افغان موج   

این برنامه هشدارآمیز و سرتاسر قابل نگرانی در باره این شخص است:

طارق محمدی پسر آخری تاج الدین مشهور به کاکا تاج الدین 

من از نام مردم، تاریخ و تعهدی که نسبت به سرنوشت نسل نو دارم مطلبی را به شما بیان می کنم که سخت مستوجب نگرانی و نا امیدی است.

درین شرایط حساس و پر از ریسک و خطر، شخصی به نام طارق محمدی مثل سایه خودش را به احمد مسعود چسپانده و از نام احمد مسعود با طالبان رابطه مخفی برقرار کرده است.

با حفظ احترام به دودمان شادروان احمد شاه مسعود، و فرزند دلاورش که درصحنه حراست از استراتیژی مسعود ایستاده است، باید بگویم که طارق محمدی دایی ایشان، در واقع آنتن ستون پنجم طالبان در بیخ گوشش است.

 

این مصلحت بینی به نفع هیچ کس نیست؛ خطراتش آینده مردم ما را به آتش می کشد؛

 شکست مقاومت، رها کردن پنجشیر، تحویل دهی کابل همه اش ثمرۀ همین نوع کفالت های مصلحتی در 20 سال اخیر بود.

اگر نمی خواهید برای همیشه در زندان اشتباهات باقی بمانید. انضباط تشکیلاتی و قدرت وفاداری استراتیژیک خود به مسعود اول را حفظ کنید.

این شخص را از کنار احمد مسعود دور کنید.

بشنوید که این آدم درتماس با سید نبیل یکی از جمیعتی های پیوسته به طالبان در وزارت خارجه چه می گوید؟

 

مراجعه کنید به برنامه تصویری

 

 کارهایی از دست وی سر می زند که با آرمان وشخصیت احمد مسعود و مردم لگد مال شده هیچ هم خوانی ندارد، با اهداف جبهه مقاومت، روح شهدای وطن، مطالبات و امیدهای نسل جوان و جبهه نظامی در هندوکش ها کامل در تضاد است.

پس سکوت شما درین رابطه از بهر چیست؟

تو نمادی از یک آرمان بزرگ در زنده گی یک مرد تاریخ افرین هستی. به همین سبب نسل جوان کمربسته، آتشین مزاج و آگاه منتظرفرمان تو هستند. تمام آنانی که کابل، افغانستان و پنجشیر را تحویل دشمن دادند، یک تنه، هریک به شیوه خود، دشمن تو هستند. فقط نسل جوان شمشیر اراده خود را بر کمر تو آویخته است.

مسعود بزرگ، دنباله رو عرف خانواده گی نبود؛ او سرنوشت یک ملت را در کوله بار خود به دوش می کشید. شما باید از او پیروی کنید؛ نه از طارق محمدی وبی بی و بابه!

زبان خود را از دراز کردن داستان کنترول می کنم فقط از روی مسوولیت می خواهم که مردم، مقاومتچی ها و نسل آماده به جنگ را پیشاپیش از آن چه که ممکن است یک فاجعه دیگر را برسر مردم ما بیاورد؛ هشدار بدهم.

 

بشنوید که سید نبی نبیل چه جواب می دهد؟

مراجعه کنید به برنامه تصویری

زیاد دور نرویم: پنجشیر وکابل را کسانی به دشمن تحویل دادند که از نظر، روح و روان، خاصیت و بازی کردن در چند میدان مخفی، عیناً کاپی همین طارق محمدی بودند.

قبل ازین نیز یکی دو بار، از یک رشته کنش های این عنصر کج رو، درنوشته ها یاد آوری کرده بودم. بیش ازین نخواستم با یک سیلی، دو روی را افگار کنم. 

اما اکنون ضرورت و مصلحت ایجاب می کند که حداقل از یک خطر بالقوه وبالفعل که کاملاً به احمد مسعود  رابطه می گیرد و به سرنوشت مبارزه و دفاع از مردم و افغانستان رابطه دارد؛ شما را با خبر بسازم.

طارق محمدی، دایی احمد مسعود است به همین سبب بسیاری از نخبه گان سیاسی از روی یک احترام و رعایت حال احمد مسعود از نا روایی های بچه گانه طارق محمدی چیزی نمی گویند و جگر زیر دندان می گیرند.

من معنای تلخ مبارزه را می دانم و دربرابر هیچ فرد و حلقۀ مضره، سازش و مصلحت ندارم.

همین مصلحت های نا بخردانه بود که جمعی از خائنان درجه اول و دوم، کابل، پنجشیر و افغانستان را با افتخار به شبکه حقانی تحویل دادند و ذلت وجدانی و تاریخی را تا ابد به نام خود ثبت کردند. 

طارق محمدی دایی احمد مسعود است، اما تفاوتش با احمد به عنوان یادگار مردانه گی و ایستاده گی تاریخی، آن هم از یگانه سردار تاریخ سیاسی و بیداری افغانستان، زمین تا آسمان است و این تفاوت در اندازه تفاوت میان سیاه وسفید است.

جای طارق محمد در دفتر یا دراتاق احمد مسعود نیست. من بازهم به نام رنج های مردم، یاد آور می شوم که تکرار اشتباهات گذشته شما را درچاه می اندازد.

خود سری و سوء استفاده طارق محمدی از نام احمد شاه مسعود و احمد مسعود هیچ قاعده یی را نمی شناسد.

استفاده جویی از جبهه نو پا عین همان استفاده جویی هایی است که در بنیاد مسعود درجریان بود.

اعمال طارق محمدی باعث شد که جوش وخروش و خلاقیت جوانان در طرح برنامه های مسعود شناسی یک سره برباد برود.

 او که در بنیاد مسعود هیچ کاره بود ولی چنان در تخریب برنامه های بنیاد موفق بود که تمام کسانی که علاقه کار با بنیاد مسعود داشتند؛ از دست وی عاطل و باطل شدند.

  استفاده از اسم‌ آمرصاحب چندان این خانواده را در رفاه و آسایش قرار داده گویی کدام کمپنی به دست شان رسیده باشد.

محموله های پول و  استفاده از موتر شخصی شادروان احمدشاه مسعود به کنار که داستانش دراز است و خدا بیش ازین زبان ما را باز نه کند.

  بورسیه های اختصاص یافته برای جوانان که پدران شان در راه دفاع مقدس مقاومت و جهاد از دست داده بودند، همه به کسانی داده شد که طارق محمدی ها معرفی کرده بودند.

بنیاد مسعود برنامه داشت که جوانان بازمانده از جنگ و مقاومت، با بهره گیری از بورسیه های تحصیلی روانه روسیه چین ایران شوند؛ ولی این همه ای بورسیه به تجارت طارق تبدیل شده بود. در مقابل پول و استفاده جویی های دیگری کسانی را به بورسیه روان می کرد که اصلا  روح شان از جبهه و مبارزه خبر نداشت. 

 آخرین رئیس بنیاد مسعود دکتر افضلی مرد فرهیخته از هرات که با تمام وجود در خدمت بود توسط این شخص تخریب شد؛ ضربه خورد و برنامه هایش به هیچ گرفته شد حتی مقالات که قرار بود از طریق بنیاد چاپ و پخش شود توسط طارق از نشر بازماند.

 بنیاد مسعود به جای رسیده گی به مسایل پژوهش، مسعود شناسی و جمع آوری مکاتب و مدارک در زمینه تاریخ مقاومت و کارنامه های احمد شاه مسعود، از دست رفیق بازی و شخصی بازی های این آدم عملا به بزم خانه شراب نوشی و بدن سازی تبدیل شده بود.

بنیاد مسعود چرا چنین شد؟ یک پرونده کامل درین رابطه موجود است. من آن چه را می گویم مشت نمونه خروار است.

  کتاب های که تهیه و برای نشر آماده می‌شد توسط طارق سال ها در سر میز  باقی می ماند.

 نکته یی که سرزبان این آدم این بود که زمان احمد شاه مسعود گذشت دیگر کتاب هم ‌فایده ندارد برایش نوشته شود.

  احمد مسعود را در یک خلا معلوماتی قرار داده بود خلاصه اینکه از بنیاد فقط کلپ ورزشی  برای خوش گذرانی برای خویش و از پول بنیاد و فساد  مالی و اخلاقی استفاده می کرد.

 وقتی رئیس بنیاد به جناب احمد شکایت کرد و احمد خبر شد فورا  دکتر افضلی را برکنار کرد.

 این طارق محمدی مثل تفاله اتمی برای دفتر احمد و جبهه خطرناک و مضر واقع شده است.

  احمد جز یک راه دارد این زباله اتمی را  جای دیگری دفن نمایند تا همه مسموم نشوند.

  و رابطه مخفی اش با متقی از طریق سید نبیل فرخاری نشان می‌دهد که پیرامون دفتر احمد   جاسوسان چقدر نزدیک فعالیت دارند. 

کسی هست به این آدم ویدیو های قتل وشکنجه صحرایی جوانان را نشانش بدهد که چه محشری برپا کرده است تروریست های طالب... مگر این آدم قلبی درسینه و فکری مثبت در سر دارد؟

قطعاً نی!

  تا زمانی که این  طور آدم ها از اسم خانواده گی برای بازار خود فعالیت کنند جبهه مسیر خیلی خطرناکی را باید طی کند مگر این که همین اکنون به این داستان خیانت و خیره سری خاتمه داده شود.

شخصیت های سالمی که این برنامه را می شنوند باید مواظب احمد باشند. بازهم تکرار می کنم: احمد مسعود را تنها نگذارید؛ مواظب باشید. ستون پنجم طالب درهمان اتاقی است که احمد در آن جا حضور دارند. اما گفتن بود، و دیگر صلاح ملک خویش خسروان داند.

 

متوجه می شوید تهمت می زند به احمد مسعود

با طالبان همسویی و راپوردهی می کند.

ما و شما قلبا و امیرصاحب نزدیکی های فراوانی داریم. بعد صلح درد و آلام را زیاد نکنیم.

تلاشی خانه ها یک اندازه مولوی صاحب ها را آزرده کرده. مولوی نورالدین را خانه اش در پنجشیر را تلاشی کرده اند. 

اجماعی که قرار بود درکابل به وجود بیاید حالا پیام های دیگری از کابل می آیند.

اجماع بین چه کسانی آن هم درکابل؟

احمد مسعود باید خودش ازین نفر ستون پنجم استجواب کند.

برادری اخوت بین ما برقرار است. باید قطار در مسیر اولش قرار بگیرد. کدام قطار؟ کدام مسیر؟

وی به نحوی به یک رشته ساخت و بافت های مخفی و سبوتاژی خودش با طالبان اشاره دارد.

فضا تلطیف شود دلهای ما مشترک است. از کی نماینده گی می کند که دل هایش با طالبان مشترک است>

فضای مشترک بین ما است. درین باره باید از وی جواب گرفته شود.

کمی سکته گی پیش آمده

همه کس ها ره در همین نقطه نگهداشته

بحث صلح دو باره از سر گرفته می شود

نمی خواهیم افغانستان نا آرام شود. تنها راه که یک اپوزیسیون سیاسی داشته باشیم . با نظامی گری نمی توانیم و درگذشته هم نشد. 

یعنی اگر خانه تلاشی نشود صلح برقرار و طالب با جبهه مقاومت یکجا می شود

صد درصد احمد مسعود هدفش همین است که ما و شما نزدیک شویم!

سید نبیل: نمی خواهد سخن روشن و مشخص به راپور رسانی طارق بدهد. پیام شما اراده امیرصاحب جوان – ایجاد اپوزیسیون نظام مند برمبنای مردم سالاری ایجاد ساختار مطلوب در حاکمیت عدالت و شریعت. 

موقعیت ها متفاوت است. 

 

محمدعثمان نجیب

گزارش‌نامه‌ی افغانستان منتشر کرد.