افغان موج   

آتش زده آتش زده آتش وطنم 

سرگرم تماشاست جهان سوختنم را
 
این طایفه ی جهل و تباهی و سیاهی
 

با فتنه ی نو بسته غروری کهنم را

 

هر روز به رنگ دگری می چشم از مرا
 
هر روز به گوری دگری مانده تنم را
 
پیراهن من شاهد سوگ شب و روزم
 
با زمزمه ی اشک بشویم کفنم را
 
ای میهنِ زخمی تر از اندام کبوتر!
 
بر بام تو آخر بکشم پر زدنم را
 
با همت خورشید و سحر باز بگیرم
 
از گورِ سیه کاری شب ها چمنم را
 
فرداست ببینی که ز هر شاخه برویم
 
امروز چو دیدی همه پر پر شدنم را
 
 
 نیلوفر ظهورى راعون