انسانها بیشتر از دین استفاده ابزاری میکنند، هدف اساسی دین را خموش کرده و آن را بخاطر مقاصد شخصی خود استفاده میکنند. بسیاری بخاطر به دست آوردن ثروت، به کارکردهای خود رنگ دینی میبخشند، اندیشههای خود را دینی معرفی میکنند، مردم را بازی میدهند، از این راه ثروت و قدرت میخرند.
به گفتهی مولانا:« بسیاری انسان ها، گرگانی اند، لباس میش را به تن کرده و انسان ها را فریب میدهند، تا بتوانند از راه دین ثروت و قدرت کسب کنند». مردم میگفتن: یک دانه، ملا هم به پوز پاک نیست. راست میگفتن همین قسم است. کم ملا یافت میشود، به دین خدمت کند، بیشتر به خود خدمت میکنند. بلی، به خود، از دین بخاطر پر کردن جیب شان استفاده میکنند. دین فقط نقش جنس را دارد که در مقابل ثروت و قدرت به فروش میرسد. درست همان است که «مولانا» گفته بود:« عارف واقعی یکی است، دیگران در زیر چادری آن زندگی میکنند». دین دار واقعی کم یافت است، کم است، شاید در مدت یک قرن از دوتا و سهتا، بیشتر یافت نشود. دگران زیر سایه آنها زندگی میکنند.
اینها زیر نام «عالم دین» لباس میش را بر تن کرده و به جای احکام خدا، احکام خود را جاری میکنند. مگر میشه نکنن؟ امکان ندارد. اگر چنین کاری نکنن، ثروت نیست، مال مفت نیست. لذا باید به هر کاری چنگ زد، دین را به نفع خود تفسیر کرد، دین را وسیله درآمد قرار داد. چون طریقهاش آسان است، ساده است. مردم همه حرف نماینده دین را قبول دارند. آنها فکر میکنند همهی آن دستور و فرمان خداست، بیخبر از این که بیشتر دستور ملاست. دین موجود عجیب و زیباییست، قشنگ است، اما نمایندهگان وی آن را بدقواره نشان داده اند. دین اصلی در بازار کمتر فروخته میشود، بیشتر خرافات و افکار نمایندهگان وی، به فروش میرسد. دین برای نجات بشر آمده، آمده تا ظلم را ریشهکن، کند، اما چیز عجیب، غریب، گاهی شگفتانگیز و زمانیهم دردآور این است، که نمایندهگان وی، درندهگان بشر شدند، ایشان عوض ظلم، بشر را ریشهکن میکنند. دین عریان و سچه خیلی چیزی دلپسندیست، اما تاجران، آن را غبارآلود کرده اند. به خاطر پیشبرد تجارت خود به تحریف آن دست زدند، از آن داستان خیالی ساخته اند، داستانیکه چندان زیبا نیست، بد شکل است، صورت چرکینِ به خود گرفته، صورتی که به کابوس عوض شده، به قلب مردم ترس را نقاشی کرده است.
این تاجران، به اسباب ظاهری مردم را فریب میدهند، در پشتسر تجارت خود را پیش میبرند. مانند اینکه نماینده گان دین اسلام بسیاری را به گذاشتن ریش فریب میدهند، با گذاشتن ریش خود ره انسان نیکی معرفی میکنند، در مغزها ثبت کرده اند، ریش نماد خوبیست، ریش معیار دینداری است، تراشیدن ریش گناه است، خطاست، نماد بی دینی است، کسی ریش داشت انسان مومن و خوب و کسی نداشت بدبخت بی دین است. معیار نیک و بد بودن ریش است. حتا به جایی رسیده که مردم به کسانیکه کوسه هستند، ریش ندارند، پشت میکنند. جتل اینکه، بسیاری از زنان میخواهند، ریش بمانند. خوب یادم است، زمانیکه از طرف یک استاد، بخاطر تراشیدن ریش تحقیر شدم؛ برایم گفت ما برای زنها میگوییم :«شما اگر ریش ندارید، حداقل نیت ریش ماندن را کنید، تا ثواب کمایی کنید. ایشان فکر میکنند تمام هم و غم دین در گذاشتن ریش خلاصه میشود. بدون اینکه بدانند دین عجایب و زیباییهای زیادی دارد که ریش پیش آنها چیزی نیست، ریش فقط وسیله بازی دادن مردم است. در مغز همهی مردم جا داده اند معیار خوب بودن ریش است، بنابراین ریش را میگذارند و هزاران فساد و خطا را انجام داده و پشت آن پنهان میکنند. مردم هم همه میگویند:«فلان ملا بهترین انسان است، زیرا بسیار یک ریش کلان دارد» بی خبر از اینکه، ریش برای تجارت و پنهان کردن خرابکاری هاست، نه برای خدا.
مبیعه دین بیشتر زنان هستند -پرچم برداران دین- با سو استفاده کردن از دین، زنان را مزدوران خود ساختهاند، حق زندگی و آزادی ره از آنها گرفته اند، با ساختن روایت دروغین و جعلی، ایشان را مسخر خود ساخته اند، حق کار و خوشبختی را از ایشان سلب کرده اند. میگن در دین اسلام، بیشتر از دوهزار حدیث در مورد بیکیفیت و خراب بودن زنان روایت شده است. معلوم است که چنین چیزی گفتهای پیامبر اسلام نیست. بیشتری آن را نمایندهگان دین، بخاطر رونق تجارت و سلب حقوق زنان از پیش خود ساخته اند. نمونه بارز و آشکار امروز در خراسان/افغانستان پیداست. اسلام میگوید بر بالای زن و مرد علم فرض است، اما تاجران برای رونق تجارت و بدست آوردن، ثروت پرزورتر آموزش را بر دختران حرام گردانیدهاند. بسیاری را هم قانع ساخته اند، آموزش دختران بد است، شرم است، عیب است. برای زیردستان پول میدهند تا به نفع ایشان کار کرده و افکار جامعه را بهگونهای تغییر دهند که گویا منع آموزش زنان واقعن جنبهای دینی داشته باشد، اگر کسی هم اعتراض کند، توسط پول آن را میخرند، نه پول گفتم، پول، نه بلکه توسط زور آن را خاموش میسازند. راستی همان سخن قبلی خیلی درست است، همانکه میگفت یکی عالم حقیقیست دگران زیر چتر آن زندگی میکنند. همین است، سیاستمدار به نام دین زن را از آموزش باز میدارد، تا قدرت و ثروت کسب کند، پرچم داران دین هم بخاطر ناراض نساختن سیاستمداران و بدست آوردن دارایی، صدای خود را بلند نمی کنند. نه تنها خلاف مزاح سیاسیون چیزی نمیگویند بلکه در منبرها سالها چیغ میزنند، دختر نباید مکتب برود، دختر نباید شهر برود، نباید کار کند، باید مزدور مرد باشد. ایشان خوب میدانند آموزش برای زنان لازم و ضرور بوده و در این زمیـنه هیچ ممانعت شرعی وجود ندارد، اما بخاطر پول گلوی خود را پاره میکنند و بازداشت زنان را جنبهای دینی میبخشند. به این میگویند دین فروشی.
«دین اسلام» بیشترین تیر را از کمان دلسوزان جاهل خود خورده است!
معمولن «ادیان» گروههای گونهگونی را در شکم خویش پرورش میدهند. بسیاری از دین، اخلاق و انسانیت میآموزند، بعضی هم خشونت و اندکی هم چیزهای دگر. زیرا انسانها نسبت به یکدیگر برداشت متفاوتی از دین دارند. بسیاری به این اندیشهاند که تنها به زور و خشونت، قامت دین را میتوان استوار نگه داشت، بعضی هم بدین فکر اند، انسانها را با اخلاق و انسانیت میتوان شکار دین کرد و اندکی هم راه های دگری را برای زنده نگه داشتن دین مفید میدانند. دانشمندانِ زیادی بدین باورند، موفقیت و جهانی شدن دین به نمایندهگان آن، بستگی دارد. اگر یک دین دارای پیام های عالی و انسانی باشد، اما نمایندهگان و پرچمبرداران وی، آن را به جهانیان خشن معرفی کنند و یا رفتارهای غیر انسانی و ضد بشری از خود نشان دهند، انسانها به آن دین پشت کرده و از آن بیزاری میجویند و اگر دینی، دارای پیام های زشت و یا زیبا باشد، پیروان و علمبرداران وی، از خویشتن رفتار های انسانی و اخلاقی نشان دهند، طبعن بسیاری از انسان هایِ روی زمین شفته و کشتهی این دین میشوند.
تمام ادیان مختلف در گذشت تاریخ گروههای عجیبی را در شکم خویش تربیت کرده اند. زمانی پرچم برداران دین دست به خشونت زده اند، گاهی هم دست به انسانیت زده اند و بسیاری اوقات بعضی از پیروان یک دین دست به خشونت برده در حالیکه گروهی دگری دست به انسانیت میزنند. از این میان دین اسلام است که در گذشت تاریخ و حال مملو از گروهای افراطی، متشدد، خشونت پرور و... بوده و در عین حال انسان های با اخلاق، میانهرو، انسانپرور، عدالتخواه و... نیز تولید کرده است. البته باید دانست، این مشکل از دین اسلام نیست که انسان های خشن به بار آورده بلکه فهم غلط از دین سبب شده، تا انسانها خشن و خشنتر شوند. از اول اسلام با بروز گروه افراطی به نام خوارج شروع، تا گروهایی امروزی مانند داعش و القاعده همه یکی خشنتر از دگر به بد نام سازی دین اسلام دست برزده اند.
جالب اینکه ایشان خویشتن را دوست داران اصلی دین دانسته و انسان های دیگر را بیدین و مرتد میدانند. بدین اندیشهاند که با رفتار افراطی و غیر انسانی خود، بهترین خدمت را به دین انجام داده اند. ایشان، گرفتن جان انسان ها را بهترین خدمت به دین میدانند. ایشان ریختاندن خون انسان ها را بخاطر موافق نبودن با طرز فکر و اندیشه خودشان بهترین ثواب تلقی میکنند. ایشان خشن معرفی کردن اسلام و متنفر ساختن انسان ها را از دین زیباترین عبادت محسوب میکنند.
در این اواخر ادیان دگر کوشش دارند، تا لکهها خشونت را از تاریخ خود پاک کرده و خویشتن را سچه و دور از خشونت جلوه دهند، اما بسیاری از پیروان «دین اسلام» از جریان سلفیت گرفته تا القاعده و صدها سازمان دگر کوشش میکنند تا دین اسلام را خشن و خشنتر به جهان معرفی کنند. لذا باید دانست، این دلسوزی ایشان به دین، نه تنها هیچ گره از مشکلات اسلام را باز نکرده، بلکه گره دیگری نیز بر مشکلات آن بسته میکند. از همین رو میتوان گفت «دین اسلام» بیشترین تیر را از کمان دلسوزان جاهل خود خورده است.
نوشتهی حاکی خاور
فرستنده: محمدعثمان نجيب