افغان موج   

خامنه‌یی طراح و مسئول است.
خامنه‌یی، پوتین، طالب و بایدن در یک ردیف و دشمنان مردم ما اند.

مرسوم است که پسا هر رخداد جهانی وابسته به کشور ها و رهبران شان متناسب به نوعی رخداد واکنش‌هایی بروز می‌کنند و رسانه‌های همه‌گانی از دیر گاهی به این سو نقش فراخور ستایش ‌و نکویی را در آگاهی رسانی آنچنانی می‌داشته باشند.

من از لحظه‌یی که گزارش‌های نخستین و مرموزی از گویا سانحه‌ی هوایی منجر به ناپدید شدن چرخبال حامل رئیسی و همراهانش منتشر شدند را رصد کردم و تا آنجا پیش‌ رفتم که توانایی دریافت اخبار یا ابراز دیدگاه‌ها را داشتم. نه می‌گویم که همه آن‌چه را من شنیدم و‌ دیدم چرا گفتند؟ بدیهی است که در جهان پهناور ما ‌و فرآورده‌‌های گسترده و نا کران تکنولوژی همه‌گانی‌سازی‌ها و هم‌رسانی‌ها گفت‌ومان‌‌ها و دیدگاه‌های گونه‌‌گونه‌یی ابراز می‌شوند ‌‌بازتاب می‌یابند.‌ مگر سوگ‌مندانه بیش‌ترین این گفته‌ها گفتار خود من در آوردی اند تا یک دیدگاه مسلکی ‌و کارشناسانه. ماشاءالله که از هر کوی و برزنی هم هزاران هزار کارشناس روییده اند و همه للمی اند تا آب‌نوش….
حادثه‌آفرینی ظاهری که منجر به مرگ رئیس جمهور، وزیر خارجه و دگر هم‌راهان شد، ‌پدیده‌ی جدیدی در مبارزات قدرت‌گیری یا حفظ قدرت توسط اشخاص و افراد معین نیست و پیشینه‌ی دیرین دارد. دیرینه‌شناسان جرم‌های جنایی و رصد‌کننده‌گان روی‌کرد‌های سیاسی و نظامی از پارینه‌دوران به این باور اند که حتا اگر مرگ یک شاه، یک رئیس‌‌جمهور، یک‌ ره‌بر، یک‌ وزیر، یک فرمانده مطرح و‌ سرشناس به طور طبیعی هم اتفاق بیفتد، نقش‌پای خراب‌کاران در آن‌ها وجود دارد. به ویژه که جانشینی احتمالی شخص به جای شخص حاکم موجود یا فرزندان او مطرح باشد، روشن و‌ آفتابی است. در منازعات میان‌مردمی جهانی دست داشتن سازمان‌های استخباراتی دشمن برای براندازی حیات یک شخص و یک گروه حتمی است و این امر محقق نه می‌شود مگر به دریافت ایادی استخدام شده از داخل کشور یا محلی که قرار است، قربانی در آن از پا در آورده شود. در تازه‌ترین گزارشی که صدای آمریکا منتشر کرده تعداد محدودی از رؤسای جمهور و یک سرمنشی ملل متحد، کشته شده در سانحه‌های هوایی چند کشور ها شناسایی کرده به این گونه:
«سبستین پینیرا، رییس جمهور پیشین چیلی – ۲۰۲۴
سبستین پینیرا که از سال ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۴ و سپس از سال ۲۰۱۸ تا ۲۰۲۲ رییس جمهور چیلی بود، به تاریخ ششم فبروری ۲۰۲۴ در اثر سقوط هلیکوپتر در لاگو رانکو، یک مکان سیاحتی در ۹۲۰ کیلومتری جنوب سنتیاگو، پایتخت این کشور جان باخت.
لچ کزینسکی، رییس جمهور پولند – ۲۰۱۰
لچ کزینسکی، رییس جمهور پولند به تاریخ ۱۰ اپریل سال ۲۰۱۰ در اثر سقوط طیارهٔ توپولف ۱۵۴ که ۹۶ سرنشین داشت، همراه با شخصیت‌های سیاسی و نظامی ارشد این کشور در نزدیکی اسمولنسک در غرب روسیه جان باخت.
علت سانحه، خرابی هوا و همچنین اشتباهات پیلوت پولندی و کنترولرهای ترافیک هوایی روسیه خوانده شده بود.
جان گرنگ، معاون رییس جمهور سودان – ۲۰۰۵
جان گرنگ که رهبر شورشیان جدایی طلب سودان بود و سپس به کرسی معاونیت ریاست جمهوری رسید، در سال ۲۰۰۵ هنگام برگشت از یوگاندا در اثر سقوط هلیکوپتر در سودان جان باخت.
بوریس تراجکوفسکی، رییس جمهور مقدونیه – ۲۰۰۴
بوریس تراجکوفسکی، رییس جمهور مقدونیه به همراه هشت نفر دیگر هنگامی که طیارهٔ حامل شان به تاریخ ۲۶ فبروری ۲۰۰۴ می‌خواست در مه غلیظ در شهر موستار در جنوب بوسنیا نشست کند، کشته شدند.
جووینال هبیاریمانا، رییس جمهور رواندا و سیپرین نتاریامیرا، رییس جمهور بورندی – ۱۹۹۴
طیاره فالکن ۵۰ که حامل جووینال هبیاریمانا، رییس جمهور رواندا و سیپرین نتاریامیرا، رییس جمهور بورندی بود به تاریخ ششم اپریل ۱۹۹۴ بر فراز کیگالی، پایتخت روندا هدف یک میزایل قرار گرفت و سقوط کرد.این سانحهٔ هوایی سرآغاز نسل کشی توتسی‌ها بود که به گفتهٔ سازمان ملل متحد کم از کم جان ۸۰۰ هزار نفر را گرفت.
ضیاالحق، رییس جمهور پاکستان - ۱۹۸۸
ضیاالحق، رییس جمهور پاکستان به تاریخ ۱۷ گست ۱۹۸۸ در اثر سقوط طیارهٔ حامل‌اش در نزدیکی بهاولپور در شرق پاکستان کشته شد.
سمورا مچل، رییس جمهور موزمبیق -۱۹۸۶
سمورا مچل، نخستین رییس جمهور موزمبیق به تاریخ ۱۹ اکتوبر سال ۱۹۸۶ هنگامی که طیارهٔ توپولف ۱۳۴ حامل وی در شمال شرق افریقای جنوبی سقوط کرد، کشته شد.
داگ همرسکولد،‌ منشی عمومی ملل متحد – ۱۹۶۱
طیارهٔ حامل داگ همرسکولد، منشی عمومی ملل متحد به تاریخ ۱۷ یا ۱۸ سپتمبر ۱۹۶۱ در رودزیای شمالی (زامبیای کنونی) در حالی که او راهی کانگو برای برقراری آتش‌بس میان جناح‌های متخاصم بود، سقوط کرد. علت سقوط طیارۀ حامل همرسکولد هرگز مشخص نشد
کشتن مخالفان و برداشتن شان از صحنه توسط حوادث هوایی یکی از ترفندهای حذفِ فیزیکی رقیبان است. چه بسا ده ها و صدها نوع ترور و کشتن رقبا در زمین، صد‌ها بار کاربرد داشته است. ترور‌ها به مجرد طرح شان عملی می‌شوند و کم‌تر اتفاق می‌افتد که ناکام بمانند. ترور های طرح شده، تدابیر امنیتی، لاپوشی زرهی، گذر‌های علنی و مخفی نه می‌خواهند. ترور جان‌اف‌کینیدی محبوب‌ترین و با امکانات‌ترین رئیس‌جمهور کشور جهان یعنی آمریکا یکی از این نمونه‌هاست. ده‌ها نمونه‌ی دگر از این دست را می‌توان با مرور در گوگل یا یکی از کتاب‌خانه‌ها دریافت. برای جلوگیری از حاشیه روی‌ها برمی‌گردیم به ترور رئیسی.
من بیش‌ترین دیدگاه‌ها در باره‌ی ترور رئیسی را دنبال کردم. کم‌ترین دیدگاه مسلکی بودند.
کسی گفت یا نوشت که چرخ‌بال حامل رئیسی و هم‌راهان او کهنه بوده، کسی نوشت یا گفت که ماشین چرخ‌بال از کار افتاده بوده، کسی هوای منطقه را ملامت کرد و کسی هم دمای سر هم‌ شده‌ی مه و ابر و باران را. کسانی هم عملیات‌های تروریستی یا ترور دولتی را. من به تنه‌ی دیدگاه کاری نه دارم، و دیدگاه خودم را در همان دقایق نخست نوشته و در جمهوری پنجم منتشر کردم. من اکنون هم به همان دیدگاه‌های خودم باور دارم و برای وضاحت موضوع مواردی را یاد آوری می‌کنم.
تحریم‌های چهل ساله: این تحریم ها به صورت کل بر تمام بخش‌های زنده‌گی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و نظامی و جنگی رژیم آخوندی ایران اثرات جدی منفی گذاشته اند. مگر به هیچ صورت نه می‌شود پنداشت که چرخ‌بال‌ها یا هواپیما‌های رؤسای جمهور ایران نه توانند مطمئن پرواز کنند و کسی ریسک را قبول کند تا به چنان رژیم ستم‌گر پاسخ‌گو باشد یا در دامش بیفتد.
از کار افتادن احتمالی و آنی بخشی از بدنه‌ یاماشین‌های چرخ‌بال‌ در حالی منجر به سقوط می‌شود که فاصله‌ی زمانی از آغاز آگاهی گروه پرواز تا سقوط تقریباً به صفر رسیده باشد و مجال نشست اضطراری نه داشته باشد و چرخ‌بال از کنترل گروه پرواز به ویژه خلبان مسئول خارج گردد.
سبوتاژ پرواز و بردن چرخ‌بال توسط یکی از اعضای گروه دو نفری پرواز به زودی قابل تشخیص بوده می‌تواند که در تبادل گفتارها و یا هم نوع عمل‌کردهای شان مشخص شده و برج مراقبت آن را می‌شنود. پروازی با چنان اهمیت به صورت قطع کارمند یا کارمندان توظیف شده‌ی مخفی یا علنی در میان سرنشینان را می‌داشته باشد تا مراقب همه امور باشد.
آلیاژ‌های کاربردی در ساخت‌و‌ساز چرخ‌بال‌ها بسیار مقاوم و مداوم اند. کهنه‌گی ظاهری چرخ‌بال نقشی در سقوط ناگهانی آن نه دارد، مگر آن‌که نیروی محرکه‌ی سقوط یا نابودگری آن را از میان بردارد و به زمین بکوبد.
کم‌بود قطعات یدکی اگر در ساختار ماشین‌ها یا موتور‌های چرخ‌بال دیده شوند، تخنیک‌‌دانان پرواز یا گروه زمینی‌ آماده‌ساز چرخ‌بال به هیچ صورتی اجازه‌ی پرواز را به خلبانان نه می‌دهند، چون مسئولیت حیاتی دارند.
در بخش حفاظتی چرخ‌بال‌ها یا هواپیما‌هایی که به یک فرودگاه پارک می‌شوند، نیروی کامل امنیتی متعهد، مجهز با تجهیزات پیش‌رفته‌ی دیده‌‌بانی و کشف و گزمه‌های دورانی وجود دارند که تنها با سبوتاژ عمدی یک سانحه می‌تواند در زمین برنامه‌ریزی و داخل چرخ‌بال‌ها جاسازی گردند. و شمار دگری از اقدامات امنیتی اعمال می‌شوند.
پیشا پرواز‌ها دمای هوا، اندازه‌ی سرعت و ارتفاع باد‌ها و سمت و سوی باد و احتمالات برخورد بادها با چرخ‌بال‌ها و اثرگذاری منفی آن‌ها بالای پرواز‌ها از مبداء تا محل نشست سنجیده شده و سازمان‌های هواشناسی گزارش شان را به برج مراقبت و یا هم مسئولان تنظیم پرواز‌ها و از آن طریق به خلبانان می‌رسانند.
این‌‌‌چنین پرواز‌ها معمولاً با چند چرخ‌بال صورت می‌گیرند، مگر در حالات بسیار نادر و استثنایی که یک باره تصمیم گرفته شود و مقام در راه بیفتد. آن‌گاه نرخ ریسک خراب‌کاری به درصدی بسیار پایان و غیر قابل اجرا پایان می‌باشد و تنها یک تصادف می‌تواند ماجرا بیافریند.
اگر به لحظه‌یی بپذیریم که هوا نامساعد بوده، چرخ‌بال‌های دنباله‌ رو که چرخ‌بال رئیسی را هم‌راهی می‌کردند چرا دچار سانحه نه شدند و یا اگر می‌دانستند هوا نا مساعد است برای خلبانان هوش‌دار نه دادند؟
من از شمار کسانی استم که پرواز‌های بی‌شماری باتمام انواع هواپیماها و چرخ‌‌بال‌های نظامی ساخته شده در کارخانه‌های روسی و‌ آمریکایی داشته ام. دلیل برای غلظت مه و ابر و باران تنها یک اغوا‌گری نادرست است برای توجیه یک جنایت. در بدترین حالاتی که چرخ‌بالی نه تواند از نقاط صعب‌العبور هوایی و ارتفاعی گذر کند، خلبانان چند بار آزمایش‌های بی‌خطر دور زدن و برگشتن به نقطه‌ی عبور را انجام می‌دهند و در نهایت راه دگری انتخاب می‌کنند تا پرواز را مصئون انجام دهند. برای کشور ما و من هم اکنون پوتین و طالب و بایدن در یک ردیف دشمنانه قرار دارند، مگر از حق نه‌گذریم که صنعت هوایی روسیه بسیار کارا و امن و دارای مانور‌های بیش‌تر ایمنی و‌ کم‌تر خطر آفرین اند.
با این یاد‌کردهای ضروری، دانستیم که سقوط دادن یک چرخ‌بال یا هواپیما با دلایلی از این دست هرگز ممکن نیست.
برای ردیابی این‌چنین حوادث مهم است تا دانسته شود که برنامه‌ی سفر رئیسی چه‌گونه مطرح شده و چه کسی آن را هدایت داده؟ به این پرسش پاسخ آن است که با توجه به موقعیت بلند وظیفه و صلاحیت، طرح برنامه یا از خودش بوده و یا هم از خامنه‌یی. چون کسی دگری غیر از این دو نفر در رده‌های صلاحیتی تصمیم‌گیری برای کار یا سفر رئیس جمهور نه دارند.
مهم است تا سنجیده و دریافت شود که آیا رفتن به مکان معین حتمی و مبتنی بر نیاز حضور شخص رئیس جمهور بوده یا آن سفر می‌توانسته توسط مقامات رده‌های سوم و چهارم مثل معاونین رئیس جمهور یا وزاری مربوط هم انجام شود؟
بحث مهم ابلاغ زمان و مکان و شناسایی افرادی است که از برنامه‌ی سفر در نخستین دقایق تصمیم تا ختم آن آگاه بوده اند. ارزش‌های وفاداری شان، رابطه‌های کاری شان، گذاره‌های کرداری سیاسی و امنیتی شان در چه حدی بوده؟
باید تمرکز روی دریافت این اصل شود که محرمیت‌های قابل پیش‌بینی در طرح این سفر که انجام ناکام به رژیم و پایان کامیاب به دشمن یا دشمنان فرضی رئیسی داشت چقدر رعایت شده بودند؟
رأی زنی‌ها و گمانه‌زنی های استخباراتی و اطلاعاتی ایران چه بوده ‌و چرا مسئولین نه توانسته اند در یک چنان سفر مهم اطلاعات شان را دقیق دریافت و منابع آسیب‌پذیری و آسب‌رسانی را تشخیص کنند؟
پیشینه‌ی کار و تعهد دو خلبانی که حالا بیش‌تر در مظان گمان‌ها قرار دارند چه بوده و اندازه‌ی رغبت شان برای انجام یک خودکشی احتمالی به نفع چه کسی و در چه سطحی بوده است!
مورد دگر این است که از نابودی رئیسی چه کسی سود می‌برد؟ قدرت تصمیم‌گیری برای نابودی رئیسی در دست چه کسی است؟
ایران نه می‌تواند هم‌ زمان از توانایی های استخباراتی خود سخن بگوید و در پی آن، سقوط منجر به مرگ چرخ بال حامل رئیسی و هم‌راهانش را به کار دشمنانش ربط بدهد. چون اگر چنان کند، بلندپروازی‌های تبلیغاتی دژ مستحکم‌داشتن امنیتی استخباراتی خودش را زیر پرسش می‌برد. اگر چنان نه کند پس معلوم است که دستی بالاتر از دست رئیسی در نابودی وی از داخل نظام وجود داشته ‌و آن دست، دستِ خامنه‌یی است. من بر خلاف همه دیدگاه‌ها اثرمندی نقش مجتبی خامنه‌یی را در ره‌بری یک چنین تصمیم بزرگ مردود می‌دانم، چون در آن صورت است که بر نقش ره‌بری خامنه‌یی در کشور علامه‌ی سوالیه و شک ‌و گمان گذاشته می‌شود و مجتبی‌ست که ره‌بری پشت‌پرده‌ی ایران را دارد. اگر مجتبی چنان نفوذی دارد که هر کسی را در نظام بخواهد استخدام کند و هرکاری را بخواهد انجام دهد، پس نظامی وجود نه دارد، نظامی به آن استبداد که خامنه‌یی ره‌بر آن است. پایان سخن این که:

از دید من کشتن رئیسی طرح خامنه‌یی به نفع پسرش است و بس.

 

محمدعثمان نجیب

اجلاس جدید دوحه، گام دگری برای شناسایی طالبان
سر درگُمی‌های سیاست طالبانی در دست‌گاه حاکم قدرت پوتین.
میرویس یال، به حمایت روسیه جفنگ پشتونیستی می‌سراید.

در باره‌ی اقدامات سازمانی به نام رسوای ملل‌متحد که هر چه نقد کنیم، هیچ نه کرده ایم. همین بسنده تست که بگوییم عروسکی به نام سازمان ملل به هدایت آمریکا و اروپا و انگلیس و روس زمینه‌ساز شناسایی علنی طالبان تروریست است و بس. مگر پوتین در روسیه چرا چنین می‌کند؟ در تقبیح اعمال جبونانه‌ی سازمان ملل متحد، این‌جا یادداشتی از یک خواهر ما را منتشر می‌کنم که سازمان به نام ملل متحد آن را بخواند و بشرمد. کاش اینان شرمی می‌داشتند:
«دعوت از گروه فاشیست تروستی طالبان در دوحه موثر نیست. گروهی وحشی حاکم در افغانستان تحریم شود تا راه دانش آزادی ،کار و آموزگاری در کشور ما باز شود آنان متجاوزین هستند."نشست دوحه برای افغانستان که در سی جون برگذار می‌شود امید که سر نوشت ساز برای ملت افغانستان باشد از تاریکی مردم افغانستان جلوگیری شود. "از سر گرفته شدن تحریم ها برای سران طالبان که در این نشست حضور پیدا می‌کنند. :ما از جامعه جهانی و سازمان ملل متحد نماینده گان کشورهای که نقش حضور دارن در این نشست دو روزه دوحه به عنوانی یک دختر خانم که حق، کار ،تحصل ،آزادی ام در کشور افغانستان سلب شده تقاضا دارم که سر نوشته ما دست گروهی تروستی طالبان داده نشود آینده ما را به تاریکی و تربیه انتحاری تبدیل نکند."طالبان انتحاری نماینده گان افغانستان نیست افغانستان به نماینده گان تحصل کرده ،و فکر جوان در این نشست ها نیاز دارد گروهی تروستی که زنان را در حبس و محکومیت قرار داده لایق حضور این مجلس نیست.(سحراحساس فعال حقوق زن
انسان سرکش از بلندای غرور بر جهان هستی نگاه می‌کند و می‌پندارد که با چند پرواز تقلیدی از شاهین او هم شاهین شده است. مگر میانه با شاهین و انسان سرکش آن است که شاهین را توانایی و بال پرواز عروجی‌ست تا آن‌جا که بخواهد دل آسمان‌ ها را بشکافد. انسان سرکش‌ این ویژه‌گی را هرگز نه دارد.‌ نه تنها نه دارد که یک ثانیه هم از زمین بلند شده نه می‌تواند چه رسد به رفتن سوی اوج کَه‌کشان‌ها. پوتین و مدودوف دو چهره‌ی اصلی ‌و کاریزماتیک سیاست جدید احیای قدرت از دست‌ رفته‌ی شوروی کهن اند. این رخ‌کار شان برای کشور شان فراخور ستایش‌ست. مگر از اینان باید پرسید، شما که نه می‌خواهید کشورتان میدان‌ گذارهای ستوران دشمنان تان و بی‌گانه‌ها باشد، چه‌گونه راضی شده اید تا برای منفعت کشوری خودتان ملت دگری در کشور دگری و کشور دگری در پهنه‌ی مشترک جغرافیایی تان را لگد‌مال ستوران چهارپا و‌ دوپای وحشت و بربریت سازید؟ می‌بینیم و می‌شنویم که شب‌های زفاف دوباره‌ی روسیه و طالبان در حال وقوع اند. ما می‌دانیم و‌ در نگرش‌های خودمان بارها و سال‌ها پیش گفته ایم که دشمن ما شرق و غرب و شمال و جنوب نه دارد و همه جهان دشمن ماست. مگر مهم این‌جاست که چرا در سیاست طالبانی و طالب پروری شما چندگانه‌گی وجود دارد؟ وزارت خارجه‌ی تان را وظیفه داده اید تا پیش‌نهاد حذف نام طالبان از فهرست گروه‌های تروریستی را ترتیب کند و آقای لاوروف را سخن‌گوی روسی طالبان ساخته اید. خط و نشان دشمنی و وظیفه ‌داری ضمیرکابلوف که با مردمان اصلی و بومی و فارسی زبانان و تاجیکان کشور ما پنهان نیست و افزون بر آن توصیه‌ی طالب‌پروری هم برایش از سوی دست‌گاه دیپلماسی شما داده شده است. آن‌سوتر وزیر دفاع تان از اقدامات تروریستی شکل گرفته بر ضد منافع تان توسط طالبان ابراز نگرانی می‌کند. بی بی سی فارسی در گزارشی، چنین نگاشته است:
«…۱ خرداد ۱۴۰۳ - ۳۱ مه ۲۰۲۴
آندری بلوسف، وزیر دفاع روسیه گفت که اوضاع افغانستان همچنان منبع اصلی بی‌ثباتی در منطقه آسیای میانه است، زیرا به گفته او در قلمرو افغانستان گروه‌های متعدد «افراطی» جای پای به دست آورده‌اند.
وزیر دفاع روسیه امروز، جمعه، ۳۱ مه در اجلاس شورای وزیران دفاع پیمان امنیت دست‌جمعی در آلماتی قزاقستان از احتمال گسترش «گروه‌های تروریست» به خارج از افغانستان ابراز نگرانی کرد و گفت که این گروه‌ها در تلاش ترویج افکار خود در جمهوری‌های آسیای میانه هستند.
به گزارش خبرگزاری روسی ریانووستی، آقای بلوسف گفت که با توجه به وضعیت افغانستان لازم است مرزهای این کشور با تاجیکستان تقویت شود و اتخاذ تدابیر دیگری برای تثبیت اوضاع در منطقه نیز ضروری است.
تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان، سه جمهوری سابق شوروی در آسیای میانه حدود ۲۵۰۰ کیلومتر با افغانستان مرز مشترَک دارند. تاجیکستان طولانی‌ترین مرز را با افغانستان دارد که بیش از ۱۴۰۰کیلومتر است
آقای خال‌ییک ژورنالیست نام‌دار تاجیک‌ستان در برنامه‌ی (۳۰۵۹) جمهوری پنجم به استناد گفته‌های ادارات استخباراتی تان گفت: (… استخبارات روسیه اعلام کرد که حمله بر ماسکو در افغانستان طرح ریزی شده بود و مسکو به طالبان اعتماد نه دارد…)
در دنیای استخبارات، بازی‌های زیاد اوپراتیفی وجود دارند یا ظهور می‌کنند، مگر کم‌تر اتفاق می‌افتد که دست‌گاه‌های دیپلوماسی به‌گونه‌ی علنی و آشکارا در تقابل با استخبارات کشورهای شان قرار گیرند. درست است که روسیه و ایران و چین و هند و‌ کشورهای منطقه وارد یک رقابت برضد آمریکا در کشور من شده اند. مگر اخلاق انسانی شما ها برای در گرو دادن یک کشور و یک ملت بزرگ را به دست یک گروه تروریستی چه‌گونه حکم می‌کند؟
یک چنین بی‌مبالاتی و بی‌مسئولیتی اخلاقی در برابر یک‌کشور ناچار و مردم ناچار جزء تروریست پروری علنی و دشمنی آشکار با مردم ما کار دگری نیست. حمایت شما از جنایت‌کاران عمدتاً یک قوم یا همان پشتون است که حتا باشنده‌های پشتون ماسکو و روسیه در نادانی و جهالت کامل خود شان را نعوذباالله قادر متعال شمرده و چنان به مردم حکم می‌رانند و خواست‌های کشوری دارند که گویی هرکاره‌ی روسیه همین‌ها اند. نوار شنیداری که به دست من رسیده، آواز آقایی است که در ماسکو زنده‌گی دارد. او در این نوار چنان با اطمینان سخن می‌گوید که دادن وعده‌هایش مردم را به حیرت می‌اندازد. چه کسی به این آقا صلاحیت داده است تا کاپی پاسپورت، کارت‌های شناسه‌یی یا اسناد اقامتی خود را در هر سوی جهان که باشند برای ایشان بفرستند و عضویت گویا سازمان شان را جذب کنند و در آن صورت آقا از گویا حقوق شان دفاع می‌کند. منطق این گفتار در همان نابخردی این آقاست که به حمایت شما سخن گفتن را از اندازه‌ی دهن خود بزرگ‌‌تر ساخته است. مثلاً در اروپا چه کسی به این آقا اجازه می‌دهد که برای یک کسی از کشور افغانستان پناهنده در اروپا کمکی کند؟ آن هم از نشانی دفترداری در ماسکو. این آقای بی‌سواد تا کنون در تفسیر و تحلیل روی‌داد‌های جهان و تقابل‌ها چیزی را نه می‌داند. او که الحمد شریف را درست خوانده نه می‌تواند، مردم را مخاطب قرار داده و می‌گوید نه باید هیچ گونه‌ عملی در مقابل گویا دولت سرپرست امارت اسلامی!؟ از سوی کسی در جهان صورت گیرد. سخنان قبیحانه‌ی میرویس یال پشتون قبیله‌سالار از سکوی پرتاب ماسکو نشان‌گر آن است که او حتمی بر اتکای کدام اطمینانی از سوی کدام مرجع در ماسکو چنین گزافه و‌ خرافه می‌‌گوید که مشکلات مردم را در سراسر جهان از هر لحاظ حل می‌کند. این خیزش‌های خیالاتی و ناممکن پشتونیستی در ماسکو برضد مردم ما از گذشته‌های دور ادامه داشته و ما به وقت و زمان آن آن را به رخ مسئولان در ماسکو کشیده ایم. مگر دیده می‌شود که تحرکات اخیر و آماده‌‌گی پوتین برای شناسایی یا حد اقل بیرون ساختن نام گروه تروریستی طالبان از فهرست گروه‌های تروریستی تحت پی‌گرد کار را به ضد مردم کشور من مسیر می‌دهد. مگر ماسکو می‌داند که تاجیکان و فارسی زبانان قهرمانان تاریخ‌‌ساز اند در نبردهای آزادی‌خواهی. بدرود.

محمدعثمان نجیب

 

چیره شدن خرافات و خیالات بر دین

 

پیامبران بهترین آموزگاران بشریت اند، ایشان کسانی اند که دین را به صورت عریان و سچه‌اش به مردم توضیح می‌دهند. دین ایشان، همیشه به دور از خیالات و خرافات زیسته است. انسان زمانی مست و جانش لبریز از عشق می‌شود که دین را از لب شیرین پیامبران بچشد؛ اما چهره‌ای زشت و ننگ‌آمیز دین، گره خوردن پیام های الهی، در سیر زمان به خیالات و خرافات است، با مرور زمان بیش‌تر، ادیان گرفتار خرافات و خیالات می‌شوند.به روایت ساده و روان این‌که خرافات بر دین چیره شده و به آن حکومت می‌کند. این‌که چرا خرافه بر آن چیره می‌شود؟ علت های گونه‌گون دارد. یکی از این علت ها پالایش و جلایش دین توسط صاحبانش است، تا بتوانند آن را خوب‌تر و به ارزش بلندتری به فروش رسانند. به این گفته می‌شود تجارت دینی. ایشان در حقیقت بخاطر رونق تجارت خود، خرافات و خیالات را حاکم دین می‌سازند، زیرا با خرافات و داستان های خیالی، آسان‌تر می توان مشتری کسب کرد. کسب مشتری، آسان بدین جهت است که مخاطبان «تاجران‌ دین» اکثرن مردم عوام می‌باشند و مردم عوام بیش‌تر به داستان های دلچسپ رو نشان می‌دهند.«تاجران دین» برای این‌که بتوانند مشتری جذب کنند، داستان های عجیب و غریبی از پیش خود خلق کرده و آن را رنگ دینی بخشیده و در قالب دین به مردم بیان می‌کنند. چونکه مردم هم، عاشق رمان و داستان هستند به بهترین وجه آن را نگه‌ می‌دارند. به طور مثال داستان «حاج ابن عنق» که خرافی‌تر از آن نمی‌توان پیدا کرد، بسیاری از علمای دین اسلام به آن رنگ دینی داده و در بسیاری از مجالس دینی و منبرها، به خاطر کسب مشتری از آن استفاده می‌کنند. در حالی‌که این داستان نه تنها این‌که سندی در دین اسلام ندارد از نگاه علمی نیز خرافی و خیالی به نظر می رسد.

داستان و رمان خیلی خوب و جذاب است، از آن استفاده های زیبا و دل‌پسندی می‌توان کرد. توسط داستان مطلب را به طور پخته‌تر می توان ذهن‌نشین ساخت، اما زمانی زیباست که جبنه‌ای دینی و رنگ دینی نگیرد. چهره‌ای زشت و درشت آن زمانی روشن می‌شود به نام دین بالای مردم خوانده شود. لذا بسیاری از ادیان، به این بیماری دست و پنجه نرم می‌کنند. برای زدودن و پاره کردن این بیماری لازم است، تا ادیان بازخوانی شوند، صحیح و سقیم آن جدا شوند، زشت و خوب آن، شناخته شود، اصلی و قلابی آن روشن شود. در غیر این صورت، پیروان ادیان مجبورند که مشکلات بیش‌تری را تحمل کنند. این عمل بسیار وقت‌ها سبب از بین رفتن بسیاری از ادیان می‌شوند، زیرا انسان ها زمانی سطح دانش و علم شان بالا می‌رود، خرافات را قبول نمی‌کنند و کوشش می‌کنند تا از خرافات و خیالات فرار کنند. این فرار، باعث فرار ایشان از دین می‌شود، نه از خرافات. زیرا خرافات به اندازه‌ای با دین عجین شده که تمیز آن از دین خیلی دشوار و ناممکن معلوم می‌شود. برای همین بسیاری فکر می‌کنند که این خرافات از اصل دین بوده و دین در اصل خودش خرافه است، لذا به دین پشت کرده و رو به فرار می‌نهد. خرافه‌ها به مرور زمان بر دین چیره شده و چراغ دین اصلی را خموش می‌سازند. برای همین است که امروز مسلمانان از پیام های اصلی دین دور شده و به مسائل کم ارزش و کم‌بها پرداخته اند. چنین چیزی در اثر تملق نمایندگان دین، از سیاست‌مداران تابیده است.

نوشته‌‌ی: حاکی (خاور)

فرستنده: محمدعثمان نجیب