افغان موج   

وظايف مردم در مقابل حکومت

هنری دیوید تورو( Henry David Thoreau ) یکی از متفکرین اجتماعی قرن نوزدهم جامعه آمریکا ست، و در زمان حیات او دولت آمریکا قانون استرداد برده های فراری را به مورد اجرا گذاشت که بر طبق آن ایالات شمالی مجبور بودند برده های فراری پناهنده را به ایالات جنوبی تسلیم کنند. تورو که فردی بسیار آزادیخواه و انسان دوست بود با این عمل دولت آمریکا و نیز جنگ با مکزیک که همان ایام روی داده بود به شدت به مخالفت برخاست. در این مورد رساله کوچکی به نام نافرمانی مدنی (Civil Disobedience)نوشت و نقطه نظر های فلسفی خود را در باره وظیفه افراد اجتماع در قبال دستورات ظالمانه و غیر انسانی دولت ها و حدود اختیار دولت بر مردم بیان داشت. این رساله چند سال بعد از مرگ تورو مورد توجه قرار گرفت و امروزه در شمار نوشته های ارزشمند بشمار می آید. مهاتما گاندی رهبر مشهور هند در دوران اولیه مبارزه اش در افریقای جنوبی با این کتاب آشنا شد، هنری پولاک یکی از یاران و همکاران بسیار نزدیک گاندی در آفریقای جنوبی نقل کرده است که "ما هر دو سخت تحت تأثیر رساله نافرمانی مدنی که درستی اصل مقاومت منفی را تأیید می کرد قرار گرفتیم، آن را در روز نامه عقاید و افکار هندی ها چاپ کردیم و به زبان گجراتی ترجمه و منتشر نمودیم و عاقبت آن را بصورت جزوه مستقلی انتشار دادیم. در رساله ای که در باره اصول اخلاقی مقاومت منفی انتشار داده شد مخصوصاً به رساله تورو و نوشته های سقراط که در آن زمان مورد توجه گاندی قرار گرفته بود استناد شد." گاندی به هنری سالت( Henry Salt)، یکی از زندگی نامه نویسان تورو اظهار داشته است که رساله نافرمانی مدنی تا چه حد زیادی در او تآثیر گذارده و او را به مطالعه تمام آثار تورو واداشته است رابرت داونز(Robert Downs ) کتاب نا فرمانی مدنی تورو را جزو شانزده کتابی ذکر کرده است که دنیا را تغییر داد. او در اثر خود کتابهایی که دنیا را تغییر دادند (Books that Changed the World ) در بخش مربوط به نا فرمانی مدنی می نویسد: گاندی از اصطلاح مقاو مت منفی راضی نبود ولی اصطلاح شایسته ای به جای آن نمی یافت. پس از آشنایی با اثر تورو بی درنگ اصطلاح نافرمانی مدنی را برای توصیف نهضت خویش انتخاب کرد. گاندی اعتقاد داشت نا فرمانی مدنی بیان کننده اصل ثبات و پایداری بدون خشونت و غلبه است و از خود گذشتگی در راه عدالت را بیان می کند. نافرمانی مدنی در دست گاندی به صورت کتاب دینی اصل مقاومت منفی در آمد. گاندی نیز مانند تورو معتقد بود فقط کسانی که به نحوی مطیع و پیرو قانون هستند حق بکار گرفتن مبانی نا فرمانی مدنی را دارند، نافرمانی مدنی بکلی با رفتار وعمل یاغیان و گردنشان متفاوت است. فقط وقتی به نافرمانی مدنی متوسل باید شد که همه راه ها و وسایل مسالمت آمیز و مذاکرات قادر به رفع ظلم و تجاوز دولت به حقوق انسانی نباشد. در این مورد تورو می گوید: "خواهان ستیزه با هیچ انسان و ملتی نیستم و میل ندارم میان افراد تفرقه و جدایی بیافکنم. نمی خواهم خود را بهتر از دیگران جلوه دهم. همیشه می کوشم بهانه ای بیابم تا مطابق قوانین کشور رفتار کنم، ولی حقیقت این است که نمی خواهم سرسری خود را آماده قبول پیروی از هر نوع قانونی بکنم. واقعیت این است که دلایلی در دست دارم که در این باره مشکوک باشم. هرسال که موقع وصول مالیات می رسد، مایلم اعمال و وضع دولت مرکزی و ایالات و وضع مردم رامورد بررسی قرار دهم تا بهانه ای بیابم که برطبق قوانین و مقررات رفتار کنم و اعمال خویش را با آنها هماهنگ نمایم." او به آزادی و استقلال و حرمت فرد بسیار اهمیت می دهد و براین باور است که "تا دولت فرد را بعنوان یک نیروی عالی مستقل، نیرویی که همه قدرت دولت از او ناشی می شود، نشناسد و با وی رفتاری شایسته و در خور انسان نداشته باشد هرگز ملتی واقعا آزاد و روشنفکر پدید نخواهد آمد". "بهترین حکومت جز وسیله نیل افراد به هدف ها و مقاصدخویش چیز دیگری نیست، اما اکثر حکومت ها نوعاً مانع این مقصود می باشند" او می گوید وقتی حکومتی ستم پیشه است فرد نیاید با پرداخت مالیات و و جوه دیگر و رفتن سربازی و نظایر آن ستمکاری دولت را ندیده گرفته و بر آن مهر تأیید بزند. "ما باید هشیار باشیم طوری رفتار نکنیم که اعمال خلافی را که محکوم می کنیم یاری کرده باشیم".

در باره این نوع نافرمانی و پذیرش مجازات زندان در راه بر طرف کردن بی عدالتی حکومت آشکارا می گوید: "وقتی حکومتی مردم را بناحق به زندان می افکند جایگاه درست و حقیقی افراد شریف و عدالت خواه زندان است"، "باید نخست انسان بود و سپس یک تبعه حکومت. باید توجه داشت ما مسئولیت های انسانی داریم و هیچ چیز نمی تواند مقدم بر وظیفه انسانی ما قرار گیرد. اگر دولت از تو خواست عامل ستم به دیگری باشی، من می گویم قانون را بشکن."

تورو همانند همه متفکرین دوران مدرن رابطه دولت و مردم را رابطه ای بر اساس قرارداد دوطرفه می داند که برای سامان اجتماع و تأمین عدالت در جامعه به وجود می آید و مردم بخشی از حقوق و اختیارات خود را به نهادی به نام دولت برای مدتی واگذار می کنند. مسئولیت و وظیفه دولت خدمت به مردم از راه تأمین امنیت و عدالت و جلوگیری از تجاوز چه ازجانب افراد داخلی و چه مهاجمین خارجی است تا مردم در چنین محیطی بتوانند از آزادیهای خود بهره مند شوند و به پیشرفت و شکوفایی استعدادهای خود و دستیابی به زندگی مرفه و آبرومند برسند. وظیفه مردم نیز اطاعت از حکومتی است که آن امکانات را با وضع قوانین عادلانه فراهم می کند. در جامعه اگر فردی مسئولیت خود را نادیده بگیرد و مرتکب خلاف و یا جرم شود دولت او را مجازات و زندانی می کند، یعنی دیگر مسئولیت حفظ آزادی آن فرد متخلف را برای انجام فعالیت های دلخواهش را ندارد، و بلکه وظیفه دارد او را مجازات کند. به همین نحو، اگر حکومت نیز از قرار داد و وظایف و مسئولیت هایش در قبال مردم تخطی کند و به تذکرات مردم برای اصلاح سریع تخلفات بی توجهی نماید و از مسند قدرت نیز کناره نگیرد و بکوشد با خشونت و اعمال قدرت حکومت خود را تداوم بخشد، مردم هم که طرف دیگر قرارداد هستند اخلاقاً مسئولیت اطاعت از چنین حکومت ستمگر و متخلفی را ندارند، و بلکه وظیفه دارند با نافرمانی مدنی مانع کمک به بقای آن حکومت شوند. تورو می گوید: "دولت هیچ حق مشروع و بی خدشه و بی نقصی در باره فرد جز آنچه فرد به او می دهد ندارد." "به نام فرد تابع حکومت خواهان آن نیستم که اساس دولت فوری لغو گردد و برافتاده شود، ولی خواهان آنم که فوری دولت بهتری تشکیل شود." و در تایید اینکه اساسا طبیعت حکومت با تحول و اصلاح مخالف است میگوید " چرا مسیح را حکومت ها به دار می آویزند، کوپرنیک، لوتر و گالیله و امثال انها را طبقه حاکمه تکفیر میکنند و واشینگتن و فرانکلین ها را پیوسته دولت ها یاغی می خوانند."

اینک در خصوص مسأله اطاعت از حکومت و وظیفه مردم در برابر حکومت ستمگر، نگاه کوتاهی به قرآن می کنیم:

مهمترین و تنها آیه ای که در قرآن صریحا دستور اطاعت از حکومت( اولامر) آمده است آیه ۵۹ سوره نساء است. متن این آیه چنین است: "ای کسانی که ایمان آورده اید خدای را فرمان برید و از پیامبر و اولیای امور، که برگزیده شمایند، اطاعت کنید اگر در باره چیزی اختلاف و کشمکش پیدا کردید به خدا و رسول [کتاب و قانون] مراجعه کنید اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید، این روش برای شما نیکوتر و خوش عاقبت تر است."

نکاتی که در این آیه قابل تأمل و توجه است :

 (یک): پیامبر در این آیه به عنوان حاکم و والی مورد اشاره است.

 (دو): دستور قطعی اطاعت از حکومت داده شده است.همانگونه که دستور اطاعت از حکومت و مأمورین دولت در همه قوانین همه کشور ها حتی دموکراترین آنها وجود دارد.

 (سه) : حکومت و والی از خود مردم است و نه از آسمان و یا از طرف خدا، حتی وقتی شخص پیامبر فرمانروا باشد.

(چهار) : اختلاف و کشمکش با حکومت امری قابل قبول و معقول است و نه ناپسند، و مردم بخاطر اختلاف با حکومت سرزنش و تهدید به عذاب نشده اند.

(پنج) : در صورت بروز اختلاف به طرفین دستور مراجعه به کتاب و قانون و حل آن از طریق رفع اختلاف و جلب توافق داده شده است، و هشدار تأمل انگیزی در آخرآیه آمده است مبنی بر آنکه حل و رفع اختلافات از طریق قانون و رضایت طرفین "برای شما خوش عاقبت تر است"، نشان می دهد که عدم جلب رضایت مردم عاقبت کار را به انقلاب و کشتار می کشاند، و در این کشاکش حکومتیان خود قربانی خواهند شد و مردم دچار زیان و درد خواهند شد. ( حکومت و کشته شدن عثمان خلیفه سوم مسلمین در قیام مردم، اولین نمونه این هشدار در جهان اسلام است)

در آیه های ۹۷ تا ۱۰۰ سوره نساء هم به وظیفه مردم در برابر بی عدالتی در جامعه اشارات روشنگری شده است و افراد از پذیرش ستم و شرایط ظالمانه در اجتماع ولو به قیمت مها جرت به سرزمین های دیگر، منع و در صورت پذیرش و تسلیم تهدید به عذاب اخرت شده اند.وضمن بیان سرگذشت ملل گذشته توصیه به مبارزه با حاکمیت ستم و بی عدالتی شده است.

همه اینها نشان می دهد ک اگر حکومت واقعاً مایل است اسلامی عمل کند بر او واجب است قبل از آنکه اختلاف و کشتار و تجاوز به حقوق مردم بیش از این شود ومانند زمان شاه سابق راه آشتی و رفع اختلاف بسته شود، به هشدار قرآن توجه کند، و سریعاً به مذاکره با نمایندگان معترض پرداخته و خواستهای به حق مردم را بپذیرد و اصلاحات لازم را برای جلوگیری از تکرار نارضایتی ها انجام دهد

انجنيرعبدالرازق (نصرتيا ر) از هرات باستان

شنبه 29/12/1389