افغان موج   

بخش پنجم

    واکنون درمورد توزیع مازاد سرمایه داری:  این توزیع نشان میدهد که چطورساختارمازاد بالای بسیاری ازابعاد جوامع سرمایه داری ( به ویژه درآنجا هایی که سرمایه داری کاملاحاکم است) تاثیرعمیقی به جا میگذارد.

   سرمایه داران بخش بیشترمازادی را که بدست می آرند به مصرف شخصی خود  اختصاص میدهند. آنها چنین عمل میکنند تا از یک طرف خواسته های شخص خود را ارضا نمایند وازجانب دیگر تفاوت خود را ازدرک ( خانه، لباس ، وسیله نقلیه وغیره ) بامقایسه با مزد گیران برجسته سازند. 

  تفاوتها درسطح مصرف باعث ایجاد وادامه نابرابری هایی میگردد که از نظرروانی میتواند به خصلت ذاتی افراد تبدیل شده یک تعداد را به مولدین مازاد و عده ی دیگر را به تصرف کنندگان مازاد تبدیل نماید.

    همان طوریکه درجوامع قبلی نابرابری های ناشی ازبرده داری و فیودالیزم را ازطرف خداوند وطبعیت میدانستند؛ درسرمایه داری گرایش های روانی وتنوع فطری افراد " طبعیت انسان " راعلت نابرابری میدانند که مانند خداوند وطبعیت نمیتواند توسط انسانهای فانی تغییرنماید. قرارداد اجتماعی که جامعه میسازد وتصویب میکند ثابت وتغییرناپذیرمیگردد. آنهای که جوامع را کنترول میکنند بدین باوراند ومذ بوحانه میخواهند تا دیگران هم باورکنند که موقف شان دایمی است.

 

    مسئله مهم دیگرآنست که سرمایه داران بخشی ازمازادی را که تصاحب کرده اند به منتظمین وناظران مختلف توزیع مینمایند تا آنها وظایفی را انجام دهند که جهت تولید بیشترمازاد ضروری میباشد. وظایف مذکور خود مولد مازاد نیست، بلکه در تولید مازاد توسط دیگران خیلی مهم بشمارمیرود. قابل یادآوریست بدانیم که مدیرپرسونل دریک شرکت عصری سرمایه داری با ماشین سروکار ندارد تا موادخام را جهت فروش به کالا تبدیل نماید. چنین  یک مدیرکارگران مولد را کنترول ومراقبت میکند. اما خودش یکی ازآنها نمیباشد. معاش و وسایلی را که مدیر استفاده مینماید، مخارجی است که سرمایه داربشکل توزیع مازاد میپردازد. درسرمایه داری طوریکه مارکس واضح میسازد  سرمایه داربه خاطرآنکه به شکل دوامدارمازاد اخذ نماید، باید مقداری ازمازاد را به دیگران توزیع نماید. درغیاب مدیران پرسونل کارگران ممکن کم ویا هیچ مازاد تولید نکنند.

دراین وضیعت، مدیر، یک کارگرغیرمولد است. کاراو شرایط لازم را جهت تولید مازاد توسط کارگران مولد فراهم میسازد. کارگران مولد  اجرا کننده ی کاراضافی اند ومدیرآنها را درکارمولد شان کمک مینماید. سرمایه داری جهت تولید دوباره به مجریان وکمک کنندگان کارگران مولد وغیر مولد ضرورت دارد، اما این بدان معنی نیست که تفاوت  بین شان چندان مهم نباشد. کاملا برعکس: درهرنظام اقتصادی استثماری دوگروه مختلف کارگران نقش متفاوتی را درحمایت یا سرنگونی نظام دراتحاد سیاسی بایک دیگر ویا با تملک کننده های مازاد، بازی کرده اند.  دربردگی، بطورمثال - بردگان مزرعه وبردگان خانه روابط متفاوتی ازخود نشان دادند. همین ترتیب رعیت های کشاورزی به مقابل رعیت های صنایع دستی مشابه عمل کردند. سرمایه داری هم کارگران یخن آبی ویخن سفید خود را دارد. با تمجید ازمارکس که تیوری مازاد او وتحلیل طبقاتی اش که بالای آن تیوری استواراست اهمیت عمیق و ساختاری این اختلافات را قابل درک میسازد.

 

     سرمایه داران جهت مقاصد جداگانه به گیرندگان دیگر نیز به توزیع مازاد میپردازند.     

بطور مثال، سرمایه داران مازاد را به مدیرانیکه مکلف اند تا ماشینها، افزار وغیره وسایل خوبتررا خریداری ونصب نمایند، به شکل وجه توزیع مینمایند. هدف شان میتواند افزایش تولید و یا تعویض نیروی کار( خودکارسازی) ویاهردو باشد. انگیزه ی این نوع توزیع مازاد، رقابت بین سرمایه داران بشمار میرود. هرکدام خوف از آن دارند که رقیبان ماشینها ودیگر درون داد هایی را بدست میآورند وبه قیمت کمتر، بیشترتولید میکنند. بناا هرکدام تلاش میکنند تا آن ماشین الات را بدست آرند.  با انگیزه های مشابه سرمایه داران میتوانند توزیع مازاد را جهت تکافوی مصارف تغییرمحل تولید به مناطق دستمزد ارزان ویاجهت جذب کارگران ازمنایع دیگر ( یعنی مهاجرین وکارگران خارج از اتحادیه کارگران) که میخواهند با دستمزد پائینترکارکنند سوق بدهند.

 

     سرمایه داران بخش های از مازادی راکه بدست می آورند جهت تامین مالی بخش های که فکرمیکنند به پول احتیاج دارد توزیع میکنند.

بطورمثال درآن بخشهای که تولید تحت تحدید دزدی قرار داشته باشد، معاش پاسداران را ازمازاد میپردازند. درجاییکه کارگران مولد نسبت شرب الکول مشکل ایجاد کنند سرمایه داران نیروی کار غیرمولد یعنی مدیران پرسونل یا مربیان را جهت حل مشکل استخدام میکنند. در صورت بروزخطراقامه دعوا، سرمایه دارجهت استخدام وکیل دعوا ازمازاد استفاده مینماید.  بخش های ازمازاد به قسم مالیه به دولت فدرال وحکومت محلی و به شکل مفاد، سهم به سهمداران و بهره به وام دهندگان پرداخته میشود.

 

    به عقیده مارکس سرمایه دار درمرکز یک ساختارمغلق عمل مینماید. ازیک طرف تلاش میکند تا بزرگترین مازاد ممکن را ازکارگران مولد که استخدام نموده است، بدست آرد و از جانب دیگرعین سرمایه دار باید بفهمد که مازاد بدست آمده را به بهترین شکل برای آنهمه گیرندگان( حامیان وکارگران غیرمولد) کسانیکه زمینه دوام حضورموسسه سرمایه دار را فراهم میسازند توزیع نماید.

 

    طوریکه مارکس تاکید مینماید - جای تعجب نیست که سرمایه داری بطورناموزون توسعه  می یابد . هریک ازسرمایه داران رقیب درمورد واقعیت های حال وآینده به اساس حدسیات تصمیم میگیرد وعمل میکند. هرسرمایه داربطورمتفاوت حدس میزند. زیرا وضع هریک وچگونگی ارزیابی ودرک شان از شرایط، مختلف میباشد. یکی موفق میشود ودیگری ناکام میگردد. بدین ترتیب سرمایه داری راه انکشاف ناموزون خود را می پیماید. سوء ظن های عمیق به یکدیگر وحتی عمیقتربه هماهنگی های دولتی، سرمایه داران را ازغلبه به نابسامانی های سیستمی بازمیدارد. به همین ترتیب سرمایه داری به دلیل ازدیاد مناطق " انکشاف یافته " وانکشاف نیافته وتغییر وتبدیل شان به یکدیگرازنظرجغرافیائی نیز به شکل ناموزون تکامل مینماید.

 

" هیگل درجای اظهارداشته که وقایع وشخصیت های بزرگ تاریخی جهان به اصطلاح دوبارظاهرمیشوند. مگراوفراموش کرد اضافه کند که : باراول بشکل تراژیدی وباردوم بشکل کمیدی ".

 

  نویسنده - ریچارد دیود. ولف

 

   ناشر - دیموکراسی درعمل                                                                                       

                                 

   گرداننده ازانگلیسی - دکتور میر سید احمد جهش 

 

ارسالی: سلیمان کبیر نوری