افغان موج   

...برای آنهایکه جان عساکر و حتی صاحب منصبان امریکایی پشیزی ارزش ندارد، جان و مال و ناموس مردم کشور تحت اشغال  چگونه مطرح خواهد بود...

 

کاسه انقیاد طلبان ما

داغتر از آش استعمارست

عارف  حامی ــ کابل

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

 

      اگر نظری به نظرات ایدئولوگ های امپریالیسم و استعمار در کتب، سایتها و نشرات چاپی و غیره بیاندازیم و یا سری به محافل سخنرانیها و مناظرات شان بزنیم، به تبارز فکری آنها، که در نکات آتی تبلور می یابد، بر می خوریم:

      ۱) ایدئولوگ های کشورهای غرب که از نقش کشورهای جهان سومی، مخصوصا کشورهای اسلامی در تکامل و پیشرفت علوم منکرند، تکامل و پیشرفت علم را منوط و منحصر به کشورهای خودشان دیده و از این لحاظ انسانهای کشورهای خود را موجودات بالاتر از باشندگان کشورهای جهان سومی دیده، بوی تکبر، خودبینی از یکسو و تعفن توهین و تحقیر مردم ممالک فقیر از سوی دیگر به شکل تحمل ناپذیری از افکار منحط شان به مشام میرسد.

      ۲) نتیجتا آنها انسانهای جهان سوم را فاقد استعداد، تفکر و کلتور دانسته، به مردم کشورهای خود القا می کنند، که مردم کشورهای جهان سومی بربر، وحشی، غیر متمدن و بی فرهنگ بوده، خود توانایی حل مشکلات خود را ندارند. فلهذا ما نه بخاطر استعمار، چپاول ذخایر، تجارت مواد مخدر و جنایت، بلکه جهت متمدن ساختن کشورهای جهان سوم و تعمیل دیموکراسی، تحقق حقوق بشر، آزادی زنان و سایر ارزش های انسانی بدانجا میرویم.

      اینکه ایدئولوگ های بورژوازی امپریالیستی به تبلیغ، ترویج و توسعه ی همچو افکار استعماری، ناسالم  و ضد بشری می پردازند، حتی گله ای نیز نمیتواند مطرح باشد، این جز سرشت شان است. بنظر من انسانهایی، که ادعای روشنفکری دارند و از کشورهای جهان سوم می آیند و نتیجه ی عملی تفکر استعماری را، که کشتار، فقر و بدبختی مردم کشورهای شان است، می بینند و باز هم به مثابه مبلغ بی مایه و تهی از شرف و وجدان عمل می کنند، یا باید عوامل مزدبگیر اشغالگران باشند و یا هم احمقان و ساده لوحانی اند، که مزدوری یی بی مزد یگانه مایه ی افتخارشان می باشد. این گونه روشنفکران، که جرئت، شهامت و کفایت رفتن در بین توده های مردم خود، جوش خوردن با آنان و حوصله ی کار طولانی یی آگاهگرانه و سازنده میان آنها را ندارند، طبیعتا از نیروی بیکران و لایزال توده های مردم خود بیخبر مانده و از جانبی هم چون خود شان کفایت آوردن کوچکترین تغییری در اوضاع را نیز ندارند، فلهذا از مردم و ملت خود مایوس شده و از سویی هم مرعوب قدرت و زرق و برق کشورهای امپریالیستی میشوند، تحت تاثیر تبلیغات ایدئوژیک استعمارگران قرار گرفته، آنرا با چشم بسته باور کرده، حامل و مبلغ آن میشوند.

      در کشور ما عوامل استعمار روس اشغال کشور ما را از جانب ابرقدرت سوسیال امپریالیستی شوری وقت، به مثابه تداوم "انقلاب ثور" (کودتای ثور) تبلیغ نموده، هر نوع مخالفت با آن را تبارز افکار عقب گرا و ارتجاعی دانسته و هر مخالف را به وابسته گی و نوکری کشورهای غربی، پاکستان و غیره متهم میکردند. جای افسوس و تحیر است، که امروز با وجود درس های ۳۰ سال مداخله، اشغال و دست درازی امپریالیسم در کشور ما باز هم هستند کسانی، که نه تنها به دروغ، افتراء و تبلیغات استعماری ابرقدرت امریکا باور دارند، بلکه دیگرانی را که به حق علیه استعمار میرزمند، به ناروا مانند اجیران روس به نوکری این و آن کشور دیگر متهم میسازند. بعنوان نمونه خروج نیروهای اشغالگر از کشور ما را که به یقین آرزوی مردم تحت ستم تجاوز و بی ناموسی امریکا می باشد، برای آنکه "سازمان استخبارات پاکستان و حکومت ایران نیز بلاتردید از تعیین تاریخ برگشت قوای بین المللی خوشحال"(۱)  میشوند، مورد حمله و تاخت و تاز قرار میدهند. این درست است، که ایران و شاید هم استخبارات پاکستان از خروج قوای اشغالگر خنده ی شادی سر دهند، اما آیا بخاطر آنکه این دو کشور قهقهه ی شادی سر نه داده باشند، مردم ما باید ننگ حضور ارتش بیگانه را در کشور خود با تمام عملکرد ضد بشری و تجاوزکارانه اش قبول کنند؟ نه خیر آقایون انقیاد طلب! مردم ما هرگز عادت نشستن در زیر سایه ی درخت بی ننگی را قبول ندارند، به همین خاطر هم تمام اشغالگران از سکندر و عرب و چنگیز تا روس و انگریز با سرافگنده گی تمام مجبور به ترک کشور ما شدند. در رابطه به خروج ارتش شوروی وقت نیز بسیاری کشورها بخصوص اربابان غربی شان خنده خرسندی سر دادند، ولی خروج ارتش شوروی و سرافگنده گی آنان دستاورد جنبش مقاومت ما و مایه ی مباهات هر افغان دارای وجدان ملی می باشد. در آنزمان نیز همکیشان روس نواز شما مردم را بخاطر خوشحالی برخی کشورهای بیگانه مورد سرزنش قرار میدادند. همانطوریکه برای شما کشتار هزاران انسان بی گناه و غیرنظامی از جانب امریکا به بودن شان می ارزد، برای آنان نیز قربانی بیش از یک میلیون افغان و ویرانی کشور توسط ارتش سرخ بی تفاوت بود.

      بنظر من افکار استعمار زده ی انقیادطلبان را میتوان در موارد آتی برجسته کرد:

      ۱) قبول تبلیغات و ترهات استعمار با چشم بسته و دفاع از آن بنام حقیقت یگانه. ایالات متحده امریکا با براه انداختن فاجعه ی ۱۱ سپتمبر نیویارک از جائیکه شوروی و کمونیسم را دیگر بمثابه دشمن و خطر نمیتوانستند، بهانه قرار دهند، حادثه ی مذکور و "مبارزه علیه تروریسم فراگیر در افغانستان و منطقه" را بهانه قرار داده، دست به اشغال کشور ما یازیده و به این ترتیب گام نخستین در راه تسلط بر آسیای میانه را گذاشتند. اما از جائیکه جامعه لابراتوار آزمونهای طبیعی نیست، روشنست، که اشغالگران با انسانهایی که اراده داشته و عزیزان، ناموس و وطن خود را دوست دارند، بر میخورند و با مقاومت آنها روبرو میشوند، اگر چه آنها فکر میکردند، که با تکیه به نیروی نظامی، توطئه، تخدیر تمام موانع را از سر راه خواهند روبید. آقایون انقیاد طلب و چشم بسته فراموش میکنند، که طالبان، بنیادگرایی و تروریسم مولود و امتعه ی تولیدی همین امپریالیسم امریکا می باشد. شاید کودنان استعمارزده به جدیت درامه ی "مبارزه علیه تروریسم فراگیر در افغانستان و منطقه" باور کرده و درامه بودن آنرا حتی مورد تمسخر و استهزا نیز قرار دهند. انقیادطلبان ما متاسفانه قادر به درک واقعیت های ذیل نیستند:

      ـ امریکایی ها و عوامل شان طالبان را به داشتن رابطه با دولت ایران متهم می کنند، تا فکر مردم را از حقایق منحرف نمایند. این درست است، که ایران از سر تا پا در مسایل داخلی کشور ما مشغول مداخله و دست درازی می باشند، اما داشتن رابطه با طالبان اختراع انقیادطلبان و امریکا می باشد. مرکز ترینینگ و تربیت طالبان و تروریستهای بنیاد گرا در وزیرستان بوده، که در آنجا تروریست های ازبک، ترکمن، چچن، تاجک، قرغز، مسلمانان چینی وغیره نخست برای بی ثبات ساختن آسیای میانه، چین و کشمیر و ثانیا برای ترور شخصیت های ملی گرای پشتون و بلوچ در مناطق پشتونستان و بلوچستان از جانب آی ـ اس ـ آی پاکستان به دستور سی ـ آی ـ ای و انتلجنت سرویس انگلستان تربیت می یابند. هیلیکوپترهای انگلیسی و امریکایی بارها از جانب مردم ما مشاهده شده اند، که به پایگاه های طالبان مواد خوراکی و لوژیستیکی میرساندند. قضیه ی رساندن مواد بواسطه ی هیلیکوپتر انگلیسی، که از جانب مردم بالفعل گیر آمد، جز انقیادطلبان از گوش هیچ افغانی ناشنیده نمانده است. جالب است، که کرزی در سال ۲۰۰۵ مردم سه ولایت جنوبی را نزدش خواسته بود، تا در رابطه به مسئله امنیت کشور با آنان مشوره کند. کرزی طی سخنرانی اش از مداخلات پاکستان و کشورهای بیگانه در رابطه به تروریسم و طالبان نالیده و رشته ی سخن را به نمایندگان ولایات دعوت شده میدهد. نماینده گان ولایات پکتیا و خوست وعده خلافی های ریئس جمهور و زیاده روی های امریکائیان را مورد نقد قرار دادند. در ولایت پکتیکا، که والی آن شخص بی کفایتی بود، غیر از مرکز ولایت تقریبا تمامی ولسوالی ها از کنترول دولت خارج شده بود. کرزی از والی مذکور، که دست نشانده اش بود، توصیف و تمجید نموده و بعد اکت حیرت زده گی کرده، جویای عامل وضع بد پکتیکا می شود. ریش سفیدی، که مرد مذهبی و روشن بین معلوم میشد، رشته ی سخن را بدست گرفته از کرزی می پرسد: "کرزی آیا تو واقعا میخواهی بدانی، که تروریست ها کی ها اند؟" کرزی میگوید: "خدا بیاورت، بگو، تروریستان کی ها اند؟" پیرمرد میگوید: "امریکایی ها تروریست اند." کرزی میگوید : "چتیات نگو، خدا خوارت کند". پیرمرد میگوید "اجازه بده، که من برایت ثابت کنم که همین امریکایی ها تروریست اند." کرزی با استهزا میگوید: "بسم الله! ببینم، که تو چطور ثابت می کنی!" پیرمرد شروع می کند: "من خودم با افرادم در برابر تروریستان کمین گرفته و چندین تن آنانرا کشته و باقی مانده را زنده دستگیر کرده، به اردوی ملی تسلیم نمودم. امریکایی ها آمدند و پرسیدند، فردی که طالبان را کشته و دستگیر کرده است، کیست؟ من فکر کردم، شاید مورد مکافات قرارم گیرم و گفتم منم. یکی از امریکایی ها نزدیکم شده، اجازه خواست، تا از من عکاسی کند. من گفتم مهربانی. امریکایی از من عکس برداری کرده و روز سوم همان عکسم در وزیرستان بروی در و دیوار و پایه ها نصب شده، طالبان در زیرش نوشته بودند، که این مرد کافر همکار امریکایی هاست و باید کشته شود. حال سوال اینست، که اگر امریکایی ها با طالبان رابطه ندارند، چگونه ممکن شد، که طالبان عین عکس را در ظرف سه روز نه تنها بدست آوردند، بلکه چاپ کرده و در همه جا هم نصب نمایند؟ مسئله ی دیگر رئیس یکی از اقوام، که عبور و مرور و گشت و گذار طالبان و تروریستان را در منطقه اش ممنوع قرار داده و در چند جنگی هم، که با تروریستان انجام داد، بسیاری از آنها را نابود کرد. بلاخره امریکایی ها در نزدیکی خانه اش مینی را خود جابجا کرده و بعدا او را به اتهام مین گذاری و تروریسم دستگیر و به بگرام میبرند. حال معلوم هم نیست، که آن فرد کشته شده، در بگرامست و یا به گوانتانامو فرستاده شده است؟ من در رابطه به رهایی آنفرد چند بار به شخص خودت مراجعه کردم و چند بار نوشتم، که اگر آنمرد رها نشود، مردم منطقه اش به ضد دولت مجبور به قیام میشوند، که چنان هم شد. سرنوشت آنمرد بلاخره چطور شد؟ به همین ترتیب وقتی امریکایی ها در جوار خانه رئیس قوم دیگری در پکتیکا بمب میگذاشتند، از طرف مردم همان قوم بالفعل غافلگیر شدند، که امریکایی ها حالت مسخره ای پیدا کرده و بهانه ای مسخره تر از حالت شان برای این کار تراشیدند. بالاخره امریکایی ها این مرد را نیز از سر راه تروریستان خود برداشتند. من درین رابطه نیز به شخص خودت مراجعه کردم. نتیجه چه شد؟" کرزی که خیلی کم آمده بود، به ساعتش نگاه کرده و به بهانه ی نماز جلو افشاء گریهای بیشتر آن مرد را می گیرد. راستی در آغاز مجلس نیز کرزی از حاضرین می پرسد، که کامره های فلم برداری باشد و رسمی حرف بزنیم و یا کامره ها را دور کنیم، تا صاف و پوست کنده سخن زنیم. یکی از نماینده گان ولایت خوست میگوید، که ما حقایق تلخ را بیان می کنیم، این دیگر مربوط به شما می شود، که کامره ها را میگذارید و یا برمیدارید. کرزی دستور میدهد، که کامره ها را دور کنند.

      علاوتا بسیاری صاحب منصبان اردو از وظایف شان استعفاء داده به کارهای شخصی رفتند. عامل آن را از اکثریت شان که پرسیدند: آنها گفته اند، که ما تروریست ها را دستگیر می کنیم و مطابق دستور آنها را به امریکایی ها تسلیم می دهیم. ما چند بار عین تروریست ها را دستگیر کرده به امریکایی ها تسلیم داده ایم و آنها تروریستان را دوباره آزاد کرده اند. چرا ما باید بخاطر این ساخت و باخت و درامه زندگی خود را به خطر بیاندازیم.

      البته ناگفته نباید گذاشت، که امریکایی ها طالبان را بخاطر ایجاد مشکل برای ایران تربیت کرده اند و نه برعکس. طالبانی که دیپلماتهای ایرانی را به قتل رسانید و دولت ایران قوایش را به سرحدات افغانستان آورده، نزدیک بود جنگی میان آنها و دولت طالبان درگیرد. از گذاشتن بمب توسط طالبان در زابل ایران هنوز وقت زیادی نگذشته است. من میدانم، که ذکر این مطالب به خواندن یاسین به پیش کله ی آقایون انقیاد طلب می ماند و آنها همان سرود امریکایی وابستگی طالبان به ایران را زمزمه خواهند کرد. بیان این واقعیت ها هرگز دلیل انکار مداخلات ایران در کشور ما نمی شود. اما انسانهای با دانش و صادق اشیاء را بنام ها و خواص اصلی شان یاد میکند و معلومات درهم و بخصوص جعل شده را بخاطر سفید کردن ارباب خود به خورد خوانندگان نمی دهد.

      ـ امریکایی ها و عوامل شان طالبان را به کشت و زرع کوکنار و تجارت مواد مخدر محکوم می کنند. درینجا، داخل کشور همه مردم میدانند، که افغانستان از نظر تجارت و جمع آوری مواد مخدره به چند زون تقسیم شده است. این دیگر خیلی مشهور است، که برادر کرزی مسئول زون جنوب غربی، سیاف مسئول زون مرکزی(اطراف کابل، میدان، غزنی و ... ) فهیم مسئول زون مناطق شمالی و چند تای دیگر مسئولیت زون های باقی مانده را دارند. مواد مخدره ی جمع آوری شده در موترها از مناطق مختلف به شمال قندهار برده شده و از آنجا به سایر کشورها پرواز داده میشود. سوالی که مطرحست، اینست، که طالبان و تروریست ها مال تجاران بیچاره را در راه هرات ـ کابل و غیره چور و چپاول نموده و به آتش میکشد، اما بسوی موترهای حامل مواد مخدره کسی نگاه هم نمی کند. از سوی دیگر ملاعمر زمانی که کشت و زرع کوکنار را ممنوع قرار داده و در ظرف ۲۴ ساعت کشت و زرع آنرا به مناطق تحت تسلط احمدشاه مسعود و ائتلاف شمالش محدود کرد، طالبان مورد نفرت و انزجار مقامات استخباراتی امریکا قرار گرفتند و سی ـ آی ـ ای به میدیای آمریکا مانند ان ـ بی ـ سی و غیره میلیون ها دالر رشوه پرداخت تا از نشر این خبر در امریکا جلوگیری کند.

      ۲) چشم پوشی از جنایات استعمار در کشور. اشغالگران امریکایی ستراتیژی خود را دارند و برای تعمیل آن از هیچ نوع جنایت ضد بشری هم اباء نمی ورزند. برای آنها، که جان عساکر و حتی صاحب منصبان امریکایی پشیزی ارزش ندارد، جان و مال و ناموس مردم کشور تحت اشغال برای شان چگونه مطرح خواهد بود. آنها جنایتکاران جنگی را عمدا در مقامات مهم دولتی نصب کردند، زیرا که امریکائیان همین ها را بمثابه خائن ترین، سفاک ترین و بی ناموس ترین عناصر مزدور تربیت کرده و اینان نیز از زمان جهاد از تمام دوره ها و آزمونهای جنایات ضد بشری، که قلم از نوشتن آن شرم میکند، موفق بدرآمده اند و یا اینکه از آقایون انقیادطلب می پرسیم، که میخ زدن بفرق انسان، رقص مرده، بریدن سینه ی زنان، سوختاندن انسانها در کانتینرها، شاشیدن در دهن افراد و جنایت شدید تر و بدتر از آن به نظر شما اشتباهات معمولی و قابل انصراف به نظر میرسد؟ ما درینجا بعنوان مشت نمونه ی خروار گوشه ای از جنایات تجاوزکاران امریکایی را رقم میزنیم:

      ـ اشغالگران در همان آغاز تجاوز بر کشور ما در مناطق جنوب و شرقی افغانستان از بمب های آلوده به مواد رادیواکتیف استفاده بردند. یک دانشمند انگلیسی با وسایلی که به افغانستان با خود برده بود، بالاخره به این نتیجه رسید، که نتایج آن بد تر از چرنوبیل روسیه بود. از همان زمان به بعد درین ساحات حیوانات و انسان ها کودکان معیوب بدنیا می آرند.

      ـ انسانهای بی گناه را از مناطق مختلف اختطاف کرده، اعضای بدن شان را کشیده و بخارج انتقال میدهند. درین رابطه باید به آقایون انقیادطلب گوشزد نمود، که انتقال اعضای بدن به خارج وسایل و وسایط سریع السیر(طیارات) میخواهد، که غیر از اشغالگران عزیز شما کس دیگری ازین امتیاز برخوردار نمی باشد. شما هم آنقدر کودن نیستید، که ندانید، که در صورت عدم انتقال سریع اعضای بدن، فروش آنها به یک شش پولی هم ممکن نیست.

      ـ صاحب منصب گردیزی را نظامیان امریکایی مورد تجاوز جنسی بیشتر از ۶۰ تن عسکر خود قرار داده و بعد او را علاوتا مورد تجاوز جنسی سگی نیز قرار دادند. صاحب منصب بیچاره به هر درو درگاه رفت و داد زد، اما در اداره ی مستعمراتی از کرزی گرفته تا آخرین مرجع دولتی به دادش نرسیدند.

      ـ روسها زمانی که در دهات افغانستان قریه ای را مورد تلاشی قرار میدادند، اقلا خود در بیرون خانه ها ایستاده و افغانها را به داخل خانه های مردم میفرستادند، اما نظامیان امریکایی با تکبر و بی ارزش پنداشتن عنعنات افغانی برای تلاشی نه تنها داخل خانه های مردم میشوند، بلکه در جریان تلاشی بر سر مردان بوجی انداخته و بر زنان شان تجاوز می نمایند.

      ـ در رابطه به بمباردمان مردم غیر نظامی در هرات، بالابلوک فراه، کنر، ننگرهار و تانکرها در کندوز وغیره نمیدانیم، که انقیاد طلبان ما چه خاکی را به چشم مردم خواهند پاشید؟ اینکه یانکی ها مردم ما را به خرگوشک های آزمونی لابراتوار نظامی خود تبدیل کرده، و طیارات بی پیلوت و سایر تجهیزات شان را امتحان می کنند، از چشم هیچ افغان بااحساس و دارای وجدان ملی پوشیده نیست. ببینید، که "صرف سالانه میلیاردها دالر و تحمل تلفات هزاران فرد نظامی و ملکی"(۲) اربابان شان را با چه کش و فشی تذکر میدهند، ولی از کشتار انسانهای جامعه ی خود شان از جانب همین بادار چگونه رندانه طفره میروند.

      ـ استرالیایی ها فیلم مستندی از مناطق قندهار و هلمند تهیه کرده و در آن نوجوان زیبایی را مورد پرسش قرار دادند. نوجوان در میان گریه و اشک قصه میکرد، که چگونه مورد تجاوز جنسی قوماندانان جهادی قرار گرفته و بعدا جهت رفع شهوت امریکایی ها در اختیار آنان قرار داده میشود.

      ـ در همین روزهای اخیر به اساس گزارشات موثق اربابان امریکایی انقیادطلبان در خوست غریبکارانی را که به شهر خوست برای مزدوری میرفتند، اولا بواسطه ی سگ های شان دریده و بعد با ضرب گلوله به قتل رسانیده اند.

      سوالاتی که از انقیادطلبان در رابطه به جنایات اربابان شان مطرح میشود اینست، که:

      ـ اگر خانواده ی شما در شرق کشور زندگی میداشت و افراد فامیل شما کودکان معیوب به دنیا می آورد، در آنصورت برخورد شما به قهرمانان "مبارزه علیه تروریسم فراگیر در افغانستان و منطقه" چگونه میبود؟

      ـ اگر جگر گوشه های شما اختطاف و اعضای بدن شان ربوده میشد، در آنصورت برخورد شما به قهرمانان "مبارزه علیه تروریسم فراگیر در افغانستان و منطقه" چگونه میبود؟

      ـ اگر شما بجای صاحب منصب گردیزی مورد تجاوز بیش از ۶۰ نفر قرار گرفته و بعد مورد تجاوز سگ هم قرارتان میدادند، در آنصورت برخورد شما به قهرمانان "مبارزه علیه تروریسم فراگیر در افغانستان و منطقه" چگونه میبود؟

      ـ اگر به خانه ی شما نظامیان بیگانه داخل شده و بر سر شما بوجی گذاشته و اعضای خانواده ی تان را مورد تجاوز قرار میدادند، در آنصورت برخورد شما به قهرمانان "مبارزه علیه تروریسم فراگیر در افغانستان و منطقه" چگونه میبود؟

      ـ اگر شما روزی از بازار برگشته و جسد اعضای خانواده ی تان را در زیر پارچه های خانه ی تان می یافتید، در آنصورت برخورد شما به قهرمانان "مبارزه علیه تروریسم فراگیر در افغانستان و منطقه" چگونه میبود؟

      ـ اگر نوجوان خانواده ی شما را قومندانان جهادی اختطاف کرده مورد تجاوز جنسی قرار داده و بعد به حامیان امریکایی شان جهت رفع شهوت تسلیم میدادند، در آنصورت برخورد شما به قهرمانان "مبارزه علیه تروریسم فراگیر در افغانستان و منطقه" چگونه میبود؟

      ـ اگر برادر، پسر و یا پدر شما را در جریان رفتن بر سر کار نظامیان جانی و سادیست بیگانه اول مورد حمله سگان شان قرار داده و سپس با ضر گلوله به شهادت میرساند، در آنصورت برخورد شما به قهرمانان "مبارزه علیه تروریسم فراگیر در افغانستان و منطقه" چگونه میبود؟ درین مورد ضرب المثل پشتو مصداق می یابد، که "ځای هغه سوزي، چې اور پرې بلیږي" (جای آن سوزد، که آتش روی آن مشتعل است). شما کی دل از منافع ارباب کنده و از دل مردم خود آمده میتوانید، همین طور نیست جنابان انقیادطلب؟

      ۳) طفره رفتن از واقعیت های برملا کننده ی اهداف اربابان. آقایون انقیادطلب بمثابه مشاطه گران تجاوز از برخورد به واقعیت های جاری در کشور طفره رفته، به تبلیغات استعمار بسنده می کنند. بعنوان نمونه ملیاردها دالری که در سالهای اخیر وارد افغانستان شد و قسمت اعظم آن خرج مصارف نظامی امریکاییان شده به جیب های کنسرن های تولید سلاح در ایالات متحده ی امریکا رفت، هیچگاه به نظر انقیادطلبان نمی خورد. آنها نمی خواهند ببینند، که یانکی ها علاوه بر پیشبرد اهداف ستراتیژیک سلاح های شان را در کشور ما آب کرده و ده ها هزار بیکار کشورشان را بجای دادن معاش بیکاری در افغانستان مشغول کار(هر چند جنایتکارانه) می کنند. اینکه اشغالگران نه تنها برای میلیونها انسان بیکار در کشور ما انفراسترکتور اقتصادی نمی سازند، بلکه اصلا اراده ی آنرا نیز ندارند، طبیعیست، که در چشمان بسته یک انقیادطلب انعکاس هم نمی یابد. اینکه امریکاییان برادران ناتنی انقیادطلبان، جنایتکاران جنگی را در مقامات و پست های مهم دولتی نصب کرده و آنها را بجان مردم مظلوم ما رها کرده اند، گرچه وقتا فوقتا مورد انتقادک های پوک انقیادطلبان قرار میگیرند، او واقعیت مسئله طوریست، که این مسئله نیز نه بمثابه اراده و قصد اربابان مورد حمله قرار میگیرد، بلکه بیشتر به شکل گلایه ای مطرحست، که اربابان چرا به جای آن جناوران غیر متمدن چاکران دریشی پوش را مورد نوازش قرار نمی دهند.

      مسئله اینکه "در داخل کشور افراد پلیس و اردو که تا حال موجودیت قوای بین المللی را در کنار خود مایه ی دلگرمی میدیدند، مساله خروج قوای خارجی خواه ناخوا به روحیه شان تاثیر منفی برجا خواهد گذاشت، همچنان این موضوع در تضعیف روحیه آنهائیکه در دستگاه دولت و یا خارج از آن بصورت آزاد مصروف کارهای مختلف و فعالیت تجارتی هستند نیز بی تاثیر باقی نخواهد ماند."(۳) در رابطه به افراد پلیس و اردو باید خدمت انقیادطلبان برسانم، که برعکس در اکثر جنگهایی که میان "تروریستان" و دولت پوشالی در گرفته، قوای بیگانه غیر از بمباران، که آنهم اکثرا غیر نظامیان هدف بوده اند، اکثرا افراد پلیس و اردوی ملی دستاورد داشته اند. در جنگی که در سال ۲۰۰۶ در یکی از ولایات میان طالبان عرب، پاکستانی و غیره با قوای دولتی از جانب شب رخ داد، قوماندانان اردو و پلیس از امریکایی ها خواستار کمک شدند، آنها چون شب بود، که اگر دل شیر را نیز به دلچه های پرورورده در ناز و نعمت غربی و ترسوی شان می بستی از پایگاه خود خارج نمی شدند، چنانچه همین گونه هم شد و افراد پولیس و اردو به تنهایی در مقابل طالبان جنگیدند، که در نتیجه سه عسکر و بیشتر از بیست نفر طالب کشته شد و طالبان نتوانستند، ولسوالی ها را تصرف کنند. "روحیه ی آنهائیکه در دستگاه دولت" مشغولند، چون آنقدر به چور و چباول و رشوه و آزار و اذیت مردم پرداخته اند، نه تنها که تضعیف باید شود، بلکه قلب های شان از حرکت باید بیافتد. خود کرده را چاره و درمانی نیست. آنها باید به سزای اعمال شان برسند(البته منظور به هیچ وجه مامورین مجبور و بیچاره نمی باشد). باقی می ماند تجاران. تجاران ملی ما در سی دهه ی اخیر هنر مشغول ماندن و ادامه دادن تجارت خود را در رژیم های گوناگون آموخته اند. البته آنها باز هم به مشکلاتی بر خواهند خورد، ولی چاره ای نیست. اما وا به جان تجارانی که، اشغالگران آنان را به دوران رسانده است و ناف شان مانند ناف جنایتکاران جنگی به تجاوزگران بسته است. انقیادطلب عزیز! اگر راستش را بپرسی در زمان طالب کسی تجاران را به شکل امروزی آن در روز روشن بر سر سرک عام نه دزدیده و نه هم بقتل نرسانده است.

      اینکه "کانادا، اسپانیا و آلمان قبل از تعیین ستراتیژی جدید امریکا اظهار داشته اند، که پس از چند ماه و یا یکسال قوای شان را از افغانستان بیرون خواهند نمود"(۴)، به این رابطه نمی گیرد، که "اکثریت مردم... خواهان برگشت سربازان شان از افغانستان بوده اند"(۵)، بلکه مسئله به اختلافات درونی قوای اشغالگر رابطه میگیرد و من فکر میکنم اینها مسایل پشت پرده اند، که فکر نکنم این کشورها انقیادطلبان را سزاور در جریان گذاشتن بدانند و انقیاد طلبان خود یا سطح وسواد تحقیقات در زمینه را ندارند و یا هم عمدا نمی خواهند مسئله را آن طوری که هست، ببینند. برعکس انقیادطلبان ما هنرمندانه به رنگ آمیزی و مشاطه گری طرح اربابان می برایند: "لذا در ستراتیژی جدید امریکا تعیین تاریخ خروج قوا از افغانستان یک اشتباه نبوده بلکه تدوین کنندگان ستراتیژی مذکور....تا بدینوسیله بتوانند یک مقدار زمینه را برای فراهم کردن افکار عامه در داخل و خارج جهت فرستادن هزاران سرباز دیگر و پرداخت صدها میلیارد دالر دیگر آماده نمایند."(۶) بلی آقای انقیاد طلب! تعیین خروج قوا یک اشتباه نه بلکه عوامفریبی جنگ افروزان متجاوز می باشد، تا از یکسو پراگماتیست های امریکایی فرزندان مردم را از آغوش گرم خانواده های شان کشیده، راهی جنگ جنایتکارانه نموده، به کام مرگ بفرستند، از جانبی ادارات پول دهی به بیکاران کشور خود را از شر هزاران بیکار نجات دهند، از طرفی کارخانه های تولید سلاح را از ورشکستگی نجات بدهند و برای این کار پولی را که ضرورت دارند، از بودجه ی دولت اشغالگر نه بلکه از جیب مالیه دهندگان بیچاره بیرون آرند. می بینید آقایون، جهات سازنده ی این ستراتیژی عوامفریبانه به نفع کنسرن های تولید سلاح، که گردانندگان اصلی رژیم امریکایی اند، بوده و جهت مخرب آن برعکس تصور خام شما به ضرر مردم امریکا، اروپا و بطور مشخص به ضرر ملت و کشور ما می باشد. اینکه عوامفریبی مذکور در امریکا موثر واقع شده است یا خیر؟ اینکه نظرسنجی ها به چه حد بیطرفانه و واقعی اند، هم بجای خود مورد بحث است. اما اینکه گروه های جنایتکار و نهاد های چپاولگر در کشور ما ازین مسئله نگران اند، جای شکی نیست، منتها به "مردم عادی" افغانستان تهمت نبندید. من شخصا اقلا در چهار الی پنچ سال گذشته در شش هفت ولایت افغانستان در میان مردم رفته و نظرات آنها را پرسیده ام. میدانید، آقایون انقیاد طلب! مردم میگویند، که روسها جنایتکار بودند، خانه های ما را ویران کردند و میلیون ها انسان را به قتل رساندند، ولی با آنهم هزار بار نسبت به امریکایی ها شرف داشتند، زیرا که در حد امریکایی ها متکبر، قصی القلب و بی ناموس نبودند.

      اینکه در "هژده ماه دیگر شرایط برای برگشت قوای بین المللی فراهم گردد؟"(۷)، ممکن خواهد بود یا خیر، باید به آقایون انقیادطلب تذکر داد، که اولا اربابان شما آخرین تلاش خود را میورزند، که به اشغال و تداوم اهداف ستراتیژیک شان ادامه دهند. شما بی جهت نگران نباشید، زیرا که باداران عوامفریب شما تجربه کافی دارند و آنوقت ستراتیژی جدید دیگری اختراع خواهند کرد و ثانیا امریکاییان هرگز به خاطر "ملت سازی"، "دولت سازی" و به سر پا ایستاده نمودن کشور ما نیامده اند و اگر پس از هژده ماه مجبور به خروج شدند، حتما تلاش میورزند تا وضع بعد از فرار خود را بحدی خراب و خونین بسازند، تا جنایات خود شان فراموش مردم گردد. این تاکتیک کهنه و همیشه گی استعمار بوده و هست. نمونه های آنرا به دوش شما میگذاریم تا در تاریخ کشور خود ما، هندوستان و سایر کشورهای جهان جستجو نمائید.

      مسئله ی "اینهمه پایگاه ها جهت تربیت تروریستها و تهیه و تدارک مسایل لوژستیکی شان"(۸) در پاکستان خوب مطرح شده است، منتها پاکستان علی الرغم دریافت میلیون ها دالر از امریکا بازهم با آن اقتصاد ورشکسته ای که دارد، قادر به این کار نخواهد، بود، تا دست همان امریکا در قضیه داخل نباشد.

      "مساله سوال برانگیز" اینرا که "دولت پاکستان نداند که رهبران القاعده و گروه طالبان در کجا بسر میبرند؟"(۹) نباید با مغز انقیادطلبانه تحلیل کرد، بلکه هر فردی با فکر سالم از خود میپرسد، که وقتی شعبه ی پاکستانی سی ـ آی ـ ای بداند، که رهبران القاعده و گروه طالبان در کجا بسر میبرند، چگونه ممکن است اداره ی مرکزی نداند، که آنها در کجا بسر می برند؟ این درامه تا زمانی ادامه خواهد یافت، تا منافع اشغالگران تقاضا کند. اداره ی استخباراتی امریکا درین مسئله که چگونه کارنامه های ننگین و ضد بشری مانند قاچاق و تجارت مواد مخدر را با رهبران بعضی از کشورها، مثلا امریکای لاتین، به پیش ببرند و در صورتیکه، مسئله رسوایی بمیان آید، نوکر و شریک جرم را دستگیر کنند و تمام گناه را بگردن وی بیاندازند، تجربه ای کافی دارند و لازم هم نیست، که انقیادطلبان ما برف بام امریکاییان را نیز برسر بام شعبات محلی آنها بیاندازند. من فکر می کنم که ایالات متحده ی امریکا به حمایت انقیادطلبان در سفیده کاری روی سیاه آنها ضرورتی چندانی هم نخواهند داشت.

      گاهگاهی انقیادطلبان ما حتی برای ایالات متحده ی امریکا ستراتیژی توصیه می کنند، "امریکا و متحدینش اساسا... ارتش پاکستان را از بازی دو پهلو باز دارند و یا خود به از بین بردن پایگاه های تروریستها در خاک پاکستان اقدام نمایند"(۱۰) برای معلومات آقایون انقیادطلب مجبورا گزارش بدهیم، که قوای امریکایی همه وقته از راه تورخم، پاړاچنار وغیره داخل خاک پاکستان میشوند. میدان هوایی پشاور از چندی بدینسو در تسخیر قوای امریکایی قرار داشت. ملا مسعود را نیز امریکاییان در دام انداختند و... منتها مسئله اصلی اینست، که بعضی از انقیادطلبان ما به حدی قدبلندک می کنند، که مثلا تعویض استخبارات پاکستان را با خود شان در خواب می بینند و وقتی پی میبردند، که امریکایی ها به هیچ صورت عوامل کارکشته ی پاکستانی شان را با همکیشان مبتدی افغانی شان عوض نخواهند کرد، همانست که از این کابوس وحشت ناک به عمق زباله دان یاس و ناامیدی سقوط می کنند.

      یادداشت ها:

      ۱) مراجعه شود به نوشته ی آقای نعیم بارز تحت عنوان "ستراتیژی امریکا، ارزیابی یکی دو نکته از ستراتیژی جدید امریکا در مورد افغانستان" منتشره در سایت "افغان- جرمن آنلاین"

      ۱۰،۹،۸،۷،۶،۵،۴،۳،۲) همانجا