افغان موج   
وقتی افرادی می نویسند: "تمام کتاب را در یک نفس خواندم" به خود می‌گویم، تو تنبل چقدر وقت زیاد نیاز داری برای خواندن یک کتاب؟

راستش من کتاب را تنفس می کنم و برای تنفس وقت کافی لازم دارم.

وقتی کتابی را به دست می‌گیرم، هر چه در آن است، پیش چشمانم جان می‌گیرند. پس ارزش آن را دارد که برای خواندنش باید وقت بگذارم، زیرا در زمان خواندن کتاب از خودم جدا می‌شوم و سطر سطر در حرکتم. احساس و فکرم با جدال و پیوند همراه می‌شوند و با هر حادثه در من هم اتفاقی از خوشی، غم، تعجب، دلتنگی، ترس، گاه هم حسودی و شرم می‌افتد.
وقتی از کار آمدم، همسرم بستۀ کتاب‌ها را روی میز نشانم داد. با دیدن "سوزن" یک‌باره احساس شادی در من شگفت و نفس راحت کشیدم، چون از مدتی انتظارش را داشتم. به خودم می‌گفتم، کتابی که از هفتاد زن قصه دارد، باید جالب و خواندنی باشد. فکری که به واقعیت پیوست و خیلی حقیقت‌هایی که یا از روی آگاهی به فراموشی سپرده بودم تا آزار وجدان نگیرم و یا هم از روی ناآگاهی.
آری! شب‌ها در آرامش و سکوت خودم را آماده می‌کردم و با "سوزن" از سفری به سفر دیگر در حرکت می‌شدم. سفری که با هر بانویی نشستم، به حرف‌های شان گوش دادم و لذت بردم و در ضمن اشک ریختم. هم از سر شوق و هم از بدبختی زن.
شما هم مانند من آماده شوید و یک کمی از طعم این کتاب پرمحتوا که سلیس و روان نوشته شده‌، را بچشید. من، می‌توانم از شما خوانندۀ عزیز بخواهم این کتاب را باید خواند تا حال مرا و حال بانوانی را که از آن‌ها می خوانید، درک کنید.
کتاب از "چند بخیه به جای دیباچه" شروع می شود: نویسندۀ آگاه با نهایت جرئت، خودآگاهی و تعهد می‌نویسد: «هنگامی که به بایگانی سی چهل سال گذشته نگاه می‌کنم ومی‌بینم که به کمتر از صد زن افغانستان پرداخته‌ام، از چشم خودم می‌افتم.» و "سوزن" نشان می دهد که واژه‌ها با چه وسواس و دقت انتخاب و با نهایت امانت‌داری آورده شده اند. این صفحه با سپاسگزاری از آقای کبیر امیر برای رهنمودها و کمک‌های بی دریغش، نقطه می‌گذارد.
سپس "بخش‌ها و سرنامه‌ها با شمارۀ برگ‌ها" از نام فرخنده آغازیده است. "مارچ یادآور پدیده‌هایی چون زیبایی، برف، بودا، باروت ، نرگس، نگین، نهال و نوروز بود. مرگ فرخنده آن را رنگ دیگر بخشید." پیامی که در آن پرسش‌های ارزشی را خواندم و در پایانش این سطر: "پس از آن، شاید مرد گرگ جگر زن نمی‌شد" (۲۱ مارچ ۲۰۱۵) ...
به سراغ نویسنده‌گان رفتم، از سپوژمی زریاب، مریم محبوب، اقلیما آزرم، منیژه باختری، شفیقه یارقین، نیلاب سلام، محبوبه تیموری، سیده حسین، زهرا یگانه، یزدان ولی هدیه صاعقه، لینا روزبه، میترا عاصی، ماریا دارو و .... عده‌یی از این بانوان را دوست دارم، زیرا از جوانی الگوی من بودند و تعدادی را در این کتاب شناختم و واقعن از خودم شرمیدم که چرا تا حال از آن‌ها نخوانده ام.
در فصل "سرودپردازان" (برگۀ ۵۰) تحت عنوان "آوای ماندگار زنان" خواندم: "پدید آمدن هر کتاب - به ویژه در افغانستان- به پیروزی الفبا بر تفنگ می‌ماند. معنویت سرزمین ما را خوار و زار بودن فرهنگ نوشتار به فربهی گفتاری دچار ساخته است. نوشتن به هر یک از زبان‌های مردم افغانستان بخشی از مبارزۀ فرهنگی است. تنها از همین نگاه می توان کتاب "آوای ماندگار زنان" را ارزشمند خواند".
سلسلۀ "بید مجنون در دشت لیلی" مرا به یاد شادروان لیلا صراحت انداخت. فکر می‎کنم اوایل سال‌های ۲۰۰۰ میلادی در شهرهامبورگ به برنامۀ فرهنگی دعوت شده بود. او تکلیف صحی داشت و دوستان بدون توجه به حال و موقعیت می‌خواستند، عکس‌های یادگاری بگیرند و با او هم صحبت شوند. همه می‌دیدند که رنج می‌کشید و حال و حوصله نداشت، ولی در برابرش بی‌توجهی نشان می‌دادند. روشی که در بین ما افغانستانی‌ها احترام به بیماران هنوز جا نیفتاده است، ولی با آن هم مهربان بانوی شعر و ادب تحمل کرد و گذاشت که عکس‌ها گرفته شود. من به خودم اجازه ندادم که مزاحم شوم. از همان تاریخ و صدای گرم لیلا صراحت مرا از هواداران شخصیت و سروده‌های شان نمود. با آن‌که نشریۀ "حوا در تبعید" شان را خواننده بودم. یاد عزیزش جاودان.
مریم محمود، کاترینا، مریم میترا، خالده فروغ، کریمه ملزم، بهار سعید، ناهیدمهرگان، حمیرا نکهت (روان شان شاد)، پری شعیب، حسنیه محسنی، جلیله سلیمی، نیلوفر ظهوری و .... بانوانی که با اشعار شان اکثریت ما آشنا هستیم. هر کدام اینان را باید خواند. گرچه دوست دارم که از هر کدام شان بنویسم، ولی ناممکن است. صرف به آوردن هایکوی جاپانی از کاترینا که در بارۀ دختران مکروریان کابل سروده بود، بسنده می‌کنم.
چادرهای شستهً دختران روی طناب‌ها
در اهتزاز - زیر آفتاب
یعنی: امروز جنگ نیست
در فصل "هنر هفتم"، کارکردهای عادله ادیم با نام "ستاره در میان سرشک"، زندگی دختر جوانی که راهش به سینما کشیده شد و این چهرۀ زیبا با آواز زیباتر در یازده فلم درخشید، بررسی شده است. بعد از آن، ارزیابی فلم نیمه‌مستند "پرورشگاه" از دستاوردهای هنری شهربانو سادات، خواندنی است، به خصوص بخش نهایی آن با یادداشت دیگری زیر عنوان "امیدی بر دل‌های داغدارتر از لاله". روایت بعدی "ستاره دیده فرو بست"، داستان تکان‌دهندۀ شهید ناهید است. قرار بود فلمی بر مبنای آن داستان ساخته شود که بنا بر دلایل خاصی چنان نشد. درخت شگوفان زندگی این دختر نوجوان به تاریخ یکشنبه هفدهم دلو ۱۳۷۱ در شب برات از ترس خشونت قومندان‌های محل در منزل پنجم آپارتمان ۱۸، بلاک ۱۶ مکروریان کابل پرپر شد.
بررسی فلم دیگر، نگاهی به "سرنوشت زنان افغانستان" از ساخته‌های بانو عبید شرمین چنای است. "زنان در سایۀ رژیم طـ.ـالبان زندگی خوبی نداشتند." درست مانند امروز که باز هم زیر پرچم امارات اسلامی زن از آزادی، کار، حق تحصیل، بیرون رفتن، انتخاب لباس، و ... محروم است، البته با این تفاوت که امروز برای گرفتن حق شان، اعتصاب ومبارزه می‌کنند و در برنامه‌های تلویزیون بدون هراس و ترس از چوب و چماق ظلم ظاهر می‌شوند. آن‌ها دیگر مانند زمان جنگ‌های بین مجاهدین و دولت ح.د.خ.ا و زندانی شدن هزاران انسان که سخت بر روحیۀ زنان تاثیر منفی گذشته بود، نیستند. برای پیروزی روشنایی بر تاریکی امیدوارم.
کتاب با چندین موضوع و سوژه ادامه دارد و من تنها به یادآوری از چند عنوان دیگر قناعت می کنم. "سنگلاخ دشوارگذار" با نگاهی به فلمی مستند از قهار عاصی در نگاه میترا عاصی و مهستی عاصی، "نیلوفرهایی برای شاهمامه" در بارۀ فعالیت‌های بانو منیژه نادری، بازتاب نوشته‌ها و چند ترجمه از نوشته‌های انگلیسی نوشین ارباب‌زاده در مجموعۀ "جیوۀ ارزش"، برگردان مقالۀ ارزشمند "تاریخ ما با ۲۰۰۱ آغاز نشده است" از نورجهان اکبر و فراوان مطالب دیگر که نیمۀ زیادتر دوم کتاب "سوزن" را تشکیل می‌دهد.
اکنون در همین جا نقطه می‌گذارم. عنوان های زیادی با مطالب گیرا، دلچسپ، مستند در کتاب است که دوستان با خواندن از آن یاد کنند و یاد خواهند کنند. بیایید با این روش کتاب خواندن را در خود و خانواده نهادینه کنیم.
خواندن هر کتاب برای من همراه با تعهدی است که با خود دارم بعد خواندن مسؤولیتی که در برابر زحمت و تلاش قلم و فرد نویسنده به جا آورم. از این جهت وقتی را که گرامی صبورالله سیاسنگ در این کتاب کشیده اند، قدردانی می‌نمایم.
پیروز باد آزادی و آزاده‌گان در هر دوره و هر جا.
شناسه
سرنامه: یادنامهً هفتاد زن در افغانستان
نویسنده: صبورالله سیاسنگ
برگ‌آرا: منیژه نادری
چاپ: انتشارات شاهمامه، هالند - جنوری ۲۰۲۲
نشانی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نوشته ای: سیده حسین