افغان موج   

ناکارآمدی پنهانی، با ترانه‌خوانی احمقانه توجیه نه می‌شود.

به نماینده‌گی از مکتب دینی-فلسفی “ من بیش از این نه می‌دانم. “

جهان انسانی را چه می‌کنی که اگر در جهان حیوانات هم نگاهی بیاندازی، آن‌ها هم نوعی از تدابیر پنهانی امنیتی یک گروه را برای جلوگیری از در دام‌افتادن دشمن دارند. مگر در جهان ام‌روز که امنیت‌سنجی پنهان یا همان نام بلند استخبارات بخشی از بقای حیات رژیم‌ها حتا کشورهاست در ایران غیبت و ناکارآمدی مستمر دارد. فنای یک رژیم در خواب اندودی یا خواب آلودی چشم و گوش و هوش آن رژیم است که در ایران آن را ساواک می‌‌نامند و نام‌هایی از ردیف در پیشینه و دسینه‌حالی خودش دارد.

چرا ما به این مأمول به گونه‌ی معمولی نه می‌بینیم؟

به دلایلی که تجارب صدها قرن زنده‌گی انسان‌ها ‌در جهان هستی و چهل سال پسین هم‌سایه‌‌های ناب بودن پاکستان و ایران برای کشور و‌ مردم ما فاحعه‌بار بوده است. همه از این جنایات آگاهی داریم و هم اکنون حس ‌ مشاهده می‌کنیم.

حمله‌ی اخیر اسرائیل به ایران اگر چه ناکام شد و برتری به دست ایران داد و ما در نخستین دقایق حمله، حمایت خود از ایرانیان قهرمان را اعلام و برای شان نوید پیروزی به کمک خدا را دادیم. مگر پی‌آیندهای حمله در ایران و کشتن‌هم‌زمان زُبده‌ترین فرماندهان سپاه و نیروهای مسلح ایران در خواب، نشانه‌های بارزی از نارسایی استخباراتی ایران را نشان داد. چه‌گونه ممکن است، کشوری که صادرکننده‌‌ی جنگ‌های نیابتی به چهار سوی جهان است، رژیمی که پیوسته غیر از زور و قلدری چیزی به زبان حتا رسمی خود نه دارد و‌ چیزی به نام مرز اخلاق سیاسی و دیپلماسی را اگر می‌داند، رعایت نه می‌کند، چهل و چند سال با تحریم‌ها در آمیخته، هم‌سایه‌هایش را راحت نه‌گذاشته، ترورپروی علیه هم‌تباران و هم‌زبانان خود در کشوری به نام اجباری اوغان‌ستان را با حمایت از طالبان گسترش داده، مذهب خود ر در مقابل هم مذهب‌های شیعه‌ی افغانستان کنار گذاشته، مگر در جنگ‌های سوریه و عراق، لشکرهای فاطمه‌یون و زینب‌یون را از نیروهای تشیع افغان‌ستان پی‌ریزی ساختاری و استفاده‌ی فو‌ق‌العاده‌ی ابزاری کرده، پیوسته شعار نابودی اسرائیل و آمریکا را داده، در جنگ سوریه، یک شبه شکست‌خورده و سرگیچه‌ی از قدرت افتادن بشار اسد شده، دشمنان خواسته‌ی اهل تسنن از مناطق عربی را برای خودش تراشیده، شیعه را در پایان‌ترین سطح نفرت دگران نزول داده، سقوط پی‌هم قدرت شیعه در منطقه را رقم زده، بارها و بارها در محاسبات استخباراتی اش ناکام بوده، این‌چنین راحت و بی‌دغدغه به سر ببرد و همه ارکان ره‌بری نظامی و ملکی اش تا آن‌جا خواب باشند که اسرائیل ارتش خوابیده‌ای پنهان را در بطن رژیم را در داخل رژیم و داخل جغرافیای خلوت‌کده‌ی کشوری آخوندی برپا کند؟ معلوم است که جا‌جای کار در داخل رژیم ایران و سطوح مرتفع قدرت به نفع اسرائیل استورانه کار داشته و گام برداشته و به قول آن فیلم کمدی «سردار استوار»،‌ بی هراس ریشه در بیشه‌ی آن گویا سد ذوالقرنین تنیده. این قلم به یاد دارد که چندین بار هوش‌داری بیدارشدن از خواب استخباراتی را به رژیم آخوندی داده بود و آخرین‌بار هم پسا ناکامی ایران در دفاع ماندن به سوریه و پایایی بشار بود که هم به روسیه و هم به ایران گوش‌زد بیدارشدن از خواب استخباراتی را داده و حتا هم به پوتین و هم به ایران توصیه‌ی کاستن از غرور کاذب در پیروزی های زود‌گذر را داده بود.

به گمان کامل عین‌الیقین و علم‌الیقین و عقل‌الیقین که هنوزم ایران از ناحیه‌ی اندیش‌مندی استخباراتی دچار توهم،‌ نارسایی، بی‌برنامه‌گی و یادنه‌داری سنجش بازدارنده‌گی عوامل دشمن خود در داخل خاک خود است. روسیه در بخش استخبارات زمان پوتین ناکامی‌های کم‌تر از ایران نه دارد و حتا کاسه‌ی پر از خجلت شرمنده‌‌گی کی گی بی چنان لب‌ریز از نفوذ جواسیس ضد پوتین است که هر از گاهی پیش چشمانش شوکی می‌‌آفرینند و روسیه را می‌لرزانند.

ایران پسا ناکامی استخباراتی خود برخورد خشن و وحشیانه‌ی بی‌داد علیه مهاجران بی‌پناه کشور مان را آغاز کرده. مهاجران بی‌گناهی که عمدتاً از تبار خودش و هم زبانان خودش و از جغرافیای واحد دی‌روز پارسیان بوده اند. بیش‌ترین شان در پی سپردن کشور شان به دست تروریستان توسط جهان که رژیم ایران یک بخشی از آن است، ناگزیر به مهاجرت شدند. نه نگارنده‌ی این سطور و نه هیچ عقل سالمی، در حمایت از کسی که مجرم است قرار نه دارد. مگر این هزاران نفر را که با خشونت از کشور تا خارج کردید و پدر را از پسر و شوهر را از هم‌سر و‌ مادر را ز دختر جدا کردید و فامیل ها را از هم پاشاندید، همه جاسوس بودند؟ شما حتا رحمی به زنان باردار و حامله هم نه کرده و بدون درک انسانی او را ردمرز کردید و در زیر آفتاب سوزان و در راه کربلای ساخته شده‌ی دست شما درد زایمان کشید و‌ کودک‌اش را به دنیا آورد. محل تولد آن کودک در آینده‌ کجا نوشته خواهد شد و شرم‌ساری آن به کی‌ها خواهد ماند. جواسیس را در میان خود تان جست‌وجو کنید، نه در لشکر بی‌پناه مهاجران.

ذلیل‌زاد تو بد می‌کنی، عامل این همه بدبختی غیر پشتون‌ها توستی.

ایران در گرمای سوزان، زمین را زیر پای هم‌وطنان ما آتش زد!

گاهی ارزش های انسانی چنان افت می‌کنند که می‌پنداری عمل کننده‌گان یک توحش، اصلاً انسان بودن را نه می‌شناسند ‌‌و‌ در وادی وحشت زاده شده اند. این مثال بر دو هم‌سایه‌ی ناباب کشور ما در شرق و غرب یعنی پاکستان و ایران خوب صدق می‌کند.

درست است که ما در طول بیست و چند سال پسین حکومت‌های بی‌دادگر و‌ نادان تک قومی را در کشور گذراندیم و بیش‌ترین کادرهای خاین خود اقوام غیر پشتون هم دسته‌ی تبری شدن برای بنیاد‌براندازی هم‌وندان خودشان در کنار کرزی و غنی و ذلیل‌زاد و آمریکا و متحدان شان. مگر برخورد پسین ایران با مهاجرین عمدتاً غیر پشتون و بیش‌تر هم‌زبان و حتا هم دین و هم‌کیش خود شان هم عملی بود و است یزید‌گونه که کربلای قرن ۲۱را رقم زد.

بیش‌ترین بهانه برای شان گویا هم‌دستی شهروندان کشور ما با اسرائیل بوده است. ما احتمال انجام یک جرم را توسط یک یا چند تن از شهروندان کشور ما منتفی نه می‌دانیم. مگر مهم آن است تا ریشه‌‌یابی دقیق جرمی انجام شود که تر و خشک را یک‌جا در جهنم کربلا نه سوزاند. مگر حکومت ایران آخوندی چنین کرد.‌ آیا همه‌ی هزاران هزار پناه‌جویی که در بیش‌تر از نیم‌قرن ایران را با شانه‌های ستبر شان ساختند و سوختند، همه مجرم بودند؟ نه. این یک توهم فرمایشی است حتا تخیلی هم نی‌ست. نادیده گرفتن حقایق درباره مهاجران در بحران‌های امنیتی فاجعه‌آمیز است. باید صدای مهاجران شنیده شود و امنیت انسانی حفظ گردد. ناکامی‌های استخباراتی نه‌باید به پای مهاجران بی‌پناه نوشته شوند. مهاجران ما قربانی سیاست‌های ناعادلانه و بی‌رحمانه‌اند.

ناکامی‌های استخباراتی تان را به پای مهاجر بی‌پناه‌ مه بندید. مقامات آخوندی ایران با وحشی‌گری و بی‌داد، ناکامی‌های استخباراتی شان را به دوش مهاجران و‌ پناهنده‌گان کشور ما انداخت و در گرمای سوزان، زمین را زیر پای شان آتش زد و. به گذرگاه‌های ویران‌گری فرستاد شان. مگر همه‌ هزاران هزار پناه‌جوی افغانستانی جاسوس موساد بودند؟ آن فرماندهان ردیف اول قوای نظامی و سپاه تان که درخواب پهلوی هم‌سران شان و با هم‌سران شان کشته شدند را همین مهاجر بی‌چاره شناسایی کرده بود؟ ایران و پاکستان تاجهان مدیون زحمت‌بازوی هم‌وطنان ما اند در آبادی و انکشاف شان.‌ با آن که از چهل و چند سال به این‌طرف در ویرانی وطن و کشتار مردم ما جنایات بی‌شماری انجام دادند و می‌دهند. ام‌روز سیاه مردم ما را فردای سفیدی هم در پیش است، مگر شرمنده‌گی آن به روی سیاه سفیدنماهای آخوند های ایرانی و مقامات پاکستانی ماندگار خواهد بود، لعنت خدا بر سر کرزی و غنی و ذلیل‌زاد و همه غلام‌بچه‌های تاجیک و هزاره و اوزبیک شان.

اما در این میان سخنان ذلیل‌زاد بنزینی است که بر این آتش افروزی کمک کرد. مگر همین تو ذلیل‌زاد عامل همه این جنایات علیه غیر پشتون‌ها نه بودی وحالا نی‌ستی؟ تو طالب تروری‌ست هم‌تبار و هم عشیره و هم‌کاسه‌ی خودت را در کشور ما بر نه گرداندی؟ شرم به تو و لعنت به تو باد که حالا از وجه مشترک خراسانیان سخن می‌گویی. چپ باش پلید هرزه.

 

محمد عثمان نجیب

 

Sent from my iPad