افغان موج   

دلِ شکستۀ من غـرق آتش و خون است

کنار دیـدۀ مـن مـوجخـیـز جیحـون است

شـمار داغی که بـر دل فتاده از هجـران

اگـر حساب کنی از شـماره بیرون است

شـکـست، عـشـق و امیدی بلـور تنهـایی

ولی گـذازۀ هـر ریـزه تـیغ گلگون اسـت

نکـرد کلـبـۀ مخـروبـه را کسـی روشــن

هنوز خـانـۀ امید مـن چـو هـامـون است

برفـت ناله و فریاد مـن بـه گـوش سنگ

مگـر ز خـاره دل گلرخـان افـزون است

به لـوح کنگرۀ عـرش عهد ما باقی است

تو گویی سنگ بنای زمانـه وارون است

خدا گواست که عشق و مرادهمدوش اند

خطا زجانـب ابلیس حرص ملعـون است

ز بس که جنس تجرّد شـده بـه عـالـم مـد

بنای وصل و مراد ازاساس وارون است

به قلب عاشق و معشوق اگر بمیردعشق

جهان پر از دل آشفته ذهن مظنون است

برای پرزۀ ماشین مگو زعشق و وصل

بعصر یورش سرمایه دل دگرگون است

ز قلـب لیلی این روزهـا مجـو احـسـاس

کهن فسانۀ بی روح عشـق مجنون است

کـتاب قـصۀ خـونـیـن دلان چـه بنویسـی

فصول آتش هجـران نصیب مفتون است

هراس و شک و ریا نیست دردل عشاق

دلی که عشق بگیردپاک ومصئون است

رسول پویان

13/12/2014

 

هوای آلوده

جهـان بـازیچـۀ دسـت ددان است

بهرسـو رودبار خون روان است

نــوای بـلـبــل و شـــور قـنــاری

اسـیـر چنگ زاغـان زمـان است

پـرسـتو زار و نالان در بهـاران

جـدا از مهــر گـرم آشـیـان است

بشهـر و روسـتا دود تفنگ است

هـوا آلـوده از نعـش کسـان است

فـضـا از کـرگـسـان آهـنـیـن پـر

پر و بال کبوتر خـونفـشان است

هـوای سـنبل و گل رفـته از یـاد

سموم نفت از هرسو وزان است

به جای سرمـه در چشم غزالان

گـداز آهــن و نـوک سـنان است

صــدای زوزۀ گـرگان وحـشــی

بلـند از بیـشـۀ شـیـر ژیـان است

ز رخـش تهمتن نامی است باقی

لگامـدار زمـانــه خـردوان است

شـکـستـنـد جـام زرّیـن کهــن را

بجای شهد حنظل در دهان است

سلاح دین و نور عقـل و دانـش

اســیـرِ فــتــنـۀ زورآروان اسـت

ز شـرّ داعـش وحـشـی و طالـب

دل پـرداغ مردم خونچکان است

چه می پرسـی ز تـوفـان دسایس

فقط ترفند و جنگ سازمان است

تجـاوز زیــر نـام نـوع دوســتـی

نـه پنهانی دگر، بلکه عیان است

بـه زیـر تـیغ جلادان خـونخـوار

گلوی کودک و پیر وجوان است

صف آوارگان از شرق تا غرب

توگویی از زمین تا آسـمان است

ز ســـــوز نــالـه و آه یـتـیـــمـان

تمام عرش و کرسیدرفغـان است

ســرِ حـلاج هـا بـر دار کـردنــد

دل خونین عـاشـق ارمغان است

به دل گرعشق ومستی ها بمیرد

جنازه از کـران تا بیکران است

اگـر از دل بـرآیـد جـذبـۀ وصل

نه ازهستی نه از آدم نشان است

شـود ویـران اگـر نظـم طبیعـت

زمین چون کورۀ آهنگران است

خـدا در لامـکان دلگـیـر و تنها

دگر ماشین سلطان جهـان است

رسول پویان

16/11/2014