افغان موج   
  • یکی ازمسایل لاینحل زبانشناسی بحث خاستگاه زبان فارسی است.در این درباره نـظريـه‌هــا و ديــدگـاه‌هــای مخـتلف ارايـه شــده اسـت. شـماری از ایران‌شناسان غربی و زبان‌شناسان ایرانی می‌پندارند، “  فارسی نو  (دری (این زبان مهمترین زبانها و لهجه های ایرانی است و آن دنبالۀ فارسی ميانه (پهلوی) و پارسی باستان است که از زبان قوم پارس سرچشمه ميگيرد. “ (4)

 

اینان” بر این باورند كه فارسی دری صورت تحول یافته پهلوی ساسانی یا جنوبی است. تنها به این دلیل كه در كتیبه‌‌های سه زبان، ساسانیان، زبان پهلوی ساسانی به زبان فارسی دری نزدیك‌تر است تا پهلوی اشكانی، {این زبان} بـا هـجـوم لشــکـر عــرب بــه خــراسـان و فرارود پخش شـده اسـت. (5)

در مقابل تز غالب (فارسی باستان میایه نو) ، نظرات دیگری وجود دارند. که با دلایل مستند و منطقی اثبات میکنند که فارسی دری ادامه پهلوی ساسانی در منطقه ئ فارس (ایران) نیست. این نظریه ها به نکات مهمی اشاره دارد که اغلب زبانشناسان ایرانی متوجه آن نشده اند،

نکته اول بر اشارات کتب تاریخی استناد میکند، “ پهلوی و دری دو زبانی است که موازی هم اولی در فارس و دومی در افغانستان وماوراءالنهر( به میان آمده است سلامت و پختگی و روانی زبان دری در پهلوی مشهور است “ (109) (103)

“ عـقـیدۀ  شایع این بود : که پس از حملۀ عـرب، زبان پهلوی تغییراتی پیدا کرد و به تدریج بزبان فارسی کنونی منقـلب شد. اما درین نزدیکی ها عـقـیدۀ  دیگری ظهور کرد،  که زبان دری  در ادوار پیش از اسلام نیز ــ  در عـرض پهلوی ( مُوازی به زبان پهلوی ) وجود داشته است.”  (6)

و دلیل بعدی به این نکته اشاره میکند که “ نخستين شـاعران و نويسـندگان از شرق فلات ايران برخاستند. زبان و ادب فارسي در ماواء النهر از قرن چهارم هجري با پديد آمدن شاعراني چـون رودكي و نويسندگاني چون بلعمي و جيهاني يكي از بزرگترين و پرشكوهتـرين دوران خـود را پشت سر گذاشت. “ (45) 

“ اگر فارسی دری در تداوم زبان پهلوی بود. چرا تا قرن هفتم هجری حتی یک بیت شعر در منطقه استان فارس که مسکن اصلی فارس زبانان است به فارسی دری سروده نشده است و یک سطر نثر, به زبان دری تا قرن هفتم هجری در این مناطق نوشته نشده است؟  اگر زبان دری ادامه زبان پهلوی یا فهلوی مردم شیراز و دیگر شهرهای استان فارس بوده, چرا سعدی شیرازی در قرن هفتم هجری همزمان با زبان دری, به فهلوی یا پهلوی که صدها سال هم تحت تأثیر زبان دری بوده شعر سروده است؟ “ (124)  

“ در قرن‌های هفتم تا نهم لهجه شیرازی، كه ادامه پهلوی ساسانی است، هنوز بعضی از ویژگی‌های زبان پهلوی، از جمله بعضی ساخت‌های دستوری را حفظ كرده است و با زبان دری فرق دارد؛ چندان كه این اشعار برای دری‌زبانان از جمله مردم شیراز مفهوم نیست، “ (5)

دکتر عبدالحسین زرین کوب در مورد از بین رفتن زبان پهلوی پارسیان می­نویسد: “ وقتی حکومت ایران به دست تازیان افتاد زبان ایران نیز زبون تازیان گشت. دیگر نه در دستگاه فرمانروایان به کار می آمد و نه در کار دین سودی داشت. در نشر و ترویج آن نیز اهتمامی نمی رفت و ناچار هر روز از قدر و اهمیت آن می کاست.» زبان پهلوی اندک اندک منحصر به موبدان و بهدینان گشت. کتاب هایی نیز اگر نوشته می­شد به همین زبان بود, اما از بس خط آن دشوار بود اندک اندک نوشتن آن منسوخ گشت...از این روی بود که وقتی زبان تازی آواز بر آورد زبانهای ایران یک چند دم در کشیدند. “ (49)

نبود اثری  تحولی مرتبط  با  تغییر پهلوی به دری باعث شده افرادی ناسیونالیست مانند افشار اذعان کنند «اکثر شعرایی که به فارسی شعر گفته اند این زبان را در محیط مدرسه آموخته اند حتی سخن پردازی چون سعدی که در محیط خانوادگی به زبان محلی صحبت می کرد, فارسی را در محضر استاد فرا گرفته است.» (46)

“ این‌که امروز زبان‌های بنامِ فارسی باستان، فارسی میانه و فارسی جدید وضع شده است و در تاریخ، ما به این نام‌ها زبان نداریم؛ به این دلیل است که نامِ این زبان‌ها توسط مستشرقان، به‌خصوص زالمان بنا به عدم شناخت از زبان‌های ایرانی وضع شد؛ بعدها که مستشرقان شناخت مناسب و درست از زبان‌های ایرانی پیدا کردند، به این اشتباه‌شان پی بردند. “ (54)

سـعـيد نـفيـسی می ‌نويسـد: “... به دلايـل بسـيار بر من مسـلٌم اسـت که سـرزمين اصلی زبان دری، خـراسـان و ماوراءالـنهر بـوده ... و بـعـداً زبان دری در نـواحـی ايـران کـه قـلـمرو اصلی آن نـبوده انتشـار يافـت. “ (7)

پــرويــز نـاتـل خانلری نیز بر این عقیده است که ، پس از غلبه تازیان زبان پارسیک در غرب ایران از رواج بر افتاد و زبان دیگری در خراسان و دیگر سرزمینهای شرقی به بالندگی رسید. خانلـری تاکـيد می کند: “ منـطـقه رواج و رونق فارسی دری ابــتدا در شـرق و شـمال شـرق ايران بود ...” و شـاعـران آن دوران “ ... غالباً به يکی از شهرهای بخـارا، سـمـرقـند، هرات، بـلخ، ... و آبادی‌های ديگر خراسـان منسـوب هـســتند.” (8)

بهار تاکید میکند : “ اصل فارسی دری از خراسان است.”  (3) 

اما این نظریه ها نیز درون خود انبوهی از نظرات مختلف در باب منشاء و متضاد درباره قدمت این زبان دارد و هرکدام از محققین ساز خود را میزند، امروزه به یک رقابت بین زبانشناسان ایرانی با محققین تاجیک و افغان برای تصاحب فارسی تبدیل شده است که طناب هویتی این زبان زبان بسته به اینسو و آنسو میکشند و میخواهند میخ این زبان را در سرزمین مادری خود به زمین بنشانند. محققین  افغان و تاجیک میترسند “ اگر کورکورانه قبول شود که زبان دری دنبالۀ پهلوی است، تاریخ به نفع ایرانی ها سرچپه ميشود.” (59) 

رقابت های فرهنگی ایران و افغانستان، سیاست های فرهنگی این دو کشور را در بیش از صد سال اخیر، به گونه ای تبیین می کنند که با هزار سوال نقد، چیز مکتوم ندارند. حفر عمق تاریخی به منظور خاص، تاریخ ایران را با اغماض بر ارزش های غیر فارسی یا پارسی به حدود 2500 سال شاهنشاهی می کشاند. (9)

عده ای از زبان‌شناسان، معتقد هستند که“ زبان پارسي دري دنباله پهلوي اشكاني در ناحيه بلخ خراسان است نه مولود پهلوي ساساني در فارس.” (35)  “ دلایل دیگر نیز این نكته را تأیید می‌كند از جمله این‌که در فارسی دری واژه‌هایی هست كه خاص زبان پهلوی اشكانی است و در پهلوی ساسانی به‌كار نمی‌رفته است . فارسی دری که زبان مردم تیسفون و فرهیختگان و دیوانیان سراسر ایران بود، سرودند؛ یعنی همان‌ زبان مردم خراسان که در زمان اشکانیان زبان رسمی ایران بود” (5)

“ تدوین ‌کننده کتاب  سرگذشت زبان فارسی دری، در مقدمه آن نوشته است که زبان فارسی دری(زبان خراسانی)، زاده پهلوی اشکانی و زبان اشکانی دنباله زبان اوستایی است. “(55)

“ زبان اوستایی نخستین زبان فارسی است که به مرور زمان به پهلوی اشکانی تبدیل شده و سپس جای خود را در نیمه شرقی کشور به زبان بلخی یا باختری داده و این زبان نیز با گذشت زبان و تغییر تحولات زبانی به فارسی دری کنونی رایج در افغانستان و تاجیکستان تبدیل شده است. “ .” (112)

صفا می‌گوید: “ وقتی مسلم شود كه لهجه‌ی دری زبان اهل مشرق خاصه خراسان و ماورأالنهر بوده است، قبول این اصل هم لازم می‌شود كه لهجه‌ی مذكور دنباله‌ی لهجه‌ی پهلوی شمالی یا پهلوی اشكانی است كه بر اثر گذشت زمان و تحول و تكامل و آمیزش با زبان عربی به‌صورتی كه آثار آن را در قرن سوم و چهارم می‌بینیم، درآمده است. “ (10)

بهار و برتلس به نزدیکی زبان دری و پهلوی اشکانی همنوا اند. جورج موریس و دیگران گفته‌اند: “منطقه شرق ایران مسلماً دوره آغازین ادبیات فارسی بوده است.” (132)

گروهی میگویند” عقیده ای که تاکنون اظهار کرده اند که زبان پهلوی یگانه زبان دوره ی اشکانی و ساسانی بوده، درست نیست. از دوره ی اشکانیان به بعد زبان دیگری در ایران پیدا شده که همان زبان فارسی ادبی امروز باشد که به مرور زمان تکامل یافته و به این صورت درآمده است. نام این زبان همیشه زبان دری بوده است. “ (47)  

 : “ در ایران پهلوی ساسانی و پهلوی اشکانی مهم‌ترین زبان رسمی در منطقه که دارای دو گویش رسمی بود (پهلوی اشکانی و پهلوی ساسانی)، از رواج افتاد و جای خود را به یک زبان محلیِ دیگر از خانوادۀ زبان‌های ایرانی که زبان دری در خراسان بود، داد.  (45) 

اما سعید نفیسی در شناختاندن آن زبان نوشته است که: “ اسنادی که در آسیای مرکزی بدست آمده شامل برخی مطالب به زبانهای ترکی و خط مانوی و نیز شامل قسمتهای به نظم و نثر زبان دری سابق است که متوجه ریشه آن نبوده اند و آن را زبان متون مانوی نام گذاشته اند و تردیدی نیست که اصل زبان دری امروزه بوده است. “ (48)

“ متنهاي مورد بررسي قرارگرفته به خط مانوي و به زبان فارسي نو آغازين است. در دوران حيات دين مانوي، زبان فارسي ميانه يكي از زبانهاي مورد استفاده مانويان بوده اسـت. بيشـتر واژگان متنهاي بررسي شده از اين زبان است به گونهاي كه بسياري از آنها در دورهي بعـدي با تغيير يا بدون تغيير به فارسي دري رسيده يا كاربردش را از دسـت داده اسـت. “ (104)

“ مهم‌ترین‌ اثر باستانی‌ به‌ زبان‌ دری‌ دارای‌ متن‌های‌ مانوی‌ و ترجمۀ‌ بخش‌های‌ اوستا به‌ دری‌ کهن‌ معروف‌ به‌ پازند است‌ . زبان‌ دری‌ آن‌ عصر نیز در برخی‌ کتیبه‌‌های‌ شا‌هان‌ ساسانی‌ به‌ کار رفته‌ است‌. هر دو زبان‌ دری‌ و پهلوی‌ پیش‌ از ورود اسلام‌ دارای‌ ادبیات‌ ویژه خود بود‌ه‌اند. این‌ ادبیات‌ متاسفانه‌ به‌ دست‌ ما نرسیده‌ است‌ . “ (130)

 

“ پـرفـسـور يار شـاطر میگوید :در برپايی و تحول زبان دری زبان‌های بومی اين خـطـه بويـژه زبان سـغـدی کـه روزگاری زبان ارتـباطی “راه ابـريشـم” و زبان عـلمی آسـيای مـيانه بـوده است “ (11)

“ نهایت امر آنکه زبان پهلوی از همه بیشتر (در فارس) رواج داشته و تقریباً زبان رسمی فارسیان محسوب می شد. این حال تا حدود قرون سوم هجری امتداد داشته و از آن تاریخ به بعد زبان اهالی خراسان و ماوراء النهر یعنی زبان سغدی (؟) که نزدیک به زبان دری است جانشین زبان پهلوی و تدریجاً تمام شعب فارسی را زیر دست ساخته و بالاخره از عمومیت انداخته است. “ (12)

دیگری معتقد است : زبان دری امروزین دنباله زبانیست که پیش از ساسانیان و اشکانیان در سیستان ، بلخ ، هرات ، تخارستان و بخشی از آسیای میانه سخن گفته میشده است و در اسناد تورفان گشایش یافته است. و آن را میتوان دنباله زبان پارتی باستان شمرد. شاخه ی دیگر زاده شده از پارتی باستان در ۲۵۰ ق م با قوم ( پرتوه) به غرب ( سرزمین های غربی ایران کنونی ) رفت و قوم (پرتوه) بود که دولت هخامنشی را بر انداخته دولت اشکانی را پایه گذاشت. نزدیکی زبان دری باستانی تورفانی و پهلوی اشکانی از همین جاست. (103) 

“ اما اغلب محققان معاصر عقیده دارند که زبان فارسی دری به طور مستقیم از اوستا بر آمده و آنچه را که ما پهلوی اشکانی می‌گوییم، همان زبان فارسی دری است. به ‌دو دلیل: اول اینکه اگر آثار باقیمانده پهلوی اشکانی با قدیمیترین آثا باقیمانده فارسی دری مقایسه و مقابله شود چندان اختلافی وجود ندارد. (55)    ایرانیها در مورد انشعاب زبانهای دری و پشتو از مادر اوستا هـنوز هم تن درنمیدهـند و بغلط تدریس و تبلیغ میکنند که اوستا از فـرس باستان منشعب شده است.” (14)

با پیدا شدن کتیبه سزخ کوتل پدری دیگر به پدران فارسی دری اضافه شد.” کتیبه  سرخ کتل را گروه باستانشناسان فرانسوی در سال ۱۹۵۷ در منطقه  بغلان در شمال افغانستان کشف کرد. این کتیبه به خط یونانی و به زبان بلخی، یکی از شاخه های شمال شرقی زبان ایرانی میانه، است. “ (105)

“ پس از کتیبه ی سرخ کوتل، طی پنجاه سال اخیر، اسناد زیادی به زبان نام نهاد باختری بدست آمده است، که تعداد آنها را به یکصد و سی پارچه تخمین نموده اند، اما مهمترین آنان کتیبه های رباطک و یکاولنگ است. زیرا، اینان علاوه برارزش زبان شناسی حاوی نکات مهم تاریخی نیز هستند. موقعیت این زبان را “ هم از نظر جغرافیائی و هم از نظر زبان شناسی” در میان زبان های پشتو و پامیری (چون یدغو و مونجانی) از یک طرف، و زبان های سغدی، پارتی و خوارزمی از سوی دیگر تعیین کردند. “ (107) “ باید زبان این کتیبه را مادر زبان پشتو و دری بشماریم که در این دور تحول مدت چهار قرن برای انتخاب کلی زبان پشتو از یک مبدأ اندک خواهد بود. “ (108)

“ در دوران هرج ومرج بعد از اسكندر، آثار ومتون وزبان وخط آرياني، با نام «آريانا» از بين رفته ونام «باكتريا» وزبان وخط يوناني رسميت يافت. در اين دورة غم انگيز تنها در قسمت كوهستاني در بخش زابلستان زبان وخط آرياني مورد استعمال ومحاوره باقي مانده بود. حتي تخارهاي مهاجم پس ازتسلط بر قلمرو يونانيان، خط يوناني را پذيرفتند.  منتهي كوشانيان ويفتليان نظر به سهولت فرا گيري، زبان آرياني را كه نام «دري» به خود گرفته بود بر گزيدند. “(15)

نظریه پردازی میگوید: “اصطلاح (باکتریا = بخدی) ساختۀ مستشرقین اروپایی میباشد. اما کلمۀ “آریانه” درشاهنامه قدامت هزارساله دارد، که قبل ازآن نیز نام منطقه ای درشمال افغانستان امروزی بوده است، بنابران مستشرقین اروپایی همین نام موجوددرمنطقه را (آرین) وجمع آن (آرینز = آرین ها)بکاربردند.”  (56)

“ زبان دری زبان مردم بومی آریانا بود و در ماوراء النهر و برخی نواحی شرقی ایران کنونی در دورة سامانیان ظهور یافت ، نه به طور عمومی بلکه توسط افرادی به دربار سامانیه و برخی افراد سرشناس و بعدها به توده سرایت کرد . تا این زمان زبان دری از این طرف جیحون پا به آن طرف جیحون چندانکه حساب شود نگذاشته بود.” (17)

وبا همین دلایل تاجیکستان را جزء حوزه تمدنی زبان دری نمیدانند و مینویسد:” با توجه به اینکه غزنویان باعث گسترش زبان دری گرديد و تاجيكان هم ازين زمان به بعد زبان دري را پذيرفتند. و این نکته را هم فراموش نکنیم که زابلستان منحصر به غزنه و توابع آن نمی شود بلکه تمام جبال هندوکش تا انتهای غور ، زابلستان گفته می شود یعنی انحناء کوه هندوکش. “(15)

درباه نام اصلی علت این نام گذاری  در کتب تاریخی مطالب نامفهوم و متضادی با یکدیگر و جذابتر از قصه های هزارویک شب گفته شده است.  مطالبی هم که جدیدا ارائه شده اکثرا ارتباطی با متون قدیمی ندارند و بخاطر وجود شیرآبهای تفکر قومگرایانه حتی مهیج تر از داستانهای قدیمی شده است. داستانهای قدیمی همراه با بافته های نو، مجموعه قطوری را بوجود آورده که در متن حاضر مجال پرداختن به آن نیست.

“ برخى هم آن را زبان دهارى كه بعد از تسلط مسلمانان به تخارى تصحيف گرديد به حساب آورده اصل آن را دهارى دانسته اند. دهارها قومى بودند كه بعد به تخاری ياد شدند و تخارستان مسكن آنان بوده و شامل ولايات بغلان، قندوز و تخار فعلى افغانستان بوده است. بنا بر اين نظريه " دهارى" با گذشت زمان به درى تحول يافته است. “(57)

“ این زبان، به ویژه جزء «پارسی» آن، باید ریشه و مناسبت با نام پارت‌ها داشته باشد. چنان‌که اشاره شد، فرهنگ و حوزۀ تمدنی‌یی که ما امروز آن را به نام ایران و ایرانی می‌شناسیم، با پارت‌ها (اشکانیان) در منطقه رواج و عمومیت یافته است.”  (54)

مـيرغلام محـمد غبار مورخ شـهـير افغانسـتان بر اين عقـيده اسـت که: “ زبان دری اصلاً در مناطـق دو طرف رود جـيحـون”۱۴ يعـنی سـرزمين‌هـای ماورءالنهـر و خراسـان قـديم قـبل از اسـلام بـوجـود آمـده اسـت (16)

بعضی معتقدند “ زبان فارسي رايج در بخارا و سمرقند از قرن چهارم هجري زبان دري بـود. اين زبان تركيبي بود از واژههاي عربي و سغدي و خوارزمي. نثر و نظم زبان دري را بايد زاده ي ماوراء النهر و دربار سامانيان دانست. “ (45) 

داستانهای مختلف و متضاد به اینجا ختم نمیشود هر یک از اساتید به دلخواه زمانها و مکانهایی را در سیستان، خراسان، افقانستان و تاجیکستان به عنوان خاستگاه اصلی زبان دری معرفی میکنند. در کتب تاریخی هم مناطق مختلف به عنوان متکلمان به زبان دری بیان شده است.

“ درحالی‌که ما پیش از اسلام در تاریخ، زبانی را به نام فارسی، به‌خصوص در جغرافیای فارس یا در قلمرو هخامنشیان نداریم. پارتی و پرثوی، پهله و پهلوی و فهلوی و پارسی و فارسی و پارسی دری، از نظر مناسبت آوایی و از نظر تداومِ تاریخی باهم ارتباط دارند که از نام پارت‌ها منشأ می‌گیرد. مهم‌تر از همه که پارسی و فارسی و پارسی و فارسی دری، نام زبانی است که این نام را ما در تاریخ بعد از اسلام داریم، نه پیش از اسلام.   (54)

آقایِ واصف باختری به این نظریه کمی نزدیک است وی دراین زمینه می گوید: « ... و زبان فارسی زبانی است، که در روزگار خلافـت،  منظورم خلافـت  به طور خاص  روزگار خلفای  راشدین است،  نه خلافـت اموی و عـباسی. درین دوره ها از بقایای زبان پهلویِ  ساسانی و اشکانی  و بقایائی از فُـرس باستان  یا زبانِ اوستائی، در اثر امتزاجِ آنها به  وجود آمده است. 

در مقابل گروهی دیگر معتقدند:  سلاست و پُخته گی و روانی زبان دری در عصر صفاریان و سامانیان می رساند که این زبان به صورت آنی و بدون مراحل ابتدایی به وجود نیامده بلکه آنکه سابقه، چند صد ساله داشته است. چنانچه مراحل ابتدایی آن تا قرن پنج و چار و حتی سوم مسیحی یا کم از کم دو نیم قرن قبل از عهد اسلام جلو برده میشود. بنابر آن می توان گفت که زبان دری در قرن پیش از اسلام و شاید در سدۀ نخست هجری شکل ابتدایی داشته و در ایجاد آن البته نقش پهلوی اشکانی قابل توجه است. (18)

اما در کـتاب “سـرنوشـت فارسی تاجـيکی فرارود در قرن ۲۰“ میخوانیم : فارسی دری در خـراسـان از جـمله در ماوراءالنهـر بيـش از اسـلاميت رواج داشـت و بـه درجـه زبـان شـعـر رسـيـده بود ...” (13)

عبدالحـی حبیبی می‌گوید : “ در مدت یکهـزار و هـشـتصد سـال تا دو هـزار سـال پیـش از این در تخـارسـتان تاریخی زبان تکـلم و تحـریر و ادب دربار بوده و در حدود قرن اول و دوم میلادی یعنی دو هزار سـال قبـل وجـود داشـت. “  (103)

برای این زبان ريشــه و پيشـينـه‌ای بیش از دوهزار و پانصد سـال را نیز ذکر میکنند.

“ موجودیت یک زبان دریک منطقه سابقه وپس منظری میداشته باشد ودفعتا تُـتُـق کرده نمیتواند  بنابران ادعای قدامت 5000 سال برای دوخواهر زبان دری و پشتوکه دریک منطقه زیست مشترک داشته اند، مقرون بواقعیت میباشد. شواهد زیاد دیگری هم درین باب موجوداست. “(56)

“ متاسفانه در جو رقابت با ایرانیان، تعیین 2500 سال تاریخ فزون، برای ساخت تاریخ جعلی که امروزه در برابر افغانستان، اصالت قدیم تر محاسبه می کنند، دولت های وقت را بدون این که متوجه پیامد ها کند، تشویق می کند با حمایت مورخان «سرکاری»، تواریخ «سرکاری» بنویسند. “(9)

“ در مغاره های هزار سُم در سمنگان، شمارش تاریخ به 50000 هزار سال می رسد. در کتاب «تاریخ تمدن و زنده گی مردم جهان»، گزارشی از هیاتی باستان شناسی امریکایی وجود دارد که در دهه ی 1950 میلادی در جنوب افغانستان به رقم 20000 هزار سال تاریخ دست یافته اند. این رقم در جغرافیای تاریخی پشتون ها (افغانستان و پشتونستان) به آثار مختلف تمدن های بسیار قدیمی رسیده است. ارقام این تواریخ، خیلی راحت تر می توانند تشنه گانی را سیراب کنند که به رقم 5000 سال چسپیده اند. “(9)

“ بیان گفتار پیرامون تاریخ معاصر، به هزار سند و مدرک می رسد، اما توصیف چنین وضاحتی برای گذشته های خیلی دور که وابسته به تمام خصوصیات تمدنی باشند، از قبیل خط، علایم، هنر، کاخ، خانه، امرار حیات و خلاصه تمام آن چیز هایی که در علم باستان شناسی بر اثر ملموسیت به وجود می آیند، تمام تواریخی که در چند سال اخیر در تقابل پشتون و غیر پشتون نوشته اند، خراسان و آریانا را مبداء یافته اند. جالب این جاست که تاریخ و ادبیات قدیمی گفتاری و نوشتاری پشتو و دری که با الفبای زبان عربی، زاده می شوند، هیچ نمونه و اثری از آن چه ندارند. “(9)

“ ترجمه ها و مقاله ها و  تألیف«هایِ بی سر و ته و گنگ، تا سرحدِ بی معنایِ مطلق، برایِ این است که ما با مسأله یِ زبان بسیار سادهانگارانه رو به رو شده ایم و هرگز آن را چنان که باید طرح نکرده ایم. هنوز به وجهِ تاریخی و فرهنگیِ زبان نیندیشیده ایم. هنوز نپرسیده ایم که بازبردنِ ایدهها و مفهوم ها و اندیشه هایِ مدرن با آن درازا و پهنایِ شگفت انگیز، از زبانهایی با آن توانایی و کارامدی، به زبانی که هنوز در قرونِ وسطایِ خود دست و پا میزند، و در نوشتار گرفتارِ بیماریهایِ دیرینه یِ خویش است، چگونه ممکن است. “(19)

همان طور که ملاحضه میشود وجه اشتراک همه این نطریات بلااستثناء ، تکرار این حقیقت است که زبانشناسان ناسونالیست ایرانی نمیفهمند دری ادامه پهلوی ساسانی نیست .  . حضرات دانشمند افغان و تاجیک  خود را ملزم به پاسخگویی و ارائه سند نمی بینند و نظریات مطرح شده در این خصوص را هم به جهت تعداد و هم به لحاظ اعتبار همسان با پشگل رسانیده است و  هرکس نظریه متفاوت از دیگری بیرون میدهد.

با توجه به اسناد و مدارک موجود این زبان جزء معدود زبانهایی در جهان است که مراحل تولد و شکل گیری و دوران تغییر و تحول در آن قابلیت رهگیری و بررسی دارد .  به همین دلیل زبان فارسی بهترین گذینه بنیان اندیشانه برای سنجش عیار زبان شناسی دانشگاهی میباشد.

مطالعات تعیین منشاء زبان فارسی دری میبایست تغییر و تحولات زبان فارسی  مورد توجه قرار گیرد. یک وجه تغییر و تحولات زبان به کلمات دخیل در فارسی مربوط میشود. “ لازم به یاد دهانی است که در طول عمر موجودیت زبان دری شمار قابل ملاحطه ای کلمات بیگانه از لسان های مختلف دیگر نیز در زبان دری ترویج یافته اند. “ (58)

ما از زبانهای عربی، انگلیسی، روسی و ترکی کلمات و اصطلاحات زیاد وامگیری کرده ایم، پروسه  (borrowing وامگیری) یک امر طبیعی بوده و در نتیجه توسعهء مناسبات تجارتی و فرهنگی بین کشور ها، این پروسه خود بخود دوام میکند (14)برای فارسی حدالقل 22 زبان دخیل ذکر کرده اند،  زمان ورود کلمات دخیل به این زبان و فرایند وامگیری در هاله ای از ابهام است. در ادبیات سبک خراسانی کلمات دخیل از همان ابتدا درنهایت شکوه و صیقل خوردگی در فارسی پیدا میکنیم و هیچ وجه نمیتواند بررسی کرد یک کلمه دخیل چه زمانی وارد فارسی شده است. و همچنین در مورد کلمات روسی دخیل در فارسی  و عناصر نو ، یا باید قدمت  این عناصر و ورود لغات روسی را بیشتر بدانیم و یا اینکه قدمت ادبیات منسوب به دوره کهن را قرون متقدم بدانیم.

ادعای نیای فارسی دری بودن سایر زبانها  فقط براساس منطق غلط مثل کلمات مشابه انجام میشود، باتوجه به مصنوع بودن فارسی دری، کلمات یکسان میتواند به دلیل دخیل بودن آن لغات باشد. در صورتی که لغات و صرف مشابه افعال در زبانهای همخانواده و نزدیک امر غریبی نیست . زبان عربی دارای بیشترین لغات دخیل است  منطقی تر خواهد بود این زبان را لهجه از عربی بگیریم .

زبان مشترک را به سه لهجه در آورده که هر یک مشخصات فونولوژی  (صوتی) و فرهنگی مشخص دارد، و باین تشخيص و تفاوت همه زبانشناسان به شمول علمای ایران اعتراف دارند. زبانشناسان غربی، زبان دری را به سه لهجه تاپه زده اند: فارسی تهرانی {ایرانی} ، فارسی کابلی {افعانستان} و فارسی تاجيکی (14)

همچنانکه لهجه اشعار شاعران سبک عراقی به لهجه های فارسی اصفهان خطه فارس و ... در ایران مربوط نیست ، اشعار شاعران سبک خراسانی نیز به لهجه های فارسی رایج در خراسان ،افغانستان و تاجیکستان نیز ربطی ندارد. در این خطه از سیستان تا خراسان و تاجیکستان وضع به مین منوال است و زبان ادبیات فارسی لهجه هیج قسمتی از این مناطق نیست.. به عنوان مثال “  22 زبان افغانستان ثبت شده بود. بهرحال، تعداد زبانهای افغانستان از22 زیاد است. زبان دری حدالقل دارای 14 لهجه مهم است .” (56)اما مهمتر از آن اینکه هیچ کدام از این لهجه های را نمیتوان فارسی دری (رسمی) دانست.  فارسی ‏معیار در ایران نیز متفاوت ‌از لهجه‌‌های محلی فارسی مثل تهرانی، اصفهانی، شیرازی همدانی و.. است

فارسی دری (رسمی) علی رقم اینکه طی قرون متمادی گسترش خود به مناطق مختلف تحولی نداشته چرا و چگونه در مناطقی خاستگاه اصلی  این زبان معرفی میشوند. اکنون از بین رفته است و به زبانها و گویشهای متنوع بدل گشته اند.  تمسخرآمیز و خنده دار است کسانی که منشاء  زبان فارسی ناحیه خویش و ادبیات این زبان را منتسب به خود میدانند بعد از سالیان متمادی آموزش این زبان هنوز هم نمیتوانند آثار ادبیات فارسی مانند اشعار فردوسی و رودکی و ...  را صحیح و بدون لهجه بخوانند. زبان ادبیات فارسی در همه مناطق و دوره ها از بیدل دهلوی و تا نظامی کنجوی و حتی فوزی موستاری همگی بر یک لهجه خاص که ویژگی و هویت مکانی ندارند . انتساب این لهجه به هر منطقه از نقاط فارس زبان احمقانه ترین کار ممکن است.

فارسی معیار ایرانی دارای دو‌ نوع نوشتاری و گفتاری است.اگرچه نمیتوان برای فارسی دری (رسمی) ویژگی و هویت مکانی تعیین کرد. با این وجود نزدیکی لهجه زبان ادبیات فارسی به گویش معاصر تهران نیز غیرقابل انکار است. البته این قرابت به صورت کامل و صد درصد نیست به همین خاطر زبان فارسی را به دو نوع گویش معیار نوشتاری و گفتاری تقسیم کرده اند که غرض از فارسی گفتاری معیار همان لهجه تهرانی است.  در میان خیل عظیم ادیبان و زبانشناسان تعداد افرادی که به قرابت لهجه ادبیات فارسی به گویش تهرانی اشاره کنند به تعداد انگشتان دست هم نمیرسد. 

این موارد اگرچه بحدی ساده و ابتدایی هستند که فهم آن نیاز به تحصیلات آکادمیک یا مدارک تخصصی زبانشناسی نیست اما به دلیل ورود بحث به منازعات  قومیتی مورد توجه واقع نشده است و به دعواهای بچگانه و سخیفی در حد تعیین نام این زیان تنزل یافته است. محققین حتی درباره  اصطلاحاتی چون دری،پهلوی و فارسی به تعریف واحد و مشخصی نرسیده اند و هرکس بنابر اهداف و اغراض خود با قرار دادن و جا به جایی کلمات، خود باعث مغالطه می شوند

بحث مربوط به تغییر و تحول زبان فارسی همین بس که زبان رسمی امروزی همان زبان ادبیات منسوب به قرون اولیه اسلامی است که فردوسی و رودکی با آن سخن وری کرده اند . اشاره های ضمنی به این موضوع که آثار سبک خراسانی به عنوان کهنترین متن های فارسی (دری) با زبان امروزی ما فاصله‌ای چندان ندارد و قابل فهم تر از آثار دوره های بعدی است .

به عنوان مثال تنها عامل در تشخیص و تمایز بین ادبیات سبک خراسانی با سبک عراقی فقط در میزان استفاده از لغت عربی خلاصه می شود. اگرچه زبانشناسان بدیهیات ساده و مطالب ابتدایی زبان را درک نمیکنند و همچنان درباره تغییر و تحولات فارسی در  این دوره های زمانی  می نویسند و یا دری را ادامه پهلوی معرفی میکنند

همانطور که اشتباه بودن نظریه دری ادامه پهلوی ،واضح و روشن است به همان نسبت عدم ارتباط زبان و لهجه ادبیات فارسی با هیج نقطه ای از ناحیه شرق ، بحث پیچیده ای نیست البته حل این مسئله با دیدگاه های ملیگرایانه و سنتی به تاریخ غیرممکن است.

 قصد من آن بوده است که چینش روایات را چنان تدارک ببینم که هنگام نتیجه گیری، خود کمتر سخن بگویم و بگذارم که خوانندة هوشیار ... خود به نتیجة مطلوب دست یابد. (20)

(  این متن بر اساس اطلاعات و اسناد بنیان اندیشی تهیه و تنظیم شده است)  

#فارسی_از_نو                           #فارسی از نو

1 جایگاه فارسی معیار و رسمی در زبان و ادبیات فارسی   2نیای بی پایان فارسی نو (دری) 3 دری ادامه پهلوی ! ؟ 4 تبعید فارسی به شرق             و * درباره‌ی فقر فرهنگی عجمان و گسترش زبان فارسی      ادامه دارد

 

 

منبع اصلی

1 . سلسله کتابهای "تاملی در بنیان تاریخ ایران،" ،ناصر پورپیرار،  انتشارات کارنگ، ، 1379 تا 1394

سایر منابع

2 . حاشیه ای بر زبانشناسی، اسماعیل هادی، در انتظار مجوز انتشار،1383

3 . سبك شناسی زبان و شعر فارسی  ملك الشعرای بهار  انتشارات امیرکبیر , 1337 

4 . فرهنگ معین  مقدمۀ محمد معين در بحث " منابع زبان فارسی "

5 .  خاستگاه زبان فارسی و كشف حلقه‌ی مفقوده تقی وحیدیان کامیار ،نخستین همایش ملی ایران شناسی ،1382

6 . تاریخ افغانستان بعد از اسلام، عبدالحی حبیبی ، دنیای کتاب، 1363

7 . اهميت زبان فارسي در منطقه خراسان كهن ،ن. كاوياني، همشهري ويژه نامه ديپلماتيك   شماره ۸۱

8 .  زبان شـناسی و زبان فارسی،  پـرويز خانلری ، چاپ سـوم توس، ۱۳۷۳

9 . خرد تصحیح برداشت از ژرفای تاریخ، مصطفی عمرزی، دانشنامه افغان

10 . صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، جلد اول، ناشر ابن‌سینا، ۱٣٣۵

11 . ۱۶.  لغـت نامه، علی اکبر دهخـدا، تهران، چاپخانه دولتی،۱۳۳۷

12 .  جلال الدین همایی، تاریخ ادبیات ایران از ازمنۀ قدیم تا حملۀ مغول، تهران: فروغی، ب. ت، ص 455

13 .  محمد جان شـکوری ، خراسـان اسـت اينجا، ماهـنامه “جنبش”، نشـريه جنبش ملی تاجيکسـتان شـماره ۵، اکتبر ۱۹۹۷

14 .  رساله ای در "سخن شناسی، دکتر سید خلیل الله هاشمیان، مجلۀ آئینه افغانستان

15 .  خراسانيان درقرون وسطي،  م.الف آريانپور، صحافی احسانی، 1376.

16 . غـبار، ميرغلام محمد، افغانسـتان در مسـير تاريخ جلد اول ، کابل، ۱۳۴۹

17 . تاریخ غزنویان، کلیفوردادموند بازورث، مترجم: حسن انوشه موسسه‌ انتشارات‌ امیرکبیر، 1378

18 ، تاریخ ادبیات دری از دوره های باستان تا پایان قرن 4 هجری،. عبدالقیوم قویم. آریانا دایره المعارف، انجمن دایره المعارف افغانستان. ، کابل 1334.

19 . بازاندیشی زبان فارسی  داریوش آشوری  نشر مرکز ۱۳۹۶

20 . چالش میان فارسی و عربی سده‌ های نخست اثر آذرتاش آذرنوش ناشر: نشر نی   نشر: ۱۳۹۰

45 . محیط زندگی و احوال و اشعار رودكی‌، سعید نفیسی‌، امیركبیر، 1341

46 . زبان فارسی در آذربایجان, گردآوری ایرج افشار, بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، تهران، ۱۳۶۸

47 . تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی، سعید نفیسی، ناشر: فروغی  ،۱۳۶۳

48 . سرچشمه تصوف در ایران ، سعید نفیسی، انتشارات فروغی ،۱۳۴۳

49 . دو قرن سکوت, دکتر عبدالحسین زرین کوب,  انتشارات جاویدان  ،۱۳۳۶

50 . زبان ترکی و موقعیت گذشته و کنونی آن در ایران!  حسن راشدی ناشر: راشدی، 1383

53 . زبان باز پژوهشی درباره زبان و مدرنیت   داریوش آشوری:   نشر مرکز  1387

54 . پیشینه و جایگاه فرهنگی سیاسیِ زبان پارسیِ دری در افغانستان  یعقوب یسنا،روزنامه ماندگاری، 28 میزان 1395

55 . سرگذشت زبان فارسی دری'؛ کتابی به همت رسول رهین، بی بی سی فارسی، 17 فروردین 1387

56 . قدامت زبانهای پشتو و دری بیشتر از 5000 سال است / دکتر سیدخلیل الله هاشمیان     30 نوامبر 20017

57 . آيا درى و فارسى دو زبان است؟! محمد علی جاوید، شبکه اطلاع رسانی افغانستان

58 . میر عنایت الله سادات، پیدایش تکامل و دورنمای زبان دری ، بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۳/ ۱۸ـ ۲۰۰۲

59 . اصالت زبان دری، ، خلیل الله معروفی ، افغانستان آزاد ــ آزاد افغانستان ، 2016/12

103 . نوشتن و نگارش ،سید همایون شاه عالمی، كتابخانه افغانستان ،1388

104 . بررسی ویژگیهای كهنترین متنهای فارسی به خط مانوی، آرمان بختیاری  فاطمه هاشمی زاده، مجله زبانشناسی و گویشهای خراسان 1393

105 . نگاهی تازه به کتیبه سرخ کتل ، محمود جعفری دهقی، نامه فرهنگستان، ، تابستان ۱۳۸۶

106 . ادیب طوسی، درباره زبان فارسی، مجله ارمغان،1356

107 . آثار باستانی افغانستان، مرتضی بهبودی، مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان، 1392

108 .زبان دوهزار ساله افغانستان یا مادر زبان دری (تحلیل کتیبه سرخ کوتل بغلان )، عبدالحی حبیبی.انجمن تاریخ افغانستان ،1342

109  افغانستان و ایران ،احمد علی کهزاد، کنفرانس آقای کهزاد در موزیم ایران باستان ، چاپخانۀ مظاهری (1951 م)،

124 . ترکان و بررسی تاریخ، زبان و هویت آنها در ایران، حسن راشدی، اندیشه نو ، 1391 

130  تاریخچه زبان و ادبیات فارسی ، سایت بنیاد سعدی 

131 . ریشه‌های زبان فارسی ادبی. ژیلبر لازار ، ایران‌نامه ، پاییز ۱۳۷۲

132 . ادبیات ایران از آغاز تا امروز، جورج موریس و دیگران، ترجمه یعقوب اژند، نشر گستره،

144 . درباره زبان فارسی، رحمت مصطفوی, مؤسسه عطایی, ۱۳۵۵ هجری شمسی

145 . تاریخ ادبیات ایران، شفق رضا زاده ، انتشارات دانشگاه شیراز، 1352

146 .  دستور جامع زبان فارسی ، عبدالرحیم همایون فرخ ،نتشارات علمی، ۱۳۳۸

147 .   افغانسـتان مهد پیدایش زبان دری اسـت، عبدالاحمد جاوید ، مجله آریانا برون مرزی،  ۱۳۷۸

 بهرام نورمحمدی