در دین اسلام عزیز٬ تکالیف اخلاقی بالای حکومتداری از مبانی اسلام وضع شده است – که تا زمانی این تکالیف در قانون توسط قانون گذاران ساختار ساز نگردد٬ فقط در حد اخلاق و نصایح می باشد.
پس منظورما از حکومتداری از اسلام٬ تکریم منابع اسلامی در تصویب قوانین می باشد. که ساختار و ماهیت حکومتداری به اساس عقلانیت چون حاکمیت قانون نتیجه مطلوب داده است. یعنی حکومتداری در اسلام در ساختار معینه نیست. بلکه حکومتداری از اسلام به اساس عقلانیت و مدرنیته بسوی اهداف مطلوب٬ چون خدمات عامه و آزادی فردی تا آزادی های عمومی٬ نیازمند سیر ذهنیت سازی شهروندی٬ از بستر های جامعه است. که در ذیل استدلالات بیشتری خدمت تان ارایه می دهیم:
· سیرت النبی: حضرت محمد(ص) برای به دست آوردن تخت شاهی ابو سفیان٬ زمامدار وقت مبارزه نمی کرد٬ در حالیکه ابو سفیان با جمعی از کابینه خود٬ نزد پدرکلان رسول(ص) پیشنهاد دولت٬ زر و زن برای محمد(ص)می دهد٬ تا آنحضرت(ص) از مبارزه خود٬ همانا دعوت و تبلیغ دست بردارد - که در شرایط کنونی و به خصوص در افغانستان٬ دین و منابع دین٬ به هدف تصاحب قدرت٬ برعکس حضرت محمد(ص) استفاده ابزار می گردد.
· خلفای راشدین: سنت و سیرت خلفای راشدین در تفسیر منابع اسلامی٬ برای ما ارزش است – اما تاریخ سیاسی عربستان٬ از هزاران سال قبل از خلفای راشدین٬ تا زمان ظهور اسلام و از خلفای راشدین تا دوره مدرنیته و دیپلماسی بجای جنگ و تا اکنون که محمد بن سلمان ولیعهد می باشد٬ تاریخ سیاسی عربستان است. که برای سایر کشورهای اسلامی تکلیف اخلاقی دینی و الگوی حکومتداری نیست.
· دولت پدیده مدرن: در صورتیکه دولتداری در اسلام ساختار معین می داشت٬ بدعت را نمی پذیرفت. که از زمان خلفای راشدین تا دوره عثمانی٬ نظر به زمان و مکان حکومتداری و دولتداری در پسوند و یا پیشوند اسلام٬ بدعت پذیر و در تنوع بوده – زیرا عقل و عقلانیت در حکمت دولتداری همه روزه با وسایل و ذهنیت های روبروست که روزافزون و جدید اند – و جایگاه دین در مقابل پدیده های مدرنیته٬ فقط در تثبیت حلال و حرام می باشد.
در نتیجه و افغانستان:
از مبانی معنا و حکمت: لیبرالیسم٬ فمینیسم حقوقی٬ سکولاریسم سیاسی٬ شایسته سالاری و آزادی بیان و انتخابات و غیره... با منابع اسلامی وحدت مفهومی دارد – که چالش٬ رویکرد نقلگریانه در مقابل روشنفکری دینی است. که برای حل معضلهء بایستی٬ باب گفتگوی وحی شناسی را باز کرد:
وحی حکمت و معنا چون انرژی روحی در ذات و بصیرت حضرت محمد(ص) به غایت دانایی رسیده٬ بعد در متون و الفاظ عربی بیرون شده است. پس ما قرآن در زبان عربی پدید شده از وحی داریم٬ حالا وحی چیست؟ وحی خفی و جلی: نور یا معنا بدون الفاظ٬ زیرا الله چون بشر برای ارتباط با برگزیده نیاز به حروف نوشتاری ندارد. و نباید خدارا چون انسان شخصیت داد. یعنی وحی الهی و ذات نبوی٬ محور معرفت شناسایی وحی بوده – که حکمت و مفسر الازمانی قرآن نیز٬ از سیر عرفانی٬ برای راه حل معضلات در هر نسل و زمان٬ توسط حکما و عرفا نسخه داده می شود. که روشنفکری دینی می توان در عصر٬ در باب سیاست برای جمهوری سازی افغانستان٬ منهاج فکری گردد.
«فقیری»

