افغان موج   

مایکل بس استاد تاریخ و مطالعات اروپا در دانشگاه وندربیلت تنسی در کتاب خود تحت عنوان «بازطراحی نوادگان ما، زندگی در جامعه‌ای متکی بر مهندسی زیستی» که در سال 2015 به چاپ رسید، به تشریح اتفاقات و تحولات حوزه زیست‌فناوری پرداخت. او در کتاب خود هشدار داد...

مایکل بس در کتاب «بازطراحی نوادگان ما، زندگی در جامعه‌ای متکی بر مهندسی زیستی» هشدار داد که در چند دهه آینده داروهای پیشرفته، زیست‌الکترونیک و دستکاری ژنتیک نه‌تنها به‌منظور درمان بیماری‌ها بلکه برای افزایش عملکرد فیزیکی و روانی انسان‌ها به‌طرز بی‌سابقه‌‌ای مورد استفاده قرار خواهند گرفت. او در این کتاب آینده‌ای را به تصویر می‌کشد که در آن انسان‌ها از ماهیت امروزی خود دور و به موجودات جدیدی تبدیل خواهند شد که شبیه به ابرقهرمان‌های داستان‌های کمیک خواهند بود. اما این تمام ماجرا نیست.

این گونه به نظر می‌رسد که ذائقه مردم در ارتباط با موضوعات در حال تغییر است. والدین همواره تلاش می‌کنند فرزندان خود را به‌گونه‌ای تربیت کنند و آموزش دهند که جزء بهترین‌ها باشند. آن‌ها حتی مراقب تغذیه فرزندان خود هستند. چنین نگرشی در میان جوامع مختلف وجود داشته و درنهایت باعث اعتلای سطح کمی و کیفی یک جامعه می‌شود. اما عده‌ای به‌دنبال آن هستند تا این رویکرد مثبت و سازنده را تغییر دهند و به چیزی فراتر از مواردی که به آن اشاره شد دست پیدا کنند.
امروزه جوامع بشری به‌دنبال آن هستند تا به مفهومی موسوم به تقویت زیستی دست یابند. دستیابی به تقویت زیستی به‌اندازه‌ای مهم شده است که اکنون به یکی از ارکان اصلی جوامع بشری تبدیل شده است. امروزه داروهایی با هدف تقویت بدن و ذهن انسان‌ها تولید می‌شوند. داروهایی که به‌دنبال آن هستند تا قدرت جسمی و فکری انسان را تعالی ببخشند، اما در عین حال کمترین عوارض جانبی را به همراه داشته باشند. نسل جدید رابط‌های مغز و ماشین تنها با این هدف در حال ساخت هستند تا قدرت حافظه و درک ما را افزایش دهند. به گونه‌ای که انسان‌ها در تعامل با ابزارهایی که در اطرافشان قرار دارد، به چیزی فراتر از یک شناخت ساده دست پیدا کنند. این رابط‌ها به‌دنبال آن هستند تا قدرت حواس ما را بهبود بخشند و به ما اجازه دهند بدون آنکه نیاز به هرگونه واسطی داشته باشیم، اجسام هوشمند

و نیمه هوشمندی که در اطرافمان قرار دارد را کنترل کنیم. دانشمندان حتی به‌دنبال آن هستند تا ویژگی‌های ظاهری (جسمانی) و غیرظاهری (احساسات) را از طریق اصلاح ژن‌ها و دستکاری ژنتیک تغییر دهند. به طوری که حتی تصورناپذیر‌ترین ویژگی‌های انسانی همچون عواطف، خلاقیت و آداب و معاشرت نیز از طریق مهندسی ژنتیک قابل کنترل باشند.
کابوس شبانه‌ای که به‌مراتب وحشتناک‌تر از هر سلاح مخربی است
آیا با شنیدن این صحبت‌ها دچار اضطراب و نگرانی شده‌اید؟ به شما حق می‌دهیم. به‌دلیل اینکه شما تنها فردی نیستید که با شنیدن این حرف‌ها نگران آینده شده است. بسیاری از متخصصان برجسته جهان با تقویت زیستی به‌شدت مخالف هستند. به عقیده این افراد تقویت زیستی باعث می‌شود تا مرز میان انسان‌ها و اشیا برای همیشه از میان برود. این گروه از دانشمندان بر این باور هستند انسان‌هایی که از طریق دستکاری ژنتیک به قدرتی ورای قدرت انسانی دست پیدا می‌کنند، دیگر یک انسان تلقی نمی‌شوند. بلکه به محصولاتی تبدیل می‌شوند که بیشتر جنبه کاربردی پیدا می‌کنند. این محصولات با گذشت زمان به مواد شیمیایی، ابزارها و تکنیک‌هایی نیاز خواهند داشت تا روند توسعه خود را تکمیل کنند. همچنین، این احتمال وجود دارد که مستهلک و به‌طور کامل از رده خارج شوند. در بدترین حالت ممکن است این افراد در بازار آزاد در معرض خرید و فروش قرار گیرند. به طوری که برخی از این محصولات (انسان‌های تقویت شده) با قیمتی بالاتر و برخی دیگر با قیمتی پایین‌تر به فروش رسند. شبیه به رویکردی که امروزه در ارتباط با وسایل مصرفی وجود دارد. ماشین‌ها، جواهرات یا خانه شما بسته به ارزشی که دارند، با قیمت‌های مختلفی در معرض فروش قرار می‌گیرند
شکل 2- مایکل بس در کتاب خود جامعه‌ای را به تصویر کشیده است که در آن همه چیز به‌واسطه زیست‌فناوری دستکاری شده است.​
دامنه نفوذ مهندسی ژنتیک ممکن است تا بدان جا پیش برود که برای بخشی از این محصولات جایگاه اجتماعی و طبقه خاصی را رزرو کند، به طوری که نفوذ به طبقه‌های خاص اجتماعی برای افراد دیگر امکان‌پذیر نباشد. (چیزی مشابه با اصول فلسفی که روزگاری فیلسوفان یونانی پیشنهاد داده بودند.)
شخصیت انسانی یا ویژگی انسانی، کدام‌ یک؟
به همین دلیل اگر مراقب پیشرفت‌های این حوزه نباشیم و چشم خود را روی واقعیت‌ها ببندیم، ممکن است در آینده نزدیک شاهد ظهور محصولاتی باشیم که در حال تغییر جنبه‌های کلیدی موجودیت انسانی خواهند بود. محصولاتی که یکی از کلیدی‌ترین جنبه‌های انسانی که همانا خویشتن است را برای همیشه زیر سؤال خواهند برد. این رویکرد درنهایت ما را به‌سمت پرتگاهی به‌نام ابزارگرایی سوق خواهد داد. پرتگاهی که در آن تعریف یک انسان متشکل از صفات و خصایصی است که همه یا بخش عمده‌ای از آن‌ها اصلاح شده و صفات دیگر نیز به کمترین حد خود تنزل پیدا کرده‌اند. در چنین شرایطی ممکن است ارزش و کرامت انسانی برای همیشه از دست برود و درست به همان شکلی که اشیایی همچون ماشین‌ها را با یکدیگر مقایسه می‌کنیم، به مقایسه انسان‌ها نیز بپردازیم. در این زمان انسان‌ها تنها برمبنای کارایی و قابلیت‌هایی که دارند ارزش‌گذاری خواهند شد. البته بحث انسان‌زدایی مشکل تازه‌ای نیست و قدمتی بس طولانی دارد. ما در طول تاریخ شاهد شکل‌گیری این پدیده بوده‌ایم و اقوام مختلف به‌واسطه طیف گسترده‌‌ای از ترفندها همچون جنگ، استعمار و برده‌داری به‌دنبال دستیابی به این پدیده شوم بوده‌اند. اما به نظر می‌رسد مصرف‌گرایی که در چند دهه اخیر به‌شدت رواج پیدا کرده است، به این روند شدت بخشیده است.
در عصر حاضر انسان‌ها یا همان نیروی کار برمبنای عواملی همچون کارایی، تخصص و موفقیت در انجام کارهایشان مورد مقایسه قرار می‌گیرند. در نتیجه بسیاری از مردم در رقابت تنگاتنگی با یکدیگر قرار دارند. رویکردی که امروزه در تبلیغات، برنامه‌های سرگرمی و حتی شبکه‌های اجتماعی مشاهده می‌کنیم، همواره به ما اعلام می‌دارند باید به‌دنبال هوشمندتر بودن، جذاب‌تر بودن و بهتر بودن باشیم. به عبارت دیگر، آن‌ها به‌طور مستمر به ما اعلام می‌دارند از آن چیزی که هستیم و آن چیزی که در اختیار داریم، باید ناخرسند باشیم. اگر رویکردی که امروزه در ارتباط با تقویت زیستی و دستکاری ژنتیک وجود دارد در چند دهه آینده همچنان به روند رو به رشد خود ادامه دهد و هیچ ‌گونه اقدام نظارتی در ارتباط با آن به مرحله اجرا درنیاید، به‌راحتی تمایلات نامطلوب که اکنون نشانه‌هایی از آن‌ها وجود دارد، به‌شدت پررنگ‌ شده و رخ نشان خواهند داد. موضوع بحث ما در رابطه با دو مبحث مهم ارتقا پیدا کردن Getting an Upgrade و انتخاب مدل بهتر/ برتر Choosing a Better Model است.
بی‌‌شک بسیاری از مردم وسوسه خواهند شد تا به‌سراغ چنین مباحثی بروند و خود را قدرتمند سازند. به طوری که در آینده ممکن است به‌جای آنکه از این عبارت استفاده کنید: «سارا از عملکرد کاشتنی جدیدی که در مغز خود قرار داده راضی نیست.» خواهید گفت: «ارتقای سارا یا به‌عبارت دقیق‌تر مدل جدید سارا خیلی بهتر از گذشته شده است. با وجود این مشاهده می‌کنید که هنوز هم مدل آلیس خیلی بهتر از سارا است.» شاید خواندن این جملات در زمان حال خنده‌دار به نظر برسد، اما در آینده افرادی که به‌طور خواسته یا ناخواسته از چنین ادبیاتی استفاده کنند، در واقع از واژه‌ای به‌نام انسانیت عبور کرده‌اند. این گروه از افراد مردم را همانند محصولاتی در نظر گرفته‌اند که باید ارزیابی، اندازه‌گیری یا حتی عوض شوند. این اتفاق زمانی رخ می‌دهد که انسان‌ها به یک زیرساخت/ پلتفرم تبدیل شده باشند. چیزی شبیه به یک قطعه نرم‌افزاری یا سیستم‌عاملی که برمبنای دستیابی به سطح قابل قبولی از کارایی می‌توان عملکرد آن را تغییر داد یا بهبود بخشید. در چنین پلتفرمی، واژه شخصیت جای خود را به قابلیت‌های ملموس خواهد داد. مهارت‌ها و استعداد‌ها به دارایی‌ها تبدیل می‌شوند و هرگونه شکست فردی به نقطه ضعفی تبدیل می‌شود که درنهایت انسان را بدهکار خواهد کرد. در مقابله با چنین گرایشی که انسان‌ها را به‌سمت محصول یا ابزار بودن سوق می‌دهد، جوامع می‌توانند با اتکا بر استراتژی‌های فرهنگی مؤثر با این پدیده به نبرد بپردازند.
چگونه می‌توانیم با چنین رویکردی مقابله کنیم؟
در اولین گام باید به‌سراغ فرهنگ‌ها و فلسفه‌هایی برویم که برای مقام شامخ انسانی ارزش قائل هستند. فرهنگ‌هایی که قادر باشند از حیثیت انسانی دفاع کنند. فرهنگ‌ها باید به انسان‌ها بیاموزند که نباید تنها با استناد به توانایی‌ها و موفقیت‌ها درباره انسان‌های دیگر قضاوت کنند. ما باید همواره این نکته را به خودمان یادآوری کنیم که متفاوت از پروفایل عملکردی خود هستیم. ارزش ما برمبنای ویژگی‌های خاص نیست که در بعضی موارد با غلو است. بلکه ما ماهیتی (شخصیتی) وصف‌ناشدنی هستیم. درست است که مردم عمدتاً ما را برمبنای نقاط قوت، کارایی یا هوشی که داریم مورد ارزیابی قرار می‌دهند، اما به این نکته توجه داشته باشید که در وجود همه ما عامل دیگری نهفته است که نمی‌توان آن‌ را اندازه‌گیری یا رتبه‌بندی کرد. همواره سعی کنید پیشرفت‌های فناوری را از نگاه انتقادی مورد ارزیابی قرار دهید.
هرچه از دستگاه‌ها و ابزارهای الکترونیکی بیشتری استفاده کنید، به همان نسبت تصور زندگی بدون آن‌ها دشوار خواهد بود. به‌کارگیری روزمره و افراط‌گرایانه از ابزارهایی همچون گوشی‌های هوشمند، هزینه‌های اجتماعی و عاطفی زیادی را به همراه دارد. حال تصور کنید در آینده این ابزارها یک گام به جلو بردارند و تقویت‌کننده‌های زیستی پیچیده به موجودیت‌های داخلی تبدیل شوند که درون بدن ما قرار می‌گیرند. در چنین مقطع زمانی بررسی اینکه به‌کارگیری یا انصراف از داشتن چنین ابزارهایی تا چه اندازه می‌تواند بر روند زندگی ما تأثیرگذار باشد، به مقوله پیچیده‌ای تبدیل می‌شود. به‌ویژه زمانی که این تقویت‌کننده‌های زیستی از سوی آحاد جامعه مورد استفاده قرار گرفته باشد. (ساده‌ترین مثالی که در این زمینه می‌توان به آن اشاره کرد مجموعه فیلم‌های مردان ایکس است. تصور کنید در چنین دنیایی که هر انسانی یک ویژگی خارق‌العاده دارد، یک انسان عادی چگونه می‌تواند زندگی کند؟) چیزی که ما به آن نیاز داریم، یک پیش‌بینی واقع‌گرایانه است. اگر همه ابزارها و تجهیزات هوشمند یا نیمه هوشمند یا حتی گجت‌های الکترونیکی که در اطرافمان قرار دارد را به‌طور موقت به کناری قرار دهیم، با یک تجربه نه‌چندان دلچسب و البته سخت روبه‌رو خواهیم شد. اما این تجربه سخت مرز دلبستگی ما به فناوری را به‌درستی نشان خواهد داد.

درنهایت به‌جای آنکه به‌دنبال رقابت با دیگران یا کسب موفقیت در جامعه باشیم، باید به‌دنبال دستیابی به شکوفایی فردی باشیم. برای نیل به چنین هدفی باید دو سؤال کلیدی را برای خود مطرح کنیم. «این تغییر به من اجازه می‌دهد چه کاری انجام دهم؟ کاری که در گذشته قادر به انجام آن نبودم؟» و دوم آنکه «این قابلیت جدید تا چه اندازه بر کیفیت زندگی من تأثیرگذار خواهد بود؟» با شنیدن این دو سؤال ممکن است اطرافیان شما این ‌گونه تصور کنند فردی عقب‌مانده و مخالف پیشرفت هستید، اما به هدف معقولی که در ذهن دارید دقت کنید. تمرکز شما باید معطوف به موضوعاتی باشند که درنهایت یک زندگی خوب را برای شما به ارمغان خواهند آورد نه موضوعاتی که تنها باعث پیشرفت ویژگی‌های شما شوند. پیشنهاد می‌کنم کمی وقت بگذارید و به سؤالات زیر پاسخ دهید:
انجام چه کارهایی باعث خشنودی و آرامش خاطر بیشتر من می‌شوند؟
تمایل دارم چه نوع دوستی‌هایی داشته باشم و در مدت زمانی که با دوستانم هستم وقت خود را چگونه سپری کنم؟
انجام چه کارهایی باعث می‌شود زندگی من معنادار شود؟
چه مقدار زمان را برای خلوت و سکوت در نظر گرفته‌ام؟
درنهایت به این نکته توجه داشته باشیم که انسان‌ها تنها یک ارگانیک زنده نیستند که برای دستیابی به خواسته‌های خود ابزارها را مورد استفاده قرار دهند. امروزه ابزارها و فناوری‌ها به بخش جدایی‌ناپذیری از زندگی ما تبدیل شده‌اند. در نتیجه باید درباره چگونگی به‌کارگیری این ابزارها و هدف از خلق این ابزارها کنجکاو و علت را جویا شویم.

 

حمیدرضا تائبی

منبع: آینده نگر