افغان موج   

جهان پامال خون، آزادگى در دام نيرنگ است

زمين ماتم سراى مردم مسكين و دل تنگ است
 
زتوفان حوادث يك دمى غافل مشو اى دل
سراسر گردش گيتى حديث شيشه و سنگ است
 
گذشت دوران شور مولوى و سعدى و جامى
ميان حافظ و پير مغان در خانقا جنگ است
 
ز خاكش در بهاران لاله وحشى برآرد سر
فضاى سينه واصف پر از گل هاى ارژنگ است
 
كجا رفت عاصى آن سرو بلند راه آزادى؟
تنم ماتم سراى دره و دامان سالنگ است
 
بياد عشقرى آن صوفى وارسته در غربت
دلم ديوانه دمبوره و آواز سارنگ است
 
درخت و تاك كهدامن به خاكستر فنا گرديد
سرم پرشور از گل باده هاى شعر بيرنگ است
 
خرابات را به خاك يك سان ز بيداد ستم كردند
هنوز آنجا بلند از كوچه آواز سرا آهنگ است
 
اسد روستا