افغان موج   

به نظر من این اتوبانی مشترک است . مسیح علینژاد خبرنگاری اصلاح طلب بعد از خروج از ایران تا مدتی با امام جمعه های مختلف مصاحبه میکرد . ما هم از همان ابتدا اساسا برایمان مهم نبود که مصاحبه با کدام جانور است و سوال و جوابها چیست ؟ ولی سوالم بود که ترتیب دادن این مصاحبه ها با کیست و چرا ؟

 

نوشته ای از اشرف دهقانی برایم رسید که توضیحاتی داده بود راجع حرفهای یک ساواکی . ولی نه حرفهای ساواکی برای من جذاب است و نه توضیحات اشرف دهقانی ضرورتی دارد . لینک مطلب را در آخر میگذارم . حرفهای زده شده در مصاحبه مهم نیست ولی انجام مصاحبه های زنجیره ای با این گونه منقرض شده ،حتما دلیل دارد آنها همیشه دلایل مکفی ومنطقی از نظرخودشان برای هر بازیافت سیاسی دارند . مصاحبه با یک ساواکی و ساوامایی یا امام جمعه ، اتوبانی مشترک با مصالحی هم وزن است .


ویکی پدیا : سازمان اطلاعات و امنیت معروف به ساواک، از اسفند سال ۱۳۳۵تا بهمن ۱۳۵۷سازمان اصلی پلیس امنیتی و اطلاعاتی ایران در زمان سلطنت محمدرضاشاه پهلوی بود که در طی دورانی از جنگ سرد، به مدت ۲۲سال نبض امنیت داخلی و اطلاعات خارجی ایران را در دست داشت. سه سال پس از کودتای ۲۸مرداد ۱۳۳۲، سازمان اطلاعات و امنیت کشور در اسفند ۱۳۳۵با تصویب مجلس شورای ملی تأسیس و به‌عنوان یکی از زیرمجموعه‌های نخست‌وزیری تأسیس شد. سازمان سیا، اطلاعاتی دربارهٔ کشورهای شوروی، افغانستان، کشورهای عربی و دیگر کشورها در اختیار ساواک قرار می‌داد. ساواک هم اطلاعاتی دربارهٔ مسایل منطقه‌ای، حزب توده، چریکی‌ها، و دیگر سازمان‌های سیاسی ایرانی، در اختیار سیا قرار می‌داد. ساواک در سرکوبی عناصر ضد نظام سلطنتی فعالیت گسترده‌ای داشت. به طور مشخص اداره کل سوم ساواک، به عنوان عامل «شکنجه» و «قتل» عناصر ضدسلطنتی شناخته می‌شد. چنان‌که بین سال‌های ۱۳۵۰تا ۱۳۵۵، تعداد ۳۶۸تن از چریک‌های مسلح ضد حکومت سلطنتی را به قتل رساند...

شروع این روند سفید سازی شکنجه گر و توجیه شکنجه و کشتار ، با مصاحبه پرویز ثابتی در صدای آمریکا voaاستارت خورد . بین ساواک و ساواما حتما تفاوت است ، فقط در وسعت و عمق شکنجه و شیوه های قتل ناراضیان !

 

..............................................................

 

طنز زیر را جایی خوانده بودم که نویسنده آن مشخص نبود...


- بله قربان در خدمتم

- زود باش بیا اداره یک کار مهم داریم باید از یک خرابکار اعتراف بگیری

- قربان ببخشید ساعت را کوک کرده بودم اما یک کابوس میدیدم خواب ماندم الساعه میرسم خدمت تان

خلاصه با شوق خدمت به نظام و خلق الله از رختخواب نرم و گرم بلند و راهی اداره شدم . به من اشاره شد که این خطرناک ترین خرابکاری بود تا حالا دستگیر شده بود و باید خیلی محکم برخورد می شد.

وارد اتاق بازجویی شدم و دیدم مرد لاغر اندام و قد بلندی روی صندلی نشسته . به رسم سنت دیرینه ساواک ابتدا منوی سفاراشات غذاها و نوشیدنی ها را خدمتش دادم و دستور دادم برایش هرچه میخواهد بیاورد. بعد بخاطر اینکه لباس هایش هنگام فرار خاکی شده بودم از کاتالوگ های کت و شلوار برند بیژن برایش آوردم و یک دست لباس مناسب برایش تهیه کردم.

بعد خیلی مودبانه از او پرسیدم : آقا ببخشید ما مزاحمتان شدیم اگر جسارتی نباشد و برایتان امکان داشته باشد برای ما کمی اعتراف کنید ممنون می شوم. اما فقط دیدم که سرش را پائین انداخته و به انگشتان دستش خیره شده. کمی که با دقت به دستانش نگاه کردم متوجه شدم ناخن هایش بلند شده است و او دارد خجالت می کشد. دستور دادم سریع یک ناخن گیر اعلا با سوهان های ریز و درشت برایش بیاورند و خودم بادقت و حساسیت بالا ناخن هایش را کوتاه کردم اما دلم توی دلم نبود که خدایی نکرده از ته بگیرم و زبانم لال دردشان بیاید.

بعد دوباره پرسیدم : آقا ببخشید می شود اگر زحمتی نباشد جسارت ما را ببخشید و کمی برایمان اعتراف کنید؟ که متوجه شدم به پریز برق خیره شده است آنجا بود که احساس کردم شاید برق خونش کم شده است و از ما خجالت می کشد بگوید دستور دادم با رعایت همه تشریفات مرسوم خیلی مودبانه سیستم برقی آنجا را بیاورند و با اجازه از ایشان و با نوازش و پوزش کمی برق خونشان را بیشتر کنند که سر حال بیاید با وصل برق شور و هیجان را درنگاهش به وضوح می دیدم و از شوق تمام بدنش به رقص آمده بود .

دلم نیامد که برق را زود قطع کنم و گفتم تا وقتی که خودش بخواهد ادامه دهید و بعد از دقایقی احساس کردم از فرط شادی و هیجان خسته شده و خوابیده من هم به همه همکاران گفتم : هیس خوابیده هیچ کس حق ندارد بیدارش کند برایش ملافه و پتو بیاورید و بگذارید بخوابد....

http://www.siahkal.com/index/mid-col/Iraj-Mesdaghi-va-yek-Savaki.htm

 

اسماعیل هوشیار

10.06.2016