افغان موج   

در دنیای پیچیده و پرآشوب امروز، مفهوم «ستون پنجم» دیگر تنها به جاسوسان و خرابکاران کلاسیک در زمان جنگ محدود نمی ‌شود.

این اصطلاح اکنون به گروه‌ هائی اطلاق می‌ شود که در داخل یک جامعه، به نفع یک نیروی خارجی یا یک رژیم ستمگر داخلی فعالیت می ‌کنند و با ابزارهای مختلف، از جمله تبلیغات و ترویج ایدیولوژی، به تضعیف آن جامعه می ‌پردازند.

شکی نیست که افرادی که در غرب به تبلیغ و توجیه رژیم تفنگ و تازیانه در افغانستان می ‌پردازند، بخشی از ستون پنجم طالبان را تشکیل می ‌دهند. این افراد که غالباً خود را در وابستگی‌های ایدیولوژیک، تباری و قومی با این گروه می ‌بینند، به طالبان چون حلول دوباره ستاره بخت خود می‌نگرند و هوای استقرار یک حکومت فاشیستی و ستمکار را در سر می‌ پرورانند. همانطور که در یکی از مقاله های پیشین من در این پورتال اشاره شد، تبلیغات طالبان نقش بسزایی در شکل دهی باورها و نگرش ‌های مردم، چه در داخل و چه در خارج از کشور دارد. تفسیر سختگیرانه و مخرب طالبان از قوانین اسلامی، به ویژه در مورد زنان، کودکان و سائر گروه‌ های آسیب ‌پذیر، نه تنها زندگی عادی مردم افغانستان را مختل کرده، بلکه با تبلیغات هدفمند در خارج از کشور، به دنبال جذب هوادار و مشروعیت بخشیدن به خود است.

این مبلغان در غرب، از پلتفورم های رسانه‌ های اجتماعی و دیگر ابزارهای ارتباطی برای انتشار پیام‌ ها و ایدیولوژی ‌های خود استفاده می ‌کنند. آنها نسل‌ های جوان را هدف قرار می‌ دهند و با معرفی طالبان به عنوان یک نیروی قانونی و اخلاقی، در تلاشند تا با رسانه‌ های مخالف گروه مقابله کنند و حمایت از آرمان طالبان را در میان جوامع افغانی مقیم خارج و حتی افرادی که لزوماً با افغانستان بی‌ارتباط هستند، جلب کنند.

با این حال، همانطور که در مقاله پیشین به درستی اشاره شده بود، تبلیغ و دفاع از مواضع طالبان، عملی ناقض قوانین بسیاری از کشورها و مصداق حمایت از یک گروه تروریستی خطرناک است. این گروه به دلیل پیشینه سیاه خود در جنایات جنگی، جنایات علیه بشریت و عدم احترام به مسئولیت ‌پذیری بین ‌المللی، حقوق بشر و حقوق زنان، که از الزامات اساسی عضویت در سازمان ملل متحد هستند، نمی ‌تواند به عنوان یک حکومت مشروع در این سازمان جایی داشته باشد. آزادی بیان، حقی است که همراه با مسئولیت میآید و نمی ‌توان از آن برای توجیه خشونت، نقض حقوق بشر و حمایت از گروه‌ های تروریستی سوءاستفاده کرد.

اما تراژیدی به همین جا ختم نمی‌ شود. در حالی که فعالیت ‌های ستون پنجم طالبان در غرب تهدیدی جدی برای امنیت و همبستگی جوامع افغان و حتی امنیت عمومی کشورهای میزبان محسوب می‌ شود، پاسخ ‌های احتمالی به این تهدید نیز میتواند به تبعیض و بیعدالتی منجر شود. خبر اخیر مبنی بر طرح جنجال ‌برانگیز اداره مهاجرت سویس برای اخراج پناهجویان متعلق به قوم پشتون به افغانستان، نمونه ‌ای تلخ از این پاسخ‌ های تبعیض‌ آمیز است.

هرچند این طرح با واکنش ‌های گسترده و محکومیت از سوی فعالان حقوق بشر مواجه شده و اداره مهاجرت سویس نیز آن را رد کرده است، اما نفس مطرح شدن چنین ایده‌ ای بسیار نگران ‌کننده است. استدلال پشت این طرح مبنی بر اینکه افغان‌ هائی که از گروه قومی طالبان (پشتون) هستند، نسبت به دیگر گروه‌ های قومی کمتر در معرض خطر قرار دارند، نه تنها نادرست و توهین ‌آمیز است، بلکه مصداق آشکار نژادپرستی و پروفایل ‌سازی قومی است.

همانطور که بسیاری از منتقدان به درستی اشاره کرده ‌اند، مرتبط دانستن تمام افراد یک قوم با یک گروه تروریستی، بیعدالتی محض است. هزاران پشتون خود قربانی خشونت و ستم طالبان هستند و بسیاری از آنها به دلیل مخالفت با این گروه مجبور به ترک وطن شده ‌اند. اخراج پناهجویان صرفاً بر اساس قومیت، نقض صریح قوانین بین ‌المللی پناهندگی و حقوق بشر است و با سنت‌ های انساندوستانه کشورهائی مانند سویس در تضاد کامل است.

این طرح نه تنها به نفع طالبان است، زیرا به آنها اجازه می ‌دهد خود را تنها نماینده سیاسی قوم بزرگ پشتون معرفی کنند، بلکه زمینه‌ ساز تفرقه و بی ‌اعتمادی در میان جوامع افغان در غرب می ‌شود. در حالی که باید با قاطعیت با فعالیت‌ های ستون پنجم طالبان در غرب مقابله کرد و افرادی را که به تبلیغ و حمایت از این گروه تروریستی می ‌پردازند، مورد پیگرد قانونی قرار داد، این مقابله نباید به بهانه ‌ای برای تبعیض و ستم بر اساس قومیت تبدیل شود.

حملات تروریستی در اروپا توسط برخی افراد با پیشینه افغان، هرچند تأسف ‌بار و نگران‌ کننده هستند، اما نباید منجر به قضاوت و مجازات جمعی یک قوم کامل شوند. اگرچه این حوادث فشار بر ادارات مهاجرت را در کشورهای مختلف افزایش داده است، اما راه حل مقابله با تروریسم، تبعیض قومی نیست. بلکه نیازمند رویکردی جامع است که شامل شناسایی و مقابله با ریشه‌ های افراطگرایی، تقویت همبستگی اجتماعی، و اجرای عادلانه قوانین برای همه، بدون در نظر گرفتن قومیت، می ‌شود.

در نهایت، مبارزه با ستون پنجم طالبان در غرب و مقابله با پیامدهای فعالیت‌ های آنها، نیازمند هوشیاری، قاطعیت و در عین حال پایبندی به اصول عدالت و حقوق بشر است. نباید اجازه داد که در تلاش برای مقابله با یک گروه ستمگر، خود به ابزاری برای تبعیض و بی‌ عدالتی تبدیل شویم. جوامع افغان در غرب، با تنوع قومی و فرهنگی خود، نیازمند حمایت و همبستگی هستند، نه تقسیم ‌بندی و تبعیض بر اساس قومیت.

جنایات جنگی و علیه بشریتِ طالبان، بر اساس قوانین بین ‌المللی، جرایم قابل پیگردی هستند، اما نسبت دادن این جنایات به افراد بیگناه صرفاً براساس تعلقات قومی یا تباری، ناعادلانه و دور از واقعیت است.  این امر،  تمامی مردم را به رنگ ستون پنجم، که در واقع مقصران اصلیِ تبلیغات به نفع گروه متهم به جنایات جنگی در دیوان بین ‌المللی عدالت و رویدادهای تروریستی مرتبط با آن هستند، رنگین می ‌کند. چنین رویکردی، نهایتاً غیرعادلانه و دور از حقیقت است. برای مقابله با تهدیدات واقعی ستون پنجم طالبان و دفاع از حقوق انسان‌ های بیگناه، به یک رویه عادلانه و مبتنی بر شواهد، نیاز است.

 

نویسنده: احمد آریا