهء سیستماتیک بر هیچ یک از آن ادیان و عقاید؛ برشخصیت ها، نماد ها، رسوم و مناسک حقیقتاً مبتذل و عصر حجری آنها کاریکاتور و فیلم و حرکات و نمایشات تیری جونزی ...ساخته و پرداخته نمیشود؛ و اهالی میلیونی و میلیاردی آن همه ادیان و عقاید هم تحقیقات و قضاوت های دانشمندان و هنرمندان و مطبوعات و رسانه های بیحد و حصر عالم کنونی را صرف نظر از انگیزه ها و نیات آنها در بارهء معتقدات خود؛ اهانت به خود نمی دانند؛ یکپارچه قهر و خروش و آتش نمی شوند و تر و خشک را نمی سوزانند.

لذا نه هدف خشم و نه تارگیت ریشخند جهانیان میباشند!

پس چرا صرف مسلمانان از این قاعده مستثنی استند و ظاهراً فقط و فقط آنها در برابر حرف و سخن و نظر هر «سفیه و دیوانه» ای ولو خیالی و توهمی؛ آتش می گیرند و خود و دنیا را آتش میزنند؟

جواب بازهم در ظاهر چند تا نیست؛ فقط یک تاست:

مسلمانان غیرت دارند؛ مسلمانان اهل شمشیر و «جهاد» استند!

معنای این سخن برای فرد مسلمان؛ هرچه باشد؛ زیبا و مبارک و متعالی... مگر در گسترهء اذهان قریب شش میلیارد بشر دیگر روی زمین؛ چیزی جز همان تروریست بودن؛ وحشی بودن و بربر بودن نیست. چرا که شمشیر شاخص ترین سلاح بشر در عصر تاریخی  بربریت است و جنگ همه علیه همه؛ زنده بودن با جنگ و حاکم و توانا و مسلط بودن فقط توسط جنگ؛ مشخصات ناگزیر اعصار توحش و بربریت بوده و به همین علت؛ پیشه و حرفه و مهارت جنگی تا سرحد تقدس و برترین تقدس ارتقا پیدا نموده بوده است!

این تقدس؛ پیش از اسلام؛ جزئی از اساسات دین یهود گردیده بود و بعد به مسیحیت انتقال یافت و به طریق هردو دین لرزاننده ترین فجایع را در تاریخ بشریت؛ باعث گردید.

اسلام به مثابهء آخرین دین از ادیان ابراهیمی نه از لحظ زمانی و نه از لحاظ عقلانی و نه از لحاظ های دیگری؛ میتوانست جنگ مقدس ادیان ماسبق ابراهیمی را نفی و طرد نماید؛ چنانکه نتوانسته بود و نمیتوانست نظام برده گی و خیلی ها از عقاید و اساطیر قومی ـ قبیلوی عرب را نفی و طرد نماید.

من این موارد را در کتاب معنای قرآن (جلد اول) تصریح و مبرهن کرده ام و به توفیق آفریدگاری در مقالات جلد دوم(که جسته جسته آماده و نشر شده میرود) آنها را حتی الوسع بازهم غربال خواهم کرد.

بالخاصه که اسلام در محیط و ماحولی ظهور کرد که جنگ همه علیه همه در آن جاری و ساری بود؛ زنده بودن و به اهداف حیاتی رسیدن؛ اگر نه صدفیصد؛ حد اقل 99 در صد وابسته به جنگ بود.

علی الرغم این فضا و قوانین جاری در آن؛ آیات مکی قرآن و تعالیم 13 سال نخست بعثت حضرت محمد؛ صلح آمیز ترین آثار و اسناد تاریخی استند؛ ولی زمانیکه مسلمانان؛ تحت فشار شمشیر زنان قبایل مکه؛ ناگزیر به ترک مکه و هجرت به یثریب می گردند؛ حالت شدید اضطراری یعنی همان جنگ و همه چیز منوط به جنگ؛ پیش می آید.

مطابق کتب تاریخی معتبری که به ویژه دوران حیات و غزوات و سیره های پیامبر اسلام را بازتاب میدهند؛ از برههء هجرت به یثریب؛ حضرت محمد و پیروانش خود را ناگزیر می یابند که با شمشیر و سلاح های متممه مجهز گردند. طی ده سال کم از کم 22 یا 23 جنگ اتفاق می افتد که شخصاً پیامبر اسلام در آنها شرکت و حضور داشته است یعنی در هرشش ماه یک جنگ.

بدینگونه استفاده از مفاهیم جنگ مقدس و معرب آن: «غزا و جهاد» بدیهی ترین چیزی است که در چنین روزگاری؛ حضرت محمد و پیروانش از یکسو؛ حکام قریش و سایر معاندان عربی از دیگر سو و نیرو های خصمی چون یهودیان و نصرانیان و صابئیان شبه جزیره؛ از طرف سوم به عمل می آورند تا برای جنگ ها و مقاتلاتِ هرلحظه محتمل؛ نیرو ها را در حالت بسیج و آمادهء قربانی ها نگهدارند.

اینکه پس از قتل پیامبر اسلام؛ از واژه و شعار جنگ مقدس و جهاد فی سبیل الله؛ حتی اغراق آمیز تر و در حدود افراط های تکاندهنده نیز استفاده میشود و به طریق آن «امپراتوری اسلامی»؛ تشکیل می گردد؛ موضوع بحث کنونی نیست.

موضوع بحث این است که آیا ما امروز هم تحت شرایط و محیط و ماحول؛ دههء اضطراری هجرت در مدینه قرار داریم یا دنیا دگرگون شده است؟

دو جواب میتواند وجود داشته باشد:

1ـ آری. دههء اضطراری هجرت در مدینه تا کنون و تا ابد ادامه دارد.

2ـ نه خیر؛ دنیای بشری از بیخ و بن دیگرگون شده است!

معلوم است که نتیجه جواب اول؛ این میشود:

مسلمانان برای ابد در حالت جهاد و جنگ مقدس و مجهز به شمشیر باقی می مانند؛ لذا تمامی احکام و روایات دههء هجرت بیچون و چراست یعنی اینکه اسلام؛ «جهاد» و جهاد؛ اسلام است و بس!

این همان جوابی است که علما و فقهای ریزه خوار دربار های خلفای اموی تا صفوی و عثمانی و دنباله گیران عنعنات استبدادی جاهلانه آنها؛ داده اند و میدهند و تلاش های با ارزش روشنفکران دینی قرون اخیر برای عبور از این جواب و یافتن پاسخ متفاوت تر به پرسش مربوط؛ تا هم اکنون ره به جای مهمی نبرده است!

اما باطل بودن این جواب جبارانهِ 14 قرنه؛ با گذشت هر روزی بیشتر از پیش آفتابی شده می رود؛ منجمله به این برهان ساده؛ که در دنیای کنونی؛ شمشیر عصر بربریت و عصر دههء اضطراری هجرت اسلامی؛ آهن پارهء بیکاره ای شده است که تنها به درد گذاشتن به موزیم می خورد. مقایسه کنید یک شمشیره ها و حتی دو شمشیره های جهادی را با راکت های عظیم رهبری شده و هوشمند و طیارات جنگی  پیلوتدار و بی پیلوت این زمانی!

ما میتوانیم ـ چنانکه توانسته ایم!ـ اینهمه تغییر و انقلاب و دیگر گونی را به هیچ بگیریم و بازهم اصرار کنیم که:

ـ آری. هیچ چیزی واقع نشده است؛ واقع نخواهد شد و واقع شده نمیتواند؛ لذا دههء اضطراری هجرت در مدینه؛ تاکنون و تا ابد ادامه دارد. لذا دین ما، اسلام ما، قانون ما، روش و منش ما همه و همه عبارت است از همان غزوات و سریه ها و تبعات و نتایج آنها!

لذا اسلام یعنی جهاد جهانی ـ ابدی؛ یعنی داعش و طالب و القاعده و بوکوحرام ....

معنای این سخن و عقیده و باور برای فرد مسلمان؛ هرچه باشد؛ زیبا و مبارک و متعالی... در گسترهء اذهان قریب شش میلیارد بشر دیگر روی زمین؛ یا شش برابر مسلمانان که رویهمرفته کم ازکم شش میلیون برابر مسلمانان توانایی و تجهیزات مدرن و قدرت اقتصادی و مهارت های علمی ـ تکنولوژیکی دارند؛ چیزی جز همان تروریست بودن؛ وحشی بودن و بربر بودن نیست.

ولی آیا این جواب به سوال عصر و زمان؛ این سخن و عقیده و باور از ذات اسلام بر میخزد یا از مغز و نهاد عامه مسلمانان بالا می آید؟

نه خیر! این ایدئولوژی حاکمان و جباران دیروزی در عالم اسلام است که امروزی ها نیز با چنگ و دندان افعی مانند به آن چسپیده اند و در می یابند که بدون همین ایدئولوژوی متحجر و سنگ شده نمی توانند به بقای مقامات و امتیازات ددمنشانه خود نایل آیند.

و بر علاوه نه فقط از امروز بلکه از قرن نزدهم مسیحی بدینسو؛ سودمندی بالای این ایدئولوژی؛ برای استعمارگران برتانوی و سپس برای امپریالیست های امریکایی هم کشف گردیده. آنان توسط امکانات عدیده و ابزار های فوق العاده کارای آشکار و نهان خود به ترویج و توسیع بیسابقه این ایدئولوژی در بین مسلمانان پرداخته اند و می پردازند.

آری! به ترویج و توسیع بیسابقه ایدئولوژی و فرهنگ «جهاد» در بین مسلمانان؛ منتها بدواً با ماهیت و سمت دهی انتی کمونیستی و ضد شوروی!

این جریان پیچ در پیچ دو قرنه طی کتاب ها و آثار فراوانی افشا و بر ملا گردیده است که در آن میان کتاب تحقیقی بسیار عمیق و دقیق رابرت درایفوس به نام «بازی شیطانی» برازنده گی و گویایی ویژه دارد.

به طور اجمال استعمارگران و امپریالیست ها نه فقط توانستند احزاب و لشکر های جهادی فراوانی با ماهیت بربری و ماقبل بربری در «کمربند سبز اسلامی» به دور شوروی ایجاد نمایند و بالاخره لشکر های اجیر انبوهی را وارد جنگ نیابتی خود علیه آن ابرقدرت زمان نمایند؛ بلکه قریب تمامی خطه های اسلامی را با حکومات دست نشاندهِ خود نظیر عربستان سعودی و اردن و عراق و مصر و شیخ نشین های خلیج ... زیر پوشش قرار داده به خویشتن وابسته کردند.

درین سلسله ایجاد یک باتلاق سرطانی در شبیه قاره هند و بالاخره جراحی خونین و وحشتناک آن از پیکر هندوستان یعنی ایجاد جمهوریهِ اسلامیهِ!! پاکستان؛ کارستان بزرگ سیستم استعمار انگلیس در 68 سال پیش بود. کارزار پادشاه سازی و تخت و تاج بخشی که به طریق جاسوس کبیر«لارنس عربستان» در حجاز و مکه و مدینه و دیگر نقاط شرق میانه پیاده می گردید؛ با ساخت و ایجاد سیستم نظامیگران پنجابی و پتانی ابعاد متکثرتری پیدا کرد.

تا جائیکه جنگ نیابتی امپریالیزم امریکا و بلوک غرب علیه اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی به مدد پاکستان در خاک افغانستان راه اندازی گردید و به قیمت بربادی و تباهی این کشور و مردمان میلیونی آن؛ توسط جهادیست های اجیر و سرسپردهِ دالر و پوند و کلدار...گویا به پیروزی رسانیده شد.

این جنگ نه آنروز و نه امروز و نه هیچگاهی جنگ اسلام با غیر اسلام نبود، نیست و نخواهد بود؛ بلکه در همه حالات جنگ امپریالیست های غرب سرمایه داری بود با دشمن سیاسی ـ نظامی ، اخلاقی و روانی سیستم و نظام سیاسی ـ اقتصادی ـ اجتماعی متضاد و متفاوت با نظام کاپیتالیستی غرب.

هرگاه مسلمانان و بخصوص جوانان شان بخواهند و بتوانند آثار سترگ استخباراتی چون کتاب «کمیتهِ 300» دکتور جان کولمن را مرور و هضم نمایند؛ به نیکویی در می یابند که خصلت واقعی نظام های سرمایه داری عمدهِ دنیای کنونی چه بوده است، چه میباشد و در آینده ها از چه ها عبارت خواهد بود.

تمامی حکومات و دولت های رسمی و علنی کشور های عمده سرمایه داری با قوانین اساسی و قانونگذاری و قضا و دادگاه ها شان چیز های عاریتی و مجازی و سمبولیک اند؛ قدرت اصلی و سیستم پلانگذاری تامین سیادت و سلطه بر دنیا و مغز های متفکر و نوابغ عملِ اجرایی آنها در وجود حکومت پنهان، انتخاب نشدنی و عزل نشدنی قرار دارد که دکتور جان کولمن؛ آنرا توسط رمزیهِ «کمیته 300» معرفی میدارد و تمامی تار و پود عنکبوتی و شیطانی اش را مستند بر اسناد و تحقیقات شگرف بر منابع فوق سری به دست میدهد.

تاملات و توطئه های کمیتهِ 300 نه تنها متوجه تامین منافع و مقامات میلیاردران صاحب میتروپول ها، کلان بانکداران، گرداننده گان بازار های بورس، اوراق بهادار، سهام  و انحصارات فراملیتی است؛ بلکه طرز تعیین و تعمیل نقشه های کشور ها و حکومات و نظام های اقتصادی آنها و هکذا چگونه گی برخورد های کوتاه مدت و بلند مدت با اهالی ادیان و مذاهب و نژاد های بشری نیز تقریباً در سراسر جهان را تعیین و تعمیل میدارد.

این «کانون توطئه های جهانی» همانگونه که برای از پای در انداختن اتحاد شوروی و بلوک شرق پلانها و عملیات طویل المدت ابلیسی طرح و تطبیق نمود و موجبات اضمحلال آنرا فراهم ساخت؛ مسلماً برای مردمان پیروی دیانتی بزرگ مانند اسلام نیز پلانها و تدابیر طویل المدت دارد. اسلام ـ اگر نه بیش از سوسیالیزم ـ تقریباً برابر با آن با نظام سود و سرمایه و سفته بازی و قمار و فحشای رسمی ضدیت داشته است؛ ضدیت دارد و ضدیت خواهد داشت.

ولی خصومت کمیتهء 300 با اسلام اعم از عرب و عجم؛ صرفاً منحصر به تضاد ایدئولوژیک و نظریاتی و اخلاقی و عقیدتی نیست. تصادف طبیعت چنان است که بیشترین منابع زیر زمینی دنیا در ساحات کشورها و مناطق اسلامی واقع شده است. برخی از براورد ها حجم نسبتی این منابع را حتی 75 فیصد منابع کل جهان وانمود میسازند.

با اینکه کمیته 300 و زیرمجموعه های آن چون سی آی اِی، پنتاگون، موساد، ایم آی سکس ... و دولت ها و ارتش های متنوع سرمایه داری طی اقدامات هشیارانه در قرن 19 و 20 و همین اکنون قریب همه کشور های اسلامی را منجمله توسط دولت های دست نشانده فوق دیکتاتوری چون عربستان سعودی و معتدلتر ها مانند لبنان و ترکیه زیر کنترول دارند؛ ولی ماهیت و خصلت نظام جهنمی کاپیتالیستی چنان است که به کنترول های حداقلی و به ویژه آسیب پذیر قانع نبوده گزینه های تسخیر و تصرف عام و تام ترجیحاً مرموز و مستور را هیچگاه از روی میز بر نمیدارند.

اینجانب حتی در همان «بازی شیطانی» با معتقدات و احساسات اسلامی که تا دو دهه قبل علی الظاهر تمام و کمال انتی کمونیستی بوده و برضد شوروی و اقمار و هواداران آن توجیه گردیده بود؛ استراتیژی زدن ریشهء اسلام را می دیدم یعنی نه فقط یک استفادهء ابزاری محض از آنرا.

تجارب عینی بیحد انبوه دو دههِ پسین نشان داد که تصور و فرضیهِ متذکره؛ اصلا بی اساس نبود.

طی این دو دهه؛ مسلمانان گویا مبارز که قبلاً در سیستم غول آسای رسانه های امپریالیستی با القاب مشعشع «سربازان خدا»، «مجاهدان فی سبیل الله»، «لشکریان ایمان و آزادی» وغیره توصیف و تجلیل می شدند، به مرور، خطرناکترین و علاج ناپذیر ترین تروریست ها گردیدند.

البته برای آنکه این تحول عظیم در اذهان عامهء بشریت واقع گردد؛ تنها کافی نبود که مشتی میرزا بنویس گردش قلم ها را متفاوت سازند و یا تصویر ها و صدا ها را وارونه بدارند.

برای جا انداختن چنین تحول حتی به سازماندهی درامهِ غول آسایی مانند فاجعه 11 سپتامبر 2001 ضرورت افتاد. و سپس «جنگ صلیبی مسیحی ـ یهودی = همان جهاد فی سبیل الله» یعنی جنگ مقدس مذهبی علیه اسلام و تروریست های اسلامی توسط جورج بوش رئیس جمهور وقت امریکا اعلام گردید و به مدد جوی هستریک ایجاد شده؛ امریکا و بلوک غرب؛ کشور های اسلامی صاحب استقلال افغانستان و سپس عراق را به اشغال نظامی خویش در آوردند.

به موازات همین رویداد ها در این و آن گوشهِ دنیای غرب؛ حملات بر حساسترین نقاط قرمز اسلامی آغاز گردید و ادامه یافت. کارتون هایی از پیامبر اسلام طراحی و به نشر سپرده شده متعاقباً بسیار پندانده شد، فیلم هایی چون «فتنه» تولید و به اکران آمد... تا توده های ساده مسلمان تحریک گردند؛ و به رهبری و هدایت اشخاص و نیرو های وابسته؛ به جاده ها و خیابان ها بریزند و به تخریب و آتش سوزی و آشوب ها بپردازند تا ماشین عظیم و جهانشمول تبلیغاتی نظام کاپیتالیستی تصاویر و مواد لازم برای نشان دادن چهرهء خشن و وحشی و بربرمنشانه از مسلمانان بیابد. و در عین حال جوانان مسلمانان به دام های سازمانها و دار و دسته های جهادی و طالبی و داعشی ... بیافتند.

آنچه تیری جونز کشیش فلوریدیایی طی چند سال گذشته علیه قرآن و پیامبر اسلام به راه انداخته و بالاخره فیلم ها و کارتون ها و اکشن های موهن و محرک؛ همه و همه یک استراتیژی فوق العاده مرموز و خطر ناک و بلکه هلاکتبار را دنبال می نماید که عبارت است از تصویر وحشی های علاج ناپذیر از مسلمانان به جهانیان دادن و نهادینه کردن چنین باور خاصتاً در اروپا و امریکا که بازتاب آن همان «اسلام هراسی» می باشد.

تا جاییکه همه افراد اندکی منهمک در غرب؛ متوجه می گردد؛ که موج دامنه داری از «اسلام هراسی» هم اکنون بر سراسر این بخش جهان مسلط گردانیده شده است. بدینگونه هر مسلمان، هرعرب، هر پاکستانی، هر پشتون (و کلی تر هر افغان) در ذهنیت بسیاری از باشنده گان سایر حصص کرهء زمین بالقوه یک تروریست و از آن بالاتر یک بمب انتحاری هویت یافته است.

اینکه بن لادن و دنباله روانش؛ ملا عمر و ماموران و بیعت کرده گان و اخلافش؛ اخوند های رژیم ولایت فقیه ایرانی و کرنیل ها و جرنیل های پاکستانی و مدرسه های چندین هزاری شیخ های بدمست عربی؛ و در پُشت سرشان استخبارتی های کمیته 300؛ و پیشتر از اینها رهبران معظم! و قوماندانان مکرم! جهادی افغانستانی، چیچینیانی، عربی، افریقایی و..و.. برای فراهم آوردن این تصویر و تصور و توهم در ذهنیت عامه جهانیان از مسلمانان؛ چه خدماتی به سیستم ذهنیت سازی و روان گردانی امپریالیستی انجام داده اند و می دهند اظهر من الشمس است تا آنکه میدان تحرک و مانور بی امان و بی ملاحظه فوق وحشیانه و حتی فوق تصور داعشی و بوکوحرامی ... باز و هموار شده است.

به مرور نه چندان کُند اینکه فرد فرد مسلمان جهان به جرم داعشی و بوکوحرمی... محکوم و منکوب گردد؛ ظاهرا اجتناب ناپذیر شده میرود!

اصلاً و اساساً بدون همیاری و همراهی «خودی ها» اگر ناممکن نباشد؛ لاقل نهایت درجه مشکل است که دشمن؛ کتله و جماعت و دین و هویتی بخصوص بزرگ چون اسلام را چنین دیگر دیسه و زشت و کریه بسازد.

به نظر این اندیشه؛ تمامی تحریکات و توهین هایی که به راه افتاده و می افتد هدفمندانه و مطلقاً غیر تصادفی میباشد و در خدمت ستراتیژی ها و فوق استراتیژی های کمیته 300 یعنی حکومت پنهان و دایمی امپریالیست ها قرار دارد؛ همچنان تحریکات برای آشوب گری ها و تظاهرات و نمایشات پرخشم و خشونت، غیر مدنی و ضد دموکراتیک در میان توده های معمولاً از دسایس بی خبر مسلمانان؛ توسط عمال دشمن راه اندازی و به کام دشمن صحنه گردانی می گردد.

لذا هراس منِ بنده خدا این بوده و هست که استراتیژی نهایی حتی محو فیزیکی (امحای نسلی) توده های مسلمان در یک هلوکاست بسیار دامنه دار تحت شرایط یک جنگ خانمانسوز جهانی یا منطقه ای خواهد بود!

رها کردن نزدیک به 75 (لا اقل 50) درصد منابع طبیعی غالباً دست نخوردهِ دنیا از شر مزاحمت چند میلیون «وحشی و تروریست علاج ناپذیر!» یعنی قابل امحای فیزیکی؛ هدف کوچکی نیست؛ و در غیر آن نیز کمیته 300 برای چاره کردن نفوس زاید دنیا و از میان برداشتن توده های «مصرف کنندهء بی مصرف» تدابیر و محاسبات حد اقل پنجصد ساله دارد!

ما نمونهِ کوچک این هلوکاست را اخیراً در کشور برمه و برعلیه یک میلیون مسلمان میانماری دیدیم که تحت شرایط سکوت و بی تفاوتی تقریباً مطلق میدیا، سیاسیون و دپلومات های «جهان آزاد و متمدن و حقوق بشری!!» غرب و ایذاً منظومه رژیم های دست نشانده و دست نگر عربی و اسلامی نظام کاپیتالیستی صورت پذیرفت و هنوز جاری می باشد!

معروف است که خوابیده را میتوان بیدار کرد ولی؛ خود به خواب زده را؛ نی!