افغان موج   

دوستم باید آشتی با رهبران ترک‌تباران از جمله جنرال ملک را در اولویت بقای خود قرار دهد. مرگ قانونی جشنی برای ملت و‌ حُزنی به خانواده‌ اش است.

معادلات و تحولات سیاسی در جهان از جمله در افغانستان همان‌گونه که سریع در تحول اند، به همان اندازه غافل‌گیری هایی دارند که اسباب اقدامات گونه‌گون را فراهم می‌آورند.

فرآیند چنین اقداماتی اند که موقعیت های فکری و رفتاری اشخاص را عریان می‌کنند و زمان به‌ عنوان داور و شاهد بی‌رحم اما راستی‌آزما و راستی نگر، هر یک از خردگریزی ها یا خرد‌گرایی ها صاف و پوست کنده محاسبه کرده و در کاسه‌ی همه‌نگر جاسازی می‌کند. زد و بند های سیاسی، کنار همان ها و کنار رفتن ها در کارگاه های قدرت و سیاست امر طبیعی است. ویژه‌گی و لازمه‌ی چنان اقدامات پرداختن عقلانی گفت‌و‌مان ها و شور و غوغا های سیاسی است. بیش‌ترین سیاسیون دهه های اخیر افعانستان فقط نامی از سیاست مداری دارند و بس. اینان در پس هر اقدامی برای یک گام‌برداری سیاسی قبل از همه منافع گروهی و شخصی خود شان را اولویت می‌دهتد و تکاپو و تقلای شان هم داشتن مقام و درجه های اول حتا در صف های مخالف با سیاست هایی اند که ايشان همه بر علیه آن ها غوغایی در قافله انداخته اند. این کم سنجشی و کم اندیشی بیش‌تر در میانِ اقوام غیر افغان دیده می‌شود.  ما در درازای دو ده سال پسین دیدیم که ائتلاف ها و وابسته‌گی های مختلف سیاسی در این جاه و آن‌جا، در این گاه و آگاه به‌ میان آمدند. اما باز هم دیدیم که جنین های بی‌چاره بی تکامل در درحم های مادران شان سقط شدند و به نیستی رفتند. آخرین مرحله از این اقدامات و در این برهه‌ی زمان اعلام تشکیلات تازه‌یی بنام شورای مقاومت برای نجات افعانستان بود که با طول و عرض تشریفاتی و با محتوای تنها اعلامیه‌یی بسنده و گویا عرض وجود کرد. حضور چهره های خاین و تکرار ۹۰ در صده به این جریان مطبوعاتی از اول نمایان‌گری معرفت کم‌اندیشان و هیچ نه اندیشان و هیچ مدان های سیاست را آشکار ساخت. ده فی‌صد جدید برگزیده شده در این شورا هم که آدمان عاقلی به شمار می‌رفتند نارسیده به منزل‌گاه مراد دچار آسیب پذیری چرخش و گردش کشتی این شورا در طوفان شدند که به ساحل مراد برسند. از اول هم معلوم بود، عضویت بی خاصیت هایی که همه می‌شناسیم شان در این شورا تکانه های لرزان آن بودند. همان‌گونه که آنان به مبارزات سیاسی باوری نداشتند، توانایی های اقتداری خود را هم در قمار دریوزه نشستن به مرحمت کرزی غنی آمریکا و انگلیس  و اروپا و حتا پاکستان و ایران و ترکیه و روسیه و چین و هند و قلدر های قومی گرای پشتون هم‌از دست دادند. چنانی که آگاهان از روز اول حادث  شدن این اقدام در ترکیه آن را ناپاي‌دار دانستند. تجربه و گذشت زمان محک زد و فروپاشی حتا زودتر از پیش‌بینی اتفاق افتاد. فراموش نکنیم که خمودی و جمودی و سکوت مرگ‌بار مصلحتی شخصی این رهبر نما ها در طی یک سال و اندی پیش از امروز بسیار شرم‌گینانه بود. آنان به‌ چشم های سفید و با وجدان های خوابیده و با غیرت های نداشته شاهدان خاموش و بی سر و صدای نگاره های تلویزیونی و شبکه‌یی از شبکه های اجتماعی بودند که گروه دجالی زیر نام طالبان تروریست چه‌گونه مردم شان را شکنجه می‌کردند و به شهادت‌می‌رساندند و و بومی‌ها را بی‌جا ساخته و ناقلین را در محلات شان جا‌به‌جا می‌‌کردند که این ظلم تا حال ادامه دارد.

اینان حتا مردی نشدند تا حد اقل‌ از مقاومت شکل گرفته و جان‌بازانه‌ی مردم‌ افعانستان در شمال تحت قیادت مسعود پسر جوان متعهد به رهایی ملت از یوغ اشغال حمایت کنند.

سر انجام پسا درکی که مارشال دوستم کرد و دید که مردم افعانستان در شمال به جوخه های مرگ تروریستان طالبانی محو و نابود می‌شوند  راه خود را از گویا شورای نجات افعانستان جدا کرده و حمایتش را به جبهه‌ی اصلی و فداکار مقاومت ملی علنی ساحت. صحبت های مارشال دوستم در مورد حوادث افعانستان و موضع‌گیری های مزدور منشانه‌ی خلیلی درست و بدون تردید حقیقتی بود که همه می‌گفتند و کسی به آن التفاتی نمی‌کرد. تا آن که سخنان مارشال خلیلی را زبون ساخت و تقلای برائت به خود را دارد.  جدایی دوستم از این شورای نام‌نهاد آغاز خوبی بود به فروپاشی آن قصر تخیلی اعمار در حدِ اعلامیه و مطبوعات. اکثریت رهبر نماهای غیر پشتون باید تشخیص دهند که دگر نمی‌شود خون جوان های خود را برای بقای قدرت و سرمایه‌ های خود و  پشتون ریخت. شما نباید در فکر آن باشید که امنیت بگیرید تا سیاف آرام باشد و کرزی و غنی مانند فردا دور تان بیاندازد.

و اما جدایی قانونی از این گویا جبهه نه برای مبنای آن است که وجدان قانونی بيدار شده. قانونی مثل مارمولک های مدام در تقلای منفعت جویی تشخیص می‌دهد که خروج دوستم از این شورای حتا موجود در روی کاغذ معنای از میان رفتن و رنگ باختن کاغذ است. برای مردم غیر پشتون مرگ قانونی نفس راحت کشیدن است تا زنده بودن او. چون او مدام وطن‌فروش، هویت فروش و معامله‌گر است. شاید او در تلاشی باشد نا باز هم‌پای و دست یک پشتون وطن‌فروش دیگر را ببوسد اگر شده حتا در نظام نروریستی طالبانی هم برای خود جای پایی پیدا کند. چنانی که بار ها گفته ام قانونی آدم بی ریشه‌یی است که بر کشتی اقبال سوار و با موج سواری بر حوادث مدام برنده‌ی منافع شخصی خودش و خانه‌واده‌ اش است. مرگ قانونی جشنی بر همه ملت و حزنی برای اطرافیانش است. به هر حال  من فکر می‌کنم بهتر است انحلال رسمی آن شورای به نام از همین حالا صورت گیرد. ارچند گمان هم‌ نمی‌رود که دوستم بدون استشاره‌ی اردوغان چنین کاری را کرده باشد و بعید هم نيست که ناکامی های پی‌ در پی تزکیه دز تحولات اخیر منطقه و جهان سبب شده تا دوستم از حالت فشار های چند جانبه رهایی یابد. اما با تاکید می‌گویم که تعامل و آشتی و هم‌گرایی دوستم با سایر رهبران ترک‌تبار از حمله جنرال ملک بسیار مهم و حیاتی است. مبارزه‌ی امروز مبارزه‌ی بقا و فنای ساختار جغرافیایی سیاسی هویتی و تباری و رهایی ملت از اشغال است. بدرود

 

نوشته : عثمان نجیب