افغان موج   

        باری دیگر هفت ثور فرا رسید، حادثهٔ که باعث تحول بزرگ و کیفی در تاریخ افغانستان گردید، این رویداد افغانستان را در محراق توجه جهان، قرار داد.

       در زمان حاکمیت حزب از ۱۳۵۷ الی ۱۳۷۱ دگرگونی های بزرگ نظامی و سیاسی در افغانستان به وقوع پیوست، اما متأسفانه در باره تغیرات و تحولاتی که در آن بُرحه از تاریخ به وقوع پیوست و تاثیر ژرفی بر تحولات منطقه گذاشت کمتر کسی اطلاع رسانی صادقانه و بی غرضانه کرده است.

        مجاهدین در طی این چند دهه حضور پُر رنگ شان در دولت های بعد از حاکمیت حزب، با داشتن عنان مقامات بلند حکومتی در دست شان، هیچ گاهی و به هیچ عنوانی، برای هیچ مرجعی و یا فردی اجازه ندادند تا به نشر واقعات اجتماعی - اقتصادی و سیاسی دوران حاکمیت حزب پرداخته شود. و با حیله و نیرنگ رنگا رنگ سد بزرگی در برابر بروز حقایق ایجاد کردند.

از سقوط حاکمیت حزب حدود ۳۱ سال میگذرد حزبیکه در آوان تصاحب قدرت متشکل از دو جناح (خلق و پرچم) بود، اما بدبختانه با گذشت زمان و غضب حاکمیت توسط گروه امین به بی راهه کشانده شد و در نتیجه این حزب با تشدید اختلافات درونی میان فرکسیونها تضعیف گردیده و در سراشیب سقوط قرار داده شد.  

         حزب در طی چهارده سال حاکمیت خود بیشترین ضربات خوردکننده را از تشدید اختلافات درونی جناح ها متحمل گردید. در اثری انحراف ازمرام، کجروی ها و فرکسیون بازی ها در داخل حزب وکودتا های ناکام داخلی و بالاخره سرکشی دوستم در شمال کشور حزب را به زیر کشانیده و از قدرت دولتی ساقط گردانید.

        مطلبی تاریخی دیگری را که نباید فراموش کرد اینست، که از سال ۱۳۷۱ به بعد قدرت دولتی دیگر در دست گروه های تا به دندان مسلح افراطی اسلامی قرار گرفت. در ۱۳۸۰ واشنگتن با ترزیق ملیونها دالر به رهبران جمعیت اسلامی و جنگجویان این گروهِ در حالت نزع را جان تازه بخشد و برای بارِ دوم آنان را در کنار مزدوران امریکایی خود به قدرت رساند. ( مارشال فهیم، داکتر عبدالله، عطامحمد نور ، عبدالرسول سیاف، عبدالرشید دوستم و دیگران که در کتاب ماموریت سقوط نوشتهٔ گری شرون یکتن از روسای سازمان «سی آی ای» از آنان نام برده شده است.)

        این گروه های افراطی اسلامی حاکم در کشور عاملین اصلی پخش اکاذیب، سرکوب مخالفین و تبلیغات ضد روشنفکری و ضد حزبی را پیشه کرده و با زور سر نیزه و ترو و دهشت پیوسته تلاش کردند، تا مردم افغانستان از حقایق تاریخی بعد از هفت ثور الی سقوط دولت داکتر نجیب الله در ۱۳۷۱ آگاه نشوند.

        جنگ های میان گروهی  و حاکمیت های اسلامی در افغانستان از چند نسل در این کشور قربانی های غم انگیزی گرفتند، تا جاییکه مردم این کشور تا امروز نه توانسته اند آرامش روحی و روانی مجدد خود را بدست بیاورند. از دید این قلم ، برخلاف اظهارات خصمانهٔ برخی از به اصطلاح کارشناسان ! سقوط دولت جمهوری دکتور نجیب الله پس لرزهٔ کودتای ثور نبوده بلکه ریشه های آنرا بایست در توطئه های جهانی و تقویت گروه های بنیادگرا و تروریست اسلامی بوسیله واشنگتن و متحدین منطقه ای آنان جستجو کرد.

         رهبران جهاد و جنگ که قدرت دولتی را در سال ۱۳۷۱ با تمام امکانات آن بدست گرفتند، با ساده نگری و حذف به تاریخ حاکمیت دریک کشور برخورد کردند، از یک جانب غرض پوشانیدن کمبودات و نا رسایی های حاکمیت شان و از جانب دیگر با نبود سواد کافی غرض فریب اذعان عامه تلاش کردند، با چنین ترفند های چون ادعای «جهاد و آزادی» که چیزی جز برادر کُشی های ناحق و خانمان سوز، خون ریزی های وحشیانه و خطا های بزرگ تاریخی نبود، سعی کردند این همه گناه های کبیره و صغیره خود را بدوش دیگران به اندازند.

        با انداختن برف بام خود بر بام دیگران، نمی توان برای همیش حافظه مردم را فریب داد. این رهبران به اصطلاح «جهاد و خون ریزی» که در قدرت و عشرت غرق بودند، فکر میکردند که تا ابد ایام بکام این به ظاهر مسلمان های عوام فریب و پول پرست باقی خواهند ماند، غافل از آنکه تاریخ و گذشت زمان خود قاضی عادل است که همه چیز را خیلی عادلانه بجایش می نشاند، چنانچه که همین حال چنین کرده است؟

 

اکنون که همه مداریان سیاسی به شمول رهبران «جنگ و جهاد» از افغانستان فرار کرده و از کشور جاروب شده اند مردم افغانستان هزاران نفرین را نثار این خادمان پول و سرمایه و مزدوران پاکستانی می نمایند.

         لاف و پتاق شکست قشون سرخ و از بین بردن دیوار برلین دیگر به زباله دان تاریخ سپرده شد، گذشت روزگار گوشه های کوچکی از دغل کاری ها و عوام فریبی ها و نیرنگ های ضد اسلامی و غیر اخلاقی این شیاطین قرن را برملا کرده است.

          اینک که همهٔ این به اصطلاح رهبران پوشالی «جهاد و جنگ» از کشور فرار کردند و در خارج از کشور متواری و سرگردان اند، مردم افغانستان بار دیگر مجال آنرا یافته اند، تا نگاه دقیق به همه اعمال و کردار این به اصطلاح سیاست بازان  دغل باز کشور را بدون ترس و هراس از ترور، بدون شنیدن دشنام، تُهمت بندی به کُفر و الحاد، با چشمان باز و خاطر راحت نگریسته و به قضاوت بی هراس و منصفانه شان به نشینند.

این همه بی کفایتی ها ، بی بند و باری ها ، قانون شکنی ها ، فسق و فساد وبیعدالتی های رهبران جهاد و خون، دور اول رژیم طالبان و حاکمیت تکنوکرات های امریکایی و غرب در سه دهه اخیر را باعث شد. حاکمیت این سه گروه در افغانستان دلايل كافي را برای محکومیت آنها بدست ميدهد.

          مردم افغانستان ، بخصوص وطنپرستان و روشنفکران متعهد به خود حق میدهند تا از همه این کفن کشان سیاسی که بعد از حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان، هوا و هوس حاکمیت، دولتداری و حکومتداری را بالای گرده های مردم تباه شده از جنگ و خسته از برادر کُشی در افغانستان کردند، بپرسند که شما رهبران و بزرگان به اصطلاح جنگ و جهاد و به تعقیب آن تکنوکرات های غدار، فاسد و پول پرستِ صادرشده از امریکا و غرب، اما بدون کدام تعهُد به مردم افغانستان، در کجای اینهمه در به دری های مردم افغانستان قرار دارید که با فرار مجدد تان در اگست سال ۲۰۲۱ حاکمیت را برای بار دوم به طالبان تسلیم کرده و مردم افغانستان را با همه پرابلم های شان تنها گذاشتید.

 

 ن. راسی

ارسالی: سلیمان کبیر نوری