افغان موج   

رسول پويان

بخش ششم

توضيح
مردم ما وحشت و خشونت طالبان را با گوشت و پوست خود لمس، احساس و درک کرده اند. از خون پاک قربانيان بی دفاع در وجب وجب خاک ميهن لاله های خونينی دميده که پيام اين ظلم و ستمگری را به نسل های آينده می رسانند. در بارة طالبان زياد نبشته شده است؛ اما در اين نگاره فقط گوشه هايی از طرز حکومت استبدادی طالبان در عمل و به طور عينی در ولايت هرات به رشتة نگارش درآمده است؛ بی شک که می تواند ماهيت واقعی اين گروه را در عمل هويدا سازد.

دفن موسيقي و هنر

موسيقي و ساز و آواز ريشه در تاريخ و فرهنگ هرويان دارد. در عهد دولت‏هاي مستقل خراساني از جمله غزنويان و تيموريان موسيقي در هرات رونق زيادي داشت و محافل شاهانه و مجالس سرور مردمي با موسيقي زينت مييافت. اين مطلب در يکي از ضرب المثل ‏هاي هراتي به شکل خوبي تجلي پيدا کرده است: عروسي بي ساز و آواز، زن بی ناز و ديگ بي پياز مزه ندارد. مردم هرات با شعر و موسيقي از قديم عشق و علاقه داشتند.

پس از انتقال قدرت از دولت نجيب ‏الله به مجاهدين بعضي از عناصر تندرو و متعصب موسيقي را به دار کشيدند و موسيقي نوازان را در عزا نشاندند؛ ليکن در دورة طالبان نعش نيمه جان موسيقي در گورستان سرد و خموش هريواي باستان به خاک سپاريده شد و هر نوع شنيدن و نواختن موسيقي غيرشرعي و حرام اعلان گرديد. طالبان در سطح هرات به انهدام آلات موسيقي و مجازات شديد شنوندگان و نوازندگان پرداختند.

به تاريخ 4 قوس 1375 از امواج راديو هرات چنين اعلان شد: تعدادي از جوانان کروخ در حال نواختن موسيقي و رقص و سماع توسط ماموران امر به معروف و نهي از منکر دستگير شدند. روي شان سياه گرديد و در شهر چرخ داده شدند تا جامعه از آنها عبرت بگيرد.

طالبان شنيدن موسيقي را در رديف گناهان کبيره، مانند زنا و نوشيدن شراب قرار دادند. در روزنامة اتفاق اسلام 16 دلو 1376 موسيقي و سرود از بزرگ‏ترين دست آوردهاي ابليس معرفي شده بود.

اين برداشت اوج دشمني طالبان را به عشق و سرور، شور و نشاط و زنده دلي انساني نشـان مي‏دهـد. از موسيقي نه تنها آدم‏ها، بلکه حيوانات هـم لـذت مي‏برند. گويند که در فضاي موسيقيدار نباتات بهتر رشد و نمو می‏کنند. از اين بر می ‏آيد که طالبان با روان بيمار، عقده هاي دروني خطرناک، تعصب، تبعيض و خشونت هستي سوز، هنر و موسيقي را احساس و درک کـرده نمی توانند. آنـان همان‏طور که از آزار، شکنجه و کشتن انسان لـذت مي برند، به قتل هنر و موسيقي نيز افتخار می‏کنند.

در عهد طالبان نه تنها مردم در نظام خشونت و شلاق، شکنجه و زندان، تبعيض و تعصب قومي و فقر و بدبختي زنداني گرديدند، بلکه از عشق و محبت، هنر و موسيقي و شور و نشاط هم محروم شدند. در اين دوره تياتر از بين رفت؛ تلويزيون هرات در همان اوايل ورود طالبان تعطيل گرديد؛ نقاشي و کشيدن چهرة جانداران ممنوع گشت و عکس برداري منع شد.

طالبان باور داشتند که هرکس چهرة جاندار را بکشد بايد در روز قيامت به آن جان بدهد. به تاريخ 7 ثور 1375 از طريق راديو هرات چنين اعلان کردند: از تمام دوکانداران خواسته می‏شود که از نصب و خريد و فروش عکس‏هاي بي‏روح خود‏داري کنند.

 

قتل کبوتران قشنگ

پرورش کفتران خانگي در هرات سابقة بس دراز دارد. اين کبوتران زيبا در رنگهاي گوناگون يافت شوند و هراتيان در جوجه گيري و ترکيب رنگهاي آنان مهارت خوبي دارند. قال هاي کفتر در اکثر منازل شهر و ده ها موجود است. اهالي هرات اين موجودات لطيف و قشنگ را با پري تشبيه نموده و کشتن آن را ناروا و اهريمني مي‏دانند. به راستي که قتل اين پرندگاه معصوم و دلربا قلبي سنگ و خالي از مهر و عاطفه مي‏خواهد.

بلي! طلبه ها با قتل عام اين کبوتران پري‏وش ثابت کردند که قلبي سخت تر از سنگ خارا و خالي از هر نوع رحم، عاطفه، احساس و عشق انساني دارند. براي آنان قتل انسان، حيوان و محو هنر و موسيقي و آواز خوش و دلکش، لذت بخش می باشد

طالبان با غرور و افتخار به تاريخ 1 جدي 1376 از طريق راديو هرات اعلان کردند: امروز به تعداد 50 جفت کفتر در قريه سروستان هرات کشف و توسط افراد امر به معروف و نهي از منکر ذبح گرديد.

 

اجراي فرايض و سنت‏ها در زير دره و شلاق

مردم هرات با ريش‏هاي بلند خاکزده، دستارهاي گردآلود و کلاه ‏هاي رنگارنگ پاکستاني و هراتي در زير بيرق سفيد طلبه ها و خشونت روزافزون آنان عادت گرفته بودند و با قيودات شرعي و درة محتسبان و شلاق پوليس بي فورم و نشان طلبه ها سازگاري می‏کردند.

پوليس مذهبي طالبان در نمازهاي پنجگانه مردم را به زور شلاق بـه مساجد مي‏فرستادند و دوکانهاي شان را به زور مي بستند. در وقت نماز کسي نمي‏توانست از جـلو مساجد عـبور کنـد؛ زيـرا طالبان شـلاق به دست با شلاق به جـان آنـها مي ‏افتادند. شنيده ‏ام که بعضي از جوانان از ترس طالبان بدون وضو به نماز می ‏ايستادند، چون در آن وقت تنگ فرصت وضو گرفتن را نداشتند و شلاق کور طالب هم زبان نمي فهميد.

اهالي محلات مجبور بودند نمازهاي خفتن را در مساجد محلات اداء نمايند و هر شب به ملا امام مسجد مربوطه خود حاضري بدهند. طالبان در زير چتر مذهب سيستم اختناق آور استخباراتي را در هرات مستقر کرده بودند و به اين طريق خروج و ورود افراد را در محلات زير نظر می‏گرفتند. تبليغ و ترويج را طالبان از طريق مساجد به وسيلة ملا امام ها در جامعه پياده مي‏کردند.

تفتيش عقايد و پرسش اصول و فروع دين و ديگر سوالات مذهبي هر روز در بازارهاي شهر جريان داشت و پوليس مذهبي مردم را در صفوف طولاني ايستاد می‏کرد و از آنها امتحان مي‏گرفت. بسياري از مردم زبان طالبان را نمي فهميدند. درک پشتو و فارسي آميخته با اردوي طالبان براستي براي هراتيان بسيار دشوار بود. بسياري از مردم به جرم زبان نداني در حضور انبوهي از همشهريان شلاق مي‏خوردند و به آبرو و شخصيت شان به طور بسيار بي‏رحمانه و ظالمانه تجاوز می‏شد.

صف قومانداني امنيه و پاسپورت

شعبة پاسپورت در دورة مجاهدين و طالبان از پر درآمد ترين شعبات هرات بود و در بين قوماندان امنيه و رئيس پاسپورت هميشه نوعي شراکت وجود داشت و اين هماره تداخلاتي دربين کار قوماندان امنيه و والي شهر در اعطاي امر پاسپورت خلق می‏کرد. در ابتداي ورود طالبان طول اين صف اندکي کوتاه شده بود؛ اما به مرور زمان دراز تر گرديد و ورود به قومانداني امنيه مشکل تر شد و اين سختگيري‏ها سطح رشوه را بالا تر می ‏برد.

گاهي براي داخل شدن مردم به قومانداني امنيه جهت ضرورت رسمي ساعت‏ها انتظار مي‏کشيدند و زماني درد و داغ شلاق دربانان اين ستمکده را با دلي خونين تحمل می‏کردند و از بيم و هراس سلطة استبداد ناله و فغان هم کشيده نمی توانستند. مردم هری چنان از فشار دام‏هاي صيادان سنگدل خسته و فرسوده به نظر می ‏آمدند که ديگر شايد تپيدن را هم فراموش کرده بودند.

شرايط و موقعيت به اندازة ناسازگار بود که امکان هرگونه حرکت و جنبش را از مردم سلب می‏کرد. در چنين فضا و حالت يا جامعه به سوي انفجار بي‏ برنامه بهتر است بگوئيم انفلاق مي‏رود و يا تسليم پذيري و فـرمانبرداري را قبول می‏کند و به زندگي بخور و نمير قناعت مي‏نمايد؛ زيرا به حال و آينده اميدي ندارند.

طالبان از حلم و شکيبايي هراتيان سوء استفاده کردند و از آزار و شکنجة آنان لذت مي‏ برند. آنان عقده هاي چرکيني که از شمال افغانستان بدل گرفته بودند، بالاي مردم مظلوم و صبور هرات خالي می‏کردند. در اينجاست که هراتيان راهي به جز مبارزه براي آزادي و رهايي از اسارت نداشته و ندارند.

مستي هريرود

طي جنگ درازدامن اخير به شبکة آبياري سنتي و قديمي هرات صدمات و خسارات فراواني وارد آمد و در اثر مستي سيلاب‏هاي بهاري و تغيير بستر رود هري اراضي مزروعي وسيعي در دولب رود تخريب و دهکده هاي زيادي آسيب ديدند. تغيير بستر رود بستن بند‏هاي خاکي جويباران را به مشکل رو به رو کرده و جـريان آب را به برخـي اراضي مزروعي بسـي دشوار سـاخت.

درپايان برج ثور 1376 که گندمزاران تازه شيره کرده بود، شالي‏ها از دل خاک سربرآورده و سبزبر و فاليز باب نياز به آب فراوان داشتند، يکبارگي بند ريگ جوي انجيل و بند خاکي جوي آلنجان را آب برد و هزاران فاميل دهقان را در سوگ کشتزاران شان نشانيد. نقل کنند که جوي آلنجان در حدود 360 جفت گاو زمين مزروعي را مشروب سازد که هر جفت گاو آلنجان 40 جريب می‏باشد.

بازسازي و نوسازي شبکة آبياري هرات و مهار نمودن سيلاب‏هاي بهاري هريرود يکي از نيازهاي اساسي محسوب مي‏گردد و در رشد و انکشاف زراعت هرات نقش بسيار مهم دارد. اجراي اين پروژة حياتي ضرورت به پلان استراتيژيک مي‏داشته باشد. با احداث بندهاي بزرگ و بندهاي آبگردان مناسب در مسير هريرود ظرفيت استفاده از آب اين رود به اندازة کافي بالا رفته و در زراعت و شبکة آبياري اين ولايت انقلاب عظيمي پديد خواهد آمد.

مؤسسة خيرية اسکان بشر ملل متحد جهت بستن بندريگ تلاش زيادي کرد. چنان‏که فشردة آن در روز نامة اتفاق اسلام 10 جدي 1377 چنين درج شده است:

پرچاوه بند ريگ با زيربناي دوهزار متر مربع، هشت هزار مترمکعب کندنکاري و به حجم مجموعي هفت هزار متر مکعب پاک کاري و 2200 متر مکعب سنگ کاري با مصالح کانکريتي و 280 متر مکعب کانکريت ريزي ادامه دارد. مصرف نقدي اين پروژه 28 هزار لک افغاني برآورد شده که ده هزار آن را خود اهالي پرداخته و متباقي را مؤسسة مزبور تأمين کرده است. بايد گفت که تا کنون چند بار اين بند تعمير شده و دوباره به سبب عدم استحکام بستر رود تخريب گرديده است. دهقانان هرات هماره از سيلاب‏های بهاری آسيب می بينند و بستن هرسالة بندهای خاکی آنان را به بيگاری می‏کشد.

معارف و تحصيلات عالي

اگرچه وضع عمومي تحصيلات عالي در هرات از همان روزهاي نخستين تعريفي نداشت و از کمبود کادر متخصص، وسايل و امکانات درسي و پروگرام علمي و آموزشي رنج مي‏ برد؛ ليکن آغاز تحصيلات عالي و تأسيس دانشگاه(پوهنتون) در ولايت هرات گام مفيدي محسوب می‏شد. با عشق و علاقة محصلان و تلاش و فداکاري استادان مي‏توانست رشـد و توسـعه پيداکند.

در عهد طالبان زمينة هر نوع رشد و انکشاف در سطوح گوناگون از جامعه سلب شد. در اثر فروپاشي نظام اداري، کناره‏ گيری اکثر کادرهاي فني و مسلکي، محروميت زنان و دختران از حق تحصيل و کار، برکناري تعداد زيادي از متخصصان و کارمندان سابقه‏دار هراتي توسط طالبان و پيوستن شان به صفوف طولاني بيکاران و فقيران، لقو دانشکدة هنرهاي زيبا و غيره هرنوع شوق و علاقه به مکتب و تحصيلات عالي را در جوانان و نوجوانان هراتي سرکوب کرد.

معارف و تحصيلات عالي به سقوط رو به رو شد. بيشتر معلمان و استادان به سبب کمي معاش و مشکلات روزمره در زير فشارهاي طالبان ترک وظيفه کردند. هزاران زن و دختر باسواد و تحصيلکره خانه نشين گرديدند. به قول استادان پوهنتون درسال 1377 از 300 نفري‏که در امتحان کانکور قبول شده بودند، فقط 70 نفر حاضر به ثبت نام در رشته‏هاي ادبيات، زراعت، پيداکوجي (دارالمعلمين) و شريعات شده و متباقي از ثبت نام و ادامة تحصيل خودداري کردند.

وضع تعليم و تربيه نيز بسيار آشفته و خراب بود. معاش معلمان کفايت خرج چند روزه آنان را نمی‏کرد. اختناق و فشارهاي طاقت فرساي طالبان همه را خسته و نااميد کرده بود. حجم مضامين ديني در مکاتب زياد شده و شاگردان از درک و فهم آن عاجز بودند. اطفال خردسالي که تاهنوز بستن دستار را به سر نمی‏دانستند، مجبور به پوشيدن منديل شدند. در اين فضاي مسموم و خفه کننده براي علم و دانش و تعليم و تربيه جايي باقي نمي ماند.

 

ادامه دارد