افغان موج   

دگـر تـرانـۀ دل در چـمـن نمی روید

هـوای عطـر گل یـاسـمـن نمی روید

شکسـت تُنگ دلـم در فضای تنهـایی

ز تار بزم خموشـی سـخن نمی روید

چونان بسوخت دلم در تنور هجرانی

که جزشراره ودود ازیخن نمی روید

مگو ز جـذبۀ بی رغبت هوس دیگر

ز بتن کـورۀ سـوزان پرن نمی روید

شــنـیـده ام ز اولاد ظـالــم یـعــقـوب

که بوی یوسفی از پیرهن نمی روید

بهار رفت وخزان آمد و زمستان شد

همیشه لاله به کوه و دمن نمی روید

فـرشـتگان و پـریـان کبود پـوشـیدند

زکشت دیو به جز اهرمن نمی روید

مپاش تخم غم ودرد وماتم ای طالب

که غیر مرده دلی از کفن نمی روید

ز شوره زار فساد و ستم دگر یاران

بجز خیانت ورنج و محن نمی روید

شـمیم عـشق میفشان در سراب وهم

که از خـزانـۀ خالی ثمـن نمی روید

قفس شکستم وزندان کرده ام ویران

گل رهـایی ز بـاغ رسـن نمی روید

ز مکر و فتنۀ اهل سـیاسـتم دلخـون

ز جنگ و کینه بغیر لجن نمی روید

اگر به آتش همسایه سوخت خانۀ ما

گل ازتجاوزکس در وطن نمی روید

رسول پویان

16/8/2014