افغان موج   
FacebookTwitterDiggDeliciousGoogle BookmarksRedditLinkedinRSS Feed
اگر گزافه گویی هم شود، می توانم ادعا کنم که این کمترین نخستین کسی بوده ام که به بن بست رسیدن راهبرد امریکا در افغانستان را هنوز پیش از ورود و هنگام ورود نیروهای امریکایی به افغانستان پیشگویی کرده بودم. در همان هنگام در افغان اکادمی لندن کنفرانسی برگزار گردید با اشتراک این کمترین، شادروان استاد عزیز نعیم و شادروان استاد جاوید که سخنران اصلی نشست من بودم. متن این نشست و سخنرانی بنده را در کتاب افغانستان به کجا می رود، چاپ انتشارات میوند، کابل، 1993 می توانید مطالعه فرمایید.

سپس به سال 2009 در سخنرانی یی که در انستیتوت مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت خارجه ایران برای مدیران این دفتر داشتم، سخن از به بن بست رسیدن استراتیژی امریکا در افغانستان بر زبان راندم. متن این سخنرانی هم در یکی از کتاب هایم بازتاب یافته است که در تارنمای کانون مطالعات و پژوهش های افغانستان موجود است.

فشرده سخن، استراتیژی اصلی و نخستین امریکا در افغانستان کاملا به بن بست رسیده است و امریکا ناگزیر است که از چهار گزینه پیش روی موجود یکی را برگزیند. اما در گزینش راه برونرفت هم به بن بست رسیده است.

برای روشن شدن موضوع، کامیون سنگین و بزرگی را تصور کنید که در یک چهارراه متوقف شده و نمی نداند که به کدام سو برود؟ وضعیت امریکا درست همین گونه است.

راهبرد نخستین امریکا که هدف رویکار آوردن یک دولت هوادار واشنگتن در اسلام آباد و تهران را در صدر اولویت های خود در افغانستان داشت، کاملا با شکست رو به رو گردیده است. روشن است بدون داشتن اتحاد راستین و ارگانیک راهبردی با یکی از این دو کشور، استراتیژی امریکا نمی تواند در افغانستان محاط به خشکی که به دریاهای آزاد ره ندارد؛ کاملا به پیروزی برسد. بی چون وچرا امریکا می تواند با کمک های مالی عرب ها و حمایت سیاسی اروپا سال های سال در افغانستان بماند. اما با گذشت هر روز وضعیت آن بدتر و بدتر و پیچیده و پیچیده تر شده می رود. این جنگ فرسایشی خونبار، بار گرانی به دوش امریکا است و حریفان هر روز فشار را بر واشنگتن بیشتر و بیشتر می کنند و هزینه های مالی و روانی جنگ را بالاتر می برند. یعنی دیگر نمی توان از آن پیروزی برق آسایی که در آغاز در واشنگتن روی آن حساب باز کرده اند، سخن گفت. برعکس، زمرمه های شکست در گوش دولتمردان امریکایی نجوا می شود.

اکنون امریکا چهار راه بیشتر ندارد:

  1. ادامه جنگ خونبار فرسایشی بی پایان کنونی
  2. تقسیم افغانستان با پاکستان
  3. تقسیم افغانستان با روسیه
  4. کنار آمدن با هند و ایران و رویارویی با روسیه، چین و پاکستان

ناگفته پیداست که هر چهار گزینه بسیار دشوار و خطیر است و هر یک پیچیده های خود را دارد.

در گزینه دوم، واشنگتن باید کنترل مناطق پشتون نشین افغانستان را به پاکستانی ها و در واقع چین رها کند. این در بعد جیوپولیتیک، جیو استراتیژیک و جیواکونومیک نوعی تقسیم افغانستان با چین است. در این صورت امریکا ناگزیر باید به کنترل غرب و شمال افغانستان بسنده کند و در کابل هم نیمی از قدرت را به طالبان واگذار شود.

در این گزینه، امریکا در برابر مخالفت روسیه، ایران و هند قرار می گیرد. در داخل افغانستان نیز پشتون ها به شدت با این طرح مخالفت خواهند کرد. کما این که سایر اقوام هم با افتادن نیمی از کشور به دست پاکستان و طالبان مخالف اند. در واشنگتن هم شمار بسیاری از سیاستمداران مخالف واگذاری بخش بزرگی از افغانستان به چین هستند. به ویژه که در این صورت کنترل مواد مخدر و کان های یورانیوم و لیتیوم افغانستان به دست پاکستان و در واقع چین خواهد افتاد. هیچ تضمینی هم در قول و قرار پاکستان و چین نیست. این احتمال که در آینده پاکستان با پول چین ارتش بزرگی را از تفنگداران پشتون برای اشغال شمال افغانستان تشکیل بدهد و به میدان بیاورد، کم نیست.

  1. کنار آمدن با روسیه و تقسیم افغانستان: در این گزینه، امریکا باید با روسیه بر سر کنترل افغانستان به توافق برسد. به این معنا که کنترل شمال و احتمالا غرب افغانستان را به روسیه بسپارد و کنترل شرق و جنوب آن را خود به دست بگیرد. در این گزینه امریکا با مخالفت شدید پاکستان، کشورهای عربی و چین بر خواهد خورد. در کابل دولت مشترک تشکیل خواهد شد. دشواری این گزینه این است که امریکا باید در چند حوزه منافع روسیه را در نظر بگیرد. یکی در ونزویلا، دیگر در اوکرایین و نیز سوریه. و بالاتر از همه باید با رویای دستیابی به آسیای میانه و درایف به سوی شرق در تئاتر اروپایی کشاکش های جهانی برای همیشه بدرود گوید. همه این ها با استراتیژی بزرگ امریکا در تراز جهانی در تضاد قرار می گیرد.
  2. کنار آمدن با ایران و هند و حفظ موقعیت در منطقه:

در این گزینه امریکا باید هر طوری که شده باب گفتگوها با ایران را بگشاید و در برابر این کشور دست به یک رشته عقب نشینی ها بزند. مانند رفع همه تحریم ها، سپردن سرنوشت عراق و سوریه و یمن به ایران و….

این گزینه که به گمان اغلب تنها راه برونرفت امریکا از تله افغانستان است، با موانع زیر روبه رو است: مخالفت شیوخ عرب که همپیمان راهبردی امریکا هستند. مخالفت اسراییل و لابی یهودی در واشنگتن و نیز ناخشنودی پاکستان و ترکیه. در این گزینه امریکا باید با همه نیرو به کمک هند، ایران و اروپا در برابر روسیه ، پاکستان و چین در افغانستان به مصاف برود و دست وپنجه نرم کند.

به گونه یی که دیده می شود، هر چهار گزینه برای امریکا پر دردسر است و افغانستان برای واشنگتن به زخم شادی و بواسیر خونی تبدیل شده است. بیرون شدن کامل، بدون قید و شرط هم به معنای سپردن افغانستان به چین و پاکستان و روسیه است.

روشن است هم پاکستان و هم روسیه در این میان به مانور پرداخته اند و هر یک برای مقصد خود دلبری می کنند. پاکستان طالبان را برای گفتگو با امریکا به دوحه فرستاده است. اما به نظر نمی رسد، کدامین توافق بنیادی به دست بیاید.

روسیه بی چون و چرا در همکاری با امریکا ذینفع است. اما در عین حال به واشنگتن نشان می دهد که اگر با مسکو کنار نیاید، مسکو می تواند با پکن و اسلام آباد بر سر راندن امریکا و تقسیم افغانستان به توافق برسد. در این صورت تاندم مسکو- پکن- اسلام آباد که تهران هم می تواند به آن بپیوندند؛ می توانند فشار بس بزرگی را بر امریکا در افغانستان وارد بسازند.

کنفرانس های مسکو آشکارا نشان می دهند که روسیه مهارت بس بالایی در انجام این گونه مانورها دارد.

در یک سخن، واشنگتن باید هر چه زودتر تصمیم خود را بگیرد. در غیر آن ناگزیر باید چند دهه دیگر در افغانستان در میدان جنگ فرسایشی بی پایان برزمد. این احتمال که در آینده نزدیک ترامپ با رییس جمهور ایران سر میز گفتگو بنشیند، دور از تصور نیست. کما این که ایران نیز برای رهایی از چنگ تحریم ها به این گفتگوها بی علاقه نیست.

البته، یک گزینه دیگر هم است و آن این که امریکا با روسیه، اروپا، هند و چین بر سر افغانستان به تفاهم برسد و افغانستان را به کمک سازمان ملل بیطرف اعلام نماید. در این گزینه باید در کابل یک دولت فراگیر با قاعده وسیع تشکیل شود و امنیت کشور به نیروهای آیساف سپرده شود. روشن است در این گزینه پایگاه های امریکا در افغانستان به سازمان ملل سپرده خواهد شد و روس ها، هندی ها و چینی ها هم برای تامین امنیت وارد کارزار خواهند شد. شاید کشور به چند سکتور تقسیم شود و امنیت هر سکتور به یک قدرت بزرگ سپرده شود. مانند برلین پس از جنگ جهانی دوم...

 

عزیز آراینفر