قسمت اول
(خلاصه ای از مطالبی که مطرح خواهد شد)
بهرام نورمحمدی
دوره های اوج و حضیض های فارسی دری در لهجه و زبان معیار (بدون لهجه قومی منطقه ای) تغییر و تحول زبانی نامیده میشود. تعداد زبانهایی که نیای زبان دری معرفی میشوند از شمار خارج شده است. با وجود کتاب هایی به زبان پهلوی ساسانی ازقرنهای اول هجری تا قرن ششم و هفتم ، هنوز هم زبانشناسان زبان نفهمی پیدا میشوند که همچنان زبان دری را ادامه و تغییر یافته پهلوی بدانند. قدمت آن نیز از قرون اولیه اسلامی تا بیش از 5 هزار سال مطرح است.
منطقه ای به وسعت کشور عراق کنونی و منطقه خوزستان و فارس تا خراسان و ماورا که مناطقی در کشورهای افغانستان و تاجیکستان کنونی است به عنوان خاستگاه این زبان بیان میشود. فارسی دری حکم گوشت قربانی را پیدا کرده که هر محققی آنرا به منطقه مد نظر خود میدهد مثلا روشنفکران و نظریه پردازان ترک میخواهند ضمن همراهی با محققین افغان وتاجیک با تبعید فارسی به شرق در منطقه برای قوم و زبان خود قدمت تاریخی بتراشند.
میگویند از زبان ایرانی باستان چهار زبان به طور مستقیم به وجود آمده به نامهای: سکایی، مادی، فارسی باستان و اوستایی ولی تنها از دو زبان اوستایی و فارسی باستان آثار ادبی و نوشتههایی برجای مانده است. “ از 1000 تا 700 پیش از میلاد مسیح دوره ی رواج زبان ایرانی باستان است و از آن پس به صورتهای مختلفی تحول پیدا کرد. از این زبان چیزی حتی در حد یک کلمه هم باقی نمانده است. “ (5)
تمام زبانهای باستانی بر اساس آثار بجای مانده از آنها را میتوان در سه گروه تقشیم کرد:
دسته اول که ، زبانهای بدون مکتوب هستند. مانند زبان مادی و سکایی که هیچ اثر مكتوبی از این زبانها در دست نیست و توسط شرق شناسان غربی به عرصه دانسته های کنونی ما وارد شده اند این بزرگواران با دستان خالی بدون هیچ اثر مکتوبی نظریاتی ارائه داده اند. با جادو وجنبل هویت این نوع از زبانها را تعیین کرده، منطقه جغرافیایی و دوره رواج شان هم از قبل مشخص میکنند .با ادعای وجود چند لغت و اسم خاص در سایر زبانها که بیشتر منابع یونایی است! از شعروداستان و ادبیات این زبان سخن رانده میشود حتی ویژگیهای زبانی آن مطالعه و بررسی میشود.
در غرب ایران جمع کثیری ازاقوام و زبانهایی که به دو واحد ژئوسیاسی کرد ولر تقسیم شده اند را ادامه زبانی میدانند که رمز گشایی نشده و یا هیچ اثری از آن باقی نمانده است. بعضا تفاوت دو قوم کرد بگونه ایست که زبان یکدیگر را نمیفهمند. بنظرمیرسد زبانهای هم خانواده هستند، که لهجه معرفی میشوند.
جالبتر این که فرضیات کاملا متضادی نسبت به هم درباره کم وکیف این زبانها مطرح میکنند مثلا با ادعای متعلق این زبانها ترکها، بنای یک نزاع قومی گذاشته میشود. غرض تایید هیچ کدام نیست.بلکه هر نظری درباره زبانهایی که هیچ اثری از آنها وجود ندارد از دایره علم خارج است.
انبوهی از زبانهای قدیمی و باستانی ایران و شرق میانه جزء همین دسته هستند که فردی مانند ابن نديم فهرستی از خط و زبانها را در کتاب خود می آورد و توضیحات و تفسیر های آنرا به محافل دانشگاهی محول میکند تا آنها بدون وجود متنی به اندازه کف دست به داستان سرایی شبه علمی بپردازند و کتابها درباره ی این زبانها بنویسند و اکنون کرسی ها و مناسب دانشگاهی به نام این زبانها وجود دارد. این گروه را میتوان به نام با مسمای خط و زبانهای ابن نديمی نامگذاری کرد.
بیشترین تعداد زبانهای ایرانی شامل همین گروه میشود بگونه ای که زبانهای دارای اثر مكتوب را میتوان با انگشتان دست شمرد اما زبانهای داری مکتوب به درستی روشن نیست که این زبان در چه دوره ای و درکجا رواج داشته اند وحتی هویت آنها نیزاز موارد مورد مناقشه میباشد.
دسته دوم زبانهای حواله ای هستند، قدیمی ترین نسخه ها و آثار به جای مانده این زبانها مربوط به قرون متاخرمیباشد .هرچند زمان تألیف این متون چند قرن پس از ظهور اسلام است، ولی توسط زبانشناسان به اعماق تاریخ فرستاده شده اند.
نمونه علای این گروه اوستا ست ،” کتاب دینی زرتشتیها اوستا نام دارد و بدین جهت، زبانی را که این کتاب بدان نوشته شده است، اوستایی نامیدهاند. “ (4)
" شگفتا که این واژه نه تنها در خود اوستا ، چه درهیچ گویش اوستایی ، هند و ایرانی و آریایی وجود ندارد و با توجه به نزدیکی این واژه به دیگر واژگان است که دیدگاه های گوناگونی درباره ی چم آن بوجود آمده است. “ (19) " واژه اوستا در زمان تدوین اوستا وجود نداشته است و واژه زند اوستا كم كم به اروپا راه یافت و مشهور شد. در خود اوستا به این نام برنمی خوریم.“ (21) " چون دلیلی در دست نیست که از بردن نام اوستا پرهیز می شده است، می توان گمان برد که در زمان تدوین اوستا، واژۀ اوستا وجود نداشته است.در مورد اوستا شناسی در دوره ی امروزی نیز باید گفت که تا 230 سال پیش ، به جز خود زرتشتیان ، درجهان کسی اوستا را نمیشناخت. “ (20)
آبراهام آنکوئتیل –دوپرون در سال ۱۷۵۵به شرق هند سفر کرد و این متون را در جوامع پارسی بدست آورد. تا آن زمان کسی جز زردشتیان با زبان و خط اوستا و مطالب آن آشنایی نداشت. در این سال آنکتیل دوپرون فرانسوی (۱۸۰۵م) ترجمه اوستا را به زبان فرانسه در ۳جلد در پاریس منتشر کرد.
درزبانشناسی و تاریخ نگاری رسمی ، پیدا شدن یک کتاب با قدمت حداکثر هفتصد ساله ی هندی برای آغاز یک سلسله مکاشفات علمی کفایت میکند. “ یک محقق فرانسوی می گوید: یکی از قدیمی ترین کتب جهان بشمار می رود و شاید کهن ترین اثر مکتوب قوم ایرانی باشد واژه اوستا از نظر ریشه و معنی لغوی، مشخص نیست. “ (7)
برخی معتقدند “ بر اساس ویژگیهای زبانشناختی زبان اوستایی کهن به حدود ۴۰۰۰سال پیش بازمیگردد. “ (13)و برخی میگویند: “احتمال دارد كه يشتهاي كهن، قديمترين بخش اوستاي متأخر، به قرن 8 يا 9 قم تعلق داشته باشد” (12). عده ای معتقدند در زمان هخامنشیان به صورت کتاب بوده اما کلنز میگوید: " بدنه اصلی ادبیّات دینی ایران پیش از اسلام را میسازد. در ایران پیش از اسلام، آثار دینی و ادبی معمولاً به کتابت درنمیآمده و بیشتر به صورت روایی، سینه به سینه، منتقل و حفظ میشده است. مثلاً کتاب اوستا * ، پس از سدهها انتقال شفاهی، سرانجام در دوره ساسانی به کتابت درآمد. “ (17) “اصل متن اوستایی و ترجمه پهلوی این بخشها در دست نیست. (8)(9)
بطورکلی برای تاریخ ظهور زرتشت تاریخ های پراکنده بیش از ۵۰۰۰سال قبل از میلاد مسیح تا حدود ۱۰تا ۱۲و یا بین ۵تا ۶سده قبل از میلاد نیز ذکر کرده اند. “ برخی زردشت را مربوط به زمان پیش از تاریخ میدانند “ (18) زادگاه وی را به مناطق مختلفی مانند ری، خوارزم، سیستان و خراسان شهر ری و آمل نیز نسبت داده اند.در مورد تعیین منطقه خاص برای زبان اوستایی نیز مانند زبان فارسی دری، خاستگاه این زبان تاکنون معلوم نگردیده که در کجای عالم رواج داشته است و متعلق به کدام قوم میباشد.
برخی میگویند: “ زبان اوستایی به احتمال قوی از زبانهای نواحی غرب ایران بوده و در آن دو گویش باستانی (گاهانی) و جدید میتوان تشخیص داد که گویش هورامی به اوستایی باستان ) گاهانی (نزدیک تر است . –(6) بعضی دیگر می گویند “زبان اوستایی که با شمالشرقی ایران تعلق دارند. “ (15) و برخی معتقدند:” زبان اوستایی که در سرزمینی از نواحی شرق ایران بدان سخن میگفتهاند “ (14)
در منابع زبان پهلوی و به دنبال آنها در کتابهای عربی و فارسی ، ایرانویج (محل فعالیت دینی زرتشت) را با آذربایجان یکی شمردهاند. امروزه بیشتر دانشمندان ایران شناس ایرانویج را خوارزم به شمار آورده و زادگاه زردشت را آنجا دانستهاند. “ (8)(9)
از این زبان جز كتاب اوستا اثر دیگری در دست نیست .همه اوستا از نظر زبان یك دست نیست . این تفاوت را میتوان ناشی از اختلاف گویشی و یا قدمت بعضی از بخشها دانست. “ (10)“ تفاوت زبانی میان متون اوستایی را میتوان به دو عامل نسبت دارد. یکی این که قدمت بعضی از آثار بیشتر از دسته دیگر است و دیگر این که شاید اختلاف لهجه میان این دو دسته آثار وجود داشتهاست. “ (4)
زبان اوستا شباهت زیادی به زبان سانسکریت دارد اما خطش با آن تفاوت دارد. فهم اوستا بدون سانسکریت امکان پذیرنیست. قواعد صرف و نحو اوستا هم از قواعد سانسکریت گرفته شده است. “ مهمترین قسمت موجود اوستاى فعلى، یسنا است كه مشتمل بر گاتها یعنى سروده هاى زرتشت مى باشد كه به لهجه محلى بسیار كهن سالى (نزدیك به زبان وداها) سروده شده است. (11)
“گاتاها یا سرودهای مقدسی که بهدست زرتشت ساخته شدهاند، طنینی عتیق همانند سرودهای ریگودا، دارند. همچنین نزدیکی محسوسی میان دستور زبان و وزن و سبک سرودهای ریگودا، و دستور زبان و وزن و سبک گاتاهای زرتشت موجود است . “ (16)
شاید “ زبان مصنوع موبدان و آغشته به لهجه های گجراتی و... باشد. اظهار نظر دقیق در این وادی مستلزم تحقیق عالمانه در زبان های محل تحریر اوستا و متن آن است.مجموعه ای از زبان ها و لهجه هاست که به همدیگر ارتباط ندارند و یکنواخت و یکدست نمی باشد و برای نخستین بار بعد از میلاد، در قرن های بعد از میلاد به صورت تحریف شده و تغییر یافته به رشته تحریر در آمدند فقط در مراسم مذهبی استعمال می شد. “(2)
خط و زبان عبری را نیز میباست دراین دسته قرار داد.
دسته سوم از زبانهای باستانی؛ زبانهای سنگی و گلی هستند و از این زبانها فقط كتیبههایی پراکنده باقی مانده است. مانند “ زبان پارسی باستانی، از روی کتیبه های میخی که ازپادشاهان دومان هخامشیان( قرن ششم تا چهارم قبل از میلاد ) باقی مانده شناخته شده است. “ (22)
“شاهدی در دست نیست که بر اساس آن بتوانیم استناد کنیم که فارسی باستان به صورت مکتوب جز در کتیبه شاهان هخامنشی، که به خط میخی است، در جای دیگر نیز به کار رفته باشد. “ (4)
عکاس دکتر هرتسفلد (کد عکس:۱۵۴۹زمان ثبت عکس بین سال های ۱۹۱۳تا ۱۹۲۳گزارش شده)(سایت موسسهcollections search centerhttps://kheradgan.ir/wp-content/uploads/2017/02/2325_bTfngT6q.jpg
" در تعریفی بسیار کلی، «زبان» عبارت است از مجموعه ای از «صورت های لفظیِ تصورات ذهنی.» این که کدام «صورت لفظی»، دال بر کدام «تصور» است، امری است کاملاٌ «قراردادی»، چنان که «صورت لفظی» معین شده برای تصوری که مثلاٌ از میوه ی «سیب» در ذهن وجود دارد، در میان جمعی از انسان ها، صورت لفظی «سیب» است؛ در میان جمعی، صورت لفظی «تفاح»، در بین برخی، صورت لفظی «اَپِل» و در میان گروهی، صورت لفظی «آلما» و... از طرف دیگر، «خط» (خط الفبایی و نه تصویری) عبارت است از صورت کتبی و نوشتاری» همان «صورت های لفظی» با این اوصاف، برای خواندن و درک معنای متون زبانی که امروز سال هاست متکلمی ندارد، یعنی همان متون کتیبه های کهن، می بایست ابتدا معلوم کرد:
1 - این «صورت های کتبی» موجود در کتیبه ها، دال بر کدام «صور لفظی» هستند؟
2 - و در مرحله ی دوم مشخص نمود که آن «صور لفظی»، دلالت بر کدام «تصورات ذهنی» (= معانی) دارند؟
حال، اگر حتی گذر از مرحله ی اول (یافتن رابطه ی دلالتی بین صور کتبی و صور لفظی= خواندن کتیبه ها) به هرصورت امکان پذیر شود، از آن جا که گفتیم، تعیین «صورت لفظی» برای «تصور» معین، امری کاملاٌ «قراردادی و توافقی بین انسان ها»است، لذا، پی بردن به این موضوع که کدام صورت لفظی، دال بر کدام تصور ذهنی (= مشخص کردن معنای کلمات) در یک کتیبه است، تنها و فقط زمانی میسر است که به انسان های متکلم به زبان آن متون «دسترسی» داشته باشیم، و چون این امر به هیچ وجه امکان پذیر نیست، لذا «دریافت معانی» چنان متونی نیز به هیچ صورتی ممکن نخواهد بود.
حال و با این اوصاف، در نزد «اولوالالباب» و «صاحبان خرد و اندیشه ی کپک نازده»، تکلیف کتیبه هایی همچون «بیستون»، «اورخون» و یا هر کتیبه ی دیگری در هر کجای دنیا که با «خط الفبائی» و نه تصویری نوشته شده اند، معلوم و آشکار است." . “ (3)
( این متن بر اساس اطلاعات و اسناد بنیان اندیشی تهیه و تنظیم شده است)
منبع اصلی
1. سلسله کتابهای "تاملی در بنیان تاریخ ایران،" ،ناصر پورپیرار، انتشارات کارنگ، ، 1379 تا 1394
سایر منابع
2. حاشیه ای بر زبانشناسی، اسماعیل هادی، در انتظار مجوز انتشار،1383
3. خرد تصحیح برداشت از ژرفای تاریخ مصطفی «عمرزی»
4تفضلی، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام،
5. تاریخ زبان فارسی، پروفسور محسن ابوالقاسمی، سمت، تهران 1389
6. زبانهای ایرانی، گارنووت بادفور، 2009 انتشاراتRoutledge
7. تاریخ ادیان و مذاهب جهان (جلد اول) ، عبدالله مبلغی آبادانی، انتشارات: منطق ، ۱۳۷۳
8. اسطوره زندگی زردشت، ژاله آموزگار، احمد تفضلی ، نشر چشمه 1389
9. پورداود، ابراهیم؛ یشتها؛ جلد اول، انجمن زرتشتیان ایرانی بمبئی، 1307
10. ” مدخل ایران “دایره المعارف بزرگ اسلامی، زهره زرشناس ،مركز دایره المعارف بزرگ اسلامی ، 1367
11. تاریخ جامع ادیان جان ناس ،مترجم: علیاصغر حکمت، انتشارات علمی و فرهنگی، 1392
12. تاریخ کیش زرتشت، مری بویس مترجم: همایون صنعتیزاده،
13. نگاهی به زبان و خط اوستایی رضا سلیمان نوری . روزنامه دنیای اقتصاد دوشنبه ۱۶مهر ۱۳۹۷
14. زبان و ادبیات فارسی زبان و ادبیات ایران باستان دکتر احمد تفضلی -نشریه:زبان وادبیات نور
15. زبان اوستایی، کارل هوفمان، دایره المعارف ایرانیکا انتشاراتRoutledge & Kegan 1989
16. زرتشت: بازنگری تاریخی، ویلیام وی مالاندرا، دانشنامه ایرانیکا، 2005
17. Kellens, J., ûAvestique?, Compendium Linguarum Iranicarum , ed. R. Schmitt, 1989
18. Iranic Encyclopdia , iranicaonline.org CHRONOLOGY OF IRANIAN HISTORY 122
19. وبسایت اشآhttp://www.ashaa.net/ مربوط به زرتشتیان و معرفی زرتشت پیامبر
20. واژه اوستا از کجا آمده است؟ نویسنده بردیا، سایت تاریخ پارسیhttps://parshistory.com
21. اوستا. كتاب مقدس ایرانیان باستان ، اطلس تاریخ ایران https://iranatlas.info/sassanid/avesta.htm
22. مقدمه فقه اللغه ایرانی. یوسف میخائیلوویچ ارانسکی،انتشارات پیام. 1358