افغان موج   

هرکس به گمان خود اورا صفتی بخشید

هژدهم جوزای سال١٣٨٧ خورشیدی مصادف است با بیست وهشتمین سالروزشهادت عبدالمجید کلکانی ، بنیانگذارورهبرسازمان آزادیبخش مردم افغانستان(ساما) ورهبرجبهه ی متحد ملی افغانستان. شهادت این شخصیت اسطوره یی علی رغم خیال باطل قاتلان شرمساراو نشان داد که خون قهرما نانی ازسِنخ وتبارمجید را "خاک نتواند فروکشیدن".  درتاریخ کشورما کمترچهره ای را سراغ داریم که ابعاد شخصیتی اوتا اینحد بزرگ ، برجسته ومتکثر باشد. همین مشخصات ویژه ی شهید مجید است که هرکسی ازسیما ی شخصیتی او تصویردلخواه خودش را صمیمانه بیرون می کشد واو را نزدیکتر به خویش احساس وادراک می کند.

عیاران دلاوراو را "پیرجان" خطاب میکردند و"میرمجلس" خود می پنداشتند. روشنفکران مستقل ومترقی مجید را یک انقلابی نستوه ، فرا- قومی ، مرد نظروعمل شناسایی کرده بودند. نزدِ اهل طریقت،مجید کرکترروحانی داشت. کارگرودهقان زحمت کش ویرا رفیق و ملجاء آرمان های برحق شان قلمداد کرده بودند. . . .

 آنچه دراین میان قابل تردید نیست، اینست که افراد وگروه های مختلف اجتماعی ایکه چشمان بینا وعقل رسا دارند ، مجید را یکی ازقهرمانان عرصه پیکاربرای آزادی، عدالت وبرابری می دانند. اگرمجید دارای چنین ویژه گی های عالی نمیبود، هزارن تن از زنان ومردان آگاه ، روشنفکران ، سیاسیون ، استادان، محصلین ومتعلمین، گارگران ودهقانان ، شاعران ، نویسندگان وهنرمندان به راهی که او رفته است، نمیرفتند. ازهمین سبب است که گفته اند : پشت سرانسان های شایسته ولایق انسان های شایسته ولایق هستند. اگرچنین نباشد ، آن دانشمندِ دانشمند زاده درحق اوهرگزچنین نمی گفت:

" دراین دوشب به یاد انسانی گریستم که من درنوباوگی با وی آشنا شدم واو را کاکا خطاب میکردم. . . . منظورم ازدریامردی است که به قول پاول سلان درچشمه سارچشمانش"به دارآویخته ای گلوی ریسمان" را می درید."

 اگردروجود مجید دریای خروشان عشق وایمان وتعهد نسبت به وطن ومردم موج نمیزد، شاعرفرزانه ی ما شعری "به راهیان راه" اونمی سرود:

"مـرا به بـاغ ببـردربهـــارآزادی       صدای مرد به خونش نشسته می آید

بهارگرچه سفررفته دوردورآخر     بهــــار ازسفـــردورخـسته مـی آید"

اگرآن هنرمند متعهد، شاعرونویسنده ی مبارزاینچنین نوشت: "مردی به بلندای کوه های دیارخون وخاکستر. مردی ازاستقامت مبارزه برای آزادی یارودیارازچنگال انواع ستم واستبداد مزدوران ووطن فروشان." ، انسان بزرگوار، حقگو وحقشناس دیگری جرئتمندانه گفت:" عبدالمجیدآقا عیارزمان خود، کاکه، انساندوست، مهربان، خوش خُلق، پیشانی باز، شجاع، بی ترس، امانتکار. . . " بود.

شاعرمبارز، پژوهشگرونویسندۀ دیگری که نقد جوانی خود را درراه پوره کردن آرمان پرشکوه مجید پشت میله های زندان گذرانده است ، درشعرماندگارش ازمجید اینگونه تجلیل به عمل می آورد:

"مجید،

درکندوی نبرد

حلاوت انس وانسان  اندوخته است

مجید، میراثی ست

که بدون زمزمه ی آن

شاعری وعیاری میمیرد!"

این یکی دو تا شاعرونویسنده نیست که ازمقام شخصیتی آن رزم آوردلاور یاد به عمل آورده و می آورند. ده ها تن از شاعران مطرح و وطندوست میهن ما، اشعارزیبایی به یاد زندگی حماسی وتفکرات انسانی مجید سروده اند:

"هیولای تهمتن

صد پدررستم

ستبر ِ بازوانت

پاسبان ِمرزبی مرزی ست"

فرهیخته ی دیگری که درتثبیت شخصیت مجید چند وچون را بیهوده می داند ، باوردارد که شخصیت مجید چون آفتابی است روشن:

او مجید را"فرزند نامداروشناخته شده ی جنبش ملی ومترقی کشور" معرفی می کند ومیگوید که" مجید آفتابی ست که حضورحماسی وصمیمانه اش به استدلال ضرورت ندارد".

شاعرونویسنده ای که استعداد وقدرت قلم او را هیچ کسی نمیتواند انکارنماید ، درمورد نام وکارنامه ی شهید کلکانی میگوید: " کسانی که پنجره ها را گشوده اند میدانند که دراین آسمان ستاره ای میدرخشددنباله دار"

"افسانه ای عشق تو به تکرارنوشتند

دروصف قدت آیت بسیارنوشتند

شورنظرت را به غزلپاره سرودند

نام تو بهرکوچه بدیوارنوشتند"

عزیزدیگری ازآنسوی اوقیانوسها احساسات قلبی خود را اینطور فریاد میکند:

"یاد تو همچوخون

برتاروپودهستی ما

میدود مدام

ای رود پرخروش

سرکش، شتابگر

ستیزنده پرخروش.

         ***

نام توای شهید

ره آرمان خلق

چون حرف حرف

پاک خداوند درطاق

سینه ام

جاوید گشته است."

خانم شیردلی که تیرزهرآلود دشمنان رابرپیکرشخصیت مجید تحمل کرده نتوانست ،باصداقت واخلاص می نویسد:" دوستان من سامایی وشاعره نیستم" با آنهم دربرابرهیبت نام ودریای شخصیت مجید" به این فکرشدم، که هیچ وجدان بیدارنمیتواندسکوت کند."

دفاع آگاهانه ازحریم شخصیتی عبدالمجید کلکانی ، قوم ، زبان ، نژاد، رنگ  ودغدغه هایی ازاین دست را نمی شناسد، ازهمینروست که روشنفکران قامت استواری که به زبان مادری شهید مجید حرف هم نمیزنند دردفاع ازاوبرمی خیزند:

 "شهید مجید بیر تنیقلی و اوزیدن حماسه لر قویگن بیر قهرمان نینگ آتی دور کیم بو کبی انسانلر آغزیگه سیغمیدی. شهید مجید بیرینچی کیشی ایردی کیم مقاومت سنجاغی (بیرق)نی تجاوزچی و باسمه چی یات لر (روسلر) اوتروسیده کوتردی و اولکه ایرکینلیگی یولیده شهادت مرتبه سیگه ییریشدی.

شهید مجید اولکه سیورلیک, ایرکسیورلیک و انسانسیورلیک تختیگه تکیه قیلگن کیشی ایردی کیم استعمار و عدالتسیزلیک اوتروسیده مبارزه قیلردی. او نینگ یوره گی هردایم اوز ایل و اولوسی اوچون تلپینر ایردی. اگر مجید کبی اولوغ شخصیتلی کیمسه لردن باشقه بیر نیچه سناغی بیزلرده بولسه ایدی, اولکه بوندی قیینچیلیکلر گه قالمس ایدی."

 

رهروان راه مجید که درگذرگاه های دشوارگذارزندگی مبارزاتی شان یاد وخاطرات مجید را همواره با خود دارند ، معتقد اند:" برای مردم، دوستداران، رهروان وکلیه آزادگان، مجید نامیست گرامی ونمادیست ارجمندازآزادگی، مقاومت، مبارزه، تفکر، صداقت، مردم دوستی ومیهندوستی."

شاعر ملی ومردمی که خون پاکِ جانبازان راه آزادی میهن ومردم را پاس داشته است ، درشعرخود تعهدش رادراستقبال ازچندصدایی راه مجید اینچنین بیان میدارد:

" ستا نظـرســره نظـردی زمونـږ          ستا دځگرسره ځگـردی زمونږ

ستا دخنجرسره خنجردی زمــونږ          ستا دسنگرسره سنگردی زمونږ

روسان وطن کښی کله مونږه پریږدو

زاغان چمن کښی کله مونږه پریږدو"

زن شجاعی که "خنجر" کلامش دل سیه دلان بداندیش را میدرد، سیمای شخصیتی مجید را اینگونه به تصویرمی کشد:" گورگمنام مجید درقلب یک ملت قهرمان است ومردمش یاد او را درقلب شان گرامی میدارند."

بگذارید خاطره ی شیرین وفراموش نشدنی خودم را نیزبرایتان نقل کنم:

 تابستان سال١٣٥٩خورشیدی بود. من دراختفا بسرمی بردم. قوای روس و"افغان" تا صد متری محل اختفای ما رسیده بودند. اگراطلاع رسانی بموقع آن دُخت نازنین روستایی نمیبود، کارازکارگذشته بود. من ویاران دیگر ازتهلکه جان به سلامت بردیم. منطقه شدیدا ً زیرفشارمحاصره ی دشمن قرارگرفته بود. بم افگن های دشمن ازفضا وتانک های غول پیکر اززمین خانه وکاشانه ی روستاییان رابه گلوله بسته بودند. شناسایی ازمنطقه باعث آن گردید که ما به سختی خود را ازساحه ی عملیات بیرون بکشیم. تمام روزرا منزل زدیم. هوا گرم وآفتابی بود.ازشدت گرسنگی وخستگی دمی به پاهای ما نمانده بود. برای رفع خستگی ودفع گرسنگی داخل قریه ی کوچکی شدیم. ساکنان قریه میدانستند که ما گرفتارکدام مصیبتی شده ایم ؛ با آنهم با بی رغبتی بسوی ما نگاه میکردند.  وقتی گفتیم ، ما اعضای "سازمان آزادیبخش مردم افغانستان" هستیم ، بازهم با کم التفاتی مردم قریه روبروشدیم. همرزمی روبمن کرده گفت:" مثلی که تحویل ما نگرفتند." برایش گفتم:" پریشان مباش ! من ازنسخه ی مشکل گشا استفاده می کنم "  یاران تعجب کردند. وقتی گفتم :"ما رفیق های مجید آغا میباشیم" ، جنب وجوش عجیبی درمیان حاضران به راه افتاد. چهره ها گلگون  شدند ولب ها خندان.  پیروبرنا به یک آوازصدا کردند:" جان ما فدای نام مجید آغا"  همگی ما را با محبت درآغوش کشیدند ودقایقی پس پتنوس های چای ودسترخوانهای نان وسبد های پرازمیوه پیشروی ما چیده شد. زنان با عفتِ قریه پشتِ بام خانه های شان برآمده بودند تا رفقای مجید آغا را ببینند. . . . ومن درهمانجا عملا ً به  عمق جازبه ی شخصیت آن یارنازنین اعتقادحاصل کردم.  پس ، بیجا نیست که شاعر"مرثیه آغازشهادت" کلام آهنگینش را اینچنین می آغازد:

"با نام تو

بدرگاه کوه رفتم

              وکوه راهم داد.

نام تو، تاج شرف است برتارک مغرورکوهستان

                                               فرخنده باد نام تو.

نام تو

     گذرگاه ستاره است

وقتیکه ازقعرظلمت

بسوی کهکشان سفرمی کند."

همین نام پرآوازه ونیک عبدالمجید کلکانی است که مرحوم خان عبدالغفارخان اشتیاق دیداراو را دردل می پروراند. این مصادف به زمانی است که مجید سه سال زندان دهمزنگ وشش سال زندگی مخفی را با متانت وافتخارپشتِ سرگذاشته بود.

مجید ویارانش آمادگی برای پذیرایی گرفتند. قریه ی کلکان محل ملاقات تعیین گردید. مهمانان دورادورحوض بزرگ کلکان روی صفه درفضای بازنشسته بودند. جوانان دلیرکوهدامن دست به سینه چارطرف ایستاده بودند. مجید همراه با متنفذین روشن بین منطقه ازمهمانان شان حد اعلای مهمان نوازی بجا آوردند. وقتی مرحوم خان عبدالغفارخان وهمراهان پای صحبت های شیرین و همه جانبه ی مجید نشستند، ازاحاطه ی او به مسایل سیاسی ،دینی، اجتماعی، تاریخی ، ادبی. . .آفرین گفتند. نفوذ معنوی مجید درمیان مردم واحترام متقابل وآگاهانه طرفین سبب حیرت مهمانان شده بود. مهمانان به چشمان خود دیدند که مجید نه گارد محافظ دارد ونه شان وشوکتِ فرعون مابانه؛ نه پای ثروتی درمیان است ونه زوروفشار آمرانه ای، ونه هم محلی برای مکروفریب ، ولی صد ها جوان دلبرداوطلبانه حاضراند جان خود را فدای مجید وراه او بنمایند.  مهمانان متعجبانه به سوی مجید میدیدند ودرجستجوی منبع این قدرت بودند. وقتی مهمانان خود را غریق دریای اخلاق  نیکو ، فهم ودرایت، وطندوستی، سخاوت ، محبت وشهامت مجید دیدند، دانستند که مجید انسانی است ازنوع دیگر وازبرش ناشناخته ی دیگر.

درپایان دیدار، مرحوم خان عبدالغفارخان روبه مجید کرده گفت:

" مجید جانه! د مورشیدې دې درته حلالې وي! ما ستا په باره کې اورېدلي ؤ خو ستا عظیم شخصیت او کردار له هغه اوچت دﺉ چې ما اورېدلي ؤ. د آزادو قباﺋـیلو سیمې به ستا لپاره د امن کور وي."

 

دراینجا برش کوتاهی ازکتاب"ویژه نامه شهید مجید کلکانی" را حضورتان نقل می کنم:

"دردوره ی سلطنت محمدظاهرشاه، وقتی داود خانه نشین بود خواجه اکرام نزدمن آمد. وخواست که پیام داودرا به آغا برسانم.داود میخواست سلطنت ظاهرشاه راسرنگون کند، داود درین راه جلب حمایت آغا را میخواست.او، این کاررا به دودلیل پیش گرفته بود:

١-عقده ی خانوادگی.

٢- تحریک ابرقدرت روس.

وقتی پیشنهاد را با آغا درمیان نهادم ،گفت:

من ایلچی داود را نمی بینم. ونه به فکرکودتا هستم. کودتا رژیم بی ریشه یی است. ونمیتواند خواست مردم را انعکاس بدهد. چنین رژیم هایی، که جدا ازخواست مردم به میان می آیند، هرچندیکشبه مثل سمارق سبزمی کنند ولی به کوچکترین تکانی ازجاکنده می شوند."

                                         خاطره از"ک"

 

اگراین سلسله را دنبال کنیم ، کارما به درازا خواهدکشید. این چند مورد را به مثابه ی مشت نمونه خروارتقدیم حضورتان کردم.

باید گفت که سخن گفتن ازمجید وشمردن پهلوهای ارزشمندشخصیتی اوسنگرگرفتن درپناه نام ونشان اونیست، بل ، وظیفه ای ست که نویسندگان "پیرو" و"آزاد" ، ازطریق به متن درآوردن آن ، کارنامه های تابناک وتفکرات زنده ی مجید را حراست می کنند. پرگویی های کسل کننده و"حمد سرایی" های چاپلوسانه هم نمی تواند قطره ای به اوقیانوس شخصیت اوبیافزاید، همانگونه که سیاهی لعن وطعن نمی تواند تشعشع شخصیت مجید را کمرنگ کند. نوشتن درباره ی مجید ، تجلیل ازمقام شخصیتی قهرمانیست که تمامی عمرگرانبها وجان شیرینش را درراه آرمان های بربادرفته ی یک ملت شجاع ولی نامراد قربان کرده است.

هدف اصلی ازمطرح کردن کارنامه ها وپهلوهای شخصیتی قهرمانان تاریخ ، آموختن ازاخلاق، آرمان وکردارآنها است. زنده نام شهیدعبدالقیوم رهبر (برادرعبدالمجید کلکانی) به مناسبت هفتمین سالروزشهادت آن سرداررزم ومقاومت چنین گفت:

" این سخنرانی بیشتربه سلسله کاوشهایی میماند برای استکشاف شخصیت مجید ازیک جانب وازجانب دیگرهم کوشش برای کشف خود وبازنمایاندن خود ماست درآن چوب بستی که مجید برای ما ترسیم کرده بود. کوشش ما این بوده است که دراین آیینه خود را ببینیم ، سیمای خود را بنگریم وباری برخودنظربیاندازیم وببینیم که ما چه هستیم؟"

من می پذیرم که طی سالیان پسین دررابطه به معرفی شخصیت، راه وروش شهید مجید ودیگرجانباختگان راه آزادی وسعادت مردم  کاردرخوری صورت نگرفته است. این خلاء ای است که باید پرشود. هموطنان شریف ما حق دارند یخن رهروان راه مجید ومجید ها را بگیرند. ولی ، باری از یاران ودوستان مجید هم بپرسید که طی دوره های آتش وخون برشما چه گذشته است؟

ازین سموم که برطرف بوستان بگذشت     عجب که بوی گلی هست ورنگ نسترنی

 هرچند قهرمانان تاریخ هرگزوهیچگاهی دربرابرجانفشانی ها وهدیه ی خون شان ازکسی پاداشی نخواسته اند، اما این وجیبه ی ما است که  پاس وسپاس اینهمه فداکاری ها، زحمت کشی ها وموج خون را داشته باشیم. اگرخدای ناکرده نسل امروزوفردا به جای قدرشناسی ازمقام وشخصیت آزادمردان بلندمرتبت تاریخ ، ناسپاسانه برسیمای تابناک شان لجن بپاشند ، دیگر کسی برای حفظ شرافت خلق الله وبرای دفاع ازآرمان آزادی وعدالت جانش را قربان نخواهد کرد.

پس، بیایید این رسم پلید وننگین را ازهمین حالا ریشه کن کنیم!

بخاطرهمین دَین بود که دراولین سالگرد طلوع مرگ عبدالمجید کلکانی،سازمان اودست به ابتکارارزشمندی زد وویژه نامه ی آن نامدارتاریخ را تدوین نمود. داستان تدوین این ویژه نامه مانند زندگی وسرگذشت خود مجید پرازماجرا است.

حال که من این ویژه نامه را روی دست دارم ، به یاد آن رزمندگان شهیدی می افتم که به گفته ی شاملو ،عاشق ترین زندگان بودند.

ویژه نامه ی زنده یاد عبدالمجید کلکانی درشرایط بیحد سخت ودشواربا قبول صدها خوف وخطر، به همت پیشمرگان انقلابی تدوین یافته است. بهتراست شمه ای ازشرایط دشوار آن روز را اززبان خود نویسندگان "ویژه نامه" بشنویم:

" براستی مجید شخصیت چند بعدی داشت. پیوند ابعاد شخصیت او ودریک کل واحدآوردن آن ، آنهم درفضای مختنق وخفقان آورامری مشکل مینمود، ولی دَینی که او بر گردن همه انقلابیون کشوروخصوصا ً اعضای سازمان آزادیبخش مردم افغانستان دارد بیش ازآنست که آنان برمرزمشکلات نتازند وعلی رغم تمام دشواری ها وخصومت ورزیهای موکد کرملین نشینان وایادی وطنی آنها نسبت به سازمان وبا وجود مصروفیت های بیش ازحد وحمل وظیفه جنگ مقدس سازمان با خونخواران روسی، تهیه این متن میتواند پاسخ مرگباری برای دستگاه های دروغ پراگنی دشمن درنده باشد."

روال وروحیه ی غالب این ویژه نامه متٲثرازفضای حاکم آنروزگاراست. امکانات اندک ومحدودیت های فراوان نویسندگان سبب شده است که ویژه نامه ی یادشده از برخی اشتباهات ولغزشهای کوچک درامان نماند، که این ازنظربنده یک امرطبیعی پنداشته می شود.

ویژه نامه زنده یاد عبدالمجید کلکانی که با عکس آن مزین می باشد شامل این عناوین میگردد:

پیش درآمد- مقدمه ای برمقدمه ها- پیشگفتار- نگرشی برزندگی ومرگ مجید- دقهرمان انسان دقهرمانی یاد- خاطره ها- اشعار- نبرد مجید ادامه دارد – عبدالمجید قهرمان، شهید گلگون قبا-  گزارش افسانه مجید درمطبوعات امپریالیسم روس- زندان دهمزنگ - بازتاب حماسه مجید درداخل کشور ودرخبرگزاری های جهانی ومٶخره.

دراینجا یکی ازعناوین این ویژه نامه را که توسط یکی ازدوستداران مجید به نگارش آمده است به دست نشرمی سپارم. قراراظهارات مسئولین جانباخته ی "ساما" ،این اثر ،اولین کارنویسنده درعرصه رمان نویسی می باشد. قراربود تا این دوست ادیب وفرزانه همین سلسله را ادامه دهد که به نسبت بلای خانمانسوزجنگ وتباهی های ناشی ازآن تا کنون این مٲمول برآورده نشده است.امیدوارم آن دوست یگانه کارناتمامش را ازسربگیرد.

من میدانم که عده ای ازهمکارانی که درتیم تدوین ویژه نامه مجید با نویسنده رمان "یعقوبی دیگر" تشریک مساعی کرده ا ند ، اکنون درمیان ما نیستند. ازینرو،مراتب تسلیت خود را به پیشگاه قلم وقدم آن نویسنده ی ارجمندپیشکش میدارم.

"تودرنگاه خودازشب به روزمی نگری

توپـیش پیـش سپـــاه زمانــه رهسپــری"

 

     نسیم. رهرو- هژدهم جوزای١٣٨٧خورشیدی / هفتم جون  ٢٠٠٨