افغان موج   

به گفتۀ آگاهان محل نام باستانی آن «شهرگلان» بوده است .اما داکتر صاحب نظرمرادی در کتاب «بدخشان درتاریخ» آنرا «گیلان »گفته است که به حقیقت نزدیک تر است. وی در جلد اول این کتاب زیرنام : نامهای قدیم درجغرافیای بدخشان ،می نویسد: «منطقۀ گیلان که باشگاه قوم «گیل » بوده از مناطق قدیمی «ایروانا ویجه »خوانده شده است که امروزه به نام «جرم» یاد می شود...بخشی از انها درروند مهاجرت آریاییان کوچیدند ودرمحلی بین غزنی وزابل متوطن شدند وجایگاه توطن خودرا« گیلان » نامیدند.(بدخشان درتاریخ ،جلد اول ص 197 چاپ 1390،کابل)

اما شادروان سید محمد دهقان نام بهارک را«گلان » گفته است. (پاورقی ص 93 ارمغان بدخشان نوشتۀ داکترفرید بیژند) اینکه گیلان چگونه وچه وقت به جرم تغییر یافته است؛ معلوم نیست. تغییر آن به جرم که به مرکز یمگان تاریخی اطلاق می شودوظاهرن عربی به نظر می رسد؛ تا این اواخر نگارنده را به تحقیق واداشته بود؛ولی توجیه آن قانع کننده به نظر نمیرسید.چون که این واژه عربی به ضم جیم به مفهوم گناه وبه کسراول به معنای جسم وستاره می باشد.
توجیهات باشنده گان آن که گویا جرم درزمین لرزه ای که به سال مغزار به حساب ابجد1038 هجری مهتابی ویران گردیده باشد؛ازجانب یکی از امرای محلی آنجا به زور آباد گردیده وآن امیر اهالی یمگان رابا اجبار واکراه به آبادی دوبارۀ آنجا واداشته ودرجرم مسکن گزین ساخته باشد؛به استناد آن تاریخ ،صحیح به نظر نمی رسد.
شهرک جرم که در ساحل غرب دریای آن موقعیت دارد؛وهنوز خرابه های کهن دژآن پابرجاست؛به گفتۀ شاه عبداللۀ بدخشی درارمغان بدخشان در هجوم لشکرچنگیز خان مغل با بهارستان وخمچان به آتش کشیده شده و اهالی آن قتل عام گردیده اند.( ص 92-ارمغان بدخشان تألیف شاه عبداللۀ یمگی به کوشش استاد فرید بیژند،چاپ1385 تهران) با نظرداشت اینکه حکیم ناصرخسروبلخی از 450 تا 470 هجری مهتابی درروستای «سوغان» که اکنون به یمن آرامگاهش حضرت سعید نام گرفته است؛به توجٌه امیر اسد ابن حارث وسید عمریمگی مدت 20 یا 25 سال آخر عمرش را درانجا سپری نموده است در آثارش ازجرم یاد می کند.پس معلوم می شود که نام جرم پیش از هجوم چنگیز خان مغل موجود بوده است وتوجیهات اهالی آنجا کدام پایۀ علمی ندارد.زیرا چنگیز درسدۀ هفتم هجری به خراسان هجوم آورده بود؛درحالیکه حکیم یمگانی درنیمۀ دوم قرن پنجم درآنجا می زیست.
این امر نگارنده را واداشت تا به نامهای قدیمی تردرولایات همجواربه جستجو بپردازد.ازشمار اسمای گوناگون به نامهای بگرام واشترگرام در ولایت کاپیساتوجٌهم جلب گردید. کلمه های بغ؛بگ وبخ که به حیث پیشوند در نام های بغلان؛بگرام وبخدی (بلخ)تا هنوزموجود اند؛ اززبان اوستایی تا کنون درزبانهای اروپایی زنده مانده اند. ازان شمار واژۀ «بیگ» به کسراول درزبان انگلیسی به مفهوم بزرگ،باشکوه ومحترم تا هنوز به کارمی رود. درترکیب بگرام واشترگرام کلمۀ گرام یا« گُرم » اززبان فارسی کهن یا اوستایی به یادگارمانده است که نگارنده معنای دقیق آنرا تا این اواخر در نیافته بود.پس از نشر این مقالت در فیسبوکم ،درجای دیگری ازنویسندۀ ناشناسی بی ارتباط به این مقاله گـرام یا «گــرم » را به زبان اوستــایی «شهر» معنی کرده است .این معنی درواژۀ بگرام بدرستی قابل تطبیق است که مفهومـش «شهــربزرگـ » می شود.چونکه بگــرام در دوران کوشانی ها پایتخت امپراتوری آنها بوده است. بدین ترتیب واژۀ « گُرُم » (شهر) معنی میدهد .
ازآنجا که درزبان عربی حرف گ به ج ابدال میگردد؛پس از استیلای عرب بربدخشان ،این واژه مانند بسیاری از نامهای دیگر به این سرنوشت دچارگردیده وبه «جــُرم»تبدیل شده است. درین مورد مثالها فراوان است. درفیض اباد کلمۀ جوزون (نام باستانی فیض آباد)که اصل آن« گـَوزگون »است ودرانسوی بلخ ولایت تاریخی «گوزگانان» به جوزجان تغییریافته است وده ها مثال دیگررا می توان برشمرد. هیوان تسنگ زایر چینایی که درسال 24 هجری از راه یمگان به چین باز گشته است ،از «مُنگان» یاد می کند که اینک به« مُنجان »تبدیل گردیده است ودرآخر درۀ یمگان موقعیت دارد.
با این قیاس ها می توان ابراز نظر کرد که کلمۀ جرم نیز بدین سرنوشت دچارگردیده واین واژۀ اوستایی یا تخاری درابدال گ به ج بدین شکل درامده است.
هرچند استاد حسین یمین کلمۀ جرم را مأخوذ از« گَرم -ضد سرد»می پندارد؛از آنجا که تلفظ حرف اول ابدالشده درگرم وجرم فرق دارد،قرین به حقیقت نمی باشد .
درین اواخرپس از نشراین مقالت درصفحۀ فیسبوکم استاد یونس طغیان به نقل از داستان منیژه وبیژن نظامی واژۀ گرم را«اندوه ودلتنگی» معنی کرده است .چنانچه می نویسد :
پشیمان شوی زین به روز دراز
بپیچی زمانی به گرم وگداز
درحالی که با تأمل درگفتار عامیانۀ مردم بدخشان تا هنوز واژۀ «گـُرم» به مفهوم جای گره خورده وسخت چوب را گویند که به آسانی نمی شکند. به عبارت دیگر گرم «گرگاه»نیز معنی میدهد.با مقایسۀ این معانی به خوبی می توان همان مفهوم« شهر»راکه دراوستایی کاربرد داشته به حیث معنای حقیقی جرم برگزید .
چارشنبه 21 دلو 1383 مطابق 9فیبروری 2005 میلادی شهرنو فیض اباد ولایت بدخشان. (این مقالت بار دیگراندکی ویرایش ودستکاری شده است )ظهوری
با این معلومات فشرده اکنون درمورد جرم به کند وکاوخویش درگوشه های تاریک تاریخ به جستجو می پردازیم تا نمای تاریخی آنرا بتوانیم به دست آوریم .
برای آن که خواننده رابه جغرافیای طبیعی این شهرک آشنا ساخته باشیم ؛ لازم می بینم که ساختمان طبیعی این وادی را تشریح کنم تا طرحی از آن درنظر خواننده گان پدیدارشود :
شهرک جرم که فراخترین ساحۀ یمگان است ؛موازی به دریای کوکچه ازشمال به سوی جنوب به درازای حدود 15 کیلومتراز دهکدۀ فرغامنج تا زیر روستای سوچ امتداد یافته است . شاخه ای از دریای کوکچه که از کوه های کران ومنجان سرچشمه می گیردوپس ازطی حدود160 کیلو متر به جرم می رسد این وادی را به دوبخش شرقی وغربی جدا می کند. این وادی به شکل یک قوس بزرگ دارای دوانتهای باریک و مرکز پهناور است که شهرک جرم درجانب غربی آن هم به سبب فراخی وهم به خاطر دودریاچه ای که از وادی خاش ودرۀ پشکان ازبلندی های غربی آن به این سرزمین سرازیز می شود؛ایجاد گردیده است . افزون برآن این بخش دردامن سه کوه بزرگ قرار دارد . سرخ کوه درسمت جنوب ،کمالنگ وکوه یباب درجانب غربی آن چون دژ استوار آنرا استحکام بخشیده اند.
از جانب شمالی دریاچۀ خاش دونهر بزرگ باغها وزمین های نوی جرم و روستاهای «چُنگ » هاراکه در دامن سرخ کوه ایجاد شده اند سیراب می سازند ؛درحالی که درساحل چپ آن تنها یک نهر زمین های زراعتی دامن کمالنگ رازیرپوشش دارد.
ازدریاچۀ پشکان که دربین کوه کما لنگ وکوه یباب جاری می شود؛ 3 نهرازساحل راست وسه نهر ازساحل چپ آن درگذشته ها احداث گردیده که هشتاد درصد باغها وزمین های زراعتی را آبیاری می کنند. ساختمان طبیعی این بخش جرم که در دامن این 3 کوه عظیم افتاده است ،شیبدار است وازینرو تا ساحل دریا درهمه جا مرتبه دار می باشد.
مناطق مسکونی آن در دامن سرخ کوه ؛کمالنگ ویباب ازدهانۀ دریاچه های خاش ویباب آغاز وتا همواری های آن به سوی شرق ادامه می یابد. میان هردو دریاچه به درازای حدود 3 کیلومتر از سوی شمال در دامنۀ کمالنگ دشت وزمین های زراعتی است که نوی جرم را از اصل جرم جدا می کند.
روستای حصارک ؛درفراخترین ساحۀ جرم درساحل چپ دریاچۀ پشکان نزدیک به دریاقد کشیده ودهکدۀ پنجریان یک کیلومتر دورتر درجانب غربی آن از میان زمین های زراعتی سربراورده است .
آنسوی کوکچه سلسله کوه های بلند وشامخ کیو،کتیو واولاریو موازی به دریا ازشمال به جنوب حصار شرقی وادی جرم را تشکیل می دهند. درین کوهستان به نام های فوق سه دره ایجاد گردیده است . دربلندی های این دره ها در حدود دوصدمتر ی بلند ترازسطح دریا دشتهای کوچکی تشکیل گردیده است که درآنها روستاهای کیو؛کتیو واولاریو جاگرفته اند . این روستاها که درزمین های شیبدار روبروی جرم قرار دارند ؛ هرکدام شان دارای آبشخور جدا گانه ای هستند که از کوهستان ستبری که برآن تکیه کرده اند؛سرازیز می شوندو روستاها ودشتهای مربوط شانرا سیراب می سازند.
دامن کوه های کتیو واولاریوکه به ساحل دریا می پیوندد؛ساحۀ فراخ ندارد،اما درزیر روستای کیو دشت همواری تشکیل یافته که تا دهکدۀ فرغامنج امتداد دارد وشاید 300 هکتار ( 1500 جریب )زمین رادربر گرفته باشد .این دشت به نام دشت کیو یادمی شود وچون دریای کوکچه درژرفای 20 تا 50 متری آن جاری است ،خشک ولامزروع می باشد!
ساختارکوه های سه گانۀ جرم متفاوت است سرخ کوه ، کوه نسبتن خاکی است که از گِل رَس(زردگل) ساخته شده وسرخ معلوم می شود. ترکیب خاک آن تا هنوزآزمایش نشده که دارای چی مواد معدنی باشد؟
کمالِنگ رنگ سیاه وخاکستری دارد که ازسنگ وریگ بوجود آمده است چون شیب تند دارد؛به جز درتالاقش که منطقه های کوچک هموار دارد ودارای چند چشمه است ؛دامنه های دیگرش خشک وبی حاصل می باشد. اما کوه یباب برخلاف این دوکوه تا چهلتن که قله اش را تشکیل می دهد خاکی وحاصل خیز است .درقدیم از دریاچۀ فرغامیرو نهری به آن کشیده بودند که همۀ آنرا سیراب می ساخته است . ازنیمه ها تا دامنۀ این کوه شاید بیشتراز 2000هکتارزمین قابل کشت موجود باشد که به نسبت نبود کانال خشک ولامزروع است .درحالیکه دریاچۀ فیرغامیرو که در جانب جنوب، این کوه را ازفرغامیرو جدا می کند ؛به آسانی می تواند؛همۀ آنرا سیراب سازد.
در دوران سلوکی ها(جانشینان اسکندر مقدونی 332-328 میلادی ؛یعنی دوهزرو پنجصد سال پیش) که بهارستان ،مرکز بدخشان بود؛شهرگیلان درهمینجا ساخته شده بود. اثرنهرمذکور که به« کافرجوار» معروف است در بعضی از نقاط آن کوهستان تا سالهای 1355 خورشیدی که گاهی آنجا شکارمی رفتم ؛موجود بود.
دربالای روستای دهسنگان دردامن همین کوه قبرهای قدیمی پیداشده اند که بعد ازسالهای 1360 مردم از آنها اشیای قیمتی وآثار تاریخی بدست آورده بودند.این امر وموجودیت اثر نهر قدیمی نشانه هایی است که گمانۀ مارا درمورد جرم قدیم تقویت می بخشد.
جایی که امروز باغها ومنازل مسکونی آباد شده است ؛درتاریخ بدخشان به نام «باغ جرم » یاد شده است .گمان می رود که درلشکرکشی های اعراب درقرن اول هجری که بدخشان راامام قتیبه فتح نمود؛جوی و شهر دشت یباب ویران شده باشد.زیرااین فاتح عرب هرجایی را که فتح می کرد؛اهالی را قتل عام می نمود وزنان وکودکان را اسیر می گرفت وبه بغداد می فرستاد.
پیش از اسلام مردم بدخشان بودایی ویا زردشتی بودند . کوشانی ها ویفتلی ها بیشتربه آیین بودایی گرویده بودند. آیین برهمنی نیزدرینجا پیروانی داشت . مجسمۀ های بزرگ بودای بامیان و نگاره های مختلف شهرغلغله که در دوران کنشکا امپراتور کوشانی ساخته شده بود؛گویا ی این حقیقت است !
گمان می رود که پس از تخریب شهرگیلان در دشت یباب ؛دراوائل گزینش اسلام ،به جای آن درساحل غربی کوکچه که اکنون قلعۀ ویرانه ای ازان برجای مانده است ،شهر دیگری ساخته شده است . موازی به این قلعه پل هایی برروی کوکچه وجود داشته که دشت کیورا به ساحل غربی متصل می کرده است . اثر یکی ازین پلها موازی به قلعۀ ویرانه دردوساحل دریا موجود است که درین سالها درانجا یک پل اساسی ساخته اند.
پل دیگر آن درزیردهکدۀ پنجریان است که به پل دورانشاه معروف است .اثر این پل نیز تاکنون درهردو ساحل دریا به چشم می رسد.ازینجا معلوم می شود که شهرک جرم تا زیر روستای خرنداب امتداد داشته است .
این شهرک تاسال هجوم چنگیزبربدخشان پابرجای بوده ودرزمانش یکی از شهرهای مهم تخارستان بالا یا بدخشان خراسان را تشکیل می داده است .هنگامی که سپاهیان چنگیز درجنگ تالقان شکست خوردند ؛چنگیز خودش برای تسخیر خراسان دست به کارشد ولشکر سلطان جلا ل الدین خوارزمشاه راکه از اقوام مختلف خراسان تشکیل یافته بود؛ درجنگ پروان شکست داد وسپس برای گرفتن اتقام بربدخشان هجوم برد وشهر های جرم،بهارستان وخمچان (واقع درفیض آباد کنونی را که نامش تا هنوز به نام "دشت خمچان" ورد زبان است)ویران واهالی آنجای هارا قتل عام نمود.
صدسال رادربرگرفت تابا ازدیاد زاد ولد ،شمار اهالی به درجه ای افزایش یافت که شهرهای بزرگ خراسان باردیگراحیاوباز سازی شوند .(1) سالهای درازی این شهر مانند اکثرشهرهای خراسان به نسبت نبود مردم متروک مانده بود. چون نفوس به قدر کفایت افزایش یافت؛ مردم درجایی که اکنون اهالی بود وباش دارند مسکن گزین شدند.بدین ترتیب شهرک جرم در درازای هشتصد سال اخیرآهسته آهسته رنگ ورونق یافت و شکل وشمایل کنونی را به خود گرفت.
دربارۀ شهر گیلان در" دشت یباب "معلومات تاریخی وجود ندارد؛مگر اینکه باستان شناسان دران به کندو کاو بپردازند وآثار باستانی آنرا کشف وپس از بررسی به وِیژه گی های مدنی آنجا دست یابند! ازینرو تا پیدایش آثار قابل اعتمـاد تاریخی ویا اسنـاد وسنگ نوشته هــایی که بتوانند رهکشا باشند ابراز نظر درین مورد ؛غیرعلمی وپا درهواست .
اما درمورد شهرجرم( گرم)که درمرکزش قلعۀ ویرانۀ کنونی که به نام قلعه یاد می شود؛وهشتصد سال پیش تخریب گردیده ؛آثاری موجود است که می توان بابررسی آنهابه چگونه گی ساختمان این قلعه ومناطق دیگری دست یافت .
ساختمان قلعه وپیرامون آن :
این دژ به شکل مستطیل درمساحت بیشتر از یک هکتاردرزمین های هموار نزدیکی ساحل غربی دریای کوکچه روبری کمالِنگ با دیوارهای پهن و بلند آباد گردیده بود .از اینکه ساختمان هایش ویران وبه خاک یکسان گردیده ؛نمی توانیم دران مورد چیزی بگوییم . ازسنگ توده های جانب شرقیش می توان حدس زد که دروازۀ ورودیش از شرق بوده است .شاید دروازۀ خروجی آن دردیوارغربی وضلع کوتاهش بوده باشد. خندق پرآبی به پهنا وژرفای سه چهار مترگرداگردش درپای دیوار های ستبر آن موجود بوده که آنرا ازهجوم سریع دشمن مدتی نگهداری می کرده است . درداخلش چشمه های آب جاری بوده است که تا هنوزوجود دارند. ساکنین قلعه ازین چشمه ها استفاده می کرده اند. درجانب غربی آن نیزاری به نام چمن موجود است که قرارگاه افسران وسربازان ومیدان مشق وتمرین نظامی بوده است. خاک وسنگ بناها و دیوارهای این میدان در درازای هشتصد سال جهت ساخت خانه ها و اماکن دیگرو باروری زمین های زراعتی برداشته شده واثری ازآنها باقی نمانده است. این گفته راازچشمدیدهای خویش می نویسم .زیرا در پیرامون آن زمین های زراعتی داریم و نیزارها ی چمن متعلق به یکی از خویشا- وندان نزدیک مان است؛درایام نوجوانی درفصل های بهار،تابستان و پاییز اکثرن تاآنجا گشت وگذارمی کردم ومی دیدم که مردم خاک وسنگ آنرا درمرکب های شان میبردند .
دروازۀ غربی این دژ به چمن وصل بوده است .چهل ،پنجاه سال پیش درجانب شمالی آن آثارطویله های ا سپ برجای مانده بود که اکنون از میان رفته است. این «اخته خانه » ها جای نگهداری اسپ های سواره نظام بوده است . دروازۀ شرقی این دژ به پلی که درروبروی آن قرار داشته واینک به صورت اساسی بازسازی شده است راه داشته واین راه شهرجرم را به بهارستان که مرکز باستانی بدخشان بوده وصل می کرده است .
دوکیلومتر بالاتر ازین دژدوراهیی موجود است که درگوشه ای ازان زیارتگاهی قراردارد که متشکل ازدو گور موازی است . این زیارتگاه بادیوار کوتاهی به شکل مستطیل احاطه شده وبه نام قبرشهیدان معروف است .به قرار روایتی که از پدرکلان مرحومم مولوی محمد قاسم خان عالی سابق معین ووزیر عدلیۀ دوران نادرشاه وظاهرشاه شنیده ام این گورها ازدوبرادر یمگانی است که فضل وفضیل نام داشتند که داستان شان چنین است :
درزمان امارت میرشاه (زمان الدین )که قبرش دربالای سرکی که ازجرم به خاش می رود و نزدیک دریاچۀ خاش درساحل جنوبی آن به نام گور میر یاد می شود، تا هنوز موجود است ،دوبرادردلاورجنگجو وجود داشته اند که گاه وناگاه بر کافرستان (نورستان کنونی ) یورش می بردند و مال ومنال می گرفتند وغلام و کنیز اسیر می کردند. مردم آنجا از شنیدن نام آنها به هراس می افتادند وخوف ودهشت داشتند. چون این یورش ها سال ها دوام داشته مردم کافرستان برای دفع آنها 20 غلا م و کنیز و یک گله ورمه و مال ومنال دیگرهمدست صد تن از هموطنان شان که 50 تن آنها برای حمایت ازین امتعه مسلح بودند ؛به خدمت میرشاه آمدند وازو تقاضا کردند تا در برابر این هدیه ها هردو برادر را زنده به آنها تسلیم کند.
میرشاه زمان الدین دربدل این پیشکش ها هردوبرادر را نخست زنجیر وزولانه وزندانی میکند و می خواهد که آنهارا درطی مراسمی به کافرها تسلیم نماید. هردو برادر که سرنوشت شان را می دانند ؛ازمیر تقاضا می کنند؛تا آنهارا آزاد کند وبگذارد که دریک جنگ نا برابر با دشمنان شان مصاف دهند. میر پیشنهاد شان را می پذیرد ؛ولی به خاطری که فرار نکنند ؛تنها دستهای شانرا می کشاید ولی زولانۀ پایهای شان را باز نمی کند . میرشاه زمان الدین به مشورۀ مهمانانش روزی را به این مصاف تعیین می کند.
آن روز در« چمن »اهالی جرم را فرامی خواند تا این صحنه را تماشا کنند . مردم آنروز در زینه پایه هاوصفه هایی که دورا دور چمن موجود بوده جای می گیرند. میر ومهمانانش در جایگاه ویژه ای می نشینند و50 جنگجوی کافرستانی با فضیل وفضل نبرد راآغاز می کنند. این دوبرادر باشمشیر ونیزه وسپربا آنها می ستیزند. پیش ازان که کشته شوند ؛ بیست تن آنان را ازپای درمی آورند وشمار دیگری را زخمی می کنند. مردم جنازه های شانرا درهمان محل به خاک می سپارند ونامش را قبر شهیدان می گذارند.
این زیارتگاه درگوشه ای از خلیفه خان قراردارد. نام خلیفه خان سید یوسف بلخی است که از خلیفه های میرغیاث الدین غیاثی (1117- 1182هجری مهتابی) ودرآنجا چله نشین بوده است . چنارهایی که تاکنون درکنار سرک عمومی درین گورستان موجود است ؛بدست همین شخص نشانده شده و بارور گردیده اند. از قـرائن چنین معـلوم می شود که سیـد یوسف بلخی خلیفۀ میر غیاث الدین غیاثی درجرم بوده وپیروان طریقت اورا اینجا ارشاد می کرده است .
درتاریخ بدخشان درمورد میر غیاث الدین غیاثی که درزمان امارت سلطانشاه ملقب به اژدها درفیض آباد می زیسته چنین شرح داده می شود:
" دویم سید السادات العظام وسلالۀ اولیای کرام؛ایشان میر غیاث الدین قدس سره،که ایشان درسرهند،درخدمت شاه معصوم ولی برٌدالله مضجعه ؛تحصیل احوال باطنی کرده اجازۀ ورو وارشاد یافته ...درایام دولت سلطان شاه وارد شهر فیض آباد گردیده ...روزهای دوشنبه وجمعه به ذکرجهر ادامه می دادند وقریب چهارصد قلندر درخدمت شان بود وقلندر بچه گان خوش الحان زمزمه ونغمه ای که از حنجرۀ حلقوم می کشیدند؛ دلهای کروبیان عرش معلٌی را می ربودند.
وایشان لباس فاخر می پوشیدند واگرکلاه وجنده می کردند،از شال های گرانبهای کشمیر کلاه وژنده می ساختند وبه اسپ خوب سوار می شدند وهرگاه که به نزد میر می رفتند؛ به همان شیوۀ قلندری با قلندر بچه گان خوش آواز؛زمزمه اندازی کنان می رفتند» ص 42 تاریخ بدخشان چاپ ایران، سال1367خورشیدی با مقدمه وویراستاری داکترمنوچهر ستوده.
زیرا غیاثی پس از بازگشت ازسرهند که درآنجا بدست شاه معصوم ولی الله به طریقت نقشبندی گرویده بود ؛به بدخشان آمد ونخست درجرم بساط طریقتش را پهن کرد؛اما به سبب مخالفت های که علیهش به میان آمد ؛در بازگشت ازسفرحج به فیض آباد رفت ودرآنجا ازطرف سلطانشاه کبیر ملقب به اژدها اعزاز و اکرام شد وتاپایان زنده گی آنجا به سربرد که اکنون آرامگاهش به نام "پیر دستگیر" درشهرکهنۀ فیض آباد زیارتگاه خاص و عام است وهمه ساله جهندۀ مبارکش روز اول نوروز بدست والی ولایت افراشته می شود.
غیاثی در سال 117 مهتابی دردهکدۀ حصارک جرم تولد یافته ودرسال 1182 مهتابی به عمر 65 ساله گی درفیض آباد بدخشان چشم ازجهان بسته است . به یمن زادگاهش لیسۀ جرم به نامش مسماست ؛شاعر عارف است ودیوانی دارد که یک بار درمطبعۀ سنگی کابل یا پیشاور به چاپ رسیده بود . درسالهای 1356 -59 که دوبارویراستکارومهتمم مجلۀ عرفان بودم ؛ در چندین شمارۀ این مجله زنده گی نامه و اشعارش را نقد وبررسی وچاپ نموده بودم ؛درسالهای اخیر(2003 تا 2016)هرقدر جستجو کردم ازان نوشته ها اثری بدست نیاوردم . دیون خطی اش را ازنزد کاکای مرحومم سید عبدالرسول خان یمگی بدست آورده بودم که درزمان حیات غیاثی نوشته شده ویگان جایش به قلم قرمز نشانی گردیده بود. درمقدمۀ دیوانش یک مثنوی از شاعری به نام« شاه دُردی» دران موجود است . شاه دردی همان است که مزارش دردشتک بالای جرم به نام شاه دولت وجود دارد. با تمام تلاش های پیگیردرسالهای متمادی به جز این مثنوی عرفانی ،زنده گی نامه وآثارشاه دردی را نتوانستم بدست بیاورم !
زیارتگاه دیگری به نام« خواجۀ درویشان »درگذرآهنگران جرم است که متصل به باغ جمیل می باشد. هرچند زند گی نامه واحیانن آثاری از وی برجای نمانده است ؛اما غیاثی چند غزلی دروصفش سروده است که می توان ازکلیاتش آنهارا بدست آورد.
شخص دیگری که قابل یاد آوریست ،عبدالفتح می باشد.قلعۀ عبدالفتح در روستای نوای بالا باغی است متصل به باغ میرکه از املاک پدرکلانم بود که پس ازتقسیم میراث به یکی از بسته گان مان تعلق گرفته است .این باغ دوبخش دارد بخش همواروبخش شیبدار.هردوبخش شاید سه جریب زمین را دربربگیرد. بخش شیبدارش به راهی منتهی می شود که روستای نوارا به بازار جرم وصل می کند . هرچند ازچگونه گی زنده گی این عارف اطلاعی بدست نیامد؛اما درمسیر کوتل کیومقبره ای است که می گویند از شیخ عبدالفتح می باشد. درزمان غیاثی یکی ازمشایخ نامدار به نام« خلیفۀ کیوی »معروف بوده است که گاهی به دیدار غیاثی می آمده .ا ازینکه مزار عبدالفتح درمسیر روستای کیو واقع می باشد،شاید خلیفۀ کیوی لقب شیخ عبدالفتح باشد!
د ر10، 12 کیلومتری جنوب جرم درزیر دهکدۀ سوچ زیارتی است که چشمۀ گوگرد دارد وبه نام زیارت شخ مزار یاد می شود .این شخصیت ؛خواجه محمد نام دارد که کوه های یمگان به نامش ثبت است . به باور مردم وی ازشمار ابدال هاست که ازقرن اول هجری درینجا می زیسته است .
نشانه های تاریخی دیگری یکی چنارحضرت امیر درسربازارجرم ودیگری مزار «چلیمک " در راه خاش نزدیکی های سرلوله است که هردو منسوب به میرسید محمد علی همدانی است .
میرسید علی همدانی ؛ازهمدان ایران است.وی در12رجب 714مهتابی درهــمدان چشم به جهان کشوده ودرذیحجۀ 784 مهتابی درفــرارود در گذشته است . پیکـرش را مریدانش به کولاب برده وآنجا دفـن کردند که اکنون مقبره اش زیارتگاه مردم آنجاست. همدانی افزون برسفرحج ؛سفر های متعددی به مناطق مختلف،فارس؛هـند خراسان وفرارود داشته است. وی دوبار مدتهایی درکشمیر اقامـت نموده ودرآنجا مریدان زیادی یافته است .درفرارود(ماوراءالنهر ) نیز هواخوان زیادی به دورش جمع بوده اند.(1)
همدانی ازبزرگان طریقت کبرویه است که عارف متشرع می باشد اوشاعراست واثار متعددی به زبانهای فارسی وعربی ازخود برجای گذاشته است .وی مدتی درجرم ساکن بوده که چنارهای حضرت امیر را بدست خود نشانده است . این چنارها درصحن مسجدی قد کشیده اند که به نامش" مسجدحضرت امیر"مشهور است. ازنامگذاری چنارها ومسجد بر می آید که مسجدرا نیز درهمینجا،هشتصد سال پیش خودش آبادکرده است.
خانقاه دیگرش درراه خاش دریک پیچ تنگ آهندره قرار دارد که اتاقی به شکل گنبـذی است و دردل یک خرسنگ کـنده شده است؛ دروازۀ کوچک درامـد وروشنـدان باریکی دران ساخـته اند .اینجا محـل شب زنده داری و عبادتگاه خلوتش بوده است . این سنگ ازشمارسنگهای ریگی است که به آسانی قابل تراش می باشد .
چنارهای حضرت امیر دودرختی اند که دریک خطموازی درفاصلۀ ده مترازهم قرار دارند. درطی سالیان متمادی ریشۀ آنها بهـم گره خورده و کُنـده های ستبرشان چسیده است . درنتیجۀ فرسایش درونی آنهـا ا تـاق بزرگی در دل شان ایجاد گردیده است .فرسایش طبیعی ،مغـزچنارهـا را خالی نموده وآنهارا به دو دودکش بلند مبدل کرده است .
دردوران کودکی (8،9 ساله گی )در یک زمستان ما چهل کودک ونو جوان دران اتاق نزد ملایی که ازسمنگان آمده بود وشخص بیرحم و شداد بود؛ پارۀ عـمه می خواندیم . در روزهای سرد درتنوری که در مرکزش ساخته بودند ؛ آتش می افروختیم که دودش از درون چنار ها به سرعت می برامد و مارا اذیت نمی کرد. ملا چوبی داشت که ازدرخت (ایرغئ) – ازخانوادۀ درختان کوهی است که غنچه ها و شاخه های لـشم وسخت به رنگ نارنجـی دارد. ازغنچه هایش در تکاندن پنبه کارمی گیرفتند؛ در حالی که از شاخه های بزرگترش "تیاق "(چوب دست وعصا) می ساختند - بود و با آن شاگردان را می زد. حتی بعضی روزها چوبهای نیمسوزرا بر روی ناخن هـای دست شاگردی می گرفت تا ناخنش را بسوزاند. ماازین ملای بی رحم به پدران مان شکایت کردیم .همان بودکه مردم جـمع شده؛ملای مذکورراکه امام مسجد حضرت امیربود؛ ازانجا بیرون کردند وازجرم کشیدند.
به صورت فشرده اینها؛آثاری هستند که اززمانه های قدیم در جرم {گرم}برجای مانده اند!---------------------------------------------
1- با استفاده از" میکی پیدیا "فشردۀ زنده گی نامۀ میرسید علی همدانی نگارش یافت.
1-نمای دهن درۀ پشکان 2،-تپۀ عقاب فیض آباد 3-نمایی از دشت جرم